حافظ توانسته است مرزهای جغرافیا و زبان را درنوردد و در قلب تمامی اقوام ایرانی جای گیرد. اما در میان تمامی این دلبستگی‌ها، ارتباط آذربایجان با خواجه شمس‌الدین محمد، یک رابطه صرفاً ادبی نیست، بلکه یک پیوند عمیق فرهنگی و هویتی است.

گروه فرهنگ و ادب/ سردبیر: بیستم مهرماه، روزی که به نام حافظ شیرازی، لسان‌الغیب، مزین گشته است، فرصتی مغتنم برای تأمل در گستره نفوذ این شاعر بزرگ در فرهنگ و هویت ایرانی است. حافظ، با زبانی شیوا و کلامی نافذ، توانسته است مرزهای جغرافیا و زبان را درنوردد و در قلب تمامی اقوام ایرانی، از شیراز تا خراسان و از خلیج فارس تا آذربایجان، جای گیرد. اما در میان تمامی این دلبستگی‌ها، ارتباط آذربایجان با خواجه شمس‌الدین محمد، یک رابطه صرفاً ادبی نیست، بلکه یک پیوند عمیق فرهنگی و هویتی است که ریشه‌های تاریخی و عاطفی دارد و جلوه‌های آن در نام‌گذاری‌ها و ادبیات شفاهی مردم این دیار مشهود است.

 

حافظ و موقعیت تاریخی آذربایجان در قرن هشتم

درک جایگاه حافظ در آذربایجان نیازمند توجه به بستر تاریخی قرن هشتم هجری (دوره تیموری و پس از آن ایلخانیان) است. در آن زمان، آذربایجان، به ویژه تبریز، نه تنها یک مرکز تجاری و سیاسی، بلکه یک کانون درخشان علمی و ادبی بود. شخصیت‌هایی نظیر خاقانی شروانی، نظامی گنجوی و قطران تبریزی (با وجود زندگی در دوران‌های پیشین) و شاعران معاصر حافظ در آن منطقه، گواه بر این شکوه بودند.

در فضای تبادل ادبی آن دوران، اشعار حافظ نیز به سرعت از شیراز به سایر نقاط ایران منتقل می‌شد. آذربایجان در زمان ایلخانیان و سپس آل جلایر، به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از فلات ایران، مرکز توجه شعرا و اندیشمندان بود. غزل‌های پر مغز و عارفانه حافظ، که مملو از مضامین حکمت، عشق زمینی و آسمانی، و نقد اجتماعی بود، به سرعت با ذوق و سلیقه مردم آذربایجان که خود درگیر دگرگونی‌های شدید سیاسی و اجتماعی بودند، سازگار شد.

 

جایگاه لسان‌الغیب در خانه‌های آذربایجان

برای مردم آذربایجان، که این روزها ترکی آذری را به عنوان زبان مادری و زبان محاوره استفاده می‌کنند، زبان فارسی جایگاه منحصر به فردی دارد. فارسی، در کنار ترکی آذربایجانی و پیش از آن آذری پهلوی، زبان علم، فلسفه، شعر و هویت مشترک ملی است. در این میان، دیوان حافظ نقش یک ستون فرهنگی را ایفا می‌کند. در بسیاری از خانه‌های تبریز، ارومیه و اردبیل، دیوان حافظ جایگاهی مقدس دارد و پس از قرآن کریم، مهم‌ترین کتاب برای تفأل و استخاره در لحظات حساس زندگی، شب یلدا و اعیاد مختلف است. این تفأل، صرفاً یک بازی نیست؛ بلکه اعتماد به کلام لسان‌الغیب است که گمان می‌رود حامل الهام و پیشگویی است.

مضامین عرفانی حافظ، از جمله رندی، می‌گساری مجازی و نقد ریاکاری، با روحیه سنتی و در عین حال عمیقاً مذهبی و عرفانی مردم آذربایجان قرابت دارد. این مردم، که از دیرباز با تصوف و عرفان عجین بوده‌اند، در کلام حافظ، پژواک درونیات خود را می‌یابند.

 

ارس: مرز جغرافیایی و وصل فرهنگی در غزل حافظ

شاید یکی از زیباترین و مستندترین دلایل پیوند حافظ با این سرزمین، اشاره صریح او به رودخانه‌ ارس باشد. ارس، مرز تاریخی ایران و قفقاز، همواره نماد جغرافیا، حیات و هویت برای مردم آذربایجان بوده است. حافظ در غزلی معروف، در بیت مطلع، رود ارس را با لحنی توأم با اشتیاق و احترام مورد خطاب قرار می‌دهد:

ای صـبا گـر بـگذری بـر سـاحل رود ارس

بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس

این خطاب، نشان از اهمیت و خاطره‌ای عزیز در ذهن حافظ از آن دیار است. او به صبا فرمان می‌دهد که نه تنها از آنجا بگذرد، بلکه با ادب و تواضع، بر خاک وادی بوسه زند و به این ترتیب، نفس خود را از عطر آن سرزمین خوشبو و مشکین کند. این تکریم، صرفاً یک توصیف جغرافیایی نیست؛ بلکه ستایشی است از “منزل سلمی” (معشوق یا استعاره‌ای از سرزمین دوست‌داشتنی) که پر از صدای حیات و جنبش (ساربانان و بانگ جرس) است:

منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام

پـرصـدای سـاربـانـان بیـنی و بـانگ جرس

این غزل، برای مردم آذربایجان، سندی شاعرانه است که نشان می‌دهد حتی شاعر پارسی‌گوی بزرگ شیراز، روح و قلب خود را متوجه مرزهای شمالی ایران کرده است.

 

روستای «حافظ»: نماد عشق مردم به لسان‌الغیب

شاید هیچ نمادی گویاتر از نام‌گذاری یک مکان جغرافیایی توسط مردم محلی نباشد. در میان روستاهای  آذربایجان شرقی، روستایی وجود دارد که نام آن را «حافظ» گذاشته‌اند. این روستا که در نزدیکی منطقه‌ی ترکمانچای (جایی که قرارداد ننگینی میان ایران و روسیه تزاری بسته شد) در شهر کوچک قره‌چمن، کمی دورتر از جاده‌ی قدیمی تبریز به تهران واقع است، تجلی اوج احترام و عشق مردم به لسان‌الغیب است.

این نام‌گذاری، به دور از هر گونه اجبار اداری یا سیاسی، از یک انتخاب عمیق فرهنگی سرچشمه می‌گیرد. در واقع، اهالی این روستا با این انتخاب خود، حافظ را به جزئی از بافت زندگی و طبیعت خود تبدیل کرده‌اند. حافظ، نه یک شخصیت دوردست و تاریخی، بلکه یک هویت زنده و یک سنت جاری است. این اقدام، یادآور آن است که میراث فرهنگی ایران، فارغ از زبان گفتار روزمره، در قلب تک تک مردمان این سرزمین جای دارد.

در پایان این مقاله کوتاه باید بگویم که حافظ شیرازی، به عنوان یکی از مهم‌ترین ستون‌های هویتی ایران، در آذربایجان نقشی فراتر از یک شاعر ایفا می‌کند. او نماد وحدت ملی بر بستر تنوع است. در روز بزرگداشت او، این نکته بار دیگر تأیید می‌شود که کلام سحرآمیز حافظ، فراتر از سلیقه و زبان، تمامی ایرانیان را به یکدیگر پیوند می‌دهد. از نوای ارس در غزل‌های او گرفته تا روستایی که به نامش مزین شده، حافظ در آذربایجان زنده‌ است؛ زنده‌ به عنوان زبان مشترک، فال نیک و ریشه ناگسستنی ایرانیت.

  • نویسنده : سردبیر
  • منبع خبر : آذرپژوه