بخش سوم و پایانی /گروه سیاسی/ محمدرضا ربانی/۲٫ راهبردها و راهکارهایی برای مدیریت جریان واگرا:
انطباق فعالیتهای جریان واگرای آذربایجان با نظریات جنبش قومی، نشانگر هوشمند بودگی و هدفمند بودن این جریان است و این هوشمندی از یک سو بیانگر صرفاً واکنشی و اتفاقی نبودن فعالیتهای این جریان است و از سوی دیگر معطوف به هدفمند بودن فعالیتهای این جریان که همان ملتسازی و راهاندازی جنبش قومی است. در ادامه برخی راه کارهای پیشنهادی برای مقابله با جریانات واگرا که می تواند نقش مهمی در کنترل و ممانعت از توده ای شدن این جریانات داشته باشد، ذیل سه بستر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مطرح می شود:
۱-۲٫ فرهنگی:
شروع فعالیت جریانهای واگرا با تاکید بر فرهنگ و تولید محتوای لازم برای فرهنگ محلی در مقابل فرهنگ ملی رقم میخورد. فرایند آغاز واگرایی در آذربایجان با ظهور افرادی چون زهتابی و دیگران و تولید ادبیات برای پیشبرد اهداف جریان انجام شد. در ادامه شاهد فعالیت فرهنگی جریان واگرا در مدارس و به ویژه در دانشگاهها توسط نخبگان میانی، در راستای تعمیم و همگانی کردن ادبیات تولید شده توسط نخبگان ابتدایی، هستیم. اما ابزار مقابله با تهدیداتی که در بستر فرهنگ عارض می شود، باید فرهنگی باشد. در ادامه به برخی راهکارهای مدنظر اشاره میشود:
۱-۱-۲٫ شناخت صحیح ادبیات مورد استفادۀ جریانهای واگرا: برای شناخت این جریان باید از پتانسیل افراد ملی و پژوهشگران محلی استفاده کرد. این شناخت می تواند در قالب ایجاد اتاق های فکر، حمایت از ایجاد کرسی های سوال و جواب با محوریت دانشگاه های مناطق قومی، حمایت از پایان نامه های ارشد و دکتری که به صورت کاربردی مسائل قومی را بررسی می کنند و… صورت گیرد.
۲-۱-۲٫ ارائه پیشنهاد تشکیل فرهنگستان زبان های ایرانی به جای فرهنگستان زبان فارسی در هیئت دولت که شعبههای مختلف آن در مناطق قومی مستقر شوند: جریان واگرای آذربایجان به شکل بسیار هوشمندی سعی در تعریف «خود» در اغلب موارد معطوف به هویت ترکی دارد که طیفی از گزارههای جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی را در بر میگیرد. به ویژه در چند سال اخیر این جریان در قالب تدوین ادبیات لازم برای ادامه فعالیت خود، تاکید زیادی بر روی «زبان ترکی» دارد. آنها در تاکید خود به زبان ترکی دو مسئله را به صورت همزمان دنبال می کنند؛ جریان «خودی سازی» و در مقابل، جریان «دیگری سازی». پیشنهاد تشکیل «فرهنگستان زبان ترکی» که هر از گاهی مطرح میشود نیز در این راستا قابل ارزیابی است. این پیشنهاد در نهایت به «بنیاد فرهنگ و ادب آذربایجان» ختم شد، اما جریان قومی به شدت دنبال اجرایی کردن تشکیل فرهنگستان زبان ترکی است. با تشکیل فرهنگستان زبان های ایرانی، می توان هم تمامی زبانهای محلی ایران را از خطر نابودی نجات داد و در مقابل ابزار اعتراض قوم گرایان را از آنها گرفت.
۳-۱-۲٫ تعیین حدود «زبان معیار» در مناطق قومی کشور: یکی از ویژگی های خاص اقوام ایرانی که بیشتر در مناطق مرزی کشور ساکن هستند، وجود همسایگانی با زبان مشترک در کشورهای همسایه است. به عنوان نمونه زبان ترکی استامبولی و ترکی جمهوری آذربایجان یک تهدید برای زبان ترکی رایج در آذربایجان ایران است. تشکیل گروههای علمی متشکل از نخبگان محلی برای «تعیین زبان معیار»، می تواند از یک طرف تلاش برای استامبولی کردن زبان ترکی آذربایجان و از طرفی پروژه خودی سازی و دیگری سازی جریان واگرای آذربایجان را خنثی کند. در این خصوص ارائه آموزش های لازم به مدیران استانهای آذری نشین نیز لازم است. به ویژه این که برخی از مدیران استانی، شناخت کافی نسبت به مسائل واگرایی و عوامل تشدیدکنندۀ آن ندارند.
۲-۲٫ اجتماعی:
جریانهای واگرا که نقطه شروع فعالیتهای خود را با ورود به عرصه فرهنگی و در واقع تولید محتوا و ادبیات لازم برای پیشبرد اهداف جریان واگرایی تعریف میکنند، برای عمومیت دادن به ادبیات تولید شده در میان توده مردم، فعالیتهای اجتماعی خود را آغاز میکنند. از برخی شاخص ترین فعالیت های اجتماعی جریان واگرای آذربایجان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی می توان به تجمعات قلعه بابک، اعتراضات به روزنامه ایران در سال ۱۳۸۵، اعتراض به برنامه فتیله و… اشاره کرد. برخی راهکارهای مورد نظر این پژوهش برای رویدادهایی که در بستر اجتماعی انجام می گیرند:
۱-۲-۲٫ حمایت مادی و معنوی از رسانه های محلی حامی وحدت ملی: نقش رسانههای محلی در ارتقای آگاهیهای عمومی جهت تقویت همبستگی و وحدت ملی قابل تامل است. به ویژه وقتی تلاش سرویسهای جاسوسی کشورهای بیگانه برای رخنه در رسانههای محلی را بررسی کنیم، به اهمیت این نقش بیش از پیش می توان پی برد. استانداریها در مناطق آذری نشین که با گسلهای قومیتی درگیر هستند، می توانند با حمایت از رسانههای محلی که بنیههای اقتصادی ضعیفی دارند، کارویژه آنها در حوزه القای حس همبستگی ملی را تقویت کنند.
۲-۲-۲٫ از بین بردن حس محرومیت نسبی در میان اقوام ایرانی: یکی از مهمترین استراتژی های جریان واگرای آذربایجان« القای حس محرومیت نسبی» در میان مردم آذربایجان است. سیاست های اقتصادی کشور در چند دهه اخیر، به ویژه در زمان پهلوی ها، باعث عمیق تر شدن شکاف اقتصادی میان مرکز و پیرامون کشور شده است. مناطق پیرامونی کشور مانند بلوچستان، کردستان و حتی بخش هایی از آذربایجان… دارای اقتصادهایی به مراتب ضعیف و شکنندهتر نسبت به استان های مرکزی هستند. و جریانات قومی در کشور برای سوءاستفاده از این شکاف اقتصادی، برنامه و استراتژی مهمی چون القای حس محرومیت نسبی را پیگیری می کنند. در این خصوص باید در وهله اول با تاکید بر نقش نخبگان محلی و همچنین رسانههای محلی این حس محرومیت را تضعیف و در مراحل بعدی با برنامهریزیهای مدون در پی کاهش این شکاف های اقتصادی و حتی سیاسی بود.
همچنین؛ ارتقای سطح ایران گردی، تاکید بر مواریث فرهنگی با پیشینه مشارکت همزیستی دائمی اقوام و دخالت تاریخی اقوام در حاکمیت، توسعهی نهادهای مدنی به منظور گسترش همه جانبه مشارکت اقوام ایرانی، تقویت عوامل تشکیل دهنده هویت ملی در برابر هویتهای قومی و محلی، بالا بردن سطح آگاهی مردم (قومیت ها) نسبت به دستهای پشت پرده شرارت و بیگانه، حفظ استقلال نسبی خرده فرهنگها و حتی اصالت دادن به آنها و در عین حال برقراری اتصال و ارتباط بین اقوام از طریق تقویت و برجسته کردن نقاط مشترک بین اقوام و غیر اقوام (ارزش، عرف و…) می تواند به عنوان دیگر راهکارهای مدنظر در قالب بستر اجتماعی مورد توجه باشد.
۳-۲٫ سیاسی:
حضور در فرایندهای سیاسی را شاید بتوان مهمترین دستآورد یک جریان واگرا دانست. این حضور در کشورهای دموکراتیک می تواند از مجاری قانونی هم چون انتخابات انجام بگیرد. جریان واگرای آذربایجان هم برای محقق شدن خواسته خود که ایجاد جنبش توده ای و در ادامه تلاش برای تجزیه این منطقه است، در ۴۰ سال گذشته، در کنار فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی، نگاهی هم به فعالیتهای سیاسی داشته است. فعالیتهای سیاسی جریان واگرای آذربایجان را میتوان در قالب انتخابات، به ویژه انتخابات مجلس و شوراهای شهر و روستا مورد ارزیابی قرار داد:
۱-۳-۲٫ تلاش برای تمرکز زدایی از تصمیمات: اتخاذ تصمیمات متمرکز بدون در نظر گرفتن شرایط و اوضاع مناطق محلی نمیتواند برای رفع مشکلات مناطق قومی مفید فایده باشد. در این خصوص استفاده از ظرفیت و خلاقیت نخبگان محلی در تصمیمگیریها، علاوه بر القای حس همبستگی این مناطق با مرکزنشینان، می تواند منجر به اتخاذ تصمیماتی شود که مشکلات مناطق را بیشتر مدنظر داشته باشد.
۲-۳-۲٫ توجه به انتخابات و برگزاری کلاس های توجیه کاندیداها و یا تهیه جزواتی در راستای آشنایی با خطرات قومگرایی: بخشي از نمايندگان و وکلاي مجلسي که از آذربايجان در مجلس شوراي اسلامي حضور دارند نه تنها با مفاهيمي مانند همبستگي، همگرايي ملي و هويت ملي آشنايي ندارند، بلکه گاه و بيگاه ديده شده است که به مسئله قوميتها از ديد ابزاري و پوپوليستي نگاه ميکنند. رویکرد ابزار قرار دادن گزارههای واگرایانه برای به دست آوردن و یا حتی حفظ کرسی مجلس باعث نفوذ هرچه افزون تر واگرایان و گزارههای واگرایی در امر انتخابات شده است.
همچنین؛ حضور مداومِ مسئولانِ دولتی در شهرهای دوردست و مناطق قومیت نشین از دیگر راهکارهای مقابله با پدیده واگرایی در کشور در بستر سیاسی می تواند مورد توجه قرار گیرد.
پایان
گزیده منابع و مآخذ:
– آبتام (۱۳۸۴)، تركها و ايران، تهران: انتشارات مركز تحقيقات دانشگاهيان آذربايجان.
– احمدي، حميد (۱۳۷۹)، قوميت و قوم گرايي در ايران، تهران: نشر ني.
– احمدی، حمید (۱۳۸۸)، بنیادهای هویت ملی ایرانی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
– ازغندی، علیرضا (۱۳۸۹) نخبگان سیاسی ایران بین دو انقلاب، تهران: انتشارات قومس. چاپ چهارم.
– اوزکريملي، اموت (۱۳۸۳)، نظريههاي قوميت، ترجمه محمد علي قاسمي، تهران: مؤسسه مطالعات ملي.
– ايزدي، رجب (۱۳۸۶)، بحران هويت ملي و قومي در ايران، برگرفته از کتاب: هويت، مليت و قوميت. نوشته حميد احمدي. تهران: مؤسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني.
– بيات، کاوه (۱۳۸۷)، پانتركيسم در ايران، تهران: شیرازه.
– خوشحال، امیر، عابدینی، صمد (۱۳۸۹)، جایگاه و خواستگاه نخبگان سیاسی و فکری در ایران میان دو انقلاب [از انقلاب مشروطه ۱۲۸۵تا انقلاب سال ۱۳۵۷ ه.ش] و نقش حاکمیت[دربار] در آن، مجله «مطالعات جامعهشناسی»، سال سوم، شماره نهم.
– ربانی، محمدرضا (۱۳۹۲)، پرسش و پاسخهایی درباره تاریخ، فرهنگ و زبان آذربایجان، تبریز: ایران شناخت با همکاری موسسه دیار کهن.
– روشندل، جلیل (۱۳۷۴)، امنیت ملی و نظام بین الملل، تهران: سمت.
– زهتابی، محمد تقی (۱۳۷۷)، ایران تورکلرین اسکی تاریخی، تبریز: نشر اختر.
– سیفالدینی، سالار (۱۳۹۷)، تحولات «ناحیهگرایی، قومگرایی و مرکزگریزی»؛آیا ایران کشور چند قومی است؟، آذریها.
– صالحي اميري، سيدرضا (۱۳۸۵)، مديريت منازعات قومي در ايران؛ تهران: وزارت امور خارجه.
– عبدي، عطاءاله (۱۳۸۹)، بررسي سياستهاي قومي دركشورهاي چند قومي و ارائه الگوي بهينه مورد: ايران (آذربايجان و كردستان)، رسالهي دكتري رشته جغرافياي سياسي.تهران: دانشگاه تربيت مدرس.
– مرشدي زاد، علي (۱۳۸۰)، روشنفکران آذري و هويت ملي وقومي، تهران: نشر مرکز.
– مقصودي، مجتبي (۱۳۸۰)، تحولات قومي در ايران؛ تهران؛ مطالعات ملي.
Δ
Sunday, 24 November , 2024