گروه گزارش/ نیما عظیمی: آذربایجان که در شاهنامه به خاطر وزن، به شکل «آذرآبادگان» آمده، در سه دوره اساطیری پهلوانی و تاریخی آن دارای چنان اهمیتی است که بنابر اساطیر جمشید شاه در آذرآبادگان تاج بر سر میگذارد، کیخسرو برای یاریخواهی از خدای بزرگ درخواستن کین پدرش سیاوش به آتشکده آذرگشسب در آذربایجان میرود و […]
گروه گزارش/ نیما عظیمی: آذربایجان که در شاهنامه به خاطر وزن، به شکل «آذرآبادگان» آمده، در سه دوره اساطیری پهلوانی و تاریخی آن دارای چنان اهمیتی است که بنابر اساطیر جمشید شاه در آذرآبادگان تاج بر سر میگذارد، کیخسرو برای یاریخواهی از خدای بزرگ درخواستن کین پدرش سیاوش به آتشکده آذرگشسب در آذربایجان میرود و در بخش پایانی یزدگرد شاه به مردم آذربایجان تکیه کرده و در سختترین موقعیت خود خزانه خود را به آنجا میفرستد.
بنابر تاریخ، پیوند آذربایجان و شاهنامه باهم، پیوندی ناگسستنی است؛ و در همین راستا از ساعت ۱۶ دوشنبه پنجم آذر ماه ۱۴۰۳ نشست شاهنامهپژوهی در محل بنیاد ایرانشناسی آذربایجان شرقی، با همکاری انجمن ایرانی تاریخ، شعبهی آذربایجان شرقی برگزار شد.
هیچگاه صدای شاهنامه و فردوسی در خاک آذربایجان خاموش نشده است
محمد طاهریخسروشاهی رئیس بنیاد ایرانشناسی آذربایجان شرقی، در آغاز ضمن سپاسگزاری از حاضران و ابراز خرسندی از استقبال پرشکوه از این نشست، سخنان خود را اینگونه آغازید: «در چند وقت اخیر بسیاری از علاقهمندان، دوستان و فعالان فرهنگی به ما مراجعه میکردند که در بنیاد ایرانشناسی جای نشستی با عنوان شاهنامهپژوهی، در حوزه بسیار عظیم و گستردهی شاهنامهشناسی خالی است. ما نیز در پی این بودیم که هم به وظیفه ذاتی بنیاد ایرانشناسی عمل کنیم و هم پاسخی به درخواست یاران ایرانخواهمان دهیم… با توجه به سابقه درخشان فرهنگی تبریز و آذربایجان، همیشه در طول تاریخ، تبریز در انجامِ چنین تولیدات فرهنگیای، پیشگام بوده و هست.»
رئیس بنیاد ایرانشناسی در ادامه، با اشاره به سخنران اصلی این نشست، ‹بهمن دمشقی خیابانی› گفت: «این عرصه، عرصهای است که باید متخصصها وارد این حوزه بشوند. بنابراین من در تأملات خودم به نتیجه رسیدم و از استاد بهمن دمشقی خیابانی دعوت کردم و کرسی شاهنامه بنیاد ایرانشناسی را به ایشان سپردیم. خیابانی متولد و ساکن تبریز و بهاصطلاح، زادهی معنوی قطب فردوسیشناسی میباشد.»
طاهری خسروشاهی در پایان به پیشینهی آذربایجان در شاهنامهشناسی و شاهنامهپژوهی و پیوند عمیق ایندو با هم پرداخته و گفت: «هیچگاه صدای شاهنامه و فردوسی در خاک آذربایجان خاموش نشده است. امروز نیز این صدا از کوی سرخاب تبریز بلند میشود».
شاهنامه برترین اثر حماسی جهان است
بهمن خیابانی با خوانش بیت «به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه برنگذرد» و نیز ضمن سپاس از زحمات دکتر طاهری خسروشاهی، سخنان خود را آغازیدند. وی پساز بیان اینکه عاشق شاهنامه است و ازاینرو گرایش دکترای خود را ادبیات حماسی -که تنها چهار دانشگاه در کشور به آن میپردازند- گزیده گفت: «این جلسه آغازِ جلسات شاهنامهشناسی در حوزه بنیاد ایرانشناسی میباشد که هدفِ آن، صرفاً خوانش شاهنامه نخواهد بود. ما در این جلسات به اهمیت شاهنامه در تاریخ فرهنگ ایران خواهیم پرداخت و سپستر وارد موضوع آذربایجان خواهیم شد».
سپس ایشان به خوانش ابیات دیباچه شاهنامه بنابر ویرایش دوم خالقیمطلق پرداختند: «به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه برنگذرد// خداوند گیهان و گردان سپهر/ فروزنده ماه و ناهید و مهر//ز نام و نشان و گمان برتر است/ نگارنده بر شده پیکر است// به بینندگان آفریننده را/ نبینی مرنجان دو بیننده را// نیابد بدو نیز اندیشه راه/ که او برتر از نام و از جایگاه// سخن هرچه زین گوهران بگذرد/ نیابد بدو راه جان و خرد// خرد گر سخن برگزیند همی/ همان را ستاید که بیند همی// ستودن نداند کس او را چو هست/ میان بندگی را ببایدت بست// خرد را و جان را همی سنجد اوی/ در اندیشه سخته کی گنجد اوی//بدین آلت رای و جان و زبان/ ستود آفریننده را کی توان//به هستیش باید که خستو شوی/ ز گفتارِ بیکار یک سو شوی// پرستنده باشی و جوینده راه/ به ژرفی به فرمانش کردن نگاه//توانا بود هرکه دانا بود/ ز دانش دل پیر برنا بود// از این پرده برتر سخن راه نیست/ ز هستی مر اندیشه آگاه نیست»
سپس گفت: «امروز در این مورد سخن خواهیم گفت که نهتنها شاهنامه برترین اثر حماسی جهان است، برترین اثر حماسی ملی نیز هست. اما خواهیم گفت که تنها اثر حماسی ملی نیست؛ هرچند آثار دیگر در برابرِ شکوهِ شاهنامه بهسان تپههایی هستند. چنانکه شاهنامه «یکی از» بزرگترین گنجینههای ادب فارسی و نیز بزرگترین شناسانندهی آن میباشد که ارزشهای ملی و فرهنگی و قومی ما را نماینده و بر زبان و گفتار ما تأثیر بسیار داشته است».
وی در چگونگی تشخیص ابیات الحاقی شاهنامه گفت: «بیت ‹جهان را بلندی و پستی تویی/ ندانم چه هستی هرچه هستی تویی› از جمله ابیاتی است که به فردوسی نسبت داده شده،ظاهرا در وزن ابیات شاهنامه است و حتی مفسران آنرا نشانه اندیشه والای فلسفی دانستهاند؛ اما شگفت است که این بیت از فردوسی نیست؛ و ‹دکتر آیدنلو› هم در مقاله ارزشمند خود میگویند قدیمیترین منبع این بیت ‹مرصادالعباد› ‹نجمالدین عراقی› مربوط به سال ۶۱۸ است، که اصلاً در آن حتی نام شاعر هم ذکر نشده! و فقط در نیمهدوم سده هفتم هجری در ‹عراضهالعروضین› ‹قَرشی› این بیت به فردوسی نسبت داده شده است. باید آگاه بود بیتهایی به فردوسی منسوب میشوند که واقعاً از او نیست یا اگر از اوست باید توجه کنیم که در کجای شاهنامه آمده و از زبان چه کسی گفته شده است؛ مثلاً بیت ‹زن و اژدها هر دو در خاک بِه/ جهان پاک از این هر دو ناپاک بِه› تا قرن دهم هجری در هیچ نسخهای از نسخ شاهنامه نیامده است؛ و این نشانگر این است که این بیت الحاقی است و از فردوسی نیست».
سپس وی گفت در زمان باقیمانده خود به سه موضوع: «نقش شاهنامه در حفظ زبان و هویت ملی، بازتاب ارزشهای فکری و اخلاقی در شاهنامه و نیز تأثیر شاهنامه در تاریخ و ادبیات و هنر ایرانی» خواهد پرداخت؛ و گفت: «در موضوع اول باید بدانیم آیا شاهنامه احیاکننده زبان فارسی است؟ خیر؛ شاهنامه تثبیتکننده زبان فارسی است، یعقوب لیث صفاری زنده کننده زبان فارسی است که به شاعران خود گفت ‹چیزی که همی می ندانم چرا باید گفتن›. توجه کنید که عرب به هرجا لشکرکشی کرد زبان و فرهنگ آنجا عوض شد و تنها در ایران نتوانست زبان را دگرگون کند، که این تنها بهخاطر یعقوب لیث صفاری بود؛ که باعث شد زبان فارسی بین مردم گسترش روزافزون پیدا کند. بنابراین، فردوسی و دیگر حماسهسرایان، با سرودن شاهنامهها و اشعار به زبان فارسی، تثبیتکننده زبان فارسی بودهاند. اما چون زمان فردوسی نزدیکتر به زمانِ حملهی اعراب میباشد، شاهنامه سرودنِ فردوسی تأثیر بسیاری بر حفظ زبان پارسی داشته است… فردوسی در سرایش شاهنامه از منابع مکتوب استفاده کرده؛ و خانم ‹یاما موتو› در کتاب ‹از شفاهی تا کتبی› ترجمه ‹دکتر محمود حسنآبادی› نشر ‹انتشارات سخن›، بسیار منصفانه به شفاهی بودن یا کتبی بودن منابع فردوسی پرداخته؛هرچند که نقدهایی بر آن وارد است. باید توجه داشت فردوسی قرن چهارم شاهنامه را سروده و داستان رستم و اسفندیار و رستم و سهراب و دیگر داستانها را ما برای اولین بار در شاهنامه خواندهایم، شگفت است که ‹عبدالجلیل قزوینی رازی› در کتاب ‹النغز› خود آورده است که بازرگانی به نام ‹نضربنحارث› در زمانی که پیامبر مردم را به دین اسلام دعوت میکرد، میآمد و به مردم میگفت سخنان پیامبر اساطیر اولیه هستند، بیایید تا من برای شما داستان رستم اسفندیار را بخوانم. این یعنی بازرگانی عرب پیشازهجرت کتابهای رستم و اسفندیار را داشته و در ردّ سخنان پیامبر میخوانده است، که اتفاقاً سخنان او چنان تأثیری بر مردم داشته که آیه ‹لهو الحدیث› قرآن در باطل شمردن رستم و اسفندیار و سخنان آن شخص نازل میشود. برای همین در برههای علما با شاهنامه مخالف بودند و حتی اجازه ندادن به دفنِ فردوسی در گورستان شهر، به آن علت بوده است. پس هیچیک از روایات شاهنامه شفاهی نیست. در گزینه سوم باید گفت نقالی هنری است که از شاهنامه تأثیر پذیرفته و متقابلاً آیین نقالی شاهنامه را بهعنوان بخشی از زندگی روزمره مردم ایران قرار داده بوده. چنانکه مثلاً برای بخشِ شبِ سهرابکُشون، مردم از پیش برای خود در قهوهخانه صندلی در نظر میگرفتند و پول آن را میدادند. بنابراین مردمی که شاهنامه را چنین دوست داشتند، آنرا حفظ میکردند و مینوشتند؛ چنانکه میگویند ما بیش از ۱۰هزار نسخه خطی شاهنامه داریم». وی در بیان موضوع دیگری که بسیاری از دشمنان ایران بر آن انگشت مینهند گفت: «موضوع دیگر در شاهنامه جغرافیای شاهنامه است بسیاری میپرسند آیا جایگاه شهرهای ذکرشده در شاهنامه همان است که امروز است؟ باید گفت خیر؛ جغرافیای شاهنامه با جغرافیای تاریخی متفاوت است زیرا شاهنامه قالبی ادبی با متنی داستانی است و ما باید از آن انتظار همان ادبیات و داستان را داشته باشیم. اما باید آگاه باشیم که تنها این هم نیست چنانکه دکتر ‹زاگرس زند› در کتاب ‹تاریخ ساسانیان در شاهنامه› نشر ‹بنیاد موقوفات› میگویند جاهایی که در شاهنامه درباره تاریخ ساسانی سخن آمده اطلاعات بسیار بیشتر و دقیقتری نسبت به منابع مکتوب ساسانی وجود دارد». وی در پایان سخن خود افزود: «از این رو باید آگاه باشیم که جغرافیای شاهنامه بر سه ویژگی استوار است: الف: مکانهایی که نام آن در جغرافیای تاریخی منطبق با شاهنامه است (مانند ایران، آذربادگان و پارس). ب: جاهایی که نام آن منطبق با واقعیت نیست (مانند توران؛ در جغرافیایِ تاریخیِ شاهنامه اگر بخواهیم توران را مشخص کنیم، باید به سمت قرقیزستان و ازبکستان برویم). ج: موقعیتهایی که اساطیری هستند (مانند البرز کوه و دشت دغوی). باید آگاه بود که توجه به این سه گزینه، در شناخت شاهنامه بسیار مهم است.»
زبان فارسی ما را در سراسر ایران همدل و منسجم نگه داشته است
پساز سخنان بهمن دمشقی خیابانی نوبت به «فاطمه اروجی» سرپرست و نماینده انجمن ایرانی تاریخ، شعبه آذربایجان شرقی، رسید. او با اشاره به استقبال گسترده و پرشور مردم تبریز از این نشست گفت: «این نشست نشان میدهد که در تبریز چقدر زیاد شاهنامهدوست و در واقع ایراندوست داریم… اگر اشتباه نکنم در کتاب شاهنامه بیشاز ۲۰۰۰ بار از ایران و ایرانزمین نام برده شده است. شاهنامه سه قسمت دارد: ۱ـ اساطیری. ۲ـ پهلوانی. ۳ـ تاریخی. در اینجا سمت تاریخی شاهنامه هرچند که به پای قسمت دوم نمیرسد، اما از نظر تاریخی بسیار مهم است. فردوسی همه مطالبش را از روی منابع معتبر نوشته است. تاریخ ایران یک تاریخ متداوم هست. تاریخ ایران منقطع نیست. فردوسی زبان فارسی را تثبیت و استوار کرده؛ و با آن فارسی همهی ایران و همهی ایرانشهر را به هم وصل میکند. ایران از دوران باستان متشکل از مردمانی گوناگون بوده است».
اروجی در ادامه به دلیل پر اهمیت بودن زبان فارسی و تأکید فراوان بر این گزاره گفت: «ما به کردستان و لرستان و گیلان و خوزستان و قرهداغ و کلیبر میرویم، همهجا زبان فارسی در برقراری ارتباط به ما کمک میکند؛ نهاینکه زبانهای دیگر مهم نباشد، اما با بودن زبان فارسی ما ایرانیان بههم پیوند میخوریم. زبان فارسی ما را در سراسر ایران همدل و منسجم نگه داشته است. بنابراین، خیلی خوشحالم که امروز این استقبال پرشور در نشست شاهنامهپژوهی انجام گرفته است.»
- نویسنده : نیما عظیمی
- منبع خبر : آذرپژوه
Sunday, 29 December , 2024