شمس تبریزی فراتر از آنکه تنها مرشد و راهنمای مولانا جلال‌الدین محمد بلخی باشد، نمادی از ایستادگی در برابر سطحی‌نگری، مدافع سرسخت زبان فارسی و پاسداری بی‌بدیل از هویت فرهنگی ایران بود

گروه جامعه/ سردبیر: هفتم مهرماه، نه تنها تقویمی بر گذر زمان، بلکه فرصتی مغتنم برای اندیشیدن به ابعاد وجودی چهره‌های ماندگار فرهنگ و اندیشه ایران است. در این میان، نام شمس تبریزی، عارف ژرف‌نگر و شوریده‌سری که مسیر تاریخ عرفان را دگرگون ساخت، جایگاهی ویژه دارد. شمس، فراتر از آنکه تنها مرشد و راهنمای مولانا جلال‌الدین محمد بلخی باشد، نمادی از ایستادگی در برابر سطحی‌نگری، مدافع سرسخت زبان فارسی و پاسداری بی‌بدیل از هویت فرهنگی ایران بود. در روز بزرگداشت او، شایسته است که به این ابعاد کمتر پرداخته شده اما حیاتی از شخصیت و اندیشه‌های شمس، با تأکید بر پیوند ناگسستنی او با زبان و فرهنگ ایرانی، نظر افکنیم.

 

ریشه‌های عمیق شمس در خاک ایران

در عصری که هجوم فرهنگ‌های بیگانه، گاه هویت‌های ملی را به چالش می‌کشید، شمس تبریزی با قاطعیت و صراحتی کم‌نظیر، بر جایگاه رفیع زبان فارسی تأکید ورزید. او در “مقالات” که گنجینه‌ای از افکار و اندیشه‌های اوست، نه تنها از زیبایی، غنا و ظرافت‌های زبان فارسی سخن می‌گوید، بلکه آن را ابزاری قدرتمند برای بیان عمیق‌ترین مفاهیم عرفانی و معارف الهی می‌شناسد. شمس، زبان فارسی را صرفاً وسیله‌ای برای ارتباط نمی‌دانست، بلکه آن را تجلی‌گاه روح ایرانی، آینه‌ی تمام‌نمای فرهنگ و تمدن دیرین این سرزمین و حامل معنویت و حکمت اصیل ایرانی قلمداد می‌کرد.

تأکید شمس بر زبان فارسی، فراتر از یک دلبستگی زبانی بود؛ این تأکید، ریشه در درک عمیق او از پیوند بنیادین میان زبان، فرهنگ، هویت و معنویت داشت. او به درستی دریافته بود که حفظ و ارتقای زبان مادری، به معنای حفظ و بالندگی هویت است. در روزگاری که بسیاری در پی تقلید از فرهنگ‌های بیرونی و فراموشی ریشه‌های خود بودند، شمس با بیان نغز و شیوا به زبان فارسی، نه تنها مفاهیم معنوی را به مخاطبان خود منتقل می‌کرد، بلکه به طور ضمنی، آنان را به بازگشت به خویشتن، پاسداشت میراث زبانی و افتخار به اصالت فرهنگی فرا می‌خواند. او با این رویکرد، عملاً به یکی از پیشگامان پاسداری از زبان فارسی در طول تاریخ ادبیات ایران تبدیل شد.

 

تجلی روح جستجوگر و هویت ایرانی

شمس تبریزی، شخصیتی چندوجهی بود که اندیشه‌هایش، عمیقاً در بستر تاریخ، فرهنگ و معنویت ایران ریشه داشت. او تجسمی از روح پرسشگر، حقیقت‌طلب و آزادی‌خواهی بود که همواره در تار و پود فرهنگ ایرانی تنیده شده است. شمس، در “مقالات”، به موضوعاتی چون عشق الهی و انسانی، معرفت نفس، خودشناسی، اخلاق فردی و اجتماعی، و رابطه انسان با خداوند می‌پردازد. اما در بطن تمام این مباحث، نگاهی انسانی و تأکید بر کرامت نفس و ارزش وجودی انسان، که از دیرباز در فرهنگ ایرانی مورد توجه بوده، به وضوح مشاهده می‌شود.

او در دنیایی که گاه انسان‌ها در بند ظواهر و تقلیدهای کورکورانه گرفتار آمده بودند، انسان را به بازگشت به خویشتن، کشف گوهر وجودی و رسیدن به حقیقت از طریق خودشناسی دعوت می‌کرد. این دعوت، در واقع، بازتابی از حکمت کهن ایرانی است که همواره بر اهمیت درونیات و خودآگاهی تأکید داشته است. شمس، نماد ایستادگی در برابر انفعال، تقلید و از خود بیگانگی بود. او به ما آموخت که حقیقت، نه در تقلید از بیگانگان، بلکه در خودشناسی و بازگشت به اصالت نهفته است. این رویکرد، بیش از هر چیز، پاسداری از هویت فرهنگی ایران در برابر گزندهای بیرونی بود.

 

پیوند شمس و مولانا؛ انفجاری عرفانی با طعم ایرانی

شاید کمتر کسی بتواند اهمیت شمس تبریزی در دگرگونی روحی و فکری مولانا جلال‌الدین محمد را انکار کند. شمس، نه تنها مرشد و راهنمای مولانا، بلکه جرقه‌ای بود که آتش عشق الهی را در جان او شعله‌ور ساخت و او را از یک عالم برجسته و فقیه مقتدر به عارف والایی تبدیل کرد که آثارش، چون “مثنوی معنوی”، “دیوان شمس” و “فیه مافیه”، نه تنها گنجینه‌ای بی‌بدیل برای ادبیات عرفانی فارسی، بلکه میراثی گران‌بها برای بشریت محسوب می‌شود.

شمس با طرح پرسش‌های جسورانه، به چالش کشیدن تعصبات و باورهای سنتی، و به میان کشیدن موضوعاتی که تا آن زمان کمتر به این صراحت مطرح شده بود، مولانا را به سفری درونی و عرفانی سوق داد. این تحول، نه تنها به غنای ادبیات عرفانی ایران افزود، بلکه اندیشه‌های عمیق و اصیل ایرانی را در قالبی نو و با زبانی شیوا به جهانیان عرضه کرد. در واقع، پیوند شمس و مولانا، انفجاری عرفانی بود که ریشه در خاک حاصلخیز فرهنگ و زبان ایرانی داشت و ثمرات آن، تا به امروز، الهام‌بخش اندیشمندان و عارفان در سراسر جهان است.

 

هفتم مهرماه، دعوتی برای بازگشت به خویشتن

در روز هفتم مهرماه، هنگام پاسداشت مقام شامخ شمس تبریزی، شایسته است که ما نیز به عنوان وارثان این میراث گران‌بها، به اندیشه‌های او بازگردیم. شمس، تنها یک شخصیت تاریخی نیست، بلکه پیام‌آور حقیقتی است که همواره در طول تاریخ، راهنمای انسان‌ها بوده است.

در این روز، باید به تأثیر عمیق شمس بر زبان فارسی و پاسداری او از هویت فرهنگی ایران نیز توجهی ویژه داشته باشیم. شمس به ما آموخت که چگونه می‌توان در اوج معنویت و عرفان، به اصالت‌های فرهنگی و زبانی خود وفادار ماند و چگونه می‌توان از طریق زبان، به بیان عمیق‌ترین حقایق هستی پرداخت.

شمس تبریزی، با تأکید بر “خودشناسی” و “بازگشت به خویشتن”، در واقع، ما را به کشف هویت واقعی‌مان فرا می‌خواند؛ هویتی که ریشه در فرهنگ غنی و زبان پربار ایران دارد. او نمادی از ایستادگی در برابر تقلیدهای سطحی و خودباختگی فرهنگی است و پیامش، همواره تازه و راهگشا خواهد بود. در این روز، یاد شمس تبریزی، دعوتی است به بازنگری در اندیشه‌ها، پاسداشت زبان و فرهنگ ایرانی، و گامی نو در مسیر خودشناسی و رسیدن به حقیقت. او، مرزبان عرفان، پاسدار زبان و هویت ایران، تا ابد چراغ راه ما خواهد بود.

  • نویسنده : سردبیر
  • منبع خبر : آذرپژوه