گروه تاریخ/ شیوا صفری:مقدمه: ایران سرزمینی است که از قدیم الایام به عنوان کشوری با یک ملت در میان جهانیان شناخته میشد و قطعا شعبه شعبه کردن این کشور با قومبندیهای کاذب، کار دو دههی اخیر است و پیش از آن چنین مسائلی در کشور ما سابقه نداشته است. در سدهها و حتی دهههای گذشته از تاریخ ایران نمیتوان موردی دید که یک ایرانی خود را با نام قوم و قبیله به دیگران معرفی کند! به عنوان نمونه همه نظامی را با شهر گنجه میشناسند و حافظ را با نام شیراز! و هیچ گاه در تاریخ، نه گفته شده و نه شنیده شده که مثلاً بگویند «حافظ فارسی» و یا «شهریار ترک» و…! اما این روزها جریان قومی به شدت در تلاش است تا با مرزبندی کاذب این میراث شهرنشینی هزاران ساله را به باد فنا دهد.
در این ارتباط این گزارش نیز تلاش دارد تا به یکی از جعلیات تاریخ ایران که نشات گرفته از همین مرزبندیهای کاذب است پاسخ گوید؛ و آن این که میگویند در جنگ های ۲۰ سالهی روسیه علیه ایران که به جدایی ۱۷ شهر قفقازی از ایران منجر شد، فقط آذربایجانی ها بودند که مقابل ارتش تزاری ایستادگی کردند! و آنها تاریخ را تا جایی تحریف میکنند که میگویند که آذربایجان دستآخر با خیانت فارسها و ارمنیها شکست خورد!! و ریشهی این ادعا میتواند در تاریخنگاری وارونه و جعلی باکو باشد که اعتقاد دارد در قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ کشوری به نام آذربایجان از داغستان تا همدان امتداد داشته که توسط ایران و روسیه طی معاهده ترکمانچای تسخیر و تقسیم شد!!
همزمان با حملات روسیه، ایرانیان در شرق کشور نیز درگیر جنگ بودند
پیش از وارد شدن به بحث اصلی نباید این مورد را نادیده گرفت که در طی این زمان (جنگ های روسیه علیه ایران)، ایران نهتنها با روسیه بلکه با قبایل شورشی و مهاجمان شرق هم درگیر بود. سپاه خراسان با ترکمنها و ازبکها درگیر بود و هم مشغول تنش با شاهزادگان خاندان ابدالی و سدوزایی در شرق و شورش خوانین بومی خراسان مانند ایلات خزیمه و جمشیدی بود. سپاه کرمان درگیر خوانین شورشی بومی و بلوچ بود و سپاه کرمانشاه درگیر نبرد با عثمانی و وابستگانش.
برای نمونه، همزمان با جنگ با روسیه فتحعلی شاه در ۱۲۱۸ قمری با سپاه خراسان راهی هرات شد و به مدت ۱۰ ماه آن را محاصره کرد (رحیمی ص ۹۸)
در جنگ با روسیه سربازان سمنانی، مازندرانی، قزوینی، گیلانی، تالش، آذربایجانی، لر، آرانی، شروانی، گرجی و داغستانی (آوار، لزگی، قموق و…) شرکت داشتند؛ اما طبعاً به علت نزدیکی آذربایجان به جبهه جنگ و ولیعهد نشین بودن تبریز و حضور پرتعداد ایلات و عشایر در آذربایجان، بیشینه سربازان میدان جنگ اهل آذربایجان بودند و بهحق داد مردانگی دادند.
برخی خوانین قفقاز تمایلی به تابعیت مجدد ایران نداشتند!
اما در آنسوی ارس اوضاع چندان جالب نبود! بسیاری از خوانین که در دوران فترت و جنگ داخلی ایران، نوعی استقلال را تجربه کرده بودند و همه مالیات به جیب خودشان میرفت، نمیخواستند به تابعیت از دولت ایران درآیند و از همین روی برخی از ایشان به تبعیت آراکلیخان والی (پادشاه) گرجستان به دربار روسیه تزاری نماینده و نامه فرستادند و درخواست حمایت نمودند. در اینجا به چند مورد از این خوانین میپردازیم:
یکی از این خوانین قدرتمند و ابنالوقت، محمدخان قاجار ایروانی است که بر ایروان حکومت میکرد. به هنگام بروز جنگ اول و پس از سقوط گنجه «محمدخان قاجار ایروانی پنهانی با سیسیانف به مذاکره پرداخت و جمعی سالدات روس را به ایروان آورد و عشایر هوادار دولت ایران را از ایروان پراکنده کرد. پس از ورود عباس میرزا، روسها ایروان را ترک کردند و محمدخان با توسل به میرزا شفیع تقاضای بخشش کرد. در سال ۱۲۱۹ هجری قمری بازهم محمدخان به روشها توسل جسته و با ایشان مذاکره کرد؛ اما این بار عباس میرزا، مهدی قلی خان دولو قاجار را راهی ایروان کرد و او محمدخان را بازداشت نمود». (پور صفر ص ۹۳)
همچنین در شرق قفقاز، در شبهجزیره آبشوران، حسینقلی خان بادکوبهای حاکم باکو در سال ۱۲۱۰ قمری حمایت ژنرال بولگاکف روس را جلب نمود اما بعد از خروج روسها باز به اردوی آغامحمدخان قاجار بازگشت. در سال ۱۲۱۵ قمری، حسینقلی خان و عموزادهاش میرزا محمدخان نمایندگان خود را به دربار تزار الکساندر یکم اعزام داشته و درخواست حمایت کردند. (پور صفر ص ۹۹) این دو پسرعمو که بر سر حکومت باکو رقابت داشتند بارها باهم جنگیدند تا اینکه بعد از قتل سیسیانف به دست حسینقلی خان در سال ۱۸۰۶، عموزاده او محمدمیرزا از طرف ژنرال بولگاکف روس به حکومت باکو نشانده شد (این میرزا محمدخان پدر همان عباسقلی آقا باکیخانف معروف نویسنده کتاب گلستان ارم میباشد)(پور صفر ص ۱۰۱)
مورد دیگر در شروان است. مصطفی خان شیروانی و قاسم بیک بر سر حکومت شماخی باهم رقابت داشتند و در سال ۱۲۱۰ قمری، قاسم بیک با کمک ژنرال بولگاکف مصطفی خان حاکم شیروان را اخراج نموده و خود به حکومت آن رسید. یک سال بعد مصطفی خان با کمک آغامحمدخان به حکومت شروان نشست. مصطفی خان در سال ۱۲۱۱ قمری به همکاری با ژنرال زبوف و در سال ۱۲۲۰ قمری به همکاری با ژنرال سیسیانف پرداخت و در سال ۱۲۲۱ قمری با عباس میرزا جنگید و شکست خورد. پس از شکست عباس میرزا از روسها، مصطفی خان باز به پیرقلی خان قاجار حمله کرد و باز شکست خورد و با سربازان خود به کمک روسها در جبهه سالیان رفت. پس از پایان دوره اول جنگهای ایران و روسیه، مصطفی خان حکومت خود را طی سیستم جدید روسها از دست داد و به دولت ایران پناهنده شد و در دوره دوم جنگها تا شیروان پیشروی کرد (پور صفر ص ۱۱۴)
مورد بعدی یک از سه مرد قدرتمند قفقاز پیشازاین جنگها یعنی ابراهیم خلیل خان جوانشیر قاجار حاکم قرهباغ است. (سه مرد قدرتمند قفقاز، آراکلی خان گرجی و فتحعلی خان دربندی و ابراهیم خلیل خان جوانشیر بودند). پناه خان جوانشیر، پدر ابراهیم خلیل خان با یاغیگری و غارت و کشتار به قدرت رسید و نوعی مدعی تازهوارد برای خوانین قفقاز محسوب میشد. به هنگام ورود کریمخان زند به آنسوی ارس، پناه خان را با خود به شیراز برده و ابراهیم خلیل خان را در مقام پدر ابقا کرد. باقدرت گرفتن آقا محمدخان و حمله او به قفقاز تمام خوانین مطیع شدند مگر ابراهیم خلیل خان که آقامحمدخان نتوانست دژ او شوشی را تسخیر کند. ابراهیم خلیل خان جوانشیر قاجار حاکم شوشی در سال ۱۲۲۰ با سیسیانف دیدار نموده و تحتالحمایه روسها شد و دولت روسیه ۵۰۰ سرباز در اختیار او نهاد. (پور صفر ص ۱۳۸) در طول جنگهای دور اول ایران و روسیه ابراهیم خلیل خان مزاحمتهای زیادی برای سپاه ایران ایجاد کرد و دژ او به پایگاه روسها تبدیل شد.
با این اوصاف حکومت ایران چندان توان تکیه کردن به خوانین قفقاز را نداشت و از همین روی بود که آذربایجان در اینسوی ارس حکم پایگاه ارتش ایران را پیدا کرد و به تکیهگاه دولت ایران بدل شد.
از جمله سرداران معروف ایران در جنگ با روسها حسینخان قزوینی بود
اما حال بهتر است نگاهی به غیر آذربایجانیها در طول این جنگ بیندازیم. جبهه جنگ ایران و روسیه از مرز عثمانی در آرپاچای تا سواحل دریای کاسپین ادامه داشت و تمام مناطق این میان مورد حمله قرار میگرفت. در سال ۱۲۱۹ قمری روسها بهفرماندهی ژنرال شفت به گیلان حمله کردند. نیروهای محلی گیلان بهفرماندهی میرزا موسی لاهیجی در پیرهبازار با آنها جنگیدند و تلفات زیادی به ایشان وارد نموده و متواریشان کردند. (رحیمی ص ۶۸)
همچنین پس از جنگ اصلاندوز روسها به قلعه ارکوان و لنکران تالش حمله کردند. این شهر و دژ توسط سپاهیان آذربایجانی (افشار) و گیلانی (تالش و گیلک) محافظت میشدند (فریز ص ۸۶)
پس از ورود هیئت فرانسوی گاردان برای آموزش نیروهای نظامی ایران، آنان در نقاط مختلف دست به تربیت نیروهای بومی زدند. در این زمان سپاهیان مازندرانی در سمنان و ۲۰ هزار پیاده آذربایجانی و ۱۴ هزار نفر هم در اصفهان تحت تعلیم افسران فرانسوی قرار گرفته و پس از چند ماه آموزش ناکافی راهی میدانها نبرد شدند. (فریز ص ٧٣) همچنین از نوشتههای سفرنامه نویسان غربی اطلاع داریم که گارد پادشاهی قاجار متشکل از غلامان گرجی و داغستانی بود. (فریز ص ۶۶)
از جمله سرداران معروف ایران در جنگ با روسها حسینخان سردار قزوینی بود. در حمله ژنرال گوداویچ به ایروان دفاع شهر بر عهده حسینخان سردار قزوینی بود. (فریز ص ۵۳) و او در حدود دریاچه گوگچه (سوان) سپاه روس را شکست داد (فریز ص ۱۱۴) سردار دیگر اسماعیلخان دامغانی است. عباس میرزا پس از قتل سیسیانف در باکو، اسماعیلخان دامغانی را به محاصره قلعه گنجه میفرستد که او با کمک عباس میرزا موفق به تسخیر این شهر میشود (فریز ص ۴۹)
به هنگام جنگ دوم ایران و روسیه، بهفرمان عباس میرزا دو فوج شقاقی و نیروهای حسن خان تالشی به لنکران حمله کردند و آن را مسخر ساختند و حاکم ملایر و تویسرکان با نیروهای ملایری و هشت اراده توپ و چهار هزار سوار لر روانه قفقاز شد تا شهرهای شکی و قبه را تسخیر کند. (فریز ص ۱۰۸)
باوجود پیروزیهای سریع سپاه ایران در هنگام آغاز جنگ دوم با روسیه، پس از شکست شاهزاده محمدمیرزا از روسها روحیه ایرانیان متزلزل شد و در این هنگام، نظرعلی خان مرندی حاکم گنجه که هزار سرباز داشت و از حمایت مردم بومی برخوردار با شنیدن خبر نزدیک شدن سپاه روس از شهر گریخت. (فریز ص ۱۱۴) و این اتفاق موجب ناامیدی ایرانیان و عقبنشینی ایشان شد. پس از شکستهای پیدرپی ایرانیان، ژنرال پاسکوویچ بجای تسخیر دوباره شهرهای قفقاز ترجیح داد مستقیم به عمق خاک ایران پیشروی کند. او در سردارآباد حسن خان قزوینی را شکست داده و سپس ایروان را مسخر ساخت و حسن خان را اسیر نموده و راهی تفلیس کرد. همزمان ژنرال آریستوف با شش هزار سرباز از ارس گذشته و در مرند از طریق جاسوسان مطلع شد که در تبریز شخصی بنام میرفتاح شورش نموده و به استقبال قوای روس میآید و اینچنین وارد تبریز شد (فریز ص ۱۱۷)
با این اوصاف میبینیم که مردم بسیاری مناطق ایران در حال پاسداری از مرزها بودهاند و شرکت افراد در جنگها وابسته به موقعیت جغرافیایی سرزمین این مردمان بوده است و اگر خیانتی هم صورت گرفته شامل همه شده و رشادتها نیز شامل همه ایرانیان شرکت کنند در این جنگها میشود. همانطور که در قفقاز جواد خان زیاداوغلی قاجار جانفشانی میکند، ابراهیم خلیل خان جوانشیر خیانت میکند و همانطور که میر مصطفی خان تالش دو بار به روسها پیوست، اما در جنگ دوم مقاومت شدیدی در برابر روسها کرد، حسینقلی خان بادکوبهای نیز که تحتالحمایه روسها شده بود، سردار روس را به قتل رساند و همانطور که نظرعلیخان مرندی از گنجه گریخت، حسینخان سردار قزوینی آنقدر جنگید تا اسیر شد. بااینحال پاسکوویچ پس از تسخیر تبریز، تمام آذربایجان را تسخیر کرده و آماده حرکت بهسوی تهران شد. در این زمان بود فتحعلی شاه قاجار متوجه خطر شده و حاضر به تسلیم شد! اما بااینحال این وزرا و دبیران فراهانی و مازندرانی بودند که دوشادوش عباس میرزا به مذاکره به هیئت روس پرداختند و ایشان را راضی نمودند که خاک آذربایجان را که بهاندازه متصرفات ایشان در قفقاز بود، تخلیه کنند و ارس بهعنوان مرز دو کشور تعیین شود، اگرنه روسها در آن برهه توان تسخیر تهران و تحمیل قراردادهای سنگینتر به ایران را هم داشتند./ مازیار حسینی
منابع:
حکومتهای محلی قفقاز در عصر قاجار، علی پور صفر، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، ۱۳۷۶
از سقوط گنجه تا فتح خرمشهر، حسن رحیمی، صریر، تهران، ۱۳۸۵
تاریخ جنگهای روسیه و ایران، مریم براتی فریز هندی، نشر پارسه، تهران، ۱۳۸۸
https://t.me/joinchat/AAAAADve_AhySuNh99yoXw
صفحه اصلی
Δ
Friday, 1 November , 2024