گروه سیاست: پروژه‌ی «داپ» ترکیه روی سرشاخه های ارس قرار گرفته و صدمات جبران ناپذیری بر حیات این منطقه وارد می کند که بخش عمده‌ی آن حیات به طور مستقیم وابسته و تابع این رودخانه است.

گروه سیاست/ نیما عظیمی: در این که اشتباهات و کم تدبیری‌های مسئولین و نهادهای رسمی و دولتی در بحران به وجود آمده برای دریاچه ی ارومیه پررنگ و غیرقابل انکاراست، حرفی نیست! اما محتوای این این یادداشت سَوا از پرداختن به زوایای گوناگون موضوع مذکور بوده و سعی در تحلیل و بررسی برخی سوء استفاده ها و واکنش های غیرمدنی و ضدایرانی از این بحران را دارد. بنابراین گزاردن عنوانِ «اشک تمساح» برای این یادداشت، مناسب ترین عنوانی بود که به نظر نگارنده رسید.

سال هاست جریان ها و گروه های واگرای قومی و قبیله ای_خودآگاه و ناخودآگاه_ تبدیل به بخشی از ماشین تبلیغات و پروپاگاندای ایرانستیزانه‌ی بازیگران سیاسی حوزه‌ی قفقاز و به طور ویژه ترکیه و جمهوری آذربایجان شده اند! 

آری! نفس‌های دریاچه‌ی ارومیه به شماره افتاده است و این بحران، مایه‌ی اندوه و ناراحتی عمیق و واقعی تمام کسانی است که دل در گرو میهن و آبادانی آن دارند. بی تردید همین طیف هرآنچه در توان دارد، بی دریغ و بی‌منت برای سربلندی ایران به کار خواهد گرفت. چرا که در تفکر و عمل و آرمانِ ملی ایرانی، میان دریاچه‌ی ارومیه و بحران به وجود آمده برای آن با بحران کارون و شادگان و گاوخونی، انزلی و جازموریان و بختگان، یا زاینده رود و…، هیچ تفاوتی نبوده و از آبادانی هریک از آنان خرسند و از بحران هریک، دچار آشفتگی شده و در پیِ چاره خواهد بود. چرا که اجزای تامین منافع ملی ایران، پیوستگی و هماهنگی کاملی با یکدیگر دارند؛ چنانچه اشکی از چشم این نگاه (نگاه ملی) برون ریزد، اشکِ اندوه یا شوقی حقیقی برای ایران است؛ و نه اشک تمساح! اشک تمساح، اشکی است خطرناک که به ظاهر برای دریاچه‌ی ارومیه می گرید، اما باطن آن، طعمه قراردادن دریاچه‌ی ارومیه برای تحریک گسل های قومی در آذربایجان و ایجاد گسست بین ملت ایران است!

تمام این تحرکات و تحریکات ضدایرانی، برآمده از عقده‌هایی ضدایرانی و برگرفته از برنامه‌های بلندمدت دشمنان این سرزمین است!

 در نتیجه، توجهی ویژه به یکی از مشکلات زیست محیطی از سوی این جماعت، آن هم تنها در یک منطقه و بی توجهی و سکوت محض در مورد بقیه‌ی مناطق و مشکلات آنان و درحین حال تبلیغ گسترده‌ی پروپاگاندایی با درون مایه ای پوچ و مشمئمزکننده همچون عامل دانستنِ سایر مناطق ایران در بحران به وجود آمده برای دریاچه‌ی ارومیه، نشان از تلاش برای ضدیتی علنی با همبستگی ملی ایرانیان است.

آری! سالهاست که با مشکل و بحرانی بسیار جدی به نام دریاچه‌ی ارومیه روی در روی و پنجه در پنجه ایم و مطالبه گری در چهارچوب قانون و با رعایت اصول مدنیت، حق مسلم و طبیعی شهروندان ایران است. اما گشودن و بالا بردن پرچم بیگانگانی از جمله ترکیه و باکو _به بهانه‌ی اعتراض_در کنار دریاچه‌ی ارومیه چه معنایی دارد؟!!!  چه معنایی دارد برتنِ نحیف و خشکیده‌ی ارومیه ایستادن و سردادنِ زوزه های تلفیق شده با شعارهای برخاسته و بیرون آمده از اتاق های فکرِ ضد ایرانی و سازمان‌های تروریستی از جمله سازمان «گرگ های خاکستری»؟! این تحرکات و تحریک‌ها جز این که مایه‌ی خرسندی دولت‌های همسایه آزار در آن سوی ارس را فراهم آورد، چه دست آوردی داشته؟! به بهانه‌ی خشکی دریاچه‌ی ارومیه اشک تمساح ریخته و سیلی بر صورت دریاچه‌ی ارومیه می زنند! این درحالی است که خشک شدن و حتی مرگ دریاچه‌ی ارومیه، کمترین اهمیتی برای آنان ندارد و ارومیه تنها بخشی از پروژه‌ی ایرانستیزانه و تجزیه طلبانه‌ی آن خودباخته‌ها و وطن فروشان است.

این خائنان به ایران و فرزند نازنینِ ایران یعنی دریاچه‌ی ارومیه، در تلاشند تا از شکل گیری نهادهای قانونیِ منسجم و مدنی پیشگیری نموده و در راس اهداف شان خیالِ ایجاد هویت کذایی برای مردم آذربایجان را می‌پرورانند تا این نیرنگ‌ها در نهایت به جداسازی این خطه‌ی ایران دوست از هویت تمام ایرانی آن منجر شود.

 چندی پیش شبکه‌ی دولتی TRT ترکیه ادعاهای متجاوزانه‌ی امارات در مورد حاکمیت برجزایر سه گانه‌ی ایران را تکرار و تایید نموده، سپس نام ارجمند و تاریخی «خلیج فارس» را تحریف کرد! استفاده‌ی موذیانه از عنوان جعلی «خلیج عربی» در خبرگزاری های رسمی و وابسته به اردوغان، همچنین به کار بردن واژگان «خلیج» و «خلیج عربی» ازسوی برخی افراد در داخل ایران چه مفهومی جُز همصدایی با پانترکیسم دارد؟! آن جماعت  دشمنان اتحادملی و منافع ملی ایرانند!

همان جماعت ایران‌ستیزی که اشک تمساح را برای دریاچه‌ی ارومیه می ریزند؛ اما چگونه است که در برابر آب دزدی های اردوغان و سدسازی‌های بی رویه و غیرقانونی ترکیه و تاثیر بسیار مضر و مخرب آن روی منطقه ی «ارس»، روزه‌ی سکوت گرفته‌اند!؟! پروژه‌ی «داپ» ترکیه روی سرشاخه های ارس قرار گرفته و صدمات جبران ناپذیری بر حیات این منطقه وارد می کند که بخش عمده‌ی آن حیات به طور مستقیم وابسته و تابع این رودخانه است. ترکیه با این سدسازی های متجاوزانه و غیر قانونی، در حال خشکاندن ارس و تبدیل کردن آذربایجان به بیابان است!

حال کدام عقل سلیم و محاسبه گری ست که تفاوت اشک های تمساح برای بحران دریاچه ی ارومیه و روزه‌ی سکوت برای اوضاع خطیر ارس را تشخیص ندهد!؟ باری! مطالبه‌ی رسیدگی به اوضاع دریاچه‌ی ارومیه، مطالبه ای است تمام ملی و نه مطالبه‌ای قبیله ای و عشیره‌ای!

کوتاه سخن این که ما ملت نجیب و رنجور ایرانیم و بارها حتی در مرگ‌مان رویین تن شده‌ایم؛ در طول تاریخ، با کم و زیادش ساخته ‌ایم اما وطن نفروخته ایم! پس تمام خائنان و بدخواهان این آب و خاک، به احترام عظمت و ایستادگی ملت ایران، باید به جای ریختن اشک تمساح، سکوت کنند! تا کمتر رسوا شوند!

  • نویسنده : نیما عظیمی
  • منبع خبر : آذرپژوه