گروه فرهنگ و ادب: شاه تهماسب در کتیبه‌ای به زبان فارسی دستورات خود را به حاکم وقت اردبیل نوشته است. یک دستور سلطنتی برای عموم مردم و در یک مکان عمومی که برای صفویان مقدس بوده است، نشان می‌دهد که مردم اردبیل دستکم تا زمان شاه تهماسب به زبان فارسی تسلط داشته و بدین زبان مکالمه می‌کردند.

گروه فرهنگ و ادب: یکی از مسائل و چالش‌های فراروی فرهنگ آذربایجان، زبان پیشین مردم این منطقه از ایران است. برخی با تکیه بر زبان فعلی، معتقدند که زبان مردم آذربایجان پیش از ورود اقوام ترک به ایران، ترکی بوده است؛ دلیل آنها بر این پایه استوار است که تعداد قلیل اقوام ترک مهاجر به منطقه نمی‌توانسته زبان مردم را ترکی کند مگر آن که همه و یا لااقل بخش زیادی از مردم به این زبان آشنایی داشته باشند! اما منابع علمی و تاریخی چیزی غیر از این دیدگاه را مطرح می‌کنند. به عنوان مثال کتیبه‌ای که هم اکنون در بقعه شیخ صفی‌الدین در اردبیل قرار دارد، نشان می‌دهد که شاه تهماسب در این کتیبه به زبان فارسی دستورات خود را به حاکم وقت اردبیل نوشته است. استفاده از زبان فارسی در نوشتن یک نامه از طرف شاه به یک والی شاید دلیل محکمی بر وجود زبان فارسی در آذربایجان نباشد، اما یک دستور سلطنتی برای عموم مردم و در یک مکان عمومی که برای صفویان مقدس بوده است، نشان می‌دهد که مردم اردبیل دستکم تا زمان شاه تهماسب به زبان فارسی تسلط داشته و بدین زبان مکالمه می‌کردند.

تاملی بر فرمان شاه تهماسب به والی اردبیل

 بر روی دیوار جلوی بنای اصلی بقعه شیخ صفی الدین، کتیبه‌ای نصب شده است که شاید کمتر مورد توجه بازدیدکنندگان و زائران آرامگاه صفوی قرار گیرد. مطالب این کتیبه بر روی سنگی چهارگوش نقر شده است. این کتیبه فرمان شاه تهماسب اول به والی دارالارشاد اردبیل و مردم آن شهر است.

 این فرمان در ذی حجه الحرام سنه ۹۳۲ هجری توسط شخصی به نام «حسن» بر آن نقر شده است. اردبیل برای خاندان صفوی شهر مقدسی بود که هرگز آنها نتوانستند از آن دیار دل برکنند. قزلباش اردبیل همواره حامی مرشد بزرگ خود بود. مردم اردبیل نیز سخت به اولاد و اعقاب شیخ صفی دل بسته بودند.

می گویند مستمندان اردبیل روزی سه بار از طرف سلاطین صفوی در بقعه شیخ صفی اطعام می شدند و مسئولان امر هنگام تقسیم، فقرا را به بانگ طبل خبردار می ساختند. علاوه بر این هر سال پادشاهان این دودمان هدایای نفیسی به آستانه شیخ الامین الدین جبرائیل (پدر شیخ صفی الدین) واقع در دهکده کلخوران علیا در ۳ کیلومتری شمال اردبیل (این دهکده به کلخوران شیخ معروف است) و بقعه شیخ صفی تقدیم می داشتند و هرگاه فرصتی می‌یافتند برای زیارت قبور اجداد خود و ادای احترام نسبت به شهیدان چالدران، به اردبیل می‌آمدند و در ضمن به شکایات مردم شهر نیز رسیدگی می‌کردند تا مبادا والی اردبیل بر احدی از مردم آن شهر پرخاشگری و ستیزه جوئی کند.اردبیل در زمان صفویه لقب دارالارشاد و«دارالامان» یافت. زیرا مدتها بر در آرامگاه شیخ صفی و بقعه شیخ الامین جبرائیل، زنجیرهای بزرگی از چپ به راست آویخته بودند که هر محکومی که دستش به این زنجیرها می‌رسید و داخل یکی از بقاع می شد از هرگونه گزند و آسیبی در امان می ماند و هیچکس حتی شخص شاه نیز نمی توانست به جان وی قصدی داشته باشد.

شاه طهماسب اول برای حفظ و حراست شهر از ظلم حکمرانان و از سوی دیگر برای حفاظت شهر از انجام امور ممنوعه، فرمانی به والی اردبیل و خطاب به مردم آن دارالارشاد صادر کرده و دستور داده است که جمیع مجاوران و زائران و ساکنان از تکالیف غیر مشروعه مصون باشند.

فرمان شاه طهماسب

در این فرمان احداث شرابخانه و بنگ خانه و معجون خانه و بوره خانه و بیت اللطف را ممنوع ساخته و مستوفیان آن دیار را فرمان داده است که خراجات مردم اردبیل را از دفاتر اخراج نمایند. در این فرمان ریش تراشیدن، طنبور زدن و نرد باختن از محرمات شمرده شده و خلاف کنندگان از مردودین درگاه الهی و بارگاه شاهی محسوب و در سلک اولئک علیهم لعنهالله والملائکه والناس اجمعین قرار گرفته است و در پایان فرمان نهایت افاضت سلطان صفوی به ساکنان اردبیل ابلاغ گردیده است. در زیر عین مندرجات آن کتیبه از نظر خوانندگان می گذرد:

«بعد حمدالله و حسن توفیقه چون بمیامن توفیقات صدر نشین اولیاء الله معروفه و برکات تاییدات صاحب تمکین اصفیاء المعین با نوار مهر آثار غره غرای هدایت شعار ولایت دثار نواب اعلی عالی حضرت سلطان السلاطین بالارث و الاستحقاق ظل الله فی الآفاق السطان ابن السلطان ابوالمظفر السلطان شاه طهماسب الصفوی الحسنی بهادرخان خلدالله تعالی ملکه و سلطانه و ابداکرامه و احسانه لامع و هویداست و حظایر فیض مآثر علیه صفیه صفویه تالی مشاهد مقدسه و عتبات سدره مرتبه است، همچنانکه در آن روضات منوره عمال از جرئت اظهار بدعت ممنوع شده، حکم گشته است که جمیع مجاوران و زایران و ساکنان از تکالیف غیر مشروعه مصون بوده امر خیر اثر فرمان قضا قدر شرف صدور یافت که در دارلارشاد اردبیل ولایت همان قاعده حسنه را منظور داشته…. شلبانی محترفه و هیمه بازار و گوسفند بازار و برنج بازار و پیشکش تمغاوات و محترفه ولایات و رسم الاحتساب طلبی از ساکنان و غیر آنجا ننماید تا بمصدوقه و من دخله کان آمنا مشاهد عالمیان و منظور جهانیان گردد و بعد از شرف توبه نصوح و فتح ابواب نصرت و فتوح بنا بر کمال توجه خاطر انور بترویج شرع مطهر و غایت اهتمام امر بمعروف و نهی از منکر فرمان قضا جریان عزاصدار یافت که در دارالارشاد مذکور و ولایت بدستوری که در عساکر منصوره ممالک محروسه شرابخانه و بنج خانه و معجون خانه و بوره خانه و بیت اللطف و قمارخانه و قوالی کبوتر بازی منع شد و مستوفیان کرام مال و خراجات آنها را از دفاتر اخراج نموده من بعد اطلاق نمایند و احدی بامر از امور غیر شرعیه مثل ریش تراشیدن و طنبور زدن و نرد باختن و بدعت تعزیت… . وا داشتن و خدمات امردان در حمامت و ارتکاب امور غیر مشروعه اشتغال ننمایند و پیرامون نگردند ضمن دخله بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه و خلاف کننده از مردودین درگاه الهی و بارگاه شاهی خواهد بود و در سلک اولئک علیهم لعنه الله و الملائکه و الناس اجمعین منسلک خواهد گشت و از مرحمت نسبت به سکنه آنجا باهتمام و افاضت و افادت شاهی خلیفه… . امیر معین الشریعه والدین امیر الاوحدی بظهور پیوست بتاریخ شهر حجه الحرام سنه ۹۳۲ کنبه حسن»(۱)

کتیبه فوق که به زبان فارسی و آمیخته‌ای از اصطلاحات عربی است، نشان می‌دهد که زبان گفتاری و نوشتاری مردم تا زمان صفویان هنوز هم فارسی بود و مردم آذربایجان و اصفهان و شیراز و … به راحتی می‌توانستند با یکدیگر مکالمه و مراوده داشته باشند.

پی نوشت:

۱- برخی از لغات این کتیبه که نیازمند توضیح است در زیر شرح داده می شود: شلبانی: شل=(بالفتح و تشدبدلام) سبک دوختن جامه را گویند. (فرهنگ آنندراج) – محترفه= (به ضم اول و فتح ثالث و کسر را و فتح فا) پیشه وران و صنعتگران. – محترقه = (به ضم اول و فتح ثالث و کسر را) هم پیشه و صاحب پیشه را گویند.(به فتح را) جای کسب کردن. (فرهنگ آنندراج) – تمغا = داغی که بر ران اسب یا دیگر مواشی کنند. گویا آن هم مهر است. و باجی را گویند که بر درهای بلاد و معابر تجار از تجار گیرند که مهری از چوب ضبط باج بر اجناس زنند و در ملحقات مهری که بر روی انبار غله و امثال آن زنند. (فرهنگ آنندراج) –  قوالی: قوال= مرد زیان آور و بسیار سخن و در عرف مطرب و سرود گوی را گویند. (فرهنگ آنندراج)

  • نویسنده : گروه فرهنگ و ادب آذرپژوه
  • منبع خبر : آذرپژوه