گروه فرهنگ و ادب/ میر محمد حسینی /بخش دوم: شهریار شاعر تراز شعر پارسی عصر خود بود. لیکن این باعث نشد که به ترکی شعر نگوید و محبت زبان مادریاش را به دل نپرورد. همانگونه که مهر ایران، از محبت وی به آذربایجان نکاسته بود. او به مانند برخی بین زبان ترکی و زبان ملی ایران نسبت متضاد نبسته بود. بلکه آنها را یار یکدیگر می دانست. همانگونه که در سپهر اندیشه اش، آذربایجان را جزء لاینفک ایران می دانست. وی دیدگاه خود در خصوص نسبت زبان مادری اش با ایران را این چنین به زبان شعر بیان میکند:
تـرکی ما بـس عـزیز است و زبــــانِ مـادری
لیک اگر «ایــران» نگوید، لال باد از وی زبان
مرد آن باشد که حق گوید، چو باطل رخنه کرد
هم بایستد بـر سرِ پیمانِ حـق تـا پــایِ جـان
گذشته از علاقه شهریار به زبان های ترکی و فارسی، وی به سان عده ای سطحی نگر، زبان را تنها معیار و مولفه هویت و ملیت نمی داند و معتقد است تنها « زبان مشترک» آفرینندهی یک ملت نیست. از همین رو با نفی ایده سطحی نگرانه زبان- ملیت، می سراید:
اختلافِ لهجه مـلیت نـزاید بـهرِ کـس
ملتی با یک زبان، کمتر به یاد آرد زمان
گر بدین منطق تو را گفتند ایرانی نهای
صبح را خوانند شام و آسمان را ریسمان
با اینکه شهریار صدر شعر ترکی آذربایجانی بود، لیکن این جایگاه سبب نشد، وی نیز دنباله رو افکار توهمی شود، بلکه به نوایی رسد. و همواره در مقابل جریان تحریف و جعل و جهل ایستاد. این ویژگی شهریار، موافق طبع برخی نیافتاد و مغرضانه، بغض خود از شهریار را به بهانه های واهی خالی کردند.
صمد بهرنگی از نویسندگان چپ طی مقالهای به سال ۱۳۴۷ یعنی حدود ۱۵ سال بعد از انتشار «حیدر بابایه سلام» نوشت: «خیلی بجاست که در اینجا سؤالی را مطرح کنم، چرا حیدر بابای شهریار با همه کوتاهاندیشیهایی که در آن است، این همه وسعت انتشار دارد و این همه بر گویندگان آذری تأثیر میکند؟ جواب دادن به این سؤال، محتاج به بحث مفصل و همه جانبه است. من فقط میگویم که یک علت این تأثیر عظیم این است که آثار گویندگان پیش از شهریار و بعد از شهریار در دسترس عامه نیست و امکان انتشار و رواج ندارد. مثلاً میپرسیم اگر آثار «وورغون» [شاعر قفقازی آذریگوی کمونیست شوروی] به فراوانی حیدربابا امکان چاپ و انتشار داشت، آیا باز هم این همه گوینده، دنباله و مقاله شهریار میشدند؟»(۱)
نا گفته پیداست که چنین اظهاراتی در مورد شهریار بیشتر جنبه سیاسی و اعتقادی داشت تا فنی و ادبی. چون شهریار انسانی مذهبی بود و اشعارش درون مایه های مذهبی داشت، و به همین دلیل بسیار مورد غصب کمونیست های آن زمان قرار میگرفت. البته شهریار در اشعارش علنا مخاطبانش را از عقاید ضد دینی زنهار داده، و تجزیه طلبی را نیز بر نتافته است. و این هر دو مورد نفی کمونیسم را در پی داشت.
آخرین بیت بخش دوم حیدر بابایه سلام این است که: «فرزندانمان مذهب خود را انکار نکنند و به حرفهای توخالی و دروغ فریفته نشوند»
اولادیـمیز مـذهبینی دانـــماسین
هر ایچی بوش سؤزلره آللانماسین
با وجود چنین به اصطلاح نقدهایی که کما بیش در مورد شهریار انجام می شد، اشعارش فضای کلی شعر و ادب ترکی آذربایجانی را مشحون از تعریف و تمجید از ذوق بیبدیل وی کرده بود. ذیلا دو مورد از اشعار ترکی معروف وی و چندین و چند بیتی که در مشاعره با شعرای اتحاد جماهیر شوروی داشته است را می آوریم.
حیدر بابایه سلام
شهریار اشعار کم نظیری در تر کی آذربایجانی و فارسی سروده است، لیکن بی اغراق «حیدربابا»ی وی را می توان معروف و محبوب ترین اثر وی دانست. این منظومه خصوصا در بین ترک زبانان جایگاه ویژه ای دارد. و بیش از همه، مردم آذربایجان علاقه زیادی به این شعر داشته و اغلب ابیاتی از آن را از بر اند.
حیدر بابا، شعری به زبان عامه مردم و خصوصا مردم روستا و به دور از کلمات ثقیل است. همچنین مفاهیم و مناظر وصفی آن نیز با درک عمومی سازگار بوده و مخاطبش را بر پنجره تصویر خلق شده اش، محو تماشای کودکی معصومانه و زندگی صمیمانه روستاییان می کند.
شهریار انگیزه اش در سرودن حیدر بابا را دین خود به موطناش میگوید و نقش مادرش در بازآفرینی خاطرات کودکی و یادآوری «لهجه های محلی دهات آذربایجان» را توان باز تولید شده اش برای سرودن حیدر بابا معرفی می کند: «در دلم بود که سرودی هم به شیوهی ترانه های محلی داشته باشم که در ذائقهی محلی ها خاصه در کام هم بازی های دوران بچهگیام شیرینتر نماید. اما من بر اثر طول اقامتم در تهران با لهجه های محلی دهات آذربایجان خاصه با لطایف و تعبیرات آن، بیگانه شده بودم حتی خاطره های دوران کودکی ام به صورت تابلوهای کمرنگ و نامفهومی در آمده بود. از وقتی که مرحوم مادرم به تهران آمد به تاثیر نفوذ سحر آمیز مادر و بازگویی های گذشته و قصه های دلکش دوران کودکی کم کم مردگان ذهنی جان گرفته و تابلوهای گذشته ها دوباره رنگ آمیزی و نمایان شدند».
حیدر بابا نام کوهی است که شهریار در کودکی اش بر دامنه آن خرامیده. خود شهریار در مقدمه اولین چاپ حیدر بابا در معرفی حیدر بابا و جایگاه آن در شعرش اینگونه می نویسد: «کوه به آسمانها نزدیکتر است. کوه مهبط وحی انبیاء و از برجستهترین شاهکارهای طبیعت است. آبی که در شکاف کوه از جگر صخرهها میتراود صافتر و زلالتر است. کوه را با طبع و همت هنرمندان نسبت و پیوندیست، حیدربابا کوه است. حیدربابا، اسم کوهی است روبروی دهکدهی قایش قورشاق یا گهوارهی خاطرات من که در کنار رودخانه در فاصلهی میان قرهچمن معروف و دهکدهی شنگلآباد واقع شده. حیدربابا در این شعر بهعنوان یک کدخدای دائمی دهکده استخدام میشود که همیشه مسلط بوده و چون چشم تاریخ شاهد وقایع و ضبطکنندهی اعمال مردم است و نیز میتواند نالههای شاعر را در آسمانها منعکس کرده و به گوش همهی آفاق برساند».
گذشته از زیبایی های این اثر گیرا در برانگیختن احساس مخاطب، استفاده شاعر از تمثیلات و ضرب المثل های رایج در افواه عمومی، همچنین تمسک شاعر به لغات و زبان محاورهای مردم آذربایجان، را می توان تلاشی در جهت پاسداشت زبان مادری شاعر در مقابل سیل ویران گر سیاست تحریف هویتی آذربایجان و اران به وسیله شوروی و اخلاف عثمانی دانست.
شهریار در حیدر بابا زبان محاوره و شفاهی مردم آذربایجان را مکتوب کرده و آن را با استادی تمام به همان شکل که در زبان مردم جاری است بیان نموده است. سروده شدن این شعر در وزن هجایی نیز از دیگر خصوصیاتی است که امکان بیشتری را برای نظم پذیرفتن زبان ترکی در این منظومه فرآهم کرد. این شعر از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول ۷۶ بند و بخش دوم در ۴۹ بند می باشد. تركيب آن در تمامي بندها ۱۱ هجا را تشكيل مي دهد:
حيدربابا ايلديرملار شاخاندا
ترجمه: (حيدربابا به چكاچاك رعد و برق)
به صورت ۴+۴+۳ است كه: ﺣﯾ – در – با – با/ اﯾﻟ – دﺋ – رئم – لار/ شا – خاﻧ – دا
ﺳﻟ- لر- سو – لار / شاﻗ – ﻳﻳﻟ – دا – ييب / آ – خاﻧ- دا تركيب آوايي زيبايي را تشكيل مي دهد.
استاد شهريار در منظومه بلند ۱۲۵ بندي و ۶۲۵ مصراعي حيدربابا حدود ۸۰ اسم خاص اعم از شخص و مكان را كه هر كدام به نحوي با خاطرات دوران كودكي او گره خورده آورده است كه تلفظ آنها به علت همخواني آوايي شان با وزن هجايي شعر و كوتاه بودن مصوت هاي زبان تركي و نزديك بودن زبان حيدربابا به زبان روزمره و محاوره اي مردم براي خواننده آذربايجاني طبيعي و راحت مي نمايد.
همچنین در چند بند از حيدرباباي شهريار از ضرب المثل نيز استفاده شده كه ويژگي خاصي به شعر شهريار داده است. نمونه هايي از آن در بندهاي زير آمده است:
حـيدربـابـا ايـگيت امك ايترمز
عومور گئچر افسوس بره بيترمز
نامرد اولان عومري باشا يتيرمز
بيزده واله اونو تماريق سـيزلري
گورنمهسك حلال ئدين بيزلري
در مصراعي از بند زير:
گوز ياشينا باخان اولسا، قان آخماز
انـسان اولان خـنجر بئلينه تاخماز
آما حيف، كور توتدوغون بوراخماز
بـهشتيمز جــهنم اولما قدادير!
ذيحجه ميز محرم اولما قدادير!
در مصراع سوم هر دو بند شهريار از ضرب المثل استفاده كرده است كه مفهوم ضرب المثل بند اول اين است كه (نامرد عمر خويش به پايان نمي برد) و در ضرب المثل دوم مفهوم اين است كه (آدم نابينا ول كن آن چيزي كه به آن دست يافته نيست).
ادامه دارد…
پی نوشت:
۱- جلال محمدی؛ «تحریف ترجمه اشعار شهریار در جمهوری باکو»
Δ
Wednesday, 9 October , 2024