گروه سیاسی: در اواخر دهه 1980 تا 1994 جنگی میان دو کشور تازه تاسیس ارمنستان و جمهوری آذربایجان درگرفت که از آن با نام جنگ قراباغ نام برده می‌شود.

گروه سیاسی: در اواخر دهه ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۴ جنگی میان دو کشور تازه تاسیس ارمنستان و جمهوری آذربایجان درگرفت که از آن با نام جنگ قراباغ نام برده می‌شود. جنگی که باعث کشته شدن بیش از ۳۵ هزار و آواره شدن بیش از ۸۰۰ هزار نفر شد. اما این پایان کار نبود و ۲۰ سال بعد الهام علیف پس از رسیدن به قدرت (۲۰۰۳) در پی جبران شکست سختی بود که پدرش در دهه نود میلادی در قره باغ از ارمنستان متحمل شده بود. آنچه بیشتر علیف را وسوسه کرد تا بار دیگر آغازگر جنگی جدید در قراباغ باشد، برآمدن ترکیهِ اردوغان بود که رویکرد نوعثمانی‌گری مذهبی و ناسیونالیستی در سیاست خارجی با هدف احیای نفوذ ترکیه در حوزه عربی اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا و توام با آن گسترش نفوذ در قفقاز و آسیای مرکزی را در پیش گرفته بود.

اما همراهی ترکیه به تنهایی برای جبران شکست ۲۰ سال پیش پدر برای پسر کافی نبود، و او با درک الزامات مداخله تل آویو در پرونده‌های منطقه‌ای برای غربی‌ها و آن هم با هدف کنترل پیامدهای جهانی راه اندازی جنگ در قفقاز جنوبی و بالا بردن توان نظامی خود، مناسبات با اسرائیل را در این دو دهه کاملا عمق بخشید. تل آویو نیز با وجود روابطش با ارمنستان، کلید نفوذ در قفقاز جنوبی در مرزهای ایران را کمک به باکو می‌دانست.

وجود دو نیروی غیر منطقه‌ای برای جبران شکست جنگ اول قراباغ کافی بود تا علیف را وسوسه کند برای جنگ سوم! اما این جنگ برای آزادسازی سرزمین‌های از دست رفته در ۲۰ سال قبل نبود و رژیم باکو با همراهی ترکیه و محور «اسرائیل-آمریکا» هدف دیگر و فراتری را در سر داشت. بنابراین سخت اشتباه است که تحولات پرپیامد قفقاز جنوبی را تنها در بازگشت قراباغ به جمهوری آذربایجان خلاصه کرد! بلکه این مهم به شکلی محقق شده که در حال دگرگونی موازنه قوا در این منطقه به نفع مثلث جدید «ترکیه، اسرائیل و آمریکا» (غرب و ناتو) و به زیان دو بازیگر سنتی قفقاز، یعنی ایران و روسیه است.

  • منبع خبر : آذرپژوه