گروه سیاست؛ بدون تردید امروزه هویت مشترک بعنوان عنصر مهم قدرت نرم تاثیر بسزایی در نفوذ سیاسی یک کشور در مناطق پیرامونی دارد که در این میان کشور ایران به دلیل تاریخ و تمدن کهن و فرهنگ سترگ خود بیشترین ظرفیت را در این زمینه دارد. بطوری که ایران میتواند براساس میراث مشترک تاریخی خود در آسیای میانه، قفقاز، عراق و افغانستان، دیپلماسی مبتنی بر فرهنگ را به پیش برد که متاسفانه تاکنون نتواسته این ظرفیت بالقوه را به بالفعل تبدیل کند. امروزه دیپلماسی فرهنگی و عمومی به عنوان مکمل دیپلماسی رسمیکشورها، جایگاه خاصی پیدا کرده و در واقع به معنی تبادل ایدهها، اطلاعات، هنر، ادبیات و همچنین ارج نهادن به خاطرات تاریخی مشترک بین ملت ها به منظور تقویت تفاهم متقابل است. به عبارتی دیگر، دیپلماسی فرهنگی در واقع تأمین منافع ملی با استفاده از ابزارهای فرهنگی است. بنابراین همچنان که در دهههای گذشته موقعیت استراژیک و ژئوپلیتیک کشور به عنوان یک بازیگر متوسط در نظام بینالملل بهبود یافته اما همزمان باید در نظر داشت که مباحثی چون ژئوکالچر به همان میزان برای راهنمایی و جهت دهی به سیاست خارجی مهم هستند.
منافع ملی قوم و قبیله نمیشناسد
ابوالفضل زهرهوند در گفتوگو با پایگاه خبری آذرپژوه در مورد نقش هویت ایرانی در نفوذ سیاسی کشور اظهار داشت: قطعا منافع ملی، قوم و قبیله نمیشناسد و آنچه مهم است اینکه مردمان یک جغرافیای سیاسی براساس یکسری منابع مانند فرهنگ، تاریخ و هویت مشترک با یکدیگر زندگی و تعامل میکنند و سپس این تجربه را در قالب حکومت و دستگاه حکمرانی تشکیل میدهند. در سیاست خارجی نیز مهمترین مولفهها مربوط به ظرفیتهای حوزه کشور هدف است.
وی ادامه داد: مثلا در افغانستان که موزاییک اقوام بوده مشکلشان جنبه هویتی دارد یعنی نتوانستهاند بر روی مولفههای مشترک بیاستند، از همین روی تبدیل به سرزمین واحد با جمعیت ناواحد شدهاند که حکومت این کشور نیز متاثر از این تشدید است و نتوانسته دولت و ملت بسازد. اما افغانستان برای ما مانند سایر حوزههای پیرامونی، حوزه تمدنی محسوب میشود و اگر به جغرافیای ۳۰۰ سال پیش بازگردیم بخشی از ترکیه کنونی و افغانستان و قفقاز جنوبی جزو خاک ایران بودند، مثال در افغانستان پس از کشته شدن نادرشاه، قومی در قندهار و سپس کابل توانستند دولت تشکیل دهند.
ظهرهوند تصریح کرد: اکنون یکی از مولفههای فعالیت ما در افغانستان همین فرهنگ و هویت مشترک است حتی تاجیکها و ازبکهای شمال این کشور جزو این تاریخ مشترک هستند، باید توجه داشت که ابومسلم فرزند سرپو است که الان بخشی از آن ازبکنشین است. بنابراین افتخار این منطقه به گذشته تاریخی با ایران برمیگردد و ازبکها، تاجیکها و حتی پشتونها به این تاریخ مشترک مباهات دارند که زمینه حضور ما را فراهم کرده است.
مشاهیر زبان فارسی عنصری مهم در تعاملات با کشورهای جداشده از ایران است
سفیر سابق ایران در افغانستان با بیان اینکه باید از مولفههایی چون زبان فارسی، شاهنامه و مشاهیری چون ابوعلیسینا یا مولانا استفاده کنیم، اظهار داشت: باید توجه داشت که سردر برخی کتیبههای ترکمنستان به زبان فارسی هست و حتی مختوم علی شعر ترکی را به فارسی نوشته است. یا تقریبا ۴۵ درصد زبان ازبکی از واژگان فارسی بوده و شهرهای سمرقند و بخارا فارسیزبان هستند و در تاجیکستان نیز سعی کردند که خط فارسی را نابود کنند که حالا به دنبال احیای آن هستند. بنابراین فرهنگ و مشاهیر زبان فارسی عنصری مهم در تعاملات است.
وی یادآور شد: حتی در شمال افغانستان، وقتی به زبان فارسی یا آذری صحبت میکنیم احساس قرابت خاصی با طرف ایرانی دارند. ترکها سعی کردند در شمال افغانستان و ازبکها و گروه ژنرال دوستوم تحرکاتی داشته باشند که به جایی نرسید چون آنها فقط میگفتند که ما ترک هستیم. در حالیکه هویت و فرهنگ تمدنی ما در شمال افغانستان کارساز بود.
این کارشناس ارشد روابط بینالملل در مورد نفوذ فرهنگ ایرانی در آسیای میانه نیز گفت: مشکل ما در این منطقه به چند عامل مربوط است، در خلال ۴دهه اخیر کمونیستها به دلیل تعارض ایدئولوژیک اختلال ایجاد کردند، سپس آمریکا با ایران هراسی مانع ما شد و مشکل دیگر نیز مربوط به خودمان بود که بهجای تعامل با محیط منطقه به سمت آسیای دور و اروپا رفتیم. وقتی از موفقیت صحبت میکنیم باید اراده منسجم در عرصههای مختلف کار کند که نتیجه و دستاورد آن در اقتصاد خود را نشان میدهد. متاسفانه در دولت پیشین ما نسبت به این موضوع بیتفاوت بودیم، اما حالا شرایط تغییر کرده و ما عضو شانگهای و در حال پیوستن به بریکس هستیم.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
Saturday, 7 September , 2024