گروه فرهنگ و ادب: با دکتر غلامعلی رعدی آذرخشی، شاعر بزرگ دیگر معاصر آذَربایجان، در سال های بعد از انقلاب در محفلی از شخصیت های آذَربایجانی که به همت زنده یاد ناصح ناطق برپا شده بود آشنا شدم و دوستی ما تا درگذشت او دوام یافت. در آن جمع که شخصیت های برجستۀ دیگر آذَربایجانی نظیر دکتر محمدامین ریاحی و زنده یاد دکتر عباس زریاب خویی و زنده یاد یحیی ذکاء نیز حضور می یافتند، بیشترین دغدغۀ ما مقابله با تحریکاتی بود که برای جدایی آذَربایجان آغاز شده بود. از جمله اقداماتی که با تشویق و حمایت اعضای این انجمن در آن زمان انجام گرفت، انتشار کتابی زیر عنوان «آذَربایجان و نغمه های تازۀ استعمارگران» به قلم نویسندۀ این سطور بود که نقل چند سطر از مقدمۀ آن شأن نزول این کتاب را در آن تاریخ نشان می دهد.
در مقدمۀ کتاب آمده است: «صبح روز دوم آذَرماه ۱۳۶۱ رادیوی بی. بی. سی، این بلندگوی شوم استعمار، که مردم ایران طی سال های اخیر بیش از پیش به ماهیت آن پی برده اند، ضمن پخش خبری دربارۀ تغییرات جدید در کادر رهبری شوروی، با شیطنت خاصی از چشمداشت همسایۀ شمالی به آذَربایجان ایران سخن گفت و همان روز و روزهای دیگر، ابتدا بساکن و بدون این که اظهار نظر تازه ای از طرف مقامات شوروی در این مورد عنوان شده باشد، موضوع را طی تفسیرها و گفتارهای گوناگون پیگیری نمود. بهانۀ انتشار این اخبار و تفسیرها از طرف رادیو لندن ارتقاء مقام حیدر علی اوف دبیر اول حزب کمونیست آذربایجان شوروی به عضویت «پولیت بورو» یا دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی و سپس انتصاب وی به سمت معاون اول نخست وزیری شوروی بود. مفسرین بی. بی. سی به بهانۀ این خبر دربارۀ مطامع شوروی نسبت به آذَربایجان ایران داد سخن دادند و عقاید «علی اوف» را دربارۀ یگانگی دو آذربایجان مورد بحث قرار دادند. ضمن این تفسیرها گفته شد که گویا معاون جدید نخست وزیر شوروی در تابستان گذشته ضمن بازدید دیپلماتهای خارجی از آذربایجان شوروی، با آنها از پیشرفت های آذربایجان شوروی سخن گفته و از عقب ماندگی و فقر در آذَربایجان ایران اظهار تأسف فرموده و گفته اند که مردم آذربایجان شوروی آرزومند وحدت دو آذربایجان و برخوردار گردیدن «خلق آذربایجان ایران» از رفاه و سعادت خود هستند!… در تفسیرهای بی.بی.سی به طور ضمنی این نظر هم القاء می شد که گویا ارتقاء مقام علی اوف با عقاید وی دربارۀ آذَربایجان بی ارتباط نیست…
هرچند انتصاب حیدر علی اوف به عضویت دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی (که عالیترین مقام سیاسی در شوروی است) و ارتقاء مقام وی به عنوان معاون اول نخست وزیری شوروی لزوماً با عقاید وی دربارۀ آذَربایجان ارتباط ندارد، اما از آنجایی که معتقدات شخصی چنین فردی در چنان مقامات حساسی در تعیین خط مشی سیاسی آیندۀ شوروی بی تأثیر نخواهد بود و فتنه انگیزی های بی. بی. سی هم ممکن است عکس العمل هایی به دنبال داشته باشد، مصلحت دیدیم در این شرایط مسئلۀ آذَربایجان را یک بار دیگر از نظر تاریخی و علمی مورد بررسی قرار دهیم و اذهان عمومی را نسبت به این مسئله روشن سازیم…»
در این کتاب که با نام مستعار «م. آذری» انتشار یافت، پیشینۀ تاریخی آذَربایجان و اصالت ایرانی آن، که در عصر باستان «ماد» یا «مدیا» نام داشت، زبان مردم آذَربایجان و لهجۀ آذَری که شعبه ای از زبان پهلوی بوده و امروزه به غلط آن را معادل ترکی آذَری به کار می برند، دلاوریهای مردم آذَربایجان برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران، چگونگی رواج زبان ترکی در آذَربایجان، که با زبان آذَری مخلوط شده و لهجۀ خاصی به وجود آورده است که با زبان ترکی رایج در نقاط دیگر متفاوت است، توطئه های بیگانگان برای جدا کردن آذَربایجان از ایران و بالاخره تفاوت پیشینۀ تاریخی سرزمینی که در آن زمان آذربایجان شوروی خوانده می شد با آذَربایجان ایران تشریح شده بود. دوستان ما در انجمن آذَربایجانی ها، از جمله زنده یاد دکتر رعدی آذرخشی صدها نسخه از این کتاب را خریداری و بین آذَربایجانی ها توزیع کردند، که ضمن استقبال و تقدیر فراوان از نویسنده فحاشی ها و نامه های تهدیدآمیزی را نیز که به نشانی ناشر کتاب فرستاده شده بود به همراه داشت.
بعد از انتشار این کتاب، دکتر رعدی آذرخشی چکامه ای زیر عنوان «زبان فارسی و وحدت ملی» در اختیار من گذاشت تا در چاپهای بعدی کتاب «آذَربایجان و نغمه های تازۀ استعمارگران» از آن استفاده شود، که متأسفانه به واسطۀ لغو امتیاز نشر ناشر کتاب (انتشارات هفته) که شاید با تحریکات پشت پردۀ مخالفان انتشار این کتاب بی ارتباط نبود، تجدید چاپ کتاب امکان پذیر نشد و در سال های بعد نیز با فروپاشی شوروی، تجدید چاپ کتاب مستلزم تجدیدنظر کلی در متن آن بود که فرصتی برای این کار به دست نیامد. اینک چند بیت از چکامۀ زیبای دکتر رعدی آذرخشی را که متجاوز از صد بیت است در آغاز سخن دربارۀ وی به نظر خوانندگان می رسانم:
ای زبان پارسی جاوید مان در روزگار
زانکه فـرزندان ایران را تویی آموزگار
پایه چون کرد استوارت، همت دهقان توس
کاخ ملیّت شـد از فَرّ و فـروغت اسـتوار
رعدی آذرخشی با این مطلع به شرح خدمات شاعران نامداری چون فردوسی و رودکی و سعدی و حافظ که بعد از تسلط اعراب بر ایران برای زنده نگاه داشتن زبان فارسی کوشیدند، پرداخته و ادامه می دهد:
پس زبان پارسی شد بَهر ما از دیرباز
پایۀ «ملیت» و از بهر «وحدت» پاسدار
این زبان پارسی پیوند قومیت بود
ورنه استقلال ما هرگز نماند برقرار
با زبان های محلی، کس ندارد دشمنی
نیست باکی گر بمانند اندر ایران پایدار
پارسی را با زبانهای محلی جنگ نیست
هیچ دریایی نورزد دشمنی با جویبار
لیک جز با این زبان پُر توان مشترک
ملت ما در ادب هرگز نگردد بختیار
دشمن ما تازد اول بر زبان مشترک
چون بخواهد کرد ما را با بداندیشی شکار
این زبان را خوار خواهد آن که در چشمان او
این همه گلهای جان پرور خُلد مانند خار
رعدی آذرخشی سپس به انگیزه های واقعی کسانی که در صدد ترویج زبانی ترکی به جای فارسی در آذَربایجان هستند پرداخته و می گوید:
چند تن گمراهِ فرصت جو در آذَربایجان
می زنند از بَهر «ترکی» سینه در این گیرودار
حیله ها ورزند تا ترکی به جای فارسی
از پس اسمی شدن رسمی شود در آن دیار
آتَش اندر مهد زرتشت افکند بیگانه ای
وین «زخود بیگانگان» هیزم کش و آتَش بیار
شاخه ای از پهلوی بودست دیرین «آذَری»
نیست ترکی «آذَری» ای غافل بدعت گذار
باشد ایرانی تر از هر خطه، آذَربایجان
چون ندارد پاس خود این خِطّۀ ایران مدار
چون در آذَربایجان زادم بر آن دل سوزدم
گر نباشم گُل، گیاهی باشم از آن مرغزار
این که گویم از ره دلسوزی و دلبستگی است
ور کُشد بیگانه، یا بیگانه بردارم به دار
روح آذَربایجان بر پارسی می تشنه است
وای اگر مخمور را آخر کُشد رنج خمار
من یقین دارم که فرزندان آذَربایجان
روز روشن بر دَمانند از دلِ این شام تار
شاعران آرند والاتر ز «قطران» و «همام»
ناربُن یا سرو بنشانند بر جای چنار
منبع: بازنویسی رویه های ۵۰۳ تا ۵۰۷ از کتاب چهره ها و یادها؛ خاطراتی از گذشته به قلم محمود طلوعی
Δ
Friday, 8 November , 2024