بازخوانی اندیشه‌ها و اشعار محمدحسین شهریار تبریزی، از جمله گنجینه‌های بی‌بدیل است که شعرش نه تنها جلوه‌گاه عواطف انسانی، که میعادگاه عشق به ایران و وحدت اقوام آن است

گروه فرهنگ و ادب/ سردبیر: در روزگاری که زمزمه‌های تفرقه‌افکنانه گوش‌های بی‌خبر را می‌آزارد، بازخوانی اندیشه‌های بزرگان ادب و فرهنگ که سرمایه‌های ملی و وحدت‌آفرین ما هستند، ضروری می‌نماید. محمدحسین شهریار تبریزی، از جمله این گنجینه‌های بی‌بدیل است که شعرش نه تنها جلوه‌گاه عواطف انسانی، که میعادگاه عشق به ایران و وحدت اقوام آن است.

شهریار، این فرزند برجسته تبریز و ایران، در دیوان پربار خود، به صراحت و شجاعتی کم نظیر، از هویت یکپارچه و تاریخی ایران زمین دفاع می‌کند. او در قطعه شعر معروف خود خطاب به آذربایجان، با اشاره به پیشینه‌ی کهن این دیار به عنوان «خاستگاه زرتشت پیامبر»، مردمانش را از «نژاد آریا» می‌داند و این خود پاسخی است محکم و شعری به تمامی کسانی که در پی ایجاد شکاف و دوگانگی در پیکره یکپارچه ملت ایران هستند.

شاعر با احساسی ژرف و مسئولانه، نسبت به اشاعه سخنان تفرقه‌انگیز که «بوی تهدید و تجزیه» از آنها به مشام می‌رسد، هشدار می‌دهد. او با بیانی استعاری، آذربایجان را به پرنده‌ای تشبیه می‌کند که دور از آشیانه خود در عذاب است و می‌سراید:

ای که دور از دامـن مهر تو نالد جان من

چون شکسته بال مرغی در هوای آشیان

این بیت، عمق عشق و دلبستگی شاعر را به میهن نشان می‌دهد؛ گویی جدا شدن از ایران برای او، همانند پرنده‌ای است که آشیانه‌اش ویران شده باشد.

شهریار با تأکید بر هویت مشترک ایرانیان، اختلاف لهجه را دلیل بر اختلاف ملت نمی‌داند و با شعری ژرف و پرمعنا می‌نویسد:

اختلاف لـهجه، ملیت نـزاید بـهر کس

ملتی به یک زبان کمتر به یاد آرد زمان

او سپس با طنزی تلخ و کوبنده، به کسانی که سعی در جداانگاری هویت آذربایجان از ایران دارند، حمله می‌برد و می‌گوید اگر به این منطق، تو ایرانی نیستی، پس «صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان». این بیان، پوچی و بی منطقی چنین ادعاهایی را به زیبایی هرچه تمامتر تصویر می‌کند.

شهریار در اوج میهن‌پرستی، ایران را «بی‌کس» نمی‌داند، بلکه آن را «به حرف ناکسان از راه مرو» واحد و یکپارچه می‌خواند و جان خود را به قربان آذربایجان، این «جانانه» ایران زمین می‌کند.

او با یادآوری قهرمانان ملی آذربایجان مانند «سردار مهین ستارخان»، که در تاریخ ایران «به خطی برجسته» نقش بسته‌اند، بر نقش بی‌بدیل این خطه در حفاظت از تمامیت ارضی و استقلال ایران تأکید می‌ورزد. شهریار، تبریز را شهری می‌داند که جوانانش همچون پروانه بر شمع وطن جانفشانی کردند و خون آنان تا ابد در جریان است:
این همان تبـریز کز خـون جوانانش هنوز

لاله گون بینی همی رود ارس، دشت مغان

شهریار خود این قطعه را «جوش خون ایرانیت» خویش می‌نامد و هدف از سرودن آن را «گوهرافشانی در پای ایران جوان» بیان می‌دارد. او عهد می‌بندد که تا زمانی که زنده است، آتش عشق به ایران را در سینه نگاه دارد و خاک پاک آن را باد بزند.

 

حفظ وحدت ملی مهم‌ترین سرمایه برای ماندگاری

در عصر حاضر که حفظ وحدت ملی مهم‌ترین سرمایه و رمق ماندگاری هر کشور است، بازخوانی و تبیین اندیشه‌های وحدت‌طلبانه بزرگان فرهنگ و ادب چون شهریار، امری ضروری است. شعر او، به ویژه خطاب به آذربایجان، تنها یک اثر ادبی نیست؛ بلکه بیانیه‌ای سیاسی-فرهنگی، عاشقانه‌ای میهنی و سندی تاریخی است که بر یگانگی و یکپارچگی ایران و هویت اصیل ایرانی-اسلامی مردمان آن صحه می‌گذارد. شهریار به ما می‌آموزد که تنوع قومی و زبانی، نه تنها تهدید نیست، بلکه جلوه‌ای از شکوه و غنای فرهنگ ایرانی است که زیر سایه پرچم واحد ایران معنا می‌یابد.

  • نویسنده : سردبیر
  • منبع خبر : آذرپژوه