گروه فرهنگ و ادب: کتاب اسطوره گرگ‌ها،مقایسه تطبیقی اسطوره های ترکان ایران با اسطوره های ایران، چین و یونان باستان مدعی است که تلاش کرده است اسطوره گرگ را در فرهنگ ترکی بررسی کرده و سپس با اساطیر ایرانی، چینی و یونانی تطبیق داده و به نتیجه ای برسد.

گروه فرهنگ و ادب: کتاب «اسطوره گرگ‌ها: مقایسه تطبیقی اسطوره های ترکان ایران با اسطوره های ایران، چین و یونان باستان» (۱۳۹۷) نوشته عمار احمدی از انتشارات ساولات ایتلری، مدعی است که تلاش کرده است اسطوره گرگ را در فرهنگ ترکی بررسی کرده و سپس با اساطیر ایرانی، چینی و یونانی تطبیق داده و به نتیجه ای برسد.

نویسنده‌ی اثر فوق، فاقد هر نوع تحصیلات دانشگاهی در حوزه‌ی تاریخ، ادبیات فارسی، اسطوره شناسی یا حتی ادبیات است و به نظر می رسد صرفا با انگیزه های ایدئولوژیک و سیاسی به حوزه‌ی اسطوره شناسی ورود کرده است. همچنین یک جستجوی ساده نشان می‌دهد که نویسنده، فاقد پیشینه تحقیق و مقاله علمی تائید شده، در حوزه های مرتبط است، که نظریه فوق را تقویت می‌کند.

کتاب فاقد یک مسئله و سوال مشخص و روشمند است یعنی مشخص نیست نویسنده بر خلاف عنوان در مورد چه مساله ای از چه منابعی تحقیق می‌کند و هدف از این تحقیق چیست؟ هرچند در ظاهر عنوان کتاب مقایسه تطبیقی آمده است اما با کمال تعجب فصل پایانی که اصولا می بایست به نتیجه گیری و نتایج تطبیق بینجامد، به فصلی با عنوان دده قورقورد ورود کرده! در حالی که در متن بارها در این خصوص صحبت شده بود و در پایان آن کتاب به یکبار این موضوع را مرور و سپس کتاب تمام می‌شود.

از نظر روش شناسی، نقل قول های طولانی از یک اثر یا نویسنده (گاهی در حد ۲ صفحه پی در پی)، استفاده از منابع دست دوم، استفاده از منابع غیر علمی و سیاسی و استفاده صرف از منابع فارسی -در حالی که نویسنده مدعی پژوهش در اسطوره‌های چین و یونان نیز است- آن را به کتابی غیر علمی تبدیل کرده است. غلط های املایی فاحش، نتیجه گیری های غلط، فقدان مسئله، سوال و فرضیه از دیگر ضعف های کتاب است و یافته های کتاب به نحوی مدیریت شده اند که نویسنده در نهایت به نتیجه سیاسی از پیش تعیین شده، نائل شود. در نهایت هیچ نتیجه مشخصی از محصول تلاش های خود در مقایسه تطبیقی اسطوره های چهار کشور یا سرزمین نمی گیرد و بخش پایانی کتاب به جای اینکه به بررسی دستاوردها و نتایج پژوهشی بپردازد به «دده قورقورد اسطوره عاشیق های ترکان» اختصاص پیداکرده است.

نویسنده در چند جا ادعاهای مهمی را به کتاب «شناخت اساطیر ایران» اثر جان هینلز، نسبت داده است و نقل قول‌های طولانی از وی آورده است. ارجاع این نقل قول ها صفحات ۳۹۳، ۴۰۶، ۴۳۸ و ۴۳۷ کتاب هینلز می باشد در حالی که کتاب فوق فقط اندکی بیش از ۲۰۰ صفحه است و تازه همین ارجاعات تحریف شده نیز در کتاب شناسی پایان کتاب نیامده است.

در واقع تمام تلاش نویسنده در قالب شبه علمی این است که مدام تکرار کند که آذربایجانی ها ترک هستند و متن مهم آنها دده قوقورد و اسطوره آنها گرگ خاکستری است به طوری که این جملات در گزاره های مختلف با نوعی «هیستری» تکرار شده و گویا نویسنده واهمه دارد که مخاطب این چند محور را فراموش کند. بدیهی است که این همه کوشش برای ترک قلمداد کردن آذربایجان، خود از یک دروغ بزرگ گواهی می‌دهد، زیرا اگر ترک بودن آذربایجان این مقدار بدیهی بود، نیاز به این همه کوشش برای تذکار آن نمی بود.

از نظر منابع و ماخذ، کتاب به طور کلّی صرفا از منابع فارسی استفاده کرده است و مشخص نیست که بررسی اسطوره های چین و یونان، چگونه صرفا با تکیه بر منابع فارسی ممکن شده است. از سوی دیگر کتاب به طور عمده از آثار غیرعلمی چند تن از شخصیت های قوم‌گرا مانند جوانشیر فرآذین، محمد تقی زهتابی، حسین محمدزاده صدیق و فضولی بیات (؟!) استفاده کرده است که فاقد ارزش علمی هستند.

در بخش اسطوره های چین و یونان هر یک به طور متوسط از ۵-۴ منبع استفاده کرده است که برخی از آنها مخدوش است. برای مثال رفرنسی با این کد در صفحه ۹۷  یعنی بخش اسطوره های چین دیده می شود: (احمدی، ۱۳۸۹: ۳۹) ولی با مراجعه به بیوگرافی منابع و ماخذ در پایان کتاب صفحه ۱۳۹ خواهیم دید که تنها دو اثر با عنوان نویسنده «احمدی» معرفی شده اند که تاریخ چاپ هیچ یک از آن ها سال ۱۳۸۹ نیست و البته هیچ یک نیز به اسطوره های چین ارتباط ندارد. آثار یادشده با عناوین زیر ثبت شده اند ولی هیچ یک با منبع درون متنی تطبیق ندارد و اصولا اگر تاریخ انتشار را از روی اغماض غلط املایی فرض کنیم، موضوع کتابها ربطی به چین و یونان ندارد.

معلوم نیست نویسنده، چگونه از درون کتابهایی با موضوع بایاتی ها و خنیاگران آذربایجان به یافته هایی پیرامون اساطیر یونان و چین نائل شده است. در اینجا مطالعه تطبیقی نیازمند اشراف نویسنده به اسطوره‌های یونان و چین و… بود، البته که نویسنده خود را استاد مسلم اسطوره شناسی ایران و ترکان می‌داند، با فرض پذیرش این ادعاها باید پرسید علم نگارنده به اسطوره شناسی یونان و چین از کدام منابع حاصل شده است؟ چند منبع معتبر فارسی در این زمینه استفاده شده؟ و چند مقاله و کتاب معتبر انگلیسی مطالعه شده اند؟ باید گفت، با مراجعه به بخش کتاب شناسی، پاسخ هیچ است.

ظاهرا نویسنده حتی از نوشتن یک بخش بیوگرافی کتاب شناسی نیز ناتوان بوده و ذکر برخی منابع عمده خود را فراموش کرده است و یا اصولا منبعی در کار نبوده بلکه اساسا منبع سازی صورت گرفته است.

از دیگر ضعف های شکلی کتاب، تحریف منابع و ماخذ است. برای نمونه نویسنده در چند جا ادعاهای مهمی را به کتاب «شناخت اساطیر ایران» اثر جان هینلز، نسبت داده است و نقل قول‌های طولانی از وی آورده. ارجاع این نقل قول ها صفحات ۳۹۳، ۴۰۶، ۴۳۸ و ۴۳۷ کتاب هینلز می باشد در حالی که کتاب فوق فقط اندکی بیش از ۲۰۰ صفحه است و تازه همین ارجاعات تحریف شده نیز در کتاب شناسی پایان کتاب نیامده است تا خواننده بداند که هینلز کدام کتاب را در بیش از ۴۵۰ صفحه منتشر کرده و نویسنده به آن دسترسی داشته است و ما نداریم. به طور کلّی نویسنده هفت صفحه را به بیوگرافی منابع در پایان اختصاص داده و ۱۱۵ اثر را معرفی کرده است اما در متن کتاب، کُلا به حدود ۲۰ منبع ارجاع داده است و عجیب تر از آن، اینکه برخی منابعی که در متن مدعی استفاده کلان از آنها شده، در بیوگرافی دیده نمی‌شود!

در اغلب موارد نویسنده برای ادعاهای عجیب و غریب خود هیچ منبعی مشخص نکرده و ظاهر ادعاهایش محصول «مکاشفه» بوده است! برای مثال در صفحه ۳۸ ادعا شده است که «در ادبیات عامه و شفاهی مردم آذربایجان اسطوره ای به نام گاو جهان مطرح است». اما هیچ مرجعی یا سندی را برای چنین ادعایی لازم ندیده است.

  • منبع خبر : آذرپژوه