گروه سیاسی/ محمد رضا ربانی: سید جعفر پیشهوری، یکی از چهرههای عجیب و غریبِ عالم سیاست در تاریخ معاصر ایران است که به تعبیر برخی پژوهشگران، فردی سادهلوح بود. البته سیاستبازیهای پیشهوری را نباید در نقش کوتاه وی در صدارت بر حکومت یک سالهی فرقه در آذربایجان خلاصه کرد؛ چون او پیش از افتادن در […]
گروه سیاسی/ محمد رضا ربانی: سید جعفر پیشهوری، یکی از چهرههای عجیب و غریبِ عالم سیاست در تاریخ معاصر ایران است که به تعبیر برخی پژوهشگران، فردی سادهلوح بود. البته سیاستبازیهای پیشهوری را نباید در نقش کوتاه وی در صدارت بر حکومت یک سالهی فرقه در آذربایجان خلاصه کرد؛ چون او پیش از افتادن در دام استالین، راه پر فراز و نشیبی در سیاستِ ایران پیموده بود؛ از وزارت در نهضت جنگلِ میرزا کوچک خان تا روزنامهنگاری و مقابله و مبارزه با استبداد رضا شاهی! اما چرا فردی با این همه تجربه در امور سیاسی، در دامی که شوروری برایش چیده بود افتاد؟
فعالیت های سیاسی پیشهوری
فعالیتهای سیاسی و اصولا زندگی پیشهوری را میتوان به سه دوره تقسیم کرد:
۱- دوره جوانی و فعالیتهای اولیه: پیشهوری از همان جوانی به فعالیتهای سیاسی و روزنامهنگاری روی آورد. وی در این دوره به مبارزه با استبداد و دیکتاتوری پرداخت و به دنبال ایجاد تغییرات اجتماعی بود.
پیشهوری در جوانی با اندیشههای سوسیالیستی آشنا و تحت تأثیر آنها قرار گرفت. این آشنایی در دوران تحصیل در باکو و ارتباط با فعالان سیاسی چپگرا صورت گرفت. وی در حزب عدالت، یکی از احزاب چپ ایران، عضویت یافت و به عنوان یکی از اعضای فعال آن فعالیت میکرد.
پیشهوری به عنوان یک روزنامهنگار فعال، در نشریات مختلف به قلمزنی پرداخته و دیدگاههای سیاسی خود را مطرح میکرد. او در روزنامههایی مانند «حریت» و «آژیر» به انتقاد از وضعیت موجود و دفاع از حقوق مردم میپرداخت. پیشهوری در دوران حکومت رضاشاه، به مبارزه با استبداد و دیکتاتوری پرداخته و به همین دلیل چندین بار دستگیر و زندانی شد.
۲- تشکیل فرقهی دموکرات آذربایجان: با حمایت مالی و نظامی شوروی، فرقهی دموکرات آذربایجان تشکیل و پیشهوری نیز به عنوان نخستوزیر حکومت خودمختار، به مدت یک سال از ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۵ از سوی استالین ماموریت یافت تا منطقهی آذربایجان را بدون دخالت تهران و با بودجهای که مسکو در اختیارش میگذاشت اداره کند.
۳- سقوط حکومت خودمختار و تبعید: با تغییر شرایط سیاسی و افزایش فشارهای داخلی و خارجی، حکومت خودمختار آذربایجان سقوط و پیشهوری به همراه سایر اعضای فرقه به شوروی پناهنده شد. در شوروی او و سایر فرقهچیها مصیبتهای فراوانی را تحمل و در نهایت هر کدام به نحوی جان خود را از دست دادند. خود پیشهوری هم طی یک تصادف ساختگی کشته شد و این پایان مسیر تراژیک برای «مردی ساده لوح» بود که بعد از سالها سیاستبازی در دام استالین افتاده و به مسیری قدم گذاشت که پایان تلخی برای او، فرقهچیها و خانوادهاش رقم زد.
دیدگاههای سیاسی پیشهوری
درک عمیق از دیدگاههای سیاسی پیشهوری، کمک میکند تا نقش او را در تحولات سیاسی ایران و آذربایجان بهتر درک کنیم:
۱- تأثیر اندیشههای سوسیالیستی بر پیشهوری به وضوح قابل مشاهده است. وی به عدالت اجتماعی، برابری و رفع نابرابریهای اقتصادی اعتقاد داشت. همان دیدگاهی که کمونیستها به شدت در حال تبلیغ آن در جهان سرمایهداری بودند.
۲- او پیش از افتادن در دام استالین، به شدت با دخالت قدرتهای خارجی در امور داخلی ایران مخالف بود. وی معتقد بود که استقلال و آزادی ایران در گرو رهایی از سلطهی بیگانگان است!! این مواضع سید جعفر را میتوان در تمامی نوشتههایش، پیش از رهبری فرقه به عینه دید.
۳- پیشهوری همچنین به دموکراسی و مشارکت مردم در ادارهی امور کشور اعتقاد داشت. وی بر این باور بود که تنها از طریق انتخابات آزاد و عادلانه است که میتوان به یک حکومت مشروع و پاسخگو دست یافت. او در این راه چندین بار نیز تلاش کرد و حتی یک بار از سوی مردم تبریز به عنوان نمایندهی مجلس ملی انتخاب شد.
۴- پیشهوری در زمانی که از سوی استالین به عنوان صدر فرقهی دموکرات انتخاب شد، به نظر میرسد تمامی دیدگاههای ملی خود را به کناری نهاده و به شدت به هویت برساختهی آذربایجانی توسط دستگاه تبلیغاتی شوروری، پایبند شد. ظاهرا وی بر این باور بود که آذربایجان باید در چارچوب ایران، اما با حفظ حقوق و فرهنگ خاص خود، به حیات خود ادامه دهد. اما اعتقاد وی به ماندن در چهارچوب مرزهای سیاسی ایران بعدها در خاطراتی که توسط سایر فرقهچیها ابراز شد، یک تاکتیک موقت بود و او ناخودآگاه در مسیری قدم میزد که دولت شوروری برایش مشخص کرده بود؛ یعنی جداسازی آذربایجان از ایران!
دلایل فرار به شوروی
با تغییر سیاست خارجی شوروی و تلاش برای بهبود روابط با ایران، حمایت از فرقه دموکرات متوقف شد. پیشهوری و همراهانش با توجه به سرنگونی حکومت و تغییر شرایط، با خطر دستگیری و محاکمه در ایران مواجه بودند. هر چند قبل از حضور ارتش، خود مردم آذربایجان قتل عام فرقهچیها را شروع کرده بودند. در ادامه به برخی از مهمترین دلایل فرار اعضای فرقه اشاره خواهد شد:
– فشارهای نظامی و سیاسی: با پیشروی نیروهای دولتی ایران به سوی آذربایجان، حکومت خودمختار رو به زوال گذاشت و پیشهوری و همراهانش احساس کردند که دیگر نمیتوانند در مقابل این نیروها مقاومت کنند. خبر حرکت ارتش به سمت آذربایجان هم به خودی خود باعث شده بود تا مردم زجردیدهی آذربایجان دست به کار شده و شروع به تسویه حساب با فرقهچیها بکنند.
دولت شوروی هم که از ابتدا از فرقه دموکرات حمایت میکرد، با تغییر شرایط بینالمللی و فشارهای سیاسی، حمایت خود را از این حکومت کاهش و به پیشهوری توصیه کرد که منطقه را ترک کند.
–ترس از دستگیری و محاکمه: پیشهوری و همراهانش به خیانت به کشور متهم شده بودند و انتظار داشتند که پس از دستگیری با محاکمهای سخت روبرو شوند. حکومت مرکزی ایران نیز به دنبال سرکوب مخالفان سیاسی خود بود و پیشهوری به عنوان یکی از چهرههای اصلی مخالفان، هدف اصلی این سرکوبها بود.
– حفاظت از جان خود: پیشهوری و همراهانش احساس میکردند که جان آنها در خطر است و برای حفظ جان خود مجبور به فرار شدند. همچنان که در سطور بالا نیز اشاره شد، مردم آذربایجان که از فرقهی دموکرات متضرر شده بودند، به دنبال انتقامجویی از پیشهوری و همراهانش بودند و این کار را برای آنها سخت کرده و راهی به جز فرار را برای آنان باقی نگذاشته بود.
زندگی در تبعید و مرگ مشکوک
پس از فرار به باکو، پیشهوری و اعضای فرقه در شرایطی دشوار به سر میبردند. اختلافات پیشهوری با میرجعفر باقروف، رهبر جمهوری آذربایجان شوروی، نیز مزید بر علت شده و بر پیچیدگی زندگی او افزوده بود. این «مرد ساده لوح» که در اواخر عمر خود دریافته بود تنها بازیچهای در دستان حکومت شوروری بود، به شدت به رفتارهای مسکو و برخورد خشن با خود و اعضای فرقه اعتراض میکرد. در نهایت نیز در تاریخ ۲۰ تیر ۱۳۲۶، در یک سانحهی رانندگی مشکوک و ساختگی در باکو کشته شد.
اما در پایان باید گفت که سرنوشت تراژیک سید جعفر پیشهوری، همچنان به عنوان یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین موضوعات در تاریخ معاصر ایران باقی مانده است. با وجود گذشت سالها، این موضوع همچنان جذابیت خود را برای پژوهشگران و علاقهمندان به تاریخ حفظ کرده است.
Δ
Wednesday, 18 December , 2024