خاندان ثروتمند روچیلد از قرن نوزدهم نقش محوری در تأمین مالی جنگ‌ها، دولت‌ها و صنایع بزرگ ایفا کرده است. و این روزها نفوذ روچیلدها به مراتب فراتر از کنترل منابع مالی رفته و به قلب منابع تولید قدرت مدرن، به‌ویژه انرژی هسته‌ای هم نفوذ کرده است.

گروه سیاسی/ سردبیر: تاریخ قدرت‌های جهانی همواره با داستان‌های پیچیده‌ای از ثروت، نفوذ و کنترل منابع حیاتی گره خورده است. در میان این داستان‌ها، نام خاندان روچیلد به عنوان یکی از نمادهای اصلی سلطه مالی بین‌المللی، همواره برجسته بوده است. این خاندان که از قرن نوزدهم به یکی از ثروتمندترین و بانفوذترین خانواده‌های جهان تبدیل شدند، نقش محوری در تأمین مالی جنگ‌ها، دولت‌ها و صنایع بزرگ ایفا کردند. اما فراتر از بانکداری سنتی، روایت‌هایی وجود دارد که ادعا می‌کنند نفوذ روچیلدها و حلقه‌های مرتبط با آن‌ها، به مراتب فراتر از کنترل منابع مالی رفته و به قلب منابع تولید قدرت مدرن، به‌ویژه انرژی هسته‌ای، نفوذ یافته است.

این مقاله با کمک گرفتن از کتاب صهیونیسم در مسیر سلطه نوشته‌ی اندرو کارینگتن هیچکاک، به بررسی این ادعاها، از انحصار منابع نفتی تا کنترل سلاح‌های اتمی و نقش احتمالی این خاندان در تحولات ژئوپلیتیکی مرتبط با انرژی هسته‌ای، می‌پردازد.

 

انحصار قدرت، از نفت تا انرژی هسته‌ای و تسلیحات اتمی

خاندان روچیلد برای بیش از دو قرن، به عنوان یک نیروی محرکه در پشت پرده اقتصاد جهانی شناخته شده‌اند. در ابتدا، تمرکز آن‌ها بر بانکداری و تأمین مالی عظیم بود، اما نفوذ آن‌ها به سرعت به سمت کنترل منابع استراتژیک گسترش یافت. یکی از قوی‌ترین روایت‌ها در مورد این انحصار، مربوط به صنعت نفت است.

در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، با افزایش اهمیت نفت به عنوان شریان حیاتی صنایع و نیروی نظامی، بانک‌های روچیلد نقش مهمی در تأمین مالی شرکت‌های نفتی بزرگ ایفا کردند. آن‌ها در تأسیس و توسعه شرکت‌های نفتی که بعدها به عنوان «هفت خواهران» مشهور شدند، نقش داشتند. این کنترل اولیه بر نفت، ابزاری قدرتمند برای اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی در سراسر جهان بود.

اما با پیشرفت علم و ورود به عصر اتمی پس از جنگ جهانی دوم، تعریف “قدرت” گسترش یافت. انرژی هسته‌ای، چه در حوزه تولید برق و چه در حوزه نظامی (تسلیحات اتمی)، به عنوان اوج قدرت ملی و راهی برای تعیین نظم نوین جهانی تلقی شد. ادعا می‌شود که نفوذ روچیلدها صرفاً به نفت محدود نماند، بلکه با همان شدت و وسعت به این منبع جدید قدرت نیز سرایت کرد. این گسترش شامل کنترل بر بخش‌هایی از زنجیره تأمین انرژی هسته‌ای، از اکتشاف و استخراج مواد اولیه تا فناوری‌های پیشرفته و همچنین، مهم‌تر از همه، تسلیحات اتمی، بود. ایده اصلی این است که هر منبعی که بتواند موقعیت یک دولت یا گروه خاصی را در ساختار قدرت جهانی تضمین کند، به سرعت تحت پوشش نفوذ این حلقه‌های مالی قدرتمند قرار می‌گیرد.

 

رابرت اوپنهایمر و بمب اتمی

پروژه منهتن، که منجر به ساخت اولین بمب‌های اتمی و پایان دادن به جنگ جهانی دوم شد، نقطه عطفی در تاریخ بشر بود. رابرت اوپنهایمر، که به عنوان “پدر بمب اتمی” شناخته می‌شود، رهبری علمی این پروژه را بر عهده داشت.

بر اساس تحلیل‌هایی که در منابع خاص مطرح می‌شود، مسیر شغلی و فعالیت‌های علمی اوپنهایمر به طور ناخواسته یا شاید عمدی، با شبکه‌های مالی قدرتمندی مرتبط بود که ریشه در همان ساختارهای بانکی سنتی داشتند. این دیدگاه مطرح می‌کند که تأمین مالی عظیم و پشتیبانی لجستیکی مورد نیاز برای پروژه‌ای در مقیاس منهتن، نیازمند حمایت مالی در بالاترین سطوح بین‌المللی بود.

داستان هیروشیما و ناکازاکی، اگرچه از منظر نظامی به عنوان پایان جنگ تفسیر می‌شود، اما از منظر فلسفی و ژئوپلیتیکی، نقطه آغازین ورود جهان به دوران وحشت هسته‌ای بود. این رخداد نه تنها موازنه قدرت نظامی را تغییر داد، بلکه تضمین کرد که کنترل بر این دانش و فناوری، به معنای کنترل بر آینده جهان خواهد بود. ادعا می‌شود که این کنترل از همان ابتدا، توسط کسانی هدایت می‌شد که منافع عمیقی در حفظ این برتری تکنولوژیک داشتند.

 

ترور کندی در مقابل مخالفت او با هسته‌ای شدن اسرائیل

رئیس‌جمهور جان اف کندی، که در اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی ریاست جمهوری آمریکا را بر عهده داشت، در تاریخ روابط ایالات متحده و اسرائیل جایگاه بحث‌برانگیزی دارد. اسنادی که پس از دهه‌ها انتشار یافتند، نشان می‌دهند که کندی موضعی بسیار سختگیرانه نسبت به برنامه هسته‌ای اسرائیل اتخاذ کرده بود و تلاش‌های زیادی برای جلوگیری از دستیابی این کشور به سلاح‌های اتمی انجام داد.

کندی اصرار داشت که اسرائیل باید اجازه بازرسی‌های بین‌المللی از تأسیسات هسته‌ای خود، به ویژه در دیمونا، بدهد. این مخالفت با هسته‌ای شدن اسرائیل، در تضاد کامل با منافع برخی از لابی‌های قدرتمند در واشنگتن و تل‌آویو بود که نفوذ عمیقی در دستگاه سیاست‌گذاری آمریکا داشتند.

تحلیل‌ها در این زمینه، به‌ویژه در منابع منتقد به سیاست‌های اسرائیل، ترور کندی در نوامبر ۱۹۶۳ را مستقیماً به این موضع‌گیری او ارتباط می‌دهند. استناد به منابعی مانند روزنامه اسرائیلی هاآرتص و کتابی تحت عنوان اسرائیل و بمب، این دیدگاه را تقویت می‌کند که حذف کندی، مانع اصلی برای اجرای برنامه هسته‌ای پنهانی اسرائیل را از میان برداشت. این ترور، زمینه را برای سیاست‌های بعدی دولت‌های آمریکا فراهم کرد که در قبال برنامه اتمی اسرائیل، رویکردی بسیار نرم‌تر و چشم‌پوشانه‌تر اتخاذ کردند.

 

افشاگری‌های مردخای وانونو و برنامه هسته‌ای مخفی اسرائیل

نقطه اوج در ادعاهای مربوط به برنامه هسته‌ای مخفی اسرائیل، در سال ۱۹۸۶ میلادی با افشاگری‌های مردخای وانونو، تکنسین سابق مرکز تحقیقات هسته‌ای در دیمونا، رخ داد. وانونو اطلاعات بسیار دقیقی را در مورد ماهیت و میزان پیشرفت برنامه تسلیحات هسته‌ای اسرائیل در اختیار رسانه‌های خارجی قرار داد.

بر اساس اطلاعات افشا شده توسط وانونو، اسرائیل نه تنها موفق به تولید سلاح‌های هسته‌ای شده بود، بلکه توانسته بود زرادخانه‌ای مخفی با قدرت بازدارندگی فوق‌العاده بزرگ ایجاد کند. او ادعا کرد که اسرائیل در آن زمان، حداقل ۲۰۰ کلاهک هسته‌ای در اختیار داشته است. این افشاگری، برای اولین بار شک و تردیدهای موجود را به یک واقعیت عینی تبدیل کرد و نشان داد که اسرائیل، بر خلاف سیاست رسمی خود مبنی بر عدم اظهار نظر درباره توانمندی‌های هسته‌ای، عملاً به یک قدرت هسته‌ای کامل تبدیل شده است.

این برنامه مخفی، که تحت شدیدترین تدابیر امنیتی و با حمایت ضمنی قدرت‌های خارجی (که برخی آن‌ها را در سایه نفوذ روچیلدها می‌دانند) پیش می‌رفت، اهمیت استراتژیک دستیابی به انحصار هسته‌ای را در خاورمیانه تقویت کرد.

 

کنترل ۸۰ درصد ذخایر توسط روچیلدها

انرژی هسته‌ای و تسلیحات اتمی نیازمند ماده اولیه کلیدیِ اورانیوم هستند. کنترل بر منابع اورانیوم جهان به معنای کنترل بر پتانسیل تولید انرژی و ساخت سلاح‌های هسته‌ای در آینده است.

در سال ۱۹۹۵، دکتر کیتی لیتل، تحلیلگر منابع و تحقیقات، ادعای بسیار جنجالی را مطرح کرد که بر اساس آن، خاندان روچیلد و سازمان‌های مرتبط با آن‌ها، کنترل بر ۸۰ درصد از ذخایر اورانیوم جهان را در اختیار دارند. اگرچه منابع رسمی و جریان اصلی معمولاً این ادعا را به چالش می‌کشند، اما طرح این موضوع در محافل تحقیقاتی خاص، نشان‌دهنده یک تئوری گسترده در مورد هدف‌گذاری بلندمدت این خاندان برای انحصار کامل زنجیره قدرت است.

این میزان کنترل بر منبع اصلی، به معنای قدرت مطلق بر هر کشوری خواهد بود که قصد دارد برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز یا نظامی خود را توسعه دهد. این ادعا مستقیماً پیوند بین ثروت مالی تاریخی (روچیلد) و کنترل بر منابع استراتژیک آینده (اورانیوم) را ترسیم می‌کند.

 

نفوذ تکنولوژیک و نظارت

مسئله کنترل هسته‌ای تنها به منابع محدود نمی‌شود، بلکه شامل دسترسی به فناوری‌های پیشرفته و اطلاعات حساس نیز می‌گردد. نگرانی‌ها در مورد تلاش‌های اسرائیل برای جمع‌آوری اطلاعات نظامی حساس از آمریکا، پدیده‌ای دیرینه است. در این راستا، اشاره به هشدار اداره تحقیقات وزارت دفاع آمریکا به پیمانکاران نظامی این کشور، اهمیت پیدا می‌کند. این هشدارها به طور مکرر در مورد جمع‌آوری “تهاجمی” فناوری نظامی توسط اسرائیل به جهت استفاده در برنامه تسلیحاتی خود و همچنین جاسوسی صنعتی، به شرکت‌های خصوصی داده شده است.

این فعالیت‌ها، نشان‌دهنده یک استراتژی چندلایه است: نه تنها کنترل بر منابع اولیه (اورانیوم) و فناوری‌های حیاتی (برق هسته‌ای و تسلیحات)، بلکه استفاده از نفوذ سیاسی برای تسهیل دسترسی به اطلاعات محرمانه برای حفظ برتری نظامی و هسته‌ای در منطقه، که در نهایت، منافع بازیگران اصلی پشت صحنه را تأمین می‌کند.

 

انحصار ۱۰۰ درصد قدرت هسته‌ای

با توجه به شواهد تاریخی و ادعاهای مطرح شده درباره نفوذ سازمان‌یافته بر منابع مالی، انرژی و فناوری‌های حیاتی، این سؤال اساسی مطرح می‌شود که چرا دستیابی ایران به انرژی هسته‌ای، حتی در اهداف صلح‌آمیز، اینقدر جنجال‌برانگیز و مورد مخالفت شدید قرار گرفته است؟

پاسخ نهفته در تئوری انحصارطلبی است. اگر دیدگاه مطرح شده مبنی بر آن باشد که بخش‌های خاصی از ساختارهای قدرت جهانی، به ویژه با محوریت منافع اسرائیل و نفوذ قدرتمند یهودیان اسرائیلی بر سیاست‌های غرب (که در قالب لابی‌های پرقدرت ظاهر می‌شود)، به دنبال حفظ انحصار ۱۰۰ درصدی بر دانش و ابزار هسته‌ای جهان هستند، آنگاه هرگونه تلاش یک کشور مستقل برای ورود به این باشگاه، به منزله تهدیدی مستقیم تلقی می‌شود.

ایران، به عنوان کشوری بزرگ و دارای منابع عظیم، در صورت دستیابی به استقلال کامل در حوزه انرژی هسته‌ای، می‌تواند بسیاری از وابستگی‌های خود را در حوزه‌های کلیدی مرتفع سازد. این استقلال نه تنها شامل تأمین انرژی مورد نیاز خود می‌شود (که وابستگی به واردات نفت را در بلندمدت کاهش می‌دهد)، بلکه در حوزه دارویی و صنایع پیشرفته نیز اثرگذار خواهد بود، زیرا بسیاری از فناوری‌های هسته‌ای کاربردهای دوگانه در پزشکی و صنعت دارند.

اگر انحصارگران هسته‌ای جهانی (که در این روایت، ریشه در نفوذ روچیلدها و منافع استراتژیک اسرائیل دارند) قدرت هسته‌ای را تنها ابزاری برای اعمال فشار ژئوپلیتیکی و تضمین برتری خود بدانند، در آن صورت، دسترسی ایران به این فناوری، معادلات قدرت را بر هم می‌زند. هدف نهایی این است که هیچ کشوری نتواند از این قدرت مطلق برخوردار شود، مگر تحت نظارت یا کنترل بازیگرانی که پیشتر منابع نفتی، مالی و هسته‌ای جهان را تحت سلطه خود درآورده‌اند.

در نهایت، داستان روچیلدها و انرژی هسته‌ای، روایت تلاش برای حفظ یک سیستم سلطه جهانی است که در آن، “قدرت” نه تنها در دست بانک‌ها و ثروت‌های هنگفت، بلکه در کنترل مطلق بر منابع انرژی آینده نیز تعریف می‌شود.

 

منبع:

اندرو کارینگتن هیچکاک، کتاب صهیونیسم در مسیر سلطه، برگردان: محمدیاسر فرحزادی، تهران: نشر ساقی

  • نویسنده : سردبیر
  • منبع خبر : آذرپژوه