در دل آذربایجان، شهری قد علم کرده که نه‌تنها به‌خاطر تاریخ و فرهنگش شناخته می‌شود، بلکه در لحظات حساس، صدای بلند همدلی، اتحاد و غیرت مردمانش در سراسر ایران پیچیده است. تبریز، شهری که در دوران دفاع مقدس و همین طور در دوران جنگ تحمیلی 12 روزه، همپای خط مقدم، جبهه‌ای بزرگ در پشت صحنه‌ی آن توسط شهروندان تبریزی گشوده شد.

گروه گزارش: در دل آذربایجان، شهری قد علم کرده که نه‌تنها به‌خاطر تاریخ و فرهنگش شناخته می‌شود، بلکه در لحظات حساس، صدای بلند همدلی، اتحاد و غیرت مردمانش در سراسر ایران پیچیده است. تبریز، شهری که در دوران دفاع مقدس و همین طور در دوران جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، همپای خط مقدم، جبهه‌ای بزرگ در پشت صحنه‌ی آن توسط شهروندان تبریزی گشوده شد.

 امروز، در گفت‌وگویی با مردم این شهر، از نقش اتحاد و یکپارچگی‌شان در دوران جنگ گفته و شنیده‌ایم؛ از زبان کسانی که دیده‌اند، زیسته‌اند یا شنیده‌اند.

از میدان جنگ تا کوچه‌های شهر: همدلی بی‌وقفه

سرهنگ بازنشسته‌ی ارتش، احمدی، رزمنده‌ی دوران هشت سال دفاع مقدس، به خبرنگار ما می‌گوید: «در زمان جنگ با عراق، وقتی از خط مقدم نامه می‌فرستادیم که فلان چیز کم داریم، قبل از آن‌که ارتش واکنش نشان دهد، مردم تبریز پاسخ داده بودند. خاطرم هست در یکی از عملیات‌ها، تجهیزات‌مان کم شده بود. هنوز ۲۴ ساعت نگذشته بود که از تبریز چند کامیون پر از لوازم مورد نیاز رسید. بدون هیچ توقعی. نه فقط تجهیزات، بلکه روحیه هم می‌فرستادند. در آن روزها، اتحاد مردم تبریز نه یک شعار، که یک عمل بود. همین وضعیت را در جنگ ۱۲ روزه‌ی رژیم صهیونیستی علیه ایران هم شاهد بودیم.»

کاروان‌های مهربانی: صدای زن تبریزی در پشت جبهه

خدیجه خانم، بانوی ۶۸ ساله و فعال در پشتیبانی جنگ می‌گوید: «در دوران جنگ با صدام کافر، ما زن‌ها بیکار ننشستیم. در مسجد محل، کارگاه دوخت راه انداخته بودیم. پتو می‌دوختیم، لباس رزمنده‌ها را وصله می‌زدیم. روزهایی بود که وقت غذا خودمان چیزی نمی‌خوردیم، اما بسته غذا برای جبهه آماده می‌کردیم. مردم تبریز خوب می‌دانستند که جنگ فقط در خرمشهر و فاو نیست؛ در آشپزخانه‌ها، در مدرسه‌ها، در خیابان‌ها هم جنگی در جریان است: جنگی برای حفظ روحیه و پشتیبانی.»

وی درباره‌ی جنگ اخیر با رژیم صهیونیستی هم گفت: «با این که این جنگ نسبت به جنگ با صدام متفاوت است، ولی فکر می‌کنم اینجا هم مردم با اتحاد خود نشان دادند که آماده‌ی روزهای سخت تر هستند.»

در میان بازار، زیر سقف همت

آقای اسماعیل‌زاده، بازاری قدیمی و از اهداکنندگان کاروان کمک‌های مردمی در دوران دفاع مقدس هشت ساله است. از او درباره‌ی نقش بازار در دوران جنگ تحمیلی با صدام پرسیدیم و در ادامه سوال شد که در روزهای اخیر بازار تبریز درباره‌ی تهاجم آمریکا و رژیم اسرائیل چه کرد؟ و او گفت: «بازار تبریز از قدیم با غیرتش شناخته می‌شود. در زمان جنگ با عراق، کاسب‌ها با دل کار می‌کردند. گاهی سود را صفر می‌کردیم تا کمک بیشتری برسد. صندوق‌هایی میان حجره‌ها گذاشته بودیم؛ طلا، پول، حتی فرش و اجناس مغازه را اهدا می‌کردند. مردم تبریز می‌دانستند که در روز خطر، مال هیچ ارزشی ندارد؛ چیزی که باقی می‌ماند، غیرت و نام نیک است. این روزها هم بازار تبریز یکدل با کل ملت ایران آماده‌ی ایفای نقش تاریخی و ارزشی خود هست. اسرائیل باید بداند که اینجا لبنان و فلسطین نیست که دودستگی و دورنگی موج می‌زند؛ اینجا ایران است و تبریز سر ایران و باید اتحاد و یکرنگی را از ایران و آذربایجان بیاموزد.»

جوانان دیروز، معلمان امروز

مهدی اکبرزاده، فرهنگی و معلم تاریخ در یکی از دبیرستان‌های تبریز می‌گوید: «من دهه شصتی هستم و از دوران جنگ با عراق چیزی یادم نمانده. اما آنچه را که در کتابها خواندیم، در کلاس‌ها از آن روزها می‌گوییم، چون نمی‌خواهیم اتحاد آن نسل، فقط در عکس‌های سیاه‌وسفید بماند. دانش‌آموزان وقتی می‌شنوند که نوجوان‌های ۱۶، ۱۷ ساله از تبریز به جبهه رفتند، باور نمی‌کنند. اما وقتی قصه می‌شنوند، فیلم‌ها را می‌بینند، چشم‌شان برق می‌زند. امروز هم جنگ، جنگ سلاح نیست؛ جنگ باورهاست. و من می‌گویم: همانطور که دیروز مردم با اتحاد، دشمن را شکست دادند، امروز هم با همین همدلی، باید در برابر ناامیدی ایستاد. هم چنان که با اتحاد خود از ۴۸ ساعت ابتدایی هجوم وحشتناک دشمن اسرائیلی سربلند بیرون آمدیم.»

جوانی که جنگ را ندیده، اما آن را می‌فهمد

زهرا کریمی، دانشجوی تاریخ دانشگاه تبریز هم معتقد است: «پدربزرگم همیشه می‌گوید: “ما با دست خالی، اما با دل پر رفتیم جبهه”. برای من که جنگ با صدام را ندیده‌ام، عجیب است این همه ایمان و یکرنگی. اما وقتی اسناد و خاطرات را می‌خوانم، متوجه می‌شوم چیزی که رزمنده‌ها را نگه داشت، فقط فرماندهی نبود؛ اتحاد مردم بود. تبریز فقط جنگ را ندید، آن را با جان فهمید. این روزها هم مردم ایران و تبریز همان ایمان و یکرنگی را دوباره معنا کردند.»

حتی کودکان هم شریک جنگ بودند

علی، ۵۳ ساله، کارگر بازنشسته کارخانه ماشین‌سازی تبریز که در دوران هشت سال دفاع مقدس کودکی بیش نبود، درباره‌ی آن روزها می‌گوید: «ما بچه بودیم، اما از مسجد کارت پستال جمع می‌کردیم برای رزمنده‌ها. پول توجیبی‌مان را می‌دادیم برای کمک. یک بار، با چند تا از بچه‌ها رفتیم جلوی نانوایی، گفتیم نان نمی‌خواهیم، پولش را بفرستید جبهه. امروز که فکر می‌کنم، می‌بینم حتی کودکان هم بخشی از این اتحاد بودند.»

همدلی، ریشه در فرهنگ دارد

دکتر صادقی، استاد جامعه‌شناسی، اتحاد و یکدلی در تبریز را تنها یک واکنش اضطراری ندانسته و معتقد است که؛ «اتحاد تبریزی‌ها در دوران جنگ هشت ساله و همین طور مقابله با تهاج دوازده روزه، یک رفتار تاریخی است. فرهنگ آذربایجانی، از دوران باستان تا مشروطه، و از مشروطه تا همین امروز، همیشه بر محور غیرت، همدلی و دفاع از ارزش‌ها بوده است. مردم این خطه، در روز خطر نه‌تنها پشت دولت، بلکه پشت یکدیگر ایستاده و راز ماندگاری‌شان همین است.»/ شیوا صفری

  • نویسنده : شیوا صفری
  • منبع خبر : آذرپژوه