گروه تاریخ: آن چنان که از اسناد و منابع تاریخی برمی‌آید، سرزمین اران و آذربایجانِ ایران هیچ گاه در یک اقلیم و یا یک محدوده جغرافیایى قرار نگرفته بودند. صحت این مطلب را مى‌‏توان از لابه‌لاى اکثر مدارک و اسناد باز یافت. هر چند در برخى از فرهنگ‌ها و کتاب‌ها، محدوده آن دو یکى دانسته شده و اران ولایتى از آذربایجان شمرده شده است.

گروه تاریخ: آن چنان که از اسناد و منابع تاریخی برمی‌آید، سرزمین اران که از منظر تاریخی امروزه به اشتباه جمهوری آذربایجان نامیده شده است، و آذربایجانِ ایران هیچ گاه در یک اقلیم و یا یک محدوده جغرافیایى قرار نگرفته بودند که ما بخواهیم آنها را یکى بدانیم چرا که هر کدام از آنها سرزمینى مستقل و جدا از هم بوده‌‏اند و صحت این مطلب را مى‌‏توان از لابلاى اکثر مدارک و اسناد باز یافت. هر چند در برخى از فرهنگ‌ها و کتاب‌ها، محدوده آن دو یکى دانسته شده و اران ولایتى از آذربایجان شمرده شده است. اما در مقام مقایسه به این نتیجه مى‏‌رسیم که اندیشه‌‏هاى صاحبان آثار دسته اول بر آراء دسته دوم برترى داشته و از قوت و اعتبار بیشترى برخوردار است. در این مطلب تلاش می‌شود تا با استناد به منابع دست اول تاریخی، پاسخی صحیح و علمی به این پرسش داده شود که آیا اران و شروان ولایتی از آذربایجان بوده است یا خیر؟

استرابون:

این جغرافى‏ دان سده اول پیش از میلاد مسیح اهل یونان، نام باستانى اران را آلبانیا دانسته و با استناد به نوشته ‏هاى تئوفانس میلتى در بخش یازدهم کتاب جغرافیاى خود چنین آورده است: «آلبانیا سرزمینى است که از جنوب رشته کوههاى قفقاز تا رود کر و از دریاى خزر تا رود آلازان امتداد دارد و از جنوب به سرزمین مادآتروپاتن محدود است‏». این نظریه نشانگر آن است که آلبانیاى قفقاز به نام آتروپاتن یا آذربایجان مشهور نبوده و این دو سرزمین از یکدیگر جدا بوده‌‏اند به طورى که مرزهاى جنوبى آلبانیا به سرزمین مادآتروپاتن محدود مى‏ شده است.

گایوس پلینیوس:

 جغرافى ‏نگار و تاریخ ‏نویس ایتالیایی سده نخست میلادى در کتاب خود تاریخ ‏طبیعت در این‏ باره نوشته است: «آلبانها در دشتهاى اطراف رود کر سکونت داشتند و رود آلازان آنها را از ایبریان (گرجی‌ها) جدا مى‏ کرد».(۱) مى‏ بینیم که اظهارنظر پلینیوس نیز به نوشته استرابون بسیار نزدیک است. در زمان انوشیروان نیز که مملکت ایران به چهار سمت تقسیم مى‏ شد سرزمینهاى آذربایجان و قفقاز جنوبى در سمت آتورپاتکان قرار داشتند و آلبانیا (اران) از سرزمینهایى بود که در شمال آذربایجان واقع شده بود و شمالى ‏ترین کرانه دریاى خزر و پایتختش پرثو (بردعه) مرزبان‏ نشین بوده است. (۲)

در جنگ هراکلیوس با خسرو پرویز ساسانى، امپراتور روم در فصل زمستان با گرفتن پنجاه‏ هزار اسیر از آذربایجان به طرف سرزمینهاى شمال ارس بویژه آلبانى که داراى زمستانهاى معتدل است ‏به راه افتاد و پس از گذشتن از ارس و ماندگار شدن در آلبانى به نوشته تاریخ آغوانک به شاهان آغوانک (آلبانى، اران)، ایبرى (گرجستان) و ارمنستان نامه نوشت و از آنان خواست که لشگریان رومى را در جنگ علیه ایران یارى کنند.(۳)

از مطالب فوق و سایر آثار به جا مانده از جمله کتیبه موبد کرتیر، متعلق به اوایل دوره ساسانى، که در آن از افروخته شدن آتش مغان در ایران و انیران (خارج از ایران) سخن به میان رفته است، به روشنى مى ‏توان دریافت که آذربایجان بخشى از ایران بود اما آلبانیاى قفقاز از سرزمینهاى انیران به‏ شمار مى‏ رفت.(۴)

در همین جهت ‏با نگاهى به آثار دوران اسلامى بحث را پى مى ‏گیریم و درمى ‏یابیم که اکثریت قریب به اتفاق صاحبان آن آثار به هنگام اشاره به حدود و شهرهاى سرزمینهاى اران و آذربایجان، آن دو را مستقل از هم ذکر کرده ‏اند.

ابن فقیه همدانی:

ابن فقیه که اثر خود را در سال ۲۹۰ هـ.ق تالیف نموده سرزمین ارمنستان را چهار بخش دانسته و آن بخش‌ها را «ارمینیه اول و دوم و سوم و چهارم‏» نامیده است. او در این بخش‏ بندى اران را جزء بخش اول بلاد ارمینیه آورده و برذعه، بیلقان، قبله، شیروان، شابران، شکى، شمکور (شامخور) و بلاسجان (بلاشگان) را از شهرهاى اران یاد کرده است. وى در ادامه مى‏ افزاید: «حد آذربایجان تا رود رس (ارس) و کر است.» (۵)

محمد ابن حوقل:

این مورخ هم با ارائه تصویر جداگانه از سه ناحیه ارمینیه، آذربایجان و اران در اثر خود، رود ارس را مرز میان آذربایجان و اران دانسته و مى‏ گوید: «دریاى خزر از مغرب به اران و حدود سریر و بلاد خزر و بخشى از بیابان غزان محدود است. او شهرهاى برذعه، جنزه (گنجه)، شمکور، شماخیه، شروان، شابران، قبله و شکى را از سرزمین اران، و شهرهاى اردبیل، داخرقان،(۶) تبریز، سلماس، خوى، برکرى، ارومیه، مراغه، اشنه، میانج، مرند، برزند را جزو آذربایجان معرفى کرده است‏». (۷)

عبداله ابن خردادبه:

خردادبه متوفاى سال ۳۰۰ هـ.ق از اران و آذربایگان و شهرهاى آن دو جداگانه یاد کرده است. او شهرها و روستاهاى آذربایجان را در جنوب ارس دانسته و از اران، تفلیس، برذعه، بیلقان، قبله و شیروان جداگانه یاد کرده و افزوده است که شهرستان هاى اران و جزران (گرجستان) و سیسجان جزو بلاد خزر بودند که در روزگار انوشیروان به تصرف او درآمدند. (۸)

کتاب الاعلاق النفیسه:

 در این کتاب که به سال ۲۹۰ یا ۳۱۰ هـ.ق نگاشته شده، شهرهای آذربایجان را اردبیل، مرند، باجروان، ورثان و مراغه ذکر نموده و شهر‏هاى ارمینیه را نیز اران، جزران، نشوى (نخجوان)، خلاط، دبیل و … آورده است. (۹)

ابوالاسحاق اصطخرى:

وی در اثر جغرافیایى خود با ترسیم نقشه‏ هاى جداگانه از سه ناحیه ارمینیه و اران و آذربیجان، اران را از آذربایجان جدا مى ‏داند و مى‏ گوید: «در همه اران شهرى بزرگتر از بردع و دربند و تفلیس نیست‏». وى شهرهاى اران را بیلقان، ورثان، بردیج (برزنج)، شماخى، شیروان، ابخاز، شابران، قبله، شکى، گنجه و شمکور نام برده است. و بردع را پایتخت اران و اردبیل را مرکز آذربایجان دانسته است. (۱۰)

محمد بن مقدسى:

 این جغرافی‌دان هم در قرن چهارم هـ.ق از سرزمین رحاب (۱۱) یاد کرده و آن را به سه حوزه بخش نموده است. نخستین آنها از بالاى دریاچه «اران‏» است، سپس ارمینیه و در پایان «آذربایجان‏» باشد. اران نزدیک سرزمین رحاب است که همچون جزیره‏ اى در میان دریاچه و رود «ارس‏» و رود «مک‏» آن را از درازا مى‏‌شکافد. قصبه آن برذعه است. از شهرهایش: تفلیس، قلعه، خنان، شمکور، جنزه، بردیج، شمارخیه، شروان، باکوه، شابران، باب الابواب، ابخاز، قبله، شکى، ملاذگرد، تبلا مى ‏باشد. (۱۲)

احمدبن ابی یعقوب:

صاحب تاریخ یعقوبى، اران را از استانهاى ارمنستان آورده که به آن ارمنستان چهارم مى ‏گفتند و قباد پادشاه ایران آن را فتح کرد. همچنین در کتاب جغرافیاى خویش البلدان، ارمنستان را سه بخش نام برده و گوید: «بخش اول شهر دبیل، قالیقلا، خلاط و شمشاط و سواد. بخش دوم: شهر بردعه و شهر بیلقان و شهر قیله (قبله) و شهر دربند. بخش سوم: شهر خزران (جرزان) و شهر تفلیس و شهرى که معروف به مسجد «ذى القرنین‏» است‏». و شهرهاى آذربایجان را نیز از قرار زیر دانسته است: اردبیل، برزند، ورثان، برذعه، شیز، سراه، (۱۳) مرند، تبریز، میانه، ارومیه، خوى و سلماس. (۱۴)

احمدبن یحیی بلاذری:

این مورخ هم در کتاب فتوح البلدان، اران را بخشى از ارمینیه دانسته که انوشیروان، قوم دلیر سیاسیجان را در شهرهایى از آن اسکان داد. (۱۵)

ابوالاعلا محمد بلعمی:

در تاریخ بلعمى مى ‏خوانیم: «فریدون به زندگانى خویش جهان [ملک] را میان فرزندان خود به سه قسمت کرد: ترک و خزران و … طوج [تور] را داد و او را فغفور نام کرد؛ زمین عراقین… پارس و سند و… همه ایرج را داد… ولایت او بدو باز خواندى ایران‏شهر؛ زمین مغرب و روم و سقلاب و آذربایگان و اران و کرج تمامیت مرسلم را داد و او را قیصر نام کرد.» (۱۶)

ابوعبدالله محمدبن محمد الادریسى:

در کتاب نزهه المشتاق (۱۷) از آثار متعلق به سده ششم هـ.ق نیز نقشه‌ی سرزمینهاى آذربایجان، اران، ارمنستان، سریر و بلاد خزر جداگانه رسم شده است. (۱۸)

محمود بن قزوینی:

مؤلف آثار البلاد و اخبار العباد جایگاه اران و آذربایجان را در دو اقلیم متفاوت از اقالیم هفتگانه ذکر کرده و نوشته است: آذربایجان در اقلیم چهارم واقع شده و سرزمینى است پهناور بین اران و کوهستان، در صورتى که اران در اقلیم پنجم قرار گرفته و جزو ایالات غیرایرانى آمده است. (۱۹)

یاقوت حموی:

صاحب معجم ‏البلدان گوید: «اران ولایتى وسیع و داراى بلاد بی شمار است که جنزه یکى از آنهاست و مردم آن را گنجه نامند دیگر بردعه، شمکور و بیلقان. بین آذربایجان و اران رودى است که به آن الرس گفته مى ‏شود. آنچه مجاور این رود است از جانب مغرب و شمال از ولایت اران است و آنچه در مشرق این رود واقع شده از آذربایجان است و اران همچنین نام یک قلعه مشهورى است از نواحى قزوین‏».(۲۰) 

همو در اثر دیگر خود المشترک، رود رس (ارس) را مرز میان اران و آذربایجان ضبط کرده و به هنگام سخن از اقلیم اران، آن را اقلیمى مشهور میان آذربایجان و ارمنستان خوانده است.(۲۱)

حمداله مستوفی:

در ذیل تاریخ گزیده در ذکر وقایع سال ۷۴۴ قمرى مى ‏خوانیم: «… روز دیگر از آب ارس گذشته به راه گوگجه دنگز متوجه اران شدند…». نیز در حوادث سال ۷۴۸ قمرى آمده: مملکت آذربیجان و عراق عجم و اران و موغان و بعضى از گرجستان و کردستان و تراکمه بر امرا و نوکران قسمت کرد.(۲۲)

حسن پیرنیا:

این مورخ دوران معاصر هم حدود آذربایجان را در عهد اشکانیان از جانب شمال با ارمنستان بزرگ و اران و از طرف غرب با ارمنستان بزرگ و کوچک و کردون (کردستان) و آدیابن و از سمت جنوب با مادبزرگ ذکر کرده، ولى از جانب مشرق اطلاعى به دست نداده است. (۲۳) از گفته پیرنیا به خوبى مى ‏توان پى برد که اران (آلبانى قفقاز) و آذربایجان (اتورپاتکان) در دوران پادشاهان اشکانى نیز دو ناحیه مستقل و جدا از هم بوده است.

گذشته از اظهارنظرهاى نویسندگان و مورخان و جغرافى‏ نگاران پیش از اسلام و پس از آن در پیرامون حدود آذربایجان و اران و نام بردن شهرهاى آن دو به طور جداگانه، دانشمندان و محققان صاحب‌نظر قرون وسطى و معاصر نیز از این امر غافل نبوده و هر کدام به نحوى مطالبى اظهار داشته‏ اند، از جمله:

موسى کاگان کاتواتسى:

 مورخ و مؤلف کتاب تاریخ آغوان، در قرن دهم میلادى، ضمن بحث در پیرامون آلبانیاى قفقاز، حدود آن منطقه را از ایبرى (گرجستان) تا دروازه هونها (دربند قفقاز) و رود ارس نوشته است. (۲۴)

بارتولد:

 خاورشناس مشهور روسى می‌گوید: «ارس که در قدیم مصب جداگانه از کر داشت‏ سرحد بین آذربایجان و اران (آلبانى قدیم) بود».(۲۵) به عقیده وى، اران همان آلبانیاى روزگار باستان است که از ناحیه دربند در شمال شرق تا شهر تفلیس در غرب و تا رود ارس در جنوب و جنوب غرب امتداد داشت. (۲۶)

مشابه چنین نظریاتى در آثار برخى دیگر از محققان و مورخان ارمنى و روسى قرن بیستم همچون برخوداریان، دورن، کریمسکى، یامپولسکى و … به چشم مى‏‌خورد که به دلیل طولانى بودن گفتار مورد نظر به ذکر اسامى آنان بسنده کردیم. پژوهشگران و علاقه‏ مندان و اهل فن به منظور اطلاع بیشتر در این ‏باره مى‌‏توانند به منابعی که در انتهای مقاله ذکر شده است، مراجعه کنند.

دکتر محمد معین:

صاحب فرهنگ معین گوید: «اران سرزمینى در شمال غربى ایران و مغرب دریاى خزر در قفقاز که روسها بدان نام آذربایجان شوروى داده ‏اند. شهرهاى عمده آن باکو، گنجه، شماخى، دربند، ایروان و نخجوان و از شهرهاى قدیم آن برذعه است که اکنون خرابیهاى آن پیداست».(۲۷) 

احمد کسروى:

این مورخ آذربایجانی هم مى ‏نویسد: «شگفت است که اران را اکنون آذربایجان مى‏ خوانند. در صورتى که آذربایجان یا آذربایگان نام سرزمین دیگرى است که در پهلوى (کنار) اران و بزرگ‌تر و مشهورتر از آن مى‏ باشد و از دیرباز همواره این دو سرزمین از یکدیگر جدا بوده و هیچ گاه نام آذربایگان بر اران گفته نشده است. و ما تاکنون ندانسته ‏ایم که برادران ارانى بعد از کسب حکومت آزادى براى سرزمین خود به چه دلیل نام تاریخى و کهن خود را کنار گذشته و نام آذربایگان را انتخاب نمودند؟ اصولا چه سودى را از این نامگذارى جدید امیدوار بودند؟ این ایراد نه از این خاطر است که نام سرزمین ما را برگزیده و ما نمى‏ خواهیم چنین باشد، چرا که آذربایگان را از این کار هیچ‏ گونه زیانى نیست، بلکه از این جهت است که برادران ارانى ما در آغاز زندگى ملى و آزاد خود به تاریخ و گذشته سرزمینشان پشت پا مى ‏زنند و این خود زیانى بزرگ است و در تاریخ چنین کار شگفت‏ سابقه ندارد».(۲۸) 

باز آمده است: «شوروی‌ها نام یکى از بخش‌هاى قفقاز یعنى اران باستانى را آذربایجان شوروى نهادند تا از این هم نامى در راه تامین مقاصد سیاسى و منطقه‏ اى خود سودجویى نموده و به مردم آذربایجان ایران یعنى آذربایجان راستین یکى شدن و الحاق به آذربایجان دروغین شوروى را تلقین کرده باشند».(۲۹) 

این احتمال نیز هست که نامگذارى آذربایجان بر اران و شیروان در قفقاز به درخواست و سیاست ترکان عثمانى صورت گرفته باشد، زیرا ترکان بعد از چند بار حمله به آذربایجان ایران و کشتار فراوان با مقاومت مردم دلیر آن سرزمین روبرو گشتند و نتوانستند از طریق مستقیم مردم آذربایجان را به سوى خود جلب کنند. از این‏ رو به طور غیرمستقیم درصدد برآمدند نخست قفقاز و آذربایجان را زیر نام واحد «آذربایجان‏» متحد نموده سپس دو سرزمین یاد شده را ضمیمه خاک خود سازند. (۳۰)

رحیم رئیس ‏نیا:

این مورخ معاصر هم معتقد است: «حتى در صورت حاکم بودن یک فرمانرواى واحد در دو سوى ارس در طول تاریخ، باز دلیلى ندارد که هر دو منطقه به یک نام خوانده شوند». او مى‏ افزاید: «آنچه محقق است ‏بخش اعظم سرزمینى که امروز آذربایجان شوروى خوانده مى‏ شود در زمان ساسانیان آلبانى (اردان، الوانک، اغوان و…) نامیده مى ‏شده و بعد از پیروزى اعراب، اران گفته شده است… اما چون این ولایت معمولا از نظر ادارى وابسته به آذربایگان بوده از طرف برخى از پژوهندگان جزئى از این ایالت‏ شمرده شده است‏». (۳۱)

محمدجواد مشکور:

وی نیز نوشته است: «ایالت اران که در دوران اسلامى به این نام مشهور بود از زمان ترکان قراقویونلو و آق قویونلو تا جنگ جهانى اول «قراباغ … (باغ سیاه یا باغ بزرگ) خوانده مى ‏شد. پس از شکست روسیه تزارى مردم آن ناحیه دعوى استقلال کرده در سپتامبر سال ۱۹۱۸ میلادى حکومتى به نام آذربایجان تحت نفوذ دولت عثمانى تشکیل دادند. غرض از این نامگذارى این بود که از ضعف دولت مرکزى ایران در اواخر قاجاریه استفاده کرده آذربایجان ایران را که مردم آن مانند اهالى قره‏ باغ به لهجه ‏هاى ترکى سخن مى‏ گفتند با آذربایجان ساختگى به هم پیوند داده و در دو سوى رود ارس حکومتى تحت نفوذ عثمانى تشکیل دهند ولى ترکان بزودى شکست‏ خورده و امپراتورى عثمانى تجزیه شد».(۳۲) 

کریم کشاورز:

 مترجم معروف آثار مؤلفان روسى نیز در این ‏باره مى‏ گوید: «خان‏ نشین یا ناحیه بادکوبه و گنجه و… هیچ‏گاه به نام «آذربایجان‏» خوانده نمى‏ شده بلکه این اسم را حکومت زودگذر مساواتیها که توسط ارتش سرخ شوروى سرنگون شد بر آن منطقه گذاشت که تاکنون به این نام باقى مانده است».(۳۳)

پى ‏نوشتها:

۱- رضا، عنایت‏ الله، آذربایجان و اران (آلبانیاى قفقاز)،چاپ دوم، صص‏۳۳-۳۲، ۴۵٫

۲- رئیس نیا، رحیم، آذربایجان در سیر تاریخ ایران، ۱/۷۵-۷۴٫

۳- ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، ص‏۱۶۹٫

۴- لوکونین، ولادیمیر، تمدن ایران ساسانى، ترجمه عنایت ‏الله رضا، ص‏۱۳۱٫

۵- ابن ‏فقیه، ترجمه مختصرالبلدان (بخش مربوط به ایران)،ترجمه ح.مسعود، صص‏۳۰-۱۲۹، ۱۳۹٫

۶- دهخوارقان یا آذر شهر امروزى.

۷- ابن حوقل، صوره‏الارض،ترجمه جعفر شعار، ص‏۱۰۰-۸۱; نیز مراجعه کنید به: ابوالفداء، تقویم‏ البلدان، ترجمه عبدالحمید آیتى، ص‏۴۴۳٫

۸- ابن خردادبه، المسالک و الممالک، صص ۱۲۰-۱۱۸٫

۹- ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره‏ چانلو، ص‏۱۲۲٫

۱۰- اصطخرى، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، چاپ سوم، صص ۱۵۴، ۱۵۸٫

۱۱- ناحیه‏ اى است در آذربایجان و این نام دربند و ارمنستان را شامل مى‏ شود و بیشتر ارمنستان است (معجم‏البلدان ۳/۳۱).

۱۲- مقدسى، احسن التقاسیم فى معرفه الاقالیم، ج‏۲، ترجمه علینقى منزوى، صص‏۵۵-۵۵۴٫

۱۳- در مراصدالاطلاع سرّاو ضبط شده که شهرى است میان اردبیل و تبریز و امروزه به نام سراب معروف است.

۱۴- یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، چاپ سوم، ۱/۲۲۰; نیز: یعقوبى، البلدان، ترجمه محمدابراهیم آیتى، صص‏۱۴۵، ۴۶٫

۱۵- بلاذرى، فتوح البلدان، بخش مربوط به ایران، ترجمه آذرتاش آذرنوش، ص‏۲۸۰٫

۱۶- بلعمى، ابوعلى محمد، تاریخ بلعمى، به تصحیح ملک ‏الشعرا بهار، به کوشش محمد پروین گنابادى، صص‏۴۹-۱۴۸٫

۱۷- نسخه خطى کتاب مزبور در کتابخانه «سالتیکوف شدرین‏» لنینگراد نگهدارى مى ‏شود.

۱۸- آذربایجان و اران (آلبانیاى قفقاز)، ص‏۱۵۲٫

۱۹- قزوینى، زکریا عمادالدین بن محمدبن محمود، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه عبدالرحمان شرفکندى (هژار)، صص ۶۵-۶۴ ، ۲۶۳-۲۶۲٫

۲۰- حموى، یاقوت، معجم ‏البلدان، ۱/۱۳۶; نیز مراجعه شود به: اعتماد السلطنه، محمدحسن‏ خان، مراه‏البلدان، ج‏۱، به کوشش عبدالحسین نوائى و میرهاشم محدث، صص ۳۳-۳۲٫

۲۱- حموى، یاقوت، برگزیده مشترک یاقوت حموى، ترجمه محمد پروین گنابادى، چاپ دوم صص‏۹۷، ۲۱٫

۲۲- مستوفى قزوینى، زین‏ الدین بن حمدالله، ذیل تاریخ گزیده، به کوشش ایرج افشار، صص ۳۴، ۴۴٫

۲۳- پیرنیا، حسن، ایران باستان، ۳/۲۶۲۴٫

۲۴- آذربایجان و اران (آلبانیاى قفقاز)، ص‏۴۶٫

۲۵- بارتولد، تذکره جغرافیاى تاریخى ایران، ترجمه حمزه سردادور، چاپ دوم، ص‏۲۳۰٫

۲۶- آذربایجان و اران (آلبانیاى قفقاز)، ص‏۵۴٫

۲۷- فرهنگ معین، چاپ چهارم، ۵/۱۱۴٫

۲۸- کسروى، احمد، شهریاران گمنام، چاپ پنجم، ص‏۲۵۶٫

۲۹- ناطق، ناصح، زبان آذربایجان و وحدت ملى ایران، ص‏۴۸٫

۳۰- آذربایجان و اران (آلبانیاى قفقاز)، ص‏۱۶۱٫

۳۱- آذربایجان در سیر تاریخ ایران، ۱/۶۸-۶۷٫

۳۲- مشکور، محمدجواد، جغرافیاى تاریخى ایران‏ باستان، ص ۲۷۲٫ ۳۳- مؤلفان روسى، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده ۱۸میلادى، ترجمه کریم کشاورز، ص‏۵۹۶ (ح

  • نویسنده : گروه تاریخ آذرپژوه
  • منبع خبر : آذرپژوه