گروه فرهنگ و ادب/زبان پارسی همچون جغرافیای ایرانزمین، گوهری است که سندش فارغ از زبان اقوامی و خاستگاه جغرافیایی، چون ملکی مشاع به نام هر ایرانی زده شده و بی دلیل نیست که در زمانه پر التهاب ما گروهی هرچند بی دانش و ایران ستیز به دشمنی با آن برخاسته اند

گروه فرهنگ و ادب/ افشین جعفرزاده: ایرانزمین به دلیل جایگاه ویژه طبیعی، جغرافیایی و سیاسی خود، از پگاه تاریخ  تا زمان ما، فراز و نشیب های گوناکونی را از سرگذرانده است. آنچه  این میهن فرهنگی وسیاسی کهن  را در برابر یورش ها همچنان پا بر جا و استوار نگاه داشته، در کنار آداب و آیین هایی مشترک چون نوروز و چهارشنبه سوری و چله و سیزده بدر ، هویت فرهنگی، ملی و ایرانی آن بوده است؛ هویتی که بیشتر در قالب زبان پارسی بالیده و خود را برکشیده است.. این زبان چه در آن روزگارانی که کورش و داریوش و انوشیروان و مهرداد بدان سخن می گفتند و منشورها و فرمان های خویش را بر پیشانی صخره ها و ستون ها حک می کردند، چه آن زمان که  حکیم فردوسی بزرگ حماسه سترگ و ملی خود را در زمانه ای که کشوری یکپارچه به نام ایران وجود نداشت با آن می سرود تا علایق ملی و فرهنگی را با آن نیرو بخشد و خودشناسی و خودباوری را به ایرانیان نشان دهد، چه هنگامی که مولانا آفریننده بزرگ ادبی عرفانی ایران و جهان آثار خود را با آن آفرید تا اصالت دینی و عرفانی را به مردم بیاموزاند، چه هنگامی که حافظ و سعدی و سهروردی ماندگارترین آثار ادبی و عرفانی خود را با آن نوشتند، و چه زمانی که با فرمان شاه اسماعیل، شاهکار شاهنامه طهماسبی در تبریز خلق شد، همواره نقش بنیادین  و ویژه ای در پایداری و زندگی ایرانیان و یکپارچگی میهنی ایفا کرده و می کند. کیست که نداند زبان فارسی همیشه چون حلقه ای آشکار و ناپیدا، هویت فرهنگی و ملی مردم ایران و اقوام آن را به یکدیگر پیوند داده و همچنان عامل اصلی وحدت ملی ایرانیان است.

فارسی دل و جان ما و رشته اصلی اتحاد ایرانیان و زبان سترگ وحدت ملی هر کسی است که دل در گرو ایرانزمین و ایرانی گری دارد و متعلق به هیچ قوم و گروهی نیست و روا نیست این سرمایه جهانی را به زبان یک قوم ویژه فروبکاهیم و دیگر زبانهای ارزشمند رایج در گستره ایرانزمین را با آن مقایسه کنیم که اگر چنین کنیم هم به زبان پارسی و هم به آن زبانها که جلوه های زیبای فرهنگ ایرانی هستند، ستم روا داشته ایم.

زبان پارسی همچون جغرافیای ایرانزمین، گوهری است که سندش فارغ از زبان اقوامی و خاستگاه جغرافیایی، چون ملکی مشاع به نام هر ایرانی زده شده و بی دلیل نیست که در زمانه پر التهاب ما گروهی هرچند بی دانش و ایران ستیز به دشمنی با آن برخاسته اند.این گروه کم شمار و بیخرد خوب می دانند قادر به تخفیف و انهدام زبان پارسی نیستند و چراغ پرفروغ این گوهر درخشان خاموش شدنی نیست.اینها با ذات و کیان ایران در ستیزند و خوب دریافته اند خوار شمردن  زبان فردوسی و نظامی و مولانا و خاقانی و شهریار وسیله ای است برای نابودی ایران و بر این اساس وظیفه راهبردی هر ایرانیست که این نکته کلیدی را دریافته و با تمامی توان در ارج و درخشش این سرمایه مشترک بکوشد و از بذل داشته ها دریغ نورزد و فرمان استاد سخن آذربایجانی، شهریار را چراغ راه قرار دهد:

چو از «شهنامه‌»، «فردوسی» چو رعدی در خروش‌ آمد

به‌ تن‌ ايرانيان‌ را خون‌ِ مليت‌ به‌جوش‌ آمد

«زبان‌ پارسی» گويا شد و تازی خموش‌ آمد

ز كنج‌ خلوت‌ دل‌ اهرمن‌ رفت‌ و سروش‌ آمد

به‌ ميدان‌ دليری تاختی بوالفارسی كردی

كسی با بیكسان‌ در روزگار ناكسی كردی

چه‌ زحمت‌ها به‌ جان‌ هموار در آن‌ سال‌ سی كردی

به‌ قول‌ خويشتن‌ زنده‌ عجم‌ زان‌ پارسی كردی

عجم‌ تا زنده‌ باشد نام‌ تو ورد زبان‌ دارد

به‌ جان‌ منت‌پذير توست‌ ای جان‌ تا كه‌ جان‌ دارد.

  • نویسنده : افشین جعفرزاده
  • منبع خبر : آذرپژوه