گروه فرهنک و ادب: «پروفسور اقرار علی‌اف» از دانشمندان برجسته تـاریخ‌شناسی و زبان‌شناسی جمهوری آذربایجان است. وی عضو هیات علمی آکادمی علوم جمهوری آذربایجان در باکو بود. به زبان های باستانی احاطه داشت و از انگشت‌شمار پژوهشگرانی بود که از توانایی خواندن خطوط میخی سومری، آکدی، آشوری و فارسی باستان برخوردار بود. کتاب تـاریخ آتورپاتکان یکی از تالیفات علمی و مهم «اقرار علی اف» می‌باشد.

گروه فرهنک و ادب: «پروفسور اقرار علی‌اف» از دانشمندان برجسته تـاریخ‌شناسی و زبان‌شناسی جمهوری آذربایجان است که مرتبت و منزلت علمی والای وی به سبب تحقیقات گران‌سنگ در گستره‌ی شوروی سابق و کشورهایی مانند ایـران و ترکیه، بر همگان روشن است. اقرار علی‌اف، عضو هیات علمی آکادمی علوم جمهوری آذربایجان در باکو بود. او به زبان های باستانی احاطه داشت و از انگشت‌شمار پژوهشگرانی بود که از توانایی خواندن خطوط میخی سومری، آکدی، آشوری و فارسی باستان برخوردار بود. کتاب تـاریخ آتورپاتکان یکی از تالیفات علمی و مهم «پروفسور اقرار علی اف» می‌باشد که در هفت بخش تدوین شده و نکته‌های بدیع از تـاریخ آتورپاتکان (آذربایجان) را باز می‌گوید. علی‌اف با جامعیت علمی تمام به بررسی بسیاری از زبان‌های ساکنان دیرین منطقه و منابع نام شناسی و جای‌نام‌شناسی اقوام پرداخته است و حاصل بخشی از این تحقیقات در کتاب گرانسنگ تاریخ آتورپاتکان گرد آمده است. آن‌چه  می‌خوانید فرازهایی است از این کتاب.

***

«…بـا وجود آن که تـا  حال نشانه‌ای از زبان مادیان آتورپاتکان دوره‌های باستان به دست نیامده است (ما تنها یک نوشته به زبان ارمنی در دوران بعد از قدرت هخامنشینان در «سن کله» نزدیک زنجان داریم که شهادت می‌دهد در آتورپاتکان و کشورهای همسایه، حتی ارمنیان از آن استفاده می‌کرده‌اند.) اما علاوه بر این، ما می‌توانیم بـا تکیه بر پایه‌های استوار، تصدیق کنیم آن‌چه که زبان مادیان میانه آتورپاتکان به شمار می‌رود،۱ بی‌شک زبان ایرانیست که به طور وسیع، گسترده بود. در این باره نه تنها به گونه‌ای نسبتا خوب فرهنگ نامگذاری آذربایجان در آغاز عصر میانه، که آن را می‌توان متعلق به دوره‌های باستانی نیز دانست، گواهی می‌دهد،‌ هم‌چنین  اسناد دیگر نیز وجود دارد.

مولفان عرب در برابر دیگر زبان‌ها و لهجه‌ها که در عصر میانه در آذربایجان غربی معمول بودند، زبان‌های آذری، پهلوی و فارسی را نام می‌برند. درباره زبان آذری هم‌چون  زبان بخش زیادی از جمعیت آذربایجان‌غربی مسعودی۲ نیز می‌گوید. درباره این زبان ابن‌حوقل، یاقوت بلاذری و مولفان دیگر عرب گزارش داده‌اند. ۳ مقدسی زبان آذری را هم‌چون  زبانی مخصوص فارسی معین کرده می‌نویسد: زبان دشواری است و برخی واژه‌های آن شبیه زبان خراسانی است.۴

برای مقدسی و هم‌چنین  بیش‌تر  مولفان قرن‌های نهم و دهم معین کردن لغت فرس (یعنی زبان فارسی) معنای اتلاق به گروه زبان‌های ایرانی را داشت. این‌که  آذری زبان فارسی بوده است، از گفته‌های خرد مولفان عرب برمی‌آید که نوشته‌اند: این زبان خوبی نیست برای فهمیدن دشوار است (از نقطه‌نظر داننده فارسی) و غیره.۵ در عین حال استفاده کردن از نام فارسی برای آذری از سوی مقدسی و مولفان دیگری عرب از جمله ابن‌مقفع هم‌چنان که اصطلاح (فهلوی) را برای معین نمودن زبان اصفهان، ری، همدان، نهاوند و آذربایجان۶ و اصطلاح فهلویات را برای شعرهایی که به لهجه‌های محلی نوشته شده پیش از همه نشان زبان ماد را معین می‌کردند.۷ آن‌چه که ما درباره زبان آذری می‌دانیم که شاید آن را می‌باید زبان آذربایجانیان نامید (به این تعبیر لغت آذربایجان در نوشته‌های بیرونی برمی‌خوریم.)۸ ، می‌توان خلاصه‌های زیرین را برآورد:

۱ـ در دوران مولفان عرب، در آذربایجان بـا زبان آذری صحبت می‌کردند.

۲ـ که آن بدون شک زبانی ایرانی بوده است، چون که مولفان عرب آن را برابر دری و پهلوی گاهگاه به نام فارسی یاد می‌کنند و آن را جدا از زبان‌های دیگر قفقاز به شمار می‌آورند.

۳ـ که آذری زبان فارسی امروزی نیست.۹ تحقیق‌هایی که مولفان معروف در زبان آذری کرده‌اند، ‌حاکی از آن است که این  زبان متعلق به گروه زبان‌های شرق و غرب ایـران است و آن به زبان تالشی نزدیک بوده.۱۰ زبان تالشی ویژگی‌های اساسی صورتی زبان مادها را در خود نگاه داشته است.۱۱

منابع جدی وجود دارند که نشان می‌دهند لهجه‌های نزدیک به زبان آذری و تالشی امروز، در دوره عصر میانه (قرون وسطا) در سرزمین آذربایجانی جنوبی گسترش یافته است.۱۲ جالب است که یادآور شویم که براساس سخنان یاقوت، زبان شهروندان مغان (دشت مغان) به زبان‌های گیلان و تبرستان نزدیک بوده است.

برخی زبان‌های ایرانی آذربایجان جنوبی [آذربایجان ایـران] که تـا  زمان ما باقی مانده‌اند، مانند هرزنی، خلخالی، گرینکانی و دیگران، در خود رابطه‌های خوبی بـا لهجه‌های شمال غربی مرکزی ایـران را دارند.۱۴

گروهی از دانشمندان معروف چنین عقیده دارند که لهجه‌های ایرانی که در سرزمین آذربایجان جنوبی امروز و قرون میانه گسترش داشته‌اند باقیمانده زبان‌هایی هستند که در زمان‌های قدیم وجود داشتند و لهجه‌های امروزی شمال و غرب و مرکزی ایـران نشانگر آنند که در این منطقه زبان یگانه‌ای مشترک بوده است.۱۵ خیلی مهم است که در دوره میانه در آذربایجان به گروهی از لهجه‌های ایرانی برمی‌خوریم و نیز لهجه‌های ایرانی امروزه این منطقه همه متعلق به گروه زبان‌های شمال غربی ایـران‌اند و ویژگی‌های نزدیک به هم داشته‌اند مانند زبان مادها. ۱۶ از این رو می‌توان گفت که زبان‌های نامبرده، بازمانده زبان مادی و یا لهجه‌های مادی می‌باشند. در اصل، لهجه‌های ایرانی که در سرزمین آذربایجان به کار گرفته می‌شد، حاکی از آن است که آن‌ها نه در دوره میانه و نه بعدتر، از جایی دیگر به این جا نیامده‌اند‌ بلکه هم این‌جا  بوده‌اند.

موارد زیادی درباره این لهجه‌هایی که از جانب محققان روسی و عالمان شوروی و دانشمندان خارجی گردآوری و تحقیق شده، هم‌چنین  پژوهش‌های گروهی از عالمان خارجی (دانشمندان خارج از مرز شوروی سابق/ مترجم) در منطقه‌ای که درباره آن سخن می‌گوییم، حاکی از آن است که هنوز از زبان‌های قدیم، زبان‌ها و لهجه‌های ایرانی پدیدار هستند. به ویژه باید یادآور شد که زبان و لهجه‌های گروه شمال غربی بر پایه آگاهی‌های زبان‌شناسان از کهن‌ترین زمان تـا  امروز از زبان‌های گروه فارسی برخاسته‌اند.

در این جا می‌باید چند سخن راجع به مفهوم آذربایجان بگویم، چون که در دوره‌های اخیر در ادبیات علمی، و علمی ـ مردمی کوشش‌های بسیار به خرج می‌دهند تـا  این که این نام را از محیط آتورپاتکان جدا سازند، که این به تباه کردن اندیشه نسل‌هایی که در سرزمین ما به سر می‌برند می‌پردازد و پیوندهای خونی و معنوی را که ما بـا آتورپاتکان داریم می‌گسلاند.

این گفتار توضیح و تفسیر بسیاری از مسایل تـاریخ کشور ما را ایجاب می‌کند که این سخنان باید محیط آن گردند که هر مورخ از برای خود احترام قایل شده، وظیفه خود بداند که تنها حقیقت تاریخی را بگوید تـا  خاطره تاریخی مـردم ما نگاه داشته بشود!

نام آذربایجان تـا  زمانی نه چندان دور در ردیف نام‌هایی قرار می‌گرفت که هیچ‌گونه اختلاف نظری درباره آن وجود نداشت. اما در ۱۰ سال اخیر در جمهوری آذربایجان برای آن‌که  معنایی تازه به این مفهوم بدهند، کوشش‌های فراوان به خرج داده می‌شود. این تجدیدنظر، بارها نه از جانب متخصصان بلکه از سوی کسانی که از دانش به دوراند و تخصصی در این زمینه ندارند، ابراز می‌شود. این قبیل مردمان به کارهای غیر علمی دست می‌زنند و چنین گمان می‌دارند که بـا سخن‌پردازی‌های دور از حقیقت، می‌توانند مسایل علمی را حل وفصل کنند! جریان را کاملا ساده کرده و بدون هیچ آگاهی از تحلیل ریشه‌شناسی و بی‌آن‌که  خویش را به دانش زبان شناسی بیارایند بـا تمامی نیرو، کوشش می‌کنند که وجود ترکان را در سرزمین‌ ما باستانی بنمایانند و در تحلیل خود نام آذربایجان را به کار می‌گیرند!

آنان که در این باره از خود کوشش بسیار به خرج می‌دهند، متوجه نیستند که مفهوم نام، گرچه اسناد مهمی برای معین کردن تـاریخ قومی خلق است، ولی استناد تنها براساس یک نام بدون نشانه‌های دیگر امکان‌پذیر و دور از اصول علمی است. نیز نمی‌توان پیدایش زبان خلق را معنی جدید داد. و تعیین کوشش‌های تاریخی ـ قومی خلق‌ها بـا استفاده از مفهومی که حتی بـا نام هم ردیف هست، غیر علمی و خیلی خطرناک است.

نمی‌توان ساده‌لوحانه گمان کرد که نام‌های همگون، در تـاریخ بـا هم همانند بوده باشند. نام‌های به ظاهر شبیه که در طول زمانی زیادی از هم جدا بوده‌اند، اکثرا به گونه‌ای تصادفی شبیه می‌شوند. «ا.م دیاکونوف» در حالی که تحلیلی جدی از زبان‌شناسی ندارد، نام خلق‌ها و کشورها را خودسرانه و با ساده‌اندیشی از روی شباهت ظاهر، به هم نزدیک شمرده است و این کار ما را به حل مسایل قومی کشور نزدیک نخواهد کرد. بـا اصطلاح اصولی دانشمندانی که پیش از این یاد کرده شدند، در حل مشکل‌ترین مساله‌های تاریخی منطقه از آن‌ها استفاده می‌نمایند، این موضوع زیاده از حد، ساده و ابتدایی است و بیش از حد مجاز، به خود روا دیدن را نشان می‌دهد. «دلایل» بی‌‌بنیاد، ایجاد می‌شود و تمامی کوشش‌ها برای این انجام می‌یابد که برای نامی ]آذربایجان[ که ذکرش را در بالا داشتیم کلمه‌های شبیه از زبان‌های ترکی پیدا بکنند. بـا استفاده از «فال قهوه» و توضیح ریشه‌شناسی می‌خواهند که این عقیده را ثابت کنند که نام آذربایجان، ریشه ترکی دارد!

این مولفان نسبت به تمامی قواعد ریشه‌شناسی تطبیقی بی‌اعتنایی نشان می‌دهند. آن‌ها آگاه نیستند که بدون درنظر گرفتن احاطه تاریخی و وضعیت تاریخی، هم‌چنین  تـاریخِ خود کلمه‌ها و تغییراتی که در طول تـاریخ واژه‌ها از دیدگاه قانون‌های آواشناسی رخ می‌دهد، سنجش و مقایسه و برابر نهادن واژه‌ها هیچ‌گونه پایه علمی ندارد. چون که جای هیچ باور علمی نیست که این بـا آن اصطلاح درست همان معنا را داشته باشد که در زبانی دیگر بـا تلفظی شبیه به آن به کار می‌رود! این مولفان بی‌خبر از آنند که بـا شباهت ظاهری واژه‌ها به یکدیگر، هیچ چیز را نمی‌توان اثبات کرد. شباهت تصادفی کلمه‌ها، نام‌ها و غیره در زبان‌های گوناگون، یک چیزی معمولا ناگزیر و از دیدگاه قانون احتمالات ریاضی حتمی است.

براساس قانون نظری احتمالات در زبان‌های گوناگون می‌توان ده‌ها کلمه شبیه به هم را پیدا کرد. می‌توان به ریخت کلمه‌های زیادی اشاره کرد که نه تنها شبیه هم تلفظ می‌شوند بلکه در این، یا آن زبان‌، یک معنا را افاده می‌کنند ولی هیچ عمومیت در پیدایش خود ندارند. همه کوشش‌هایی که به یگانه پنداشتن واژه‌های زبان‌های گوناگون انجام می‌گیرد که تصادفا شباهت ظاهری دارند، کاملا اشتباه است. همان طور که ذکر گردید کلمه‌هایی که همانند یکدیگر طنین‌انداز می‌شوند، ممکن است از دیدگاه نژادشناسی زبان یکی نباشند. ۱۷ می‌توان بـا تمامی مسئولیت اظهار نمود مولفانی که ریشه مـردم آذربایجان را ترکی می‌دانند، تحمل هیچ‌گونه انتقاد را ندارند. چون که این عقیده، اساس علمی ندارد! و بـا هیچ اصل علمی نمی‌توان گفته‌های آن‌ها را تصدیق کرد و ممکن نیست که گفته‌هایی را که هیچ پایه و اساس قانونمند ندارند، در ردیف کار علمی و تحقیقی جای داد. آن‌هایی که این را درنظر می‌گیرند و می‌کوشند، از  اصولی واهی در علم استفاده نمایند، هنوز از سده گذشته مورد مسخره و خنده قرار دارند.

هر چند که دلیل‌های مولفانی که کوشش می‌کنند تـا  ریشه نام آذربایجان را ترکی بدانند هیچ‌گونه پایه ندارد و لازم نیست که از نقطه‌نظر زبان شناسی و تـاریخ‌شناسی این گفته‌های بی‌اساس را رد کرد ولی متاسفانه این به اصطلاح «ایده» در کتاب‌های ادبیات جدی و علمی ـ مردمی و حتی علمی نیز جا باز کرده است و همین، مرا وا می‌دارد کوشش نمایم تـا  نقطه‌نظری علمی را درباره پیدایش مفهوم آذربایجان که در پایان سده چهارم و آغاز سده سوم پیش از میلاد پیدا شد، به طوری که حتی در دوران باستان  آغاز مصر میانه انعکاس پیدا کرد، باز نمایم!

نه تنها مفهوم بلکه زبان آتورپاتکان نیز ایرانی بود. زبان دین زرتشت ایرانی بود و تقریبا تمامی اصطلاحات اجتماعی، اقتصاد، سیاسی و فرهنگی همه ایرانی بودند و در این باره وضعیت دوران ساسانیان شهادت می‌دهد.

قوم آتورپاتکان که در دوران باستان موجودیت پیدا کرد، این جمعیت کنونی آذربایجان جنوبی نیستند که بـا لهجه‌های زبانی مادیان میانه سخن می‌گویند. چنان که یاد کردیم، یک قوم جدید بود که در نتیجه تجانس طایفه‌های محلی منطقه پیدا گردیده است.

از این  گونه مثال‌ها در تـاریخ بسیار است. مثلا می‌توان به جریان روس شدن طایفه‌های فین ـ اوگاری‌ها اشاره کرد. از جمله وسی‌ها، موارمی‌ها، مری و غیره… هیچ یک از محققین واقعیت بین نمی‌توانند گواهی بدهند که مـردم شمال و شرقی استان‌های روسیه غیر از طوایف فین‌اوگاری هستند که در هزار سال پیش زبان خود را به سلاونی، زبان روسی تغییر داده‌اند. این طایفه‌ها چنان که ما خوب آگاه هستیم در زمانی به روس‌ها تبدیل یافتند که آن‌ها به منطقه «پاواله‌ژه» و نزدیکی‌های «لاواگا» و «پلازر» سلاوتی آمونو۱۸ رفتند.

ترک آناتولی که آن هم تـا  اندازه‌ای از دید مـردم‌شناسی، نسل قدیم جمعیت آسیای کوچک است، ولی آن‌جا  را نیز نمی‌توان هنوز آسیای کوچک نامید، زیرا که بـا تغییر زبان به زبان ترکی نماینده قومی جدید می‌باشد که در قرن‌های ۱۶، ۱۵ در نتیجه تجانس و آمیزش طایفه‌های ترک زبان بـا مـردم بومی پیدا شده است.

مصر عربی نیز از نظر مـردم‌شناسی همان قبط قدیم است. اما مصری معاصر نه تنها مصری قدیم نیست،‌ زبانش به زبان عربی تغییر پیدا کرده است. مصریان از دیدگاه قوم‌شناسی، اعراب جدید هستند که بـا عرب‌های دیگر منطقه آمیخته، و اشتراک زبانی، فرهنگی، روانی یگانه بـا آن یافته‌اند. ۱۹

این همه را می‌توان درباره انگلیسی‌ها،‌ فرانسویان، اسپانیان، رومانیایی‌ها، قزاقان، ازبکان، ترکمانان و مردمان بسیار دیگر نیز گفت. این گفته‌ها معنی آن را ندارند که ما از جدول نام‌نویسی گذشتگان مـردم آذربایجان، گروه‌های هوریتی، گوتی، لولوبی، مانایی و طایفه‌های دیگر را که در منطقه آذربایجان جنوبی و اطراف آن زندگی می‌کردند، خط ‌زده باشیم. هیچ‌گاه! تیره‌ها و مردمانی که یاد کردیم، آن‌ها گذشتگان ما، ‌در دوره پیش از تـاریخ ما می‌باشند و ما از آن‌ها هیچ‌گاه دست نخواهیم کشید.

تمام طایفه‌ها و تیره‌ها، که در سرزمین  کشور ما زندگی می‌کردند نقشی بزرگ را در روندهای قومی بازی کرده‌اند. همه آن‌ها در زمان‌های گوناگون در تشکیل قومی، پیدایش قومی عمومی در آخر سده‌های پیش از میلاد اشتراک داشته‌اند، اما نقش حل کننده همه آن‌ها را در یکدیگر مادها داشتند.

پی‌نوشت‌ها:

۱ـ پریخانیان، ا.گ نوشته‌های آرامی از زنگزور، ۱۹۶۵، ۴ NQX

در تحقیقات لنتس.و. نیز بـا همین نام آمده است. (ص ۲۶۲، ii,iv.z). هنینگ.و.ب (ص ۱۹۵، ۱۹۶۱، ۲، Asiya Mayor,x) و دیگران.

۲ـ بنگرید: قاسم آو.س.یو. آذربایجان جنوبی در قرن‌های lll,vll باکو، ۱۹۸۳، ص ۴۴.

۳ـ همان

۴ـ همان

۵- در این میان یاقوت می‌گوید که زبان آذری برای همگان قابل فهم است. مگر برای دارندگان آن زبان. بنگرید: میلر ب.و. راجع به مساله زبان و جمعیت آذربایجان تـا  زمان ترک زبان شدن این منطقه، یادداشت‌های دانشمندان انستیتو خلق‌های شرقی M.1.CCCP، ۱۹۳۰، ص ۲۰۳.

۶-  آرنسکی ای.م، مقدکه زبانشناسی ایرانی. ص ۱۳۸، ۱۹۶۰، M: نیز بنگرید: قاسم اوس.یو. اثر یاد شده. ص ۴۵.

۷- Henning W.B. Mittrliranisch. Handbush der Orientalistik. l.lv. Iranistik,l. Linguistik. Leiden .۱۹۵۸, S95–koln.

۸- ابوریحان بیرونی، آثار برگزیده، ۱۷، تاشکند، ۱۹۷۴، ص ۴۶، نیز بنگرید: قاسم آو.س.و اثر یاد شده، ص ۲۰۳.

۹- بنگرید میلر: ب.و اثر یاد شده، ص ۲۰۳

۱۰- همان، ص ۲۱۷ به بعد.

۱۱- بنگرید: میلر.ب.و. زبان تالشی، ص ۵۳، ۱۹۵۳، مسکو

۱۲- بنگرید: دیاکونف، ای.م، تـاریخ مادها. ص ۹۲، میلر.ب.و «راجع به مساله زبان… قاسم آو.س.و اثر یاد شده، ص ۴۶.

۱۳- بنگرید Schwarz.p نگر… اثر یاد شده، ص ۱۰۸۶ و دیگر.

۱۴- Henning W.b. the ancient tanguage of Azerbaijan . Transaction of the phiologicalsociety. London .  ۱۹۵۵. Herzfeld E. AMI. VII 1934, C10

۱۵- اثر یاد شده، ص ۱۶Horzfold E,

۱۶-میلر.وب زبان تالشی، ص ۵۳، دیاکونف ای.م تـاریخ مادها، ص ۳۸۲، ۹۲۰۳۸۱.

۱۷- نگر: زبان‌شناسی عمومی، اصول تحقیقات زبان‌شناسی، ص ۴۰، ۱۹۷۱، مسکو

۱۸- گارویناوا، ای، ی، تـاریخ قوم بین رودخانه‌های ولگا و اک ۱۹۶۱.

۱۹- لوتسکی، پ.و :‌ اعراب ص ۲۸۹.

  • نویسنده : گروه فرهنگ و ادب آذرپژوه
  • منبع خبر : آذرپژوه