گروه گزارش: با فروپاشی حکومت مساواتی ها و تسلط بلشویک های شوروی بر جمهوری‌های نوظهور قفقازی در سال ۱۹۲۰ نیز باز هم متاسفانه نام آذربایجان بر همان بخش از سرزمین قفقاز حفظ شد و آن دیار به نام «جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان» نامیده شد.

گروه گزارش/ ژرفی مهر: پس از معاهدات ننگین گلستان و ترکمانچای که تجزیه قفقاز از ایران و الحاق این منطقه مهم به روسیه تزاری را رسمیت بخشید، با فروپاشی امپراطوری تزاری در سال ۱۹۱۷ و تشکیل امپراطوری کمونیستی شوروی بجای حکومت تزاری، اعلام تشکیل سه جمهوری مستقل گرجستان، ارمنستان و جمهوری دموکراتیک آذربایجان در قفقاز در سال ۱۹۱۸ از جمله نقاط عطف تاریخی قفقاز محسوب می شود. گرچه در آن زمان، دیگر قفقاز از نظر سیاسی و حقوقی تعلق به ایران نداشت، اما به لحاظ تعلق فرهنگی و تمدنی قفقاز به تمدن ایرانی، تحولات آن نمی توانست بی ارتباط با ایران باشد.  بخصوص که با توطئه ای که تحت هدایت انگلیس و عاملان محلی آن و عناصر مرتبط با پان ترکیسم طراحی شده بود، بر یکی از سه جمهوری قفقازی که در منطقه اران و شیروان و آبشوران و گنجه و نواحی شمالی تر با مرکزیت باکو تشکیل شد، نام آذربایجان گذاشته شد و به اعتراضات روشنفکران ایرانی  به این نامگذاری جعلی که بخصوص در تبریز ابراز می شد، اعتنا نشد و دولت مرکزی وقت ایران نیز متاسفانه در حدی ضعیف بود که نتوانست اقدام موثری در مقابله با سرقت نام آذربایجان انجام دهد. 

با فروپاشی حکومت مساواتی ها و تسلط بلشویک های شوروی بر جمهوری‌های نوظهور قفقازی در سال ۱۹۲۰ نیز باز هم متاسفانه نام آذربایجان بر همان بخش از سرزمین قفقاز حفظ شد و آن دیار به نام «جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان» نامیده شد. حال آن که آن سرزمین هیچگاه نام «آذربایجان» نداشت و عمدتا «اران» و شیروان نامیده می شد. معلوم بود که گذاشتن نام «آذربایجان» بر قسمتی از خاک قفقاز یعنی «اران» – در آینده- می تواند دست آویزی باشد برای دولتمردان آن سوی ارس برای هویت سازی جعلی تا ادعا کنند که «آذربایجان» دو قسمت گردیده است؛ و در صورت امکان طمع ارضی خود را درباره «آذربایجان» مطرح نمایند. این طراحی در سال ۲۵-۱۳۲۴ ش (با تشکیل فرقه‌ی دمکرات آذربایجان در تبریز) با سرکردگی «سید جعفر پیشه‌وری» (که از سوی میرجعفر باقراوف, رئیس جمهور آذربایجان شوروی و سران مسکو حمایت علنی می شد) میوه داد و ماهیت اصلی خود را نشان داد. سران فرقه در تدارک جدایی «آذربایجان» بودند. اما مقاومت مردم و بخصوص تبریزی‌ها با هدایت و رهبری علمای حوزه و نیز اقدامات حساب شده قوام السلطنه نخست وزیر وقت ایران و استفاده از شرایط سیاسی جهانی آن روزگار، زمینه تخلیه خاک ایران, از نیروهای ارتش سرخ شوروی را تدارک دید و سرانجام برچیده شدن بساط فرقه‌ی دمکرات آذربایجان هم فراهم شد. در این ارتباط با کارشناس ارشد تحقیقات سیاسی حوزه‌ی قفقاز، برهان حشمتی، به دل تاریخ می رویم تا بیشتر فرقه دموکرات را مورد بررسی قرار دهیم.

تاسیس و فروپاشی فرقه دموکرات!

سوال – آیا تاسیس حکومت فرقه دمکرات در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ چیزی «خودجوش» و نتیجه «خواست» و «مبارزه» مردم آذربایجان بود؟

– برهان حشمتی: غائله‌ی فرقه‌ی دموکرات را به هیج عنوان، نه می شود حکومت تلقی کرد و نه خواسته‌ی مردم. کاملا مشخص است که این فرقه دست‌ساز و بازیچه‌ی دست شوروی بود. افراد عناصر اصلی این فرقه نیز در اعترافات خود، بالاخص خود پیشه وری و معاونش جهانشاهلو و سایرین اذعان داشتند که شوروی فرقه دموکرات را ساخته بود و خودش هم دستور داد که اعضای فرقه از تبریز خارج شوند. در زمان تشکیل این فرقه مقامات شوروی به این افراد دستور دادند که از حزب توده ایران جدا شوید و فرقه دموکرات را برای آذربایجان بنا نهید. در زمان فروپاشی این فرقه نیز، مقامات نظامی شوروی مستقر در تبریز، سران فرقه را خواستند و به انحلال آن دستور داده‌اند. از این اوامر امر مشخص است، این فرقه به شوروی وابسته است و اوامر شوروی را اجرا می کند.

 البته در برهه‌ای در آغاز فرقه، ماشین تبلیغات شوروی، قدرتمند بوده و تشکیل این فرقه را خواسته مردم تبریز و آذربایجان جلوه داد و در برخی کتب و نوشتجات هم با صغری و کبری چیدن ظاهری عوامل اجتماعی و فقر و فلاکت ناشی از جنگ و استعمار و استبداد در ایران، تشکیل فرقه دموکرات را با تحلیل‌های مارکسیستی و کمونیستی به مردم و توده های مظلوم ربط می‌دهند که همگی نادرست و ساختگی است و در سال‌های اخیر هم با تعلیماتی که از مراکز فکری صهیونیستی و پان ترکیستی گرفته شده است، فرقه پیشه‌وری را پدیده‌ای به اصطلاح هویت طلبانه قلمداد می‌کنند که این تحلیل نیز همانند تحلیل‌های کمونیستی از فرقه دموکرات ساختگی است. حتی اساس این را، خود فرقه چی‌ها هم در حقیقت قبول ندارند و به شوروی ساز بودن فرقه دموکرات اعتراف کرده اند.

من خودم طی ۵ سالی که در باکو مشغول بودم، با بازمانده‌های فرقه‌چی‌ها گفتگو می کردم. همه معترف این قضیه بودند که تشکیلاتی که تشکیل شد، به دستور شوروی بوده  و به امر شوروی نیز برچیده شده است. منتهی دلایلی برای خود می‌تراشیدند تا این گونه جلوه دهند، در حالی که عامل خارجی در تشکیل فرقه دخیل بوده است، ظاهرا خواسته‌هایی در مردم نیز وجود داشت که هرگز نتوانستند این موضوع را ثابت کنند.

اگر به تحولات آغازین فرقه نگاهی بیندازیم متوجه جعلی بودن این امر می شویم. مشخصا و به گواه اسناد باقی مانده، هم تشکیل و هم برچیده شدن فرقه دموکرات در تبریز ، با امر شوروی انجام شد. البته ، قبل از امر شوروی به برچیده شدن بساط فرقه دموکرات، مردم تبریز به پا خواسته بودند، چرا که مردم دیگر تاب و تحمل جرم و جنایت فرقه‌ی دمکرات را نداشتند.  البته در همین زمان ارتش و دولت مرکزی در تهران نیز برای برچیدن بساط فرقه دست به کار شد. اما ارتش زمانی حرکت کرد که پیش‌تر از آن مردم تبریز این فرقه را عملا برچیده بودند. اما روز ۲۱ آذر به طور نمادین به برچیدین این فرقه نام گرفت.

در تاریخ نیز آمده است، در مراسم ارتحال آیت اله ابوالحسن اصفهانی، مردم تبریز مراسمات گسترده‌ای برپاکردند که برای خود شوروری‌ها این مراسم بسیار عجیب بود! میرجعفر باقرف، رئیس جمهور وقت آن زمان باکو، پیامی از طرف استالین به پیشه‌وری ارسال می‌کند، که شما ادعا داشتید ما کمونیسم را تبلیغ و رواج دادیم. در حالی که برای یک عالم دینی اینچنین عزاداری می شود. در آن موقع بود که شوروی خود نیز متوجه شد، پیشه‌وری و دار و دسته اش، گزارش های دروغ به شوروی داده بودند.

 همه‌ی اینان نشان می‌دهد که عناصر فرقه دموکرات هیچ ارتباطی با مردم نداشتند. مثل وضعیت فعلی می‌ماند، محدود عناصر قومیت گرا و تجزیه طلب را می‌بینیم هر از گاهی در باکو، ترکیه، سوئد و کشورهای اروپایی تشکیل جلسه می دهند و سر و صدای زیادی راه می اندازند. از طرف انگلیس، رژیم صهیونیستی، باکو و مراکز پان ترکیستی، در روزنامه و شبکه های مجازی زیاد فعالیت می‌کنند و با این سرو صدا می‌خواهند، خود را مطرح کنند. ولی این مطرح کردن به معنی مردمی بودن نیست، در زمان عمل می‌بینید که این به اصطلاح هویت طلبان و آذربایجانگرایان ساختگی و دروغین هیچ ارتباطی با مردم تبریز و آذربایجان ندارند. قضیه‌ی فرقه‌ی دمکرات هم به همین منوال است.

هدف از تشکیل فرقه دموکرات!

سوال: هدف اصلی تشکیل این فرقه چه بوده است و دنبال کدام مقاصد هستند؟

– برهان حشمتی: فرقه‌چی‌ها با وجود پیشه وری،که یک شخص چند چهره بود، در روزنامه هایی که در ایران منتشر می کرده و فعال بود و در آن مقطع به هر جا می‌رفت، خود را ایرانگرا جا می‌زد، شناخته می‌شوند. همین شخص سپس خود را فرقه چی، یا مثلا آذربایجانگرا و ترک‌گرا جا زد. این تغییر چهره بخاطر آن بود که در آن زمان می‌خواست وارد مجلس شود که نگذاشتند نماینده شود در نتیجه بخاطر کینه‌ای که گرفته بود ضد ایران و فرقه چی و تجزیه طلب و… شد. نمونه مشابهش در دوره فعلی، محمود علی چهرگانی بود که خواهان ورود به مجلس از طرف مردم تبریز بود و صلاحیتش رد شد و در حال حاضر به آمریکا رفته و تبدیل به تجزیه طلب شده است.

اگر به عناصر فرقه هم نگاه کنیم ، چنین عناصری هستند. عناصر سطح پایین که افتادن در این خط که به سمت قومیت گرایی و تجزیه طلبی بروند اما عامل اصلی همان خواست شوروی بوده است که در آن زمان، سیاست توسعه طلبی داشت.

همان طور که جمهوری های مختلف آسیای مرکزی و  قفقاز را تشکیل دادند و به شوروی ملحق کردند و در شرق اروپا  دولت‌های وابسته به بلوک کمونیسم ایجاد کرده بودند، قصد داشتند ایران را هم مثل اروپای شرقی در حیطه‌ی منطقه نفوذ شوروی قرار دهند، در واقع هم کلیت ایران را می‌خواستند هم برای بخش آذربایجان ایران نقشه‌ی تجزیه داشتند. تا این بخش از ایران تجزیه و ملحق به اتحاد جماهیر شوروی شود.

در اینجا یک ارتباط بین تجزیه طلب‌های فرقه‌چی‌ها با حکومت باکو و جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی برقرار شد  در زمان استالین تصور می‌کردند که حالا از این طریق اسم، مناطق آذری‌نشین ایران جعل را کرده و آذر بایجان جنوبی بنامند.

برای این موضوع اصلا نمی‌شود عامل داخلی اجتماعی متصور شد. مگر همان عناصری که مذبذب و چند چهره بودند یعنی آینده سیاسی خود را گاه در قالبی می‌خواستند تا به آن جاه طلبی هایشان برسند که نتوانستند و در مرحله بعدی آمدند در قالب تجزیه طلبی و افتادند در دامن شوروی تا برای خود آینده سیاسی رقم بزنند.

البته در آن زمان عوامل دیگری هم وجود دارد. زیرا، برای از بین بردن دین اسلام در ایران از چندین سال پیش چندین نیرو وارد عملیات شده بودند، از زمان قاجار بهائیت ایجاد شده بود، بعدها کمونیسم را تبلیغ می کردند. در قضیه فرقه هم کاملا مشاهده می‌شود هم بهائیت و هم کمونیست‌ها و توده‌ای‌های ایران از فرقه دمکرات پیشه وری حمایت می کردند و در  جریانات تشکیل این فرقه نیز دخیل بوده ‌اند و این نحله های انحرافی ضد ایرانی و ضد اسلامی هم دخیل بودند.

علمای دین حیله گری های فرقه چی ها را نقش بر آب کردند

سوال – آیا فروپاشی فرقه دمکرات خواست ملی و مذهبی در آذربایجان بود؟ نقش تاریخی روحانیت آذربایجان در مقابله با فرقه دموکرات/ چگونه مبارزات مردم و روحانیون، پیشه‌وری را فراری داد؟

-دکتر حشمتی: قطعا چنین بوده است! « هرچند چنین می نویسند ایران مدیون سیاست قوام السلطنه است چرا که او بود که توانست غائله‌ی این فرقه را جمع کند و با سفری که به شوروی داشت و امتیاز نفت شمال را به شوروی ها داد و تدابیری که اندیشید فرقه را جمع کرد و با جلب موافقت محمد رضا شاه ارتش را روانه‌ی تبریز و آذربایجان کرد!» اما، این فقط ظاهر قضیه است در حالی که باطن قضیه گواه از چیز دیگری می دهد. زیرا، در آن زمان علمای دین بشدت علیه فرقه‌ی دموکرات فعال بودند و مقابله می‌کردند. چرا که دولت مرکزی آن زمان بود و نبودش یکی بود و آن بخاطر این موضوع بود که شوروی ها ، انگلیسی ها و آمریکایی ها هم که تازه وارد صحنه سیاسی ایران شده بودند، همه جور دخالت می کردند و ایران در آن زمان دولت مرکزی توانمند و مستقل واقعی نداشت که بتواند غائله‌ی فرقه را جمع کند در حالی که علمای دینی علی الخصوص شخصیت برجسته‌ای مثل آیت اله بروجردی در مقابل بهائیت و کمونیست فعال بودند که این خود یک انگیزه  بزرگی بود که ایشان برای مقابله با فرقه دمکرات به مردم تزریق کردند و با دستوری که برای تحریم انتخابات مجلس پانزدهم شورای ملی دادند. نقش علما بسیار موثر بوده است و در مورد نقش مردم پیش تر هم اشاره کردم اصلا قبل از اینکه دولت مرکزی اقدامی بکند مردم تقریبا غائله‌ی فرقه‌ی دموکرات در تبریز را برچیده بودند. مردم با هدایت و راهنمایی علمای دینی نقش اصلی را داشتند.

دولت باید در مورد فرقه‌ی دمو کرات برای جوانان روشنگری کند

سوال – آیا فرقه دمکرات در دل تاریخ مانده یا نه در حال حاضر نیز در ایران فعالیت می‌کند؟

– برهان حشمتی: این فرقه یک جریانی است که از بیرون هدایت می شد و نگذاشتند این جریان خطرناک کامل از بین برود. در خود باکو هنوز هم بقایای تشکیلات فرقه دموکرات و بخصوص کسانی که از قدیم مانده اند به عنوان عناصر فسیلی این فرقه سایت و روزنامه منتشر می‌کنند و در کنار آن، گروهک‌های به اصطلاح آذربایجانگرا و تجزیه طلب را ایجاد کرده‌اند که  در تلاش هستند مشابه فرقه‌ی دموکرات عمل کنند. در واقع این گروهک ها و عناصر جدید فعالیت دارند و با بودجه‌ای که از کشورهای اروپایی، باکو و اسرائیل دریافت می‌کنند تا آتش زیر خاکستر را شعله ور کنند.

به اسم فرقه نباید توجه کرد چرا که عناصر تجریه طلب و قومیت گرا با نام های جدید در حال حاضر وجود دارند که می خواهند جوانان و نوجوانان بی اطلاح را  گمراه کنند و به سمت خود بکشند. مشابه همان کاری که فرقه شوروی ساز دموکرات کرده بود. مثلا وقتی بنده در باکو بودم، شخصی بنام علی اصغر امینی را می شناختم که فریب فرقه را خورده و به باکو برده شده بود و این قبیل افراد در حسرت وطنشان ایران می سوختند. آقای امینی با تاسف قلبی می گفت که با وعده ۶ماه برای تحصیل، ما را به باکو آوردند و الان شد ۶۰ سال که از وطن دورم و کل هویتم را از من گرفتند، مرا به وطنم ایران باز گردانید تا حداقل مرگم در وطنم باشد و در خاکم ایران دفن شوم و حسرت سالها دوری از وطن در زیر خاک وطنم تصلی بخش آلام روحم گردد. بنابراین اکنون هم باید تدابیری معقول اندیشده شود که باز هم شماری از جوانان و نوجوانان مردم در تبریز و آذربایجان گمراه نشوند. زیرا، حتی با وجود این که عناصر کم هستند اما مردم عوام را در حال حاضر فریب می‌دهند. این قضیه  باید جدی گرفته شود تا آینده حتی یک فرزند از ایران تباه نشود. چرا که جوانان ما هیچ اطلاعی از فرقه دموکرات ندارند. دولت روشنگری کند.

دموکرات کردستان(مهاباد)

سوال – علت ارتباط فرقه دموکرات آذربایجان با حزب دموکرات کردستان (مهاباد) را برای خوانندگان ما تبیین کنید؟

– برهان حشمتی:  هر دوی این فرقه ها را شوروی تشکیل داده بود. در کرستان  با ریاست قاضی محمد نامی فرقه دموکرات را ایجاد کردند تا کردستان را از ایران جدا کنند.

 در حال حاضر هم مشابه همان وضعیت قابل مشاهده است؛ اگر مسائل هویتی واقعی در میان بود، قومیت گراهای به اصطلاح آذربایجانی باید با گروهک‌های قومیت گرای به اصطلاح کردی تضاد داشته باشند در حالی که در عمل چنین نیست و این تجزیه طلبان با کردستان هم مرتبط هستند و حتی با سایر گروهای تروریست و تجزیه طلب و عناصر وابسته به صهیونیسم و انگلیس و آمریکا و نوکران منطقه ای آنها در اهواز، سیستان و بلوچستان ارتباط دارند!  چرا که قصد اصلی تجزیه ایران است نه مسائل هویتی.

  • نویسنده : ژرفی مهر
  • منبع خبر : آذرپژوه