گروه سیاسی: چند دههای میشود که برخی تحت القائات رسانههای وابسته به خارج، تلاش دارند تا هویتی جدای از ایران برای مردم آذربایجان بتراشند. آنها با تاکید بر عاملی چون زبان «ترکی آذربایجانی» میگویند که مردم آذربایجان چون به زبانی غیر از زبان اکثریت مردم ایران سخن میگویند پس از منظر فرهنگی با آنها متفاوت هستند. (دیگری سازی) این جریانات پای را از حد و مرز ایران نیز فراتر گزارده و در ادامه میگویند که چون مردمانی هممرز با آذربایجانِ ایران نیز به زبانی نزدیک به ترکی آذربایجانی سخن میگویند، پس مردم آذربایجان با آنان همسانی فرهنگی دارند.(خودی سازی)
در این خصوص ذکر چند نکته لازم به نظر میرسد:
۱- آذربایجان از قرون گذشته کانون ایرانخواهی و دولتخواهی است. رجال سیاسی این خطه دستکم از دوران صفویه که پایههای دولت ملی ایران در دوران جدید بنا شد، همواره وحدت ایران را در دستورکار سیاسی خود قرار دادهاند و پس از این نیز چنین خواهد بود.
۲- ایران کشوری در حال گذار است و با برخی بحران های اجتماعی روبرو است. برای حل این بحرانها به تدبیر و هماندیشی با محوریت آیندهنگری و رعایت منافع ملی نیازمندیم نه وعدههای انتخاباتی که به تشدید بحرانها یا شکافها انجامیده و به بهانهای در دست بدخواهان کشور بدل شود. از این رو لازم است خلاء قانونی در راستای جرم انگاری برای جرایم مرتبط با بقای کشور از جمله اقدامات سازماندهی شده «علیه تمامیت ارضی، کیان ملی و نفرت پراکنی قومی» در مجلس شورای اسلامی به تصویب برسد. به خصوص با نزدیکی به موسم انتخابات مجلس، باید فکری اساسی برای تبلیغاتِ قومی توسط برخی کاندیداها برای رسیدن به کرسیهای مجلس شود.
۳- «حق و تکلیف» دو مقوله غیرقابل تفکیک اند. کسانی که از طریق مطالبهگری و حقوقخواهی سعی دارند پروژه سیاسی مشخص خود را پیش ببرند، تا کنون الزام خود به رعایت تکالیف شهروندی را نادیده گرفتهاند و نشانهای از وفاداری به کشور در حیات سیاسی آن مشاهده نشده است. پر واضح است که حقوقخواهیِ چنین طیفی نیز در راستای چالش زایی برای کشور و به مخاطره انداختن حیات ملی است. مباحثی مانند آموزش زبان محلی در مدارس شاید از سوی بخشی از جامعه سیاسی محلی مورد توجه قرار گیرد اما فاقد جایگاه تاریخی و نظری در میان توده مردم آذربایجان است و به تعبیری دغدغه مردم کوچه و بازار نیست و از سوی دیگر برای مطالباتی از این دست به ویژه از طرف کسانی که خود را به هیچ تکلیفی مقید نکردهاند «نقطه پایانی» قابل تصور نیست. از این رو از نظر ما آذریها، چنین مطالباتی باید با کارشناسی و تعمیق بیشتر در سطوح مختلف مورد بحث و بررسی قرار گیرد و توسط نهادها و اشخاص متهعد به همبستگی ملی آزموده شود.
4- تجربه و نظریه نشان داده است که «قومگرایی مانع توسعه است». تمام جوامعی که یک دوره مشخص از تنشهای قومی را تجربه کردهاند، این حقیقت ملموس را حس کردهاند که کنشگری سیاسی و اجتماعی بر مبنای تعلقات فروملی در نهایت به بیثباتی اقتصادی، فرار سرمایه و توسعه نیافتگی منجر خواهد شد. متاسفانه در دو دههی اخیر امکانات مناسبی برای رشد و بالش نوع جدیدی از ارتجاع قومی (که آذربایجان عزیز در طول تاریخ معاصر همواره در برابر آن مقاومت کرده است) فراهم شده است.
۵- به نظر میرسد وزارت امور خارجه و سایر نهادی ذیصلاح هیچ توجهی به روند سیستماتیک تحریف تاریخ از سوی مسئولان ارشد کشوری که ماهیت آن سراپا جعل و تحریف است (جمهوری آذربایجان) ندارند. باید متذکر شد که بنابر تجربه تاریخی که در صد سال گذشته به دست آمده، نسبت به نیات و سیاستهای پنهان این دولت تازه تاسیس مشکوک بوده و یقین داشته باشیم که در پس پرده تحرکات مشکوک قومی در شمالغرب این دولت ضد ایرانی قرار دارد.
۶- ظهور «وندالیسم قومی» به عنوان یک پدیده مذموم و آسیب اجتماعی- سیاسی در سالهای گذشته شدت بیشتری پیدا کرده است و در حال شیوع به تمامی شئون مدنی زندگی سیاسی- اجتماعی در شمالغرب کشور است. این ابتلاء حوزهای وسیع از سیاست تا ورزش را به عنوان میدان فعالیت خود تعریف کرده و در این کار از نیروهای خارجی و دولت های بیگانه به عنوان پشتوانهی امتیاز ستانی از دولت ایران بهره می برد.
نکته قابل تامل و نگران کننده کم توجهی مسئولان به این آسیب جدی است که ممکن است در کوتاه مدت و میان مدت «جامعه مدنیِ» شهرهای بزرگی چون ارومیه، اردبیل، زنجان، تبریز ، مراغه و مرند را از بین برده و فضایی تنش آلود و مسموم بر انجمنهای ادبی، سینمایی، سیاسی و دانشجویی حاکم سازد.
۷- برخی محصولات فرهنگی تولید شده در شمالغرب کوچک ترین نسبتی با هویت ایرانی نداشته و ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به تولیدات فرهنگی به ویژه در حوزهی کتاب و رسانههای مجازی «نفرت پراکن قومی» که در حال تزریق نفرتی عمیق از هم میهنان و شهروندان نسبت به یکدیگراند نباید بیتفاوت باشند.
۸- به عنوان بخش کوچکی از جامعهی مدنی آذربایجان هشدار میدهیم که مساله «نفوذ» افراد و عناصر بیگانهگرا در سمتهای مدیریتهای میانی جدی بوده و نسبت به استفادهی برخی از مسئولان استانی از «ادبیات سیاسی» و تاکتیکهایی که پیشتر، از «فرقه دموکرات پیشه وری» سراغ داشتیم، نگران کننده شده است.
۹- زبان و گویش آذربایجانی یکی از گنجینههای مهم فرهنگی کشور است و حفظ آن در برابر تهاجم یا تلاش برای استحاله در زبان و ادبیات ترکی استانبولی یا قفقازی حایز اهمیت است که ادارات ارشاد شمالغرب نسبت به این موضوع کاملا بیتفاوت بوده و تلاش محسوسی برای جلوگیری از این روند مصروف نمی دارند. بنابراین لازم است به عنوان قشر ایرانخواه آذربایجان نسبت به روند تضعیف زبان و گویش آذری در برابر ترکی قفقازی و استانبولی هشدار داده و از متولیان بخواهیم که نسبت به مخاطرات این روند آگاه باشند.
۱۰- ارتجاع قومی در آذربایجان صرفا تهدیدی علیه زبان فارسی و ایرانیت نیست، بلکه بُعد مذهبی و شیعی ِ ملیت ایرانی را نیز به صورت نامحسوس هدف قرار داده است. آبشخور فلسفی این جریان اصولا ضد ایرانی و ضد شیعی است و کاریکاتوری از آینده آن را میتوان در سیاست های شیعه ستیزانه رژیم نامشروع باکو مشاهده کرد.
Δ
Thursday, 21 November , 2024