گروه گزارش/ نیما عظیمی: سهشنبه ۵ دی ماه ۱۴۰۲ از ساعت ۱۶، در بنیاد ایرانشناسی استان آذربایجانشرقی، آیینِ تجلیل از خدمات ماندگارِ علمی و پژوهشیِ مورخ، ادیب، روزنامهنگار، پژوهشگر برجستهی آذربایجان و ایرانشناس نامدار، «رحیم رئیسنیا» برگزار گردید. این نشست، با حضور همگانی و همچنین سخنرانی جمعی از استادان صاحبنام فرهنگ و ادب، برپا گردید. بههنگامِ برگزاریِ مراسم بزرگداشت و نکوداشتِ استاد رحیم رئیسنیا، نسخههایی از شمارهی شصتویک -آذرماه۱۴٠۲- ماهنامه سراسریِ «وطنیولی»(راه وطن) که تازه انتشار یافته بود نیز در دسترس همگان و روی میزها و پیشخوان(پیشخان) بود؛ و همآهنگیِ آن با این برنامهی ویژه، تیتر آن بود که اختصاص داشت به گفتوگو با استاد رحیم رئیسنیا در موضوعِ رسیدگی به کتاب ارزشمند ایشان با عنوانِ «آذربایجان جزء لاینفک ایران».
در آثار رئیسنیا دو گوهر درخشانِ «دغدغه شریف» و «روش علمی» خودنمایی میکنند
«دکتر جواد رنجبردخشیلر» بهعنوان دبیرِ نشست و نیز یکی از سخنرانان، پساز خوشآمدگویی به باشندگان (حاضران)، ابراز نمودند: «با کمال میل و افتخار در نشست بزرگداشت استاد بزرگوار، دانشمند همروزگار، جناب آقای رحیم رئیسنیا شرکت کردهایم. در آثار استاد دو گوهر درخشانِ «دغدغه شریف» و «روش علمی» خودنمایی میکنند. در آثار استاد دغدغهی شریفِ ملّی، تاریخی و فرهنگی دیده میشود؛ دغدغهی علمی نیز محرک و بنیانِ کار ارزشمند علمی است. هرگز بدونِ دغدغهی شریف علمِ ماندگار و قابلاعتنا بهدست نمیآید. اما دغدغه نیز بهتنهایی کافی نیست، روش علمی هم لازم است که در آثار استاد حتی گاه بالاتر از سطح علمی کشور و در حد استانداردهای جهانی رعایت شده است.
در زندگی استاد هم گوهرهایی است؛ یکی از آنها تهرانی نشدن ایشان و دوم دانشگاهی نشدن است. دغدغه و روش علمی استاد رئیسنیا بیرون از دانشگاه با آزادی و اختیار همراه بوده و اگر از بار منفی روشنفکری در ایران صرفنظر کنیم شاید بتوان گفت کار علمی استاد نوعی زندگی روشنفکرانه بوده است. سومین گوهر در زندگیِ استاد، اخلاق حرفهای و انسانی استاد است که امروزه متاعی نایاب است. چهبسااینکه کار علمی بدونِ اخلاق حرفهای و انسانی قطعاً هیچ ارزش فرهنگیای ندارد.»
از ویژگیهای مهم تألیفات رئیسنیا، تنوع تحقیقات در حوزهی مشروطهپژوهی میباشد
سپس رئیس بنیاد ایرانشناسی آذربایجانشرقی، دکتر محمد طاهری خسروشاهی نیز از باشندگان(حاضران) در نشست سپاسگزاری نموده و در بخشی از سخنان خود، بیان داشتند: «از جناب استاد رئیسنیا سپاسگزارم که درخواست ما را پذیرفتند. ایشان نام خود را بهعنوان یکی از محققان برجستهی تاریخ تحولات سیاسی ایران و بهویژه آذربایجان ثبت کردهاند. یکی از ویژگیهای مهم تألیفات ایشان، تنوع تحقیقات ایشان در حوزهی مشروطهپژوهی (بهویژه با دوکتاب مهمِ «حیدر عمواوغلو» و «دو مبارزِ جنبش مشروطه» خود) میباشد که در آن تهور و شجاعت قلمی داشتهاند.»
دکتر خسروشاهی در ادامه، به اهمیت بسیار بالای فعالیتهای رحیم رئیسنیا در حوزهی قفقاز و آناتولی اشاره کرده و گفتند: «این بخش از فعالیتهای ایشان، از دیدگاه بنیاد ایرانشناسی بسیار قابلتوجه، قابلتأمل و مهم است.»
طاهری با اشاره به سه کتاب رحیم رئیسنیا، ابراز نمود: «ایشان در حوزهی مسئلهی فرقهی دموکرات با نگارش کتاب مهمِ «آخرین سنگر آزادی» و همچنین سال گذشته با کتاب«خاطرات سلاماله جاوید» نام خود را بهعنوان یکی از محققان برجستهی این حوزه ثبت نمودند.» رئیس بنیاد ایرانشناسی آذربایجان شرقی با اشاره به دیگر اثر استاد رئیسنیا، یعنی «آذربایجان جزء لاینفک ایران» بیان نمود: «سیری در مطالعات و تألیفات استاد رئیسنیا، به ما میآموزد که ‹آذربایجان جزء لاینفک ایران› است.»
سپس نوبت به سایر سخنرانان رسید؛ که بهترتیب، برشی از سخنان این استادان را میآوریم:
بکوشیم تا نسل جوان را با نسل خودمان پیوند دهیم
دکتر جواد ابوالحسنی گفت: «نزدیک به ۳۵ سال است که با استاد رئیسنیا و آثارشان آشنا هستم. ایشان بسیار انتقادپذیر هستند و پرهیز ویژهای از عبارتپردازیهای مصنوع دارند. کتابی از ایشان که بر من تأثیر بسیار گذاشته، کتاب «ایران و عثمانی در آستانهی قرن بیستم» است؛ که تحولات فکری ایران را از زمانی که وارد تعامل با غرب شد، از زبان مرحوم عباسمیرزا، امیرکبیر و میرزا حسینخان سپهسالار شروع کردهاند و رسیدهاند به دورهی مشروطه و دگر اندیشانی بهمانند مرحوم طالبوف تبریزی، میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی، مرحوم تقیزاده، صادقخان مستشارالدوله و کاظمزاده ایرانشهر و خیلیهای دیگر که واقعاً خادمان ایرانزمین بودند. ایشان در کنار توجه به این مقوله، تحولات فکری کشور عثمانی را نیز از زبان سلطان احمد سوم به دقت بررسی کردهاند.»
ما امروز برای استاد رئیسنیا بزرگداشت گرفتهایم، و فردا هم به رئیسنیاها احتیاج داریم تا بزرگداشت بگیریم؛ و باید از الان به فکرش باشیم. امیدوارم همگی بکوشیم تا نسل جوان را با نسل خودمان پیوند دهیم. ما امانتدارانی هستیم که این مملکت را به نسلهای بعدی خواهیم داد. زیرا این مملکت ماندگار است.»
رئیسنیا از پیشکسوتان روزنامهنگاری آذربایجان و ایران هستند
دکتر محمد عزیزی گفتند: «بنده در حوزهی تاریخ مطبوعات در سالهای گذشته چند سطری نوشتهام که الهامبخش من در این مسیر، استاد رئیسنیا بودهاند. بهواسطهی شغل خودم میگویم که ایشان از پیشکسوتان روزنامهنگاری آذربایجان و ایران هستند. ایشان در دههی ۴۰ بههمراه جمعی از دوستانشان آن اثر ماندگار حوزهی مطبوعات به نام ضمیمهی ادبی مهد آزادی با عنوان «آدینه» را به یادگار گذاشتهاند. درواقع، مطبوعات، تاریخِ همه چیز است؛ و استاد رئیسنیا یکی از برجستگان در این حوزه هستند. برای استاد، سربلندی و سلامتی و خوشحالی را آرزومندم.»
استاد سعید جلالی گفت: «من با رئیسنیا زندگی کردهام. امروز آمدهام اینجا تا این گزارش را به حافظهی تاریخی تبریز بدهم. یک ماه قبل از فروپاشی شوروی، من و ایشان در هیئتی ۱۵ روز نفسبهنفس بودهایم و آنچه خیلی مهم است، آن مراسم بسیار باشکوهِ تقدیر از آقای رئیسنیا در آکادمی علمی جمهوری آذربایجان بود که به ایشان درجهی پرفسوری اعطا کردند. راز ماندگاری آقای رئیسنیا این است که در آفرینش آثار، جامعیت دارند.»
در مکتب پژوهش نباید سانسور و فیلترینگ باشد
در پایان استاد رحیم رئیسنیا سخن گفته و بیان داشتند: «در ابتدا از تکتک شما عزیزان و همهی دوستان و حضار که اینجا آمدهاید سپاسگزارم. من شاگرد مکتب پژوهش هستم. مملکت ما به پژوهش احتیاج دارد؛ و پژوهش به فضا نیاز دارد. در این فضا حدالامکان باید سانسور نباشد، باید فیلترینگ نباشد، چهبسا اینکه ما الان در جهانی هستیم که اینترنت میتواند بسیاری از نقایص ما را حل کند.»
رئیسنیا رسالهی لیسانس (پایاننامه) خود را نمایاندند که در سال ۱۳۴۵ دکتر تاجبخش آن را امضا کرده و نوشتهاند: این رساله خوب و نمرهاش ۱۷ است.
رحیم رئیسنیا سخنان خود را اینگونه پیگیری نمودند: «موضوع این پایاننامه علل و چگونگی زوال دولت ساسانی، در حدود ۱۸٠ صفحه میباشد. آن موقع بیستوچندساله بودم. سال ۱۳۴۵ برای من یک آغاز بود؛ هم مهد آزادی در آن سال شروع شده و هم پایاننامهام را نوشتم. همچنین خلاصهی پایاننامهام را در مهد آزادی نوشته بودم. صمد پیشنهاد کرد که یک شماره ویژهی مشروطیت کار کنیم. تقسیم کار کردیم و قرارشد مطلب در مورد زمینهی اقتصادی و اجتماعیِ مشروطیت ایران را من بنویسم. مقالهها را میخواندیم و پیشنهادهایی میدادیم؛ مثلا من یکجا نوشته بودم: «نوز بلژیکی» که صمد گفت بنویس: «نوکر دست به سینهی روسیهی تزاری!»
واقعیت این است که کار تحقیق، با شعار و… همخوانی ندارد. آدم اگر چهارچوبی داشته باشد که نخواهد از آن خارج شود، نمیتواند قضاوت کاملاً بهجایی داشته باشد. یک بار با زحمت فراوان کتابی را تهیه کردم، اما با احترامی که به نویسندهی آن قائل بودم، نتوانستم در نوشتن کتاب «سلام اله جاوید» از آن استفاده کنم؛ و دیدم که حسابِ کار علمی، واقعاً حسابی جداگانه است. برای مثالی دیگر، من نسخههای گوناگون «هوپهوپ نامه» را بررسی کردهام. عباس صحت به صابر نامه مینویسد که تو از آن امانتداری خواهی کرد و او نیز مردانه نشست و هوپهوپ نامه را که سیصدوچند صفحه است، در سال ۱۹۱۴ چاپ کرد. من دنبال این هوپهوپ نامه بودم تا با هوپهوپ نامههای دیگر بسنجم. مقصودم از بیان این سخنان، رساندن این پیام است که هرکسی که بهدنبال تحقیق است، باید خیلی زحمت بکشد و جستوجو بکند.»
رئیسنیا در ادامه به اشارهی یکی از سخنرانان در مورد کتاب ایران و عثمانی در قرن بیستم پرداخته و توضیحاتی را ارائه نمود. ایشان خاطرات جذاب و شیرینی از زحمات و سختیهای چندین سالهی مسیر پژوهشی و نویسندگی خود تعریف کردند.
استاد رحیم رئیسنیا در جملات پایانی سخنرانی خود، ابراز نمودند: «منظورم این است که این راه، راه همواری نیست و عشق میخواهد. ما این عشق را از مردم میگیریم. مثلاً ما امروز اینجا نشستهایم رویاروی هم؛ و همهی اینها یعنی صدور انرژی مثبت به هم. من از شماها عشق میگیرم که به نوبت و اندازهی خودم بههرحال آن را که به صلاح مملکتمان است، همان را ادامه دهم.»
چه بهرهها که از محضر استاد رئیسنیا نبردهایم!
دکتر ابوالفضل علیمحمدی گفتند: «چه بهرهها که از محضر استاد رئیسنیا نبردهایم! همچنین خاطرات فرهنگیِ فراموشنشدنی در برگزاری جشنواره بینالمللی پروین اعتصامی و چاپ کتاب تحقیقی استاد با نامِ «سالشمار تفصیلی احوال و آثار پروین اعتصامی» که در آن کتاب به نکات باریکی در مورد یوسف اعتصامالملک، بهویژه پیوند ایشان با حلقههای روشنفکری تبریز از جمله سید حسن تقیزاده، محمدعلی تربیت، سیدحسین خان عدالت و سید محمد شبستری و زمان مهاجرت دقیقِ پروین از تبریز به تهران پرداختهاند؛ که موجب تحسین پروینپژوهان شد.»
پساز ایشان، دکتر ناصر علیزاده گفت: «در میان آثار فراوان و ارزشمند استاد رئیسنیا، من رمان بابک ایشان را انتخاب کردهام؛ که چند دقیقهای در مورد این اثر صحبت کنم و بهانهای باشد تا خدمت استاد رئیسنیا عرض تبریک و ارادت داشته باشم. این رمان را میتوانیم رمانی تاریخی قلمداد کنیم. این رمان تاریخی، مثل همهی رمانها، ریشهی اروپایی و غربی دارد. ادبیات و جامعهی ما هم با این نوعِ ادبیِ رمانِ تاریخی، توسط ترجمهها از رمانهای غربی آشنا شد. البته با احتیاط میگویم که اگر بتوانیم تعریف رمان را روی چند اثر داخلی خود، بهویژه رمان «شمس و طغرا» نوشتهی ‹محمدباقر میرزا خسروی› بگذاریم، باید افتخار کنیم که خود از وجود رمانهای تاریخی بیبهره نبودهایم. وقتی از رمان بابک صحبت میکنم، قطعاً منظورم ترجمهی این رمان است که توسط استاد رئیسنیا و زندهیاد انزابینژاد انجام شده است. آدم وقتی از بابک سخن میگوید، انگار ناخودآگاه، خودش را جمعوجور میکند.» ناصر علیزاده با خواندن بخشی از رمان بابک، به سخنان خود پایان داد.
دکتر رحمان مشتاقمهر بیان داشت: «ما برای تجلیل از دوست عزیزی گرد آمدهایم که یکتنه تجسم بسیاری از صفتها و خصلتهایی است که هرکدام از ما، بهدستآوردن یکی از آنها را به دعا و آرزو از خدا میخواهیم. استاد رئیسنیا دوستی بینظیر است، در هرفرصتی از او میآموزی. او در عین حال به معنای دقیق کلمه، محققی دانشگاهی است که توانسته شهرتی جهانی کسب کند. رئیسنیا شبانهروزی میخواند و مینویسد. برای ایشان سلامتی و طول عمر آرزو میکنیم تا همچنان بنویسند و منتشر سازند.»
افسوس میخورم که در سال ۱۹۱۸ کشوری به نام آذربایجان درست شد
دکتر فاطمه اروجی گفتند: «افتخار دارم که اینجا هستم. آشنایی من با آقای رئیسنیا به دهه ی ۷۰ بازمیگردد. من دانشجوی دکتری بودم و درسی به نام ‹جغرافیای تاریخی› بود که در یک اردوی علمی، استاد رئیسنیا نیز با ما همراه شدند. من اهل تاریخم؛ و به حکم وظیفه میخواهم کتاب ‹آذربایجان جزء لاینفک ایران› را از جنبهی تاریخی معرفی کنم.
این کتاب یک دورهی کامل روزنامه است. این روزنامه در اوایل واپسین سال جنگ جهانی اول، به فارسی و ترکیِ آذربایجانی در باکو انتشار یافت؛ ناشرش کمیتهی بادکوبهی «فرقهی دموکرات ایران» بوده و مدیر و سردبیر این روزنامه «علی قلیزاده» بود. شمارهی نخست آن در ۲۰بهمن ۱۲۹۶ و شماره آخر در ۸ فروردین ۱۲۹۷ منتشر شد. این روزنامه از جانب ایرانیان انتشار آغازید. واقعاً جالب است! این روزنامه به مسائل مملکتی میپردازد، به تحولات منطقهای و جهانی توجه میکند و همچنین طی آن تبلیغ و ترویج دیدگاههای مسلکی حزب دموکرات ایران از یک تلاش و تکاپوی جدی حکایت دارد.
آدم واقعاً تعجب میکند و امروز افسوس میخورد که در سال ۱۹۱۸ کشوری به نام آذربایجان درست شد، که اسم استان ما را برداشتهاند گذاشتهاند روی آن؛ و شگفتآور است که وقتی به آنجا میرویم، آنها از آوردن نام “ایران” اکراه دارند!
بنابراین، کاری که آقای رئیسنیا در اثر خود «آذربایجان جزء لاینفک ایران» انجام دادهاند، بسیار با ارزش است. با توجه به کیفیت نهچندان مطلوب تصاویر موجود از اصل نسخه، ایشان زحمات و سختیهای فراوانی در این مسیر به جان خریدهاند تا این کتاب ارزشمند را جمعآوری و تهیه و تنظیم نمایند.
این روزنامهها در قسمتی ویژه تأکید دارند که نظر عمده از طبع این نشریه، جلوگیری از بعضی مقاصد اهالی قفقاز و انتشار افکار عموم ایرانیان است؛ و به زبان فارسی هم هست تا مردم با زبان فارسی که زبان ملی و آباء و اجدادیشان هست، آشنا شوند. سخن آخرم را میگویم: «آذربایجان سرِ ایران است»؛ و آقای رئیسنیا نیز افتخار ما هستند که باید قدر ایشان را بدانیم.»
امروز استاد رئیسنیا خود یک مکتب است
پساز خانم دکتر اروجی استاد نصرتاله نجفی گفتند: «من در دههی ۵۰ در دبیرستان لقمان شاگرد استاد رحیم رئیسنیا بودم، و در روش تدریس خودم از ایشان الگو گرفتهام. امروز استاد رئیسنیا خود یک مکتب است؛ و من بسیار از این موضوع خوشحالم. خوشحالم که روزی شاگرد ایشان بودهام. اینجا در بنیاد ایرانشناسی میشد که صد نفر دختر و پسر جوان دیگر نیز از دبیرستانهای علوم انسانی دعوت کنید.
Δ
Wednesday, 9 October , 2024