گروه سیاسی: رسانه های ترکیه و آذربایجان در راستای ایجاد تفرقه در داخل ایران و صد البته تجزیه شمال غرب ایران سعی می کنند تخم نفرت در دل هموطنان آذری را کاشته و آنان را دچار خطا در بینش و تصمیم گیری نمایند.

گروه سیاسی/ جمشید نیازی:مقدمه: روزی که شروع به نوشتن این تحلیل کردم هنوز تنور جنگ گرم نشده بود. اما موقعی که آن را منتشر نمودم عفریت مرگ بر سر ارامنه قراباغ دور می زد. منابع این نوشتار از ویکی پدیا و فضای مجازی مثل اینستاگرام و تلگرام و… تا کتابهایی نظیر سیاحت درویش دروغین، آیینه زنگار بسته(خاطرات پیشه وری) و… را در برگرفته و متنوع و گسترده می باشد اما چون در فکر انتشار آن نبودم، اقدام به درج منابع ننمودم.

با شعله ور شدن آتش جنگ، این نوشتار را به تدریج در صفحه اینستاگرام خودم منتشر نمودم. گاه سیر وقایع از تحلیل پیشی گرفت و گاه عکس آن اتفاق افتاد. قراباغ بیش از ۸ ماه در محاصره بوده و به نوشته سایتها و خبرگزاری‌های کشور آذربایجان، برق و گاز و… این منطقه قطع شده بود. ارتباط زمینی این منطقه از طریق جاده لاچین با ارمنستان نیز قطع و ارامنه قراباغ که بیش از ۱۲۰ هزار نفر تخمین زده می شوند کاملاَ در محاصره قرار گرفته بودند.

آذربایجان مترصد فرصتی بود تا این منطقه را کاملاً تصرف نماید اما چون به ظاهر توافقی در قبال اعطای کریدور لاچین به ارمنستان و در مقابل آن گرفتن مجوز زنگزور انجام گرفته بود، از حمله و تصرف قراباغ امتناع می ورزید. اصرار و پافشاری جمهوری اسلامی در مخالفت با هرگونه تغییر مرزهای بین المللی و قاطعیت دولت ایران در خصوص قطع ارتباط زمینی ایران با ارمنستان نهایتاً منجر به دلسردی دولت آذربایجان از تصرف استان سیونیک ارمنستان شد.

دولت آذربایجان ظرف ۲۴ ساعت اقدام به تصرف منطقه قراباغ نمود. منطقه ای که ماهها تحت محاصره بوده و ارتباط آن با دنیای بیرون به شدت و کاملاً قطع شده بود. این جنگ ۲۴ ساعته با دشمنی که نه تجهیزات داشت و نه نیروی نظامی و نه پشتیبانی داخلی یا خارجی، و طبق اظهار نظر رسانه های کشور آذربایجان با حملات پهپادی به سرانجام رسید، بیش از ۷۰۰ کشته و زخمی از ارتش آذربایجان گرفت. ارتش تا دندان مسلحی که با سلاح های پیش رفته رژیم صهیونیستی و ترکیه تجهیز شده بود و از زمین و آسمان در درون اراضی خود منطقه ای را زیر هجوم و حمله گرفته بود.

اگر چه دولت آذربایجان از اعطای شهروندی به ارامنه و حقوق برابر آنان و امنیتشان حرف می زد اما در عمل بار دیگر شاهد قتل و کشتار و سر بریدن ارامنه در تاریخ بودیم. استمرار و شدت خشونت به کار رفته که تصاویر آن به سرعت در فضای مجازی منتشر شد به حدی بود که تقریباً تمامی ساکنین ارمنی قراباغ به ناگزیر جلای وطن کرده و به سمت ارمنستان رهسپار شدند. ساعتها در ترافیک و تحت کنترل شدید و تدابیر امنیتی دولت آذربایجان تشنه و گرسنه خانه و کاشانه خود را رها نموده و خود را به ارمنستان رساندند.

برخی از کنشگران فضای مجازی که وابستگی فکری به دولت آذربایجان و ترکیه داشته و به نوعی دست پرورده این دو دولت نژادپرست می باشند در فضای مجازی اقدام به نشر این مطالب نمودند که: «کسی می رود که آمده باشد!» و «این کشتار ارامنه تلافی نسل کشی خواجه‌لی بود!» لازم به ذکر است که ارامنه به سرزمین قراباغ نیامده اند که مجبور به رفتن باشند. آنان به گواهی تاریخ از قدمتی هزاران ساله در منطقه برخوردار بوده و ساکنان ثابت منطقه بوده اند. همچنین آنان که دم از نسل کشی! خواجه‌لی می زنند باید توجه داشته باشند که بر اساس گزارش سازمان دیده بان حقوق بشر کل تلفات خواجه‌لی مابین ۱۶۰ تا ۲۰۰ نفر اعلام شده.

موضوع دیگری نیز بسیار حائز اهمت است. رسانه های ترکیه و آذربایجان در راستای ایجاد تفرقه در داخل ایران و صد البته تجزیه شمال غرب ایران سعی می کنند تخم نفرت در دل  هموطنان آذری را کاشته و آنان را دچار خطا در بینش و تصمیم گیری نمایند. آنان می گویند که: «ایران در جنگ اول قراباغ به آذربایجان کمک نکرد!» خلاف این موضوع اگر ایران و سپاه نبود حتی باکو نیز تصرف می شد. نیروهای سپاه در مقابل ارمنستان و روسیه ایستادگی کرده و اجازه پیش روی را به آنان ندادند. انواع کمکهای مستشاری، اقتصادی و نظامی و سیاسی در طول سی سال گذشته از سوی ایران انجام گرفته و حتی در همان جنگ نیز بیش از ۴۰۰ هزار نفر از مردم آن سوی ارس را در خاک خود پناه داده و به آنها کمکهای لازم را رسانده ایم.

تحلیلی از وقایع امروز آذربایجان و ارمنستان

هرمان وامبِرگر معروف به آرمین/آرمنیوس وامبری یهودی مجارستانی الاصل که توسط وزارت امور خارجه بریتانیا به عنوان جاسوس استخدام شد تا علیه تلاش‌های روسیه در افزایش نفوذ خود در آسیای مرکزی و به خطر انداختن مواضع بریتانیا در شبه قاره هند مبارزه نماید. وامبری در تمامی دوران مسافرت چند ساله خود از نام‌های مستعار چون رشید افندی یا حاجی رشید استفاده کرد و خود را در لباس مبدل: درویش بغدادی، روحانی سنی، فرستاده سلطان، درویش جهانگرد، جهانگرد استامبولی یا ایرانی سیاح معرفی کرد.

اندیشه پان ترکیسم نخستین بار از سوی آرمینیوس وامبری در دهه ۱۸۶۰ ساخته و مطرح گشت. وامبری رایزن سلطان عثمانی شده بود ولی در نهان برای لرد پالمرسون و دفتر امور خارجه بریتانیا کار می‌کرد. ساختن و مطرح کردن اندیشه پان ترکیسم از سوی وامبری و بریتانیا در اصل به منظور ایجاد یک کمربند از آلتایی زبان‌ها در جنوب روسیه بود تا مانعی شود برای گسترش و رخنه روس‌ها به مستعمرات انگلیس در هندوستان. طرح وامبری یعنی راه اندازی جریان پان ترکیسم مورد توجه دولت بریتانیا قرار گرفت و ایده پان تورانیسم متولد شد. این ایده مناطق آسیای میانه تا دریای مدیترانه را در بر می گرفت و کمربندی بود که روسیه را محدود می کرد.

طرح وامبری در اجرا با مانع بزرگی روبرو شد. ارمنیان در ارمنستان غربی مانع بزرگی برای طرح پان تورانیسم محسوب می شدند. آنها در قسمت شرق ترکیه امروزی ساکن بودند و قسمت غربی ترکیه امروزی را از پیوستن به سرزمینهای ترک زبان آسیای میانه محروم می کردند لذا بریتانیا و ترک زبانان ترکیه امروزی دست به دست هم داده و نسل کشی ارمنیان را رقم زدند. این نسل کشی در خلال جنگ جهانی اول شروع شد. مورخین معتقدند که بین یک تا یک و نیم میلیون نفر از ارمنیان به صورت سیستماتیک به قتل رسیده و قسمت شرقی ترکیه عملاً پاکسازی شد. پاکسازی ارامنه محدود به قسمتهای شرقی ترکیه نشد. انگلیسی ها این نسل کشی را به سمت دریای کاسپین امتداد بخشیده و سعی نمودند ارامنه را محدود به ارمنستان فعلی کنند. در این میان نسل کشی ارامنه با شدت توسط نیروهای ترکان جوان ادامه یافته و در شمال رود ارس از آرتساخ که قرنها محل زندگی ارامنه بود تا باکو را در بر گرفت. مهمتر از آن انگلیسی ها این نسل کشی را به باکو کشاندند و سیدجعفر پیشه وری به عنوان شاهد این نسل کشی به دست عثمانی ها، در خاطرات خویش فرازهای بلندی از آن را بر می شمارد. البته نسل کشی محدود به ارمنیان نماند و کردها و آشوری ها و… را در برگرفت.

سید جعفر پیشه وری در تاریخچه حزب عدالت به صورت کامل و مفصل این نسل کشی را نه در غرب ترکیه امروزی بلکه در قلب بادکوبه شرح می دهد. وی اضافه می کند: «تا زمانی که احزاب پان ترک و داشناکسیون بر سر کار باشند، منطقه روی آرامش نخواهد دید.»

با روی کار آمدن اتحاد جماهیر شوروی و شکل گیری نظم نوین و رفع شدن سایه انقلابات کارگری از سر اروپا، پروژه سپر حائل کشورهای آسیای میانه مسکوت ماند. خصوصاً که امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول سقوط کرد و انگلستان به همراه سایر کفتارهای اروپایی سرگرم تکه پاره کردن سرزمین پهناور آن بود.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کشورهای تازه استقلال یافته نو بنیادی شکل گرفت اما طبق پیش بینی پیشه وری آتش جنگ و عفریت مرگ بر سر مردمان دو کشور آذربایجان و ارمنستان باریدن گرفت و به پرواز درآمد. برهمین اساس می توان گفت تا زمانی که تفکرات نژاد پرستانه و تعصبات قومی و جهالت ملی در خصوص نقشه های استثمارگران وجود دارد، چرخه نسل کشی از ارمنیان و علویان و کردهای شرق ترکیه تا آذربایجان، از کشتار هموطنان ما در جلیلوق تا خوجالی و از آرتساخ تا…. ادامه خواهد داشت. کما اینکه هم اکنون در برخی از صفحه های دنیای مجازی آذربایجانی جوایزی بالای ۵۰۰ دلار برای سر هر ارمنی تعیین می شود.

در طول سی سال گذشته کشور ما به لحاظ برخی ملاحظات سیاسی، مذهبی، تاریخی و فرهنگی پیوسته پشتیبان ترک زبانان آذربایجان بوده و از کمکهای نظامی، سیاسی، اقتصادی و… دریغ نورزیده است. اما همگرایی دولت آذربایجان با رژیم صهیونیستی و پیوندهای سیاسی، اقتصادی، نظامی آنها به تدریج مسیر مناسبات بین دو کشور همسایه را از هم جدا نموده و احتمال داردآنها را رو در روی هم قرار دهد.

از سویی دیگر فعال شدن روسیه پس از شوروی در شرق اروپا و نهایتاً حمله آن به اوکراین باعث شد طرح گرد و خاک گرفته آرمنیوس وامبری دوباره احیا شود. انگلستان و سایر کشورهای اروپایی برای تهدید و تحدید روسیه طرح دالان تورانی را از دل تاریخ یکصد سال پیش برکشیده و دوباره آن را احیا نموده اند.

متاسفانه واگذاری نقطه استراتژیک «دره قره سو» و ارتفاعات غربی آن به ترکیه در دوران رضاشاه که ظاهراً آن نیز به صلاحدید انگلیس و فعالیت عمال مزدور و خودفروخته وطنی شکل گرفت، امروزه دست ترکیه را در رسیدن به مرزهای ارمنستان در شمال غربی ایران باز گذاشته است.

برای ایجاد دالان تورانی، تصرف استان سیونیک ارمنستان یا حداقل احداث جاده زنگزور بسیار حیاتی و لازم است. زیرا هم شاهراه تجارت مد نظر میراث داران اندیشه پان تورانیسم تحقق می یابد، هم روسیه کاملاً از سمت جنوب مورد تهدید و تحدید قرار می گیرد و هم راه ارتباطی ایران با اروپا قطع می شود تا وابسته کامل به ترکیه شود و هم ارمنستان ارتباط خود با آسیا را از دست می دهد.

همانگونه که قبلاً متذکر شده بودم جریان سلطه و رژیم صهیونیستی به همراه نوکران دست به سینه شان منتظر آغاز اغتشاشات در ایران بودند تا اطمینان حاصل کنند که ایران سرگرم امور داخلی خویش شده و نخواهد توانست در قبال تصرف خاک ارمنستان واکنشی نشان دهد.

دولتمردان ایران سیاست درستی در قبال رخدادهای شمال غرب کشور اتخاذ نمودند. کشور آذربایجان و ارمنستان کشورهایی هستند که از سوی جامعه بین الملل و خود ایران به رسمیت شناخته شده اند. بنابراین هر گونه واکنش به مسایل داخلی آنها در حکم دخالت بوده و پای ایران را به جنگی پیش از موعد باز می کرد.

در خصوص دولت خودمختار قراباغ نیز باید این نکته را در نظر داشت که این دولت حتی مورد قبول ارمنستان نیز نبود بنابراین حمایت ایران از این دولت کلاً فرضی است غلط و نامحتمل.

بایستی خاطر نشان ساخت که آذربایجان قصد حمله به قسمتهای جنوبی ارمنستان را داشته و دارد اما سیاست درست ایران تا بدین لحظه مانع از این اقدام شده است. دولت آذربایجان با آن همه دبدبه و کبکبه ناگزیر بود برای حفظ آبرو دست به اقدامی بزند. تن دادن به نبرد با دشمن فرضی در داخل اراضی خودشان از منظر سیاسی قسمت طنز ماجراست.

دولتمردان آذربایجان شاید تازه فهمیده باشند که صحنه گردانان اصلی ماجرا آنها را به سمتی سوق داده اند که عملاً توافق سه جانبه بین آذربایجان، روسیه و ارمنستان توسط خود آذربایجان لغو شود. بدین سان که ظاهراً در مقابل کریدور لاچین توافقی شده بود تا کریدور زنگزور باز شود. حالا که کریدور لاچین موضوعیت خود را از دست داده، پس کریدور زنگزور نیز بلاموضوع است.

موضوع مهمتر آنکه آذربایجان و جمهوری نخجوان و ترکیه از آغاز شکل گیری کشور آذربایجان و ارمنستان، حمل و نقل جاده ای خویش را تا به امروز از مسیر ترانزیتی ایران انجام داده اند و در این باره مشکلی نداشته اند لذا هر گونه بهانه ای در این خصوص طبیعتاً از سوی سیاستمداران ایرانی غیر مسموع خواهد بود.

تغییرات جغرافیای سیاسی منطقه‌ موضوعی نیست که ایران و روسیه بتوانند آن را تحمل کنند. هر چند به نظر می رسد روسیه تعمداً ارمنستان را رها نموده تا به کشورهای غربی اخطار دهد که اگر در خصوص اوکراین مطامع روسیه برآورده نشود، ارمنستان و ارامنه هزینه آن را پرداخت خواهند نمود.

از سویی دیگر طرح غرامت ۱۰۰ میلیارد دلاری از سوی آذربایجان سیاست کثیف رژیم صهیونیستی را به ذهن متبادر می کند، بدین معنا که سعی خواهند نمود در قبال موضوع غرامت، ارمنستان را ناگزیر به واگذاری استان سیونیک نماید. این گزینه زمانی محتمل تر می شود که پی ببریم پاشینیان از ابتدا عامل دست نشانده صهیونیستها و ترکیه و آذربایجان بوده و قرار بر این بود تا در جنگی ساختگی ابتدا به سمت مرزهای سه دهه پیش باز گشته و سپس در ازای دریافت مواعید مطروحه بخشی از ارمنستان به حراج گذاشته شود.

چنانچه چنین اتفاقی رخ دهد باز هم آتش جنگ برای نیم قرن آتی شعله ور خواهد شد و روند پیشین در جبهه ای متفاوت همچنان ادامه خواهد داشت.  هر چند که واگذاری استان سونیک در قبال پول به اصطلاح غرامت به آذربایجان خود موضوعی جداگانه است و اثبات اینکه آیا ارمنستان مجبور به پرداخت غرامت است یا نه کاریست زمان بر و پاشینیان یک تنه نمی تواند چوب حراج به منافع ارمنستان بزند. که اگر چنین شود احتمال کودتا، برکناری و… می رود.

با نادیده انگاشتن فرض فوق الذکر، اکنون که کشتی امید سه کشور رژیم صهیونیستی، ترکیه و آذربایجان به همراه حامیان غربی آنها در راه انداختن اغتشاشات در ایران به گل نشسته، بعید نیست که سعی نمایند با اقدام نظامی، تلاشی برای باز نمودن کریدور زنگزور و قطع ارتباط ایران با ارمنستان نمایند.

بایستی درک نمود که حضور آمریکا در ارمنستان و عضویت ترکیه در ناتو در کنار همکاری آذربایجان با رژیم صهیونیستی می تواند در صورت پیوند سرزمینی منجر به تهدید بالفعل ایران شود. ایران با توسعه راههای تجاری و بازرگانی موافق بوده اما با اشغال سرزمینی و تغییر مرزهای بین المللی چه از جانب ارمنستان و چه از جانب آذربایجان مخالف است.

قدرتهای فرامنطقه ای خصوصاً انگلیس به این گذرگاه نیاز دارند و برای تحقق آن دست به هر کاری می زنند اما تداوم مخالفت ایران با تغییر اشغالگری در هر نوع آن و تاکید بر حفظ مرزهای بین المللی، در بهترین حالت موجب تغییر مسیر گذرگاه خواهد شد و گزینه های عبور از ایران که اردوغان آن را مطرح کرد یا دور زدن ترکیه و استفاده از گرجستان بر روی میز قرار خواهد گرفت.

اگر اشغال استان سیونیک جامه عمل بپوشد، این امر به لحاظ سیاست بین المللی در حکم تجاوز به سرزمین مستقل جامعه بین المللی بوده و متجاوزین به لحاظ سیاسی محکوم خواهند شد. بنابراین ایران در میدان منازعه دست برتر و همراهی حداقل چند کشور مهم و مطرح را خواهد داشت.

حضور معنوی ترکیه در افغانستان، راه اندازی مدارس به زبان ترکی و تلاش برای استخدام مزدوران سلفی که برخی از آنان در جریان جنگ آذربایجان و ارمنستان نیز حضور داشتند در کنار شیوه سیاست حیله گرانه صهیونیستها می تواند این موضوع را به ذهن متبادر کند که شاید برای اشغال استان سیونیک ارمنستان، بخشی از نیروهای افغانی به صورت مقطعی مرزهای شرقی ما را جولانگاه نبردی ایذایی کنند.

این امر براساس سیاست مزورانه کشورهای فرامنطقه ای برای سرگرم ساختن نیروهای نظامی ایران بسیار محتمل است. اما شاید آغازگر جنگ برای تصاحب جنوب ارمنستان دو کشور آذربایجان و ترکیه باشند لیکن لزوما این دو کشور پایان دهنده جنگ نخواهند بود. به این ترتیب جبهه بندی کشورها رقم خورده و دو موضوع مهم رخ خواهد نمود.

نخست باید دانست که این جنگ یک بازنده بزرگ خواهد داشت و آن رژیم صهیونیستی است. و دوم آنکه جرقه جنگ جهانی سوم نه در اوکراین بلکه در کرانه های ارس زده خواهد شد. اینبار کشورمان مثل دو جنگ بین الملل سابق بی طرف نخواهد ماند بلکه به احتمال قوی یکی از قدرتهای مطرح در منازعه پیش رو خواهد بود.

در پایان تحلیل وقایع روز مابین آذربایجان و ارمنستان باید به موضوع مهمی اشاره کنم و آن منافع ملی ماست. منافع ملی ایران ایجاب می کند که راههای ترانزیتی بین المللی آن تحدید و تهدید نگردد. بر همین اساس هرگونه تغییر در جغرافیای سیاسی کشورهای منطقه که موجب از بین رفتن برتری سوق الجیشی ایران در عرصه های مختلف از نظامی تا اقتصادی نسبت به کشورهای دیگر می گردد، محکوم است و غیرقابل تحمل.

سالهاست که کشورهای ترکیه و آذربایجان با پروردن مزدوران کاسه لیس در داخل مرزهای ایران تحت عناوین ساختگی هویت خواه و… سعی نموده اند در مقاطع حساس از وجود این خودفروختگان داخلی بهره ببرند. مصداق بارز آن همین کریدور زنگزور می باشد. مزدوران دست به سینه داخلی در فضای مجازی به فرمان اربابانشان حمایت از کریدور زنگزور را سرلوحه کار خویش قرار داده اند و برخی از فعالان سیاسی این جریان نیز در تلاش هستند تا مقامات کشوری و لشکری ایران را نسبت به تغییر موقعیتهای جغرافیایی به نفع آذربایجان و ترکیه بی تفاوت نمایند تا ایران از موضع انفعال و تایید، با این موضوع کنار بیاید.

بر همه کوشندگان میهن پرست در فضای مجازی و حقیقی فرض است که به آشکارسازی مضرات برقراری چنین کریدوری برای اقتصاد و مردم ایران خصوصاً مناطق آذری نشین برخاسته و اجازه ندهند مشتی کاسه لیس تازه به دوران رسیده مردم و مسئولان را بفریبند.

به نظر می رسد که مسئولان ایرانی تلاش خواهند کرد تا کریدورهای تجاری، ارتباطی شرق و غرب و شمال و جنوب را با جغرافیای ایران پیوند زده و مانع از تحقق انزوای ایران شوند. این تنها گزینه محتمل است که نه تنها نقشه های دشمنان میهنمان را نقش برآب می کند بلکه منافع ملی ما را نیز تامین می نماید.

روز ۱۳ مهر خبری منتشر شد که ایران، روسیه، قزاقستان، ترکمنستان و هند بر سر پیش‌نویس سند توسعه کریدور کشتیرانی «شمال-جنوب» که روسیه را به منطقه خلیج فارس متصل می‌کند، توافق کردند. به این ترتیب توسعه مسیرهای تجاری داخلی و اتصال آن به شبکه حمل و نقل منطقه ای و بین المللی می تواند نقشه های غرب و حکومتهای دست نشانده آنان در منطقه شمالغرب کشور را بی اثر نماید.

  • نویسنده : جمشید نیازی
  • منبع خبر : آذرپژوه