گروه گزارش/ ژرفی مهر: ایران کشوری با فرهنگی غنی است که مردمانش بنا به ذوق و سلیقه و طبیعت منطقهای که در آن زیست میکنند هر یک برای برگزاری سنتهای کهن، آداب خاص خود را دارند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوههای گوناگون است که همه جنبه نمادی دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند. اما مهمترین بخش این شب طولانی، همان صلهی رحم و دیدار کوچکترها از بزرگترهاست؛ دور هم جمع شدن، به گفتگو پرداختن و شادی کردن!
ایرانیان قدیم شادی و نشاط را از موهبت های خدایی و غم و اندوه و تیره دلی را از پدیده های اهریمنی می پنداشتند. مراسم نوروز، جشن مهرگان، جشن سده، چهارشنبه سوری و شب یلدا و سنت های دیگر در واقع بیانگر این حقیقت است که ایرانیان پس از رهایی از بیدادگری و ستم به شکرانه بازیافتن آزادی، جشن برپا می ساختند و پیروزی نیکی بر بدی و روشنایی بر تاریکی و داد بر ستم را گرامی می داشتند.
چله و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد و در طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهای خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند. آنان ملاحظه میکردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند میشود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکشاند. تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانیترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر میپاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا میرسید، آتش میافروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر میآوردند و خوانی ویژه میگستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوههای خشک در سفره مینهادند. در این راستا با برخی از مردم تبریز دربارهی تاریخچه، آئینها و تاثیر شب یلدا بر روح و روان ایرانیان به گفتگو نشستهایم.
مردم و شب چله
دانه های برف آرام آرام می بارد و زمین مانند فرشی یکدست، سفید می شود، هوا بسیار سرد و زمستان آهسته می آید. سردی هوا تا مغز استخوان آدمی را می سوزاند. با این حال به سمت سنگ فرش تربیت قدم برمی دارم، مردمان شهرم در هیاهوی شب چله (یلدا) به سر میبرند. ویترین بعضی از مغازهها، آمدن چله را خاطر نشان میکند! قدم می زنم، داخل مغازهها و کسانی که در حال گذر هستند را، از دیده میگذارنم، چرا که نمیخواهم مزاحم خرید و فروششان گردم. داخل مغازه ها شلوغ است و همشهری های عزیز در حال چانه زدن برای گرفتن یک تخفیف حسابی هستند.
دنبال مغازه دار یا شخصی هستم که سرش شلوغ نباشد. در پیاده راه تربیت به ۱۰ مغازه سر زدم اما همگی، یا بلد نبودند، یا وقت نداشتند، یا حوصله. به راه خود ادامه داده وارد بازار شیشه گرها میشوم چرا که برای ما تبریزی ها این بازار قدمت تاریخی دارد و چقدر اهالی شهرم بی حوصله هستند. به انتهای شیشه گرها که رسیدم، وارد زیر گذر می شوم تا خود را به بازار امیر برسانم. وارد بازار امیر می شوم، بازار امیر (طلا فروشان) پر از نور و قشنگی است، طلاها دلبری خاصی از بیننده میکنند، همهی مغازه ها فی الجمله شلوغ و یک مغازه خالی نیست. نصف بازار را گشتم و گشتم، اما امشب، پیاله دقایق کشدار، پر از شراب حافظ است و فضای صمیمی و ساده، همه را به سرزمین تصنیف های دل آرا، میکشاند. حکایات پندآموز، از گنجه ذهن کهن سالان، همچون کتاب سعدی که از قفسه های قدیمی خارج می شود، بیرون می آید و به دل های شب نشینان، رنگ تأثیر می زند. طومار این شب ماندگار هر چه هست، یادهای شیرین کودکی است. مجال اندوه در دفترچه خاطرات امشب نیست. آسمان این شب پر حوصله، با حضور ستاره های قشنگ شعر و حکایات، به زیبایی می رسد. اطراف قاچ های هندوانه و استکان های کمرباریک چای، تعریف های عاشقی و قصه های دلدادگی است. امشب، از نقطه پایان فصل برگ ریزی، بوی خنده های یلدایی پدربزرگ و مادر بزرگ شنیده می شود. همیشه گویا برف زمستان، زودتر بر گیسوی مادربزرگ باریده است؛ ولی او همچنان با خاطرات پیرامون کرسی، محفل یلدا را گرم تر از تابستان نگه می دارد.
با چند نفر از همشهریان تبریزی دربارهی این شب ایرانی گفتگو کردم که ماحصل آن اینگونه است:
از آداب و رسوم شب چله برای ما بگویید؟
امیر اهراب لو، جوان فروشنده در بازار پیام در جواب گفت: تا حدودی با آداب و روسوم شب یلدا آشنا هستم. مثلا خانواده ها دور هم جمع می شوند و در کنار هم به شادی و گفتگو می پردازند. بعضی از میوه های خاص که مخصوص این شب زیبا است من جمله: انار.
آقای صدیقی، مغازهداری خوش مشرب در پاساژ امام خمینی تبریز به این سوال ما این گونه پاسخ می گویند: «رسم و رسوم خانواده ما؛ طبق منوال موجود در جامعه، سفره پهن می کنیم، از تنقلات گرفته تا شیرینی و میوه های خاص این شب در سفره قرار می دهیم.»
برای شب چله امسال چه تدارکاتی دیده اید؟ امسال دوره همی خانوادگی دارید؟
اهراب لو: بله خانواده در حال تدارک، یلدا هستند، قرار است به منزل مادر بزرگ برویم. از همان دوران کودکی اینگونه یاد گرفتیم، چرا که بودن در کنار بزرگترها می تواند، گرمی و هبستگی خانواده را به بهترین شکل معنی کند. نباید بزرگترها را فراموش کنیم. نه تنها در شب چله بلکه تمامی روزها را به مثابه ی شب چله در نظر بگیریم. همیشه در کنار بزرگترها باشیم. به بزرگترهای خود ارزش قائل شویم. بزرگترها برای بزرگ کردن ما و جمع گرم خانواده؛ تمام جوانی خود را گذاشته اند. ما کوچکتر ها باید آنها را فراموش نکنیم. این می تواند بهترین راه تشکر و قدردانی از ایشان باشد.
آقای صدیقی: طبق روال گذشته به منزل مادر و پدر بزرگ خواهیم رفت، شعر خوانی داریم و در کنارش کتاب می خوانیم. بعضی از بزرگترها با خواندن شعر های شهریار شور و شعفی خاص به محفل خانوادگی می دهند. فال حافظ می گیریم و در کنار خانواده سعی می کنیم بهترین خاطرات خود را رقم بزنیم.
در مورد هزینه های شب چله بگوئید؟
آقای صدیقی: «در مقایسه با پارسال گرانی بیداد میکند و با حذف برخی اقلام از سفره شب چله مثل آجیل و… سعی میکنم، برای خانواده ام، کم نگذارم اما باز هر چه بزنم، ۲ الی ۳ میلیون تومان برای تهیه اقلام خوراکی شب یلدا نیاز است.»
در مورد گرانی موردی در مورد شب یلدا برایمان مثالی میزنند: «چند روز پیش میوه ای را خریدم کیلویی ۲۰ هزار تومان اما امروز شده ۴۰ هزار تومان! کاش دولت برای این گرانی های موردی تمهیدی در نظر بگیرند، یا از قبل این اقلام توسط دولت خریداری شود و در این بزنگاه ها وارد باز کند و طبق نرخ دولتی به دست مردم برساند و دست دلال را از سفره مردم کوتاه کند. دولت برای شادی مردم خود، باید تلاش کند. دولت نباید دنبال نفع خود در این روزهای خاص برای خود باشد. مردم در دشواری هستند.»
این پدر خانواده در مورد پویش های مردمی در مورد خوشحال کردن خانواده های کم بضاعت می گوید: «در بین دوستانم و اهل پاساژ جمع شدیم تا برای همشهری های خود که توان خرید اقلام شب چله را ندارند، اقلامی تهیه کنیم تا خانواده ها شب چله را جشن بگیرند.»
از پاساژ خارج شده و با دست فروش کنار خیابان وارد گفتگو می شوم، دست فروش مرا هدایت می کند که با این آقا گفتگو کنید با رضا زارع! سوال خود را مطرح می کنم، برای شب چله امسال چه تدارکاتی دیده اید؟ امسال دوره همی خانوادگی دارید؟ در خانواده ی شما آداب خاصی برای جشن چله وجود دارد؟
و او اینگونه پاسخم را میدهد: «برای این شب فعلا تدارکی ندیدهام چرا که شب ها ساعت ۱۰ به خانه میروم و بعد از رسیدن از شدت خستگی میخوابم، وقت ندارم تا دنبال آداب و رسوم و غیره باشم. رسم نداریم به منزل بزرگترها برویم، شب چله را کنار همسر و فرزندانم خواهم بود.»
او در مورد هزینه های شب چله برایمان می گوید: «هزینه ها نسبت به پارسال ۱۰ برابر شده است، اما سعی خواهم کرد خانواده ام را خوشحال کنم. کاش دولت جلوی گرانی ها را بگیرد و بفکر اقشار آسیب پذیر جامعه هم باشد.»
Δ
Monday, 2 December , 2024