گروه سیاست: یکی از عمدهترین تحولات سیاسی و فکری خاورمیانه در آغاز قرن بیستم، ظهور جریان ناسیونالیسم در سراسر منطقه بود. از این میان، سه جریان ناسیونالیستی بیش از همه بر سر تحولات منطقه تاثیر گذاشتند: ناسیونالیسم عرب، ناسیونالیسم ترک و ناسیونالیسم ایرانی. یکی از عمدهترین تفاوتهای میان این سه جریان ناسیونالیستی این بود که ناسیونالیسم عرب و ناسیونالیسم ترک در آغاز ماهیت قومی داشتند، یعنی نوعی گرایش فکری در جامعهی (عثمانی) که متشکل از اقوام گوناگون دارای سوابق سیاسی، مذهبی و فرهنگی متفاوت بود. هر یکی از دو جریان فوق در مراحل آغازین خود، در پی تاسیس یک دولت جدید مبتنی بر گروه قومی عرب و ترک بودند. این احساس عربیت و ترک بودن، به ویژه به شکل سیاسی آن از میانههای قرن نوزدهم پیدا شد و قبل از آن، هر دو گروه بر مبنای هویت اسلامی در دورن سیستم خلافت اسلامی زندگی میکردند.
ناسیونالیسم ایرانی بر خلاف این دو جریان فکری، ماهیت قومی نداشت تا در پی تاسیس دولت جدید از دورن یک امپراتوری بزرگتر باشد. بر عکس، ناسیونالیسم ایرانی در واقع نوعی بیداری آگاهی ملی بود که به درجات گوناگون، البته بیشتر به شکل فرهنگی و سپس سیاسی در میان اقشار گوناگون جامعه ایرانی وجود داشت. تاریخ کهن دولت ایران که حداقل، هزار سال قبل از ظهور اسلام تولد یافته بود از یک سو، و کتابهای گوناگون تاریخی و ادبی موجود دربارهی ایران باستان و ترجمه آنها به عربی و فارسی پیرامون تاریخ ایران، وجود میراث ادبی کهن، به شکل نظم و نثر، و تداوم آگاهی ملی ایرانیان، البته به شکل سنتی و نه مدرن آن، از سوی دیگر، در بیداری ملی ایرانیان نقش اساسی ایفا کرده بود. گذشته از این، وجود آثار حماسی همچون شاهنامه فردوسی با یادآوری دوران اسطورهای و تاریخی ایران، ویژگی و برجستگی خاصی به آگاهی ملی و هویت ایرانیان در مقایسه با دو گروه قومی عرب و ترک بخشیده بود.
ویژگی «قومی» جریان ناسیونالیسم عربی و ترکی و تلاش آنها برای ایجاد یک دولت یکدست قومی و بحران هویت شدیدی که در پایان قرن نوزدهم جامعه عثمانی را در برگرفته بود، باعث شد که هر دو ناسیونالیسم قومی عرب و ترک، به تدریج جنبه رمانتیک به خود گرفته و به مرزهای افراطی ایدئولوژیهای «پان» قدم بگذارند. بدین خاطر بود که این دو جریان از اوایل قرن بیستم به بعد گونههای افراطی ناسیونالیسم «پان عربی» و «پان ترکی» را به خود گرفتند و برای یک پارچه کردن و ادغام سرزمینهای پراکندهای که به گمان آنها نشان از رگههای قومی آنها داشت، تلاش کردند. بدین گونه بود که حتی پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، دولتهای جدید التاسیس عربی و ترکیه با الهامگیری از ایدئولوژی الحاق گرایانهی «پان عربیسم» و «پان ترکیسم»، در پی گسترش نفوذ سرزمین خود به مناطق همجوار و گاه دور از مرزهای خود برآمدند.ناسیونالیسم ایرانی، حتی در نوع «پان» خود که به لحاظ زمانی، مدتها پس از پان ترکیسم و پان عربیسم ظهور کرد، هیچ گاه جلوههای الحاق گرایانه و افراطی به خود نگرفت. این به ویژه از این جا ناشی میشد که ناسیونالیسم ایرانی بنا به ماهیت خود ، بر خلاف دو جریان ناسیونالیسم عرب و ترک، در پی پیریزی یک دولت قومی نبود، بلکه بیشتر بر آن بود تا در دورن مرزهای دولت ـ ملی ایران به بازسازی نظام سیاسی ایران بپردازد، و زمینهها را برای نوسازی و پیشرفت جامعه ایرانی فراهم آورد. به دلیل همین تفاوتهای اساسی بودکه سه جریان ناسیونالیستی عمده خاورمیانه به لحاظ تاثیر گذاری بر تحولات سیاسی منطقهای و بینالمللی، با یکدیگر تفاوت اساسی داشتند.
پان ترکیسم با تبدیل شدن به ایدئولوژی رسمی دولت ترکهای جوان پس از ۱۹۱۰، عامل اصلی درگیر شدن عثمانی در جنگ جهانی اول شد و با تکیه بر آرمانهای رویا گونه خود جهت اتحاد ترکهای جهان، قدم به راهی گذاشت که ویرانی و فقر و فروپاشی امپراتوری عثمانی را به دنبال آورد.
از سوی دیگر ناسیونالیسم عرب نیز که در اوایل قرن بیستم با جریان پان ترکی کشاکش آشتیناپذیر داشت، با شروع جنگ، به نیروهای متفقین پیوست و از درون، شورش نظامی را علیه عثمانی به راه انداخت که در ساقط کردن رژیم ترکهای جوان و فروپاشی عثمانی بسیار موثر بود. (۱)
بر عکس، ناسیونالیسم ایرانی، به دلیل برخورداری از سرزمین و دولت خاص خود، راه اعتدال در پیش گرفت و در جریان جنگ جهانی نخست، با گزیدن سیاست بیطرفی، آن هم علیرغم این که سرزمین ایران ـ به ویژه مناطق غربی و شمال غربی آن ـ صحنه کشاکش نیروهای متخاصم جنگ بینالملل بود، یکپارچگی سرزمین و تداوم دولتی خود را تضمین کرد. این ناسیونالیسم در راستای هدف بازسازی نظام سیاسی و توسعه ایران، در سالهای پس از جنگ جهانی اول زمینههای شکلگیری دولت مدرن و آغاز فرآیند نوسازی را فراهم ساخت. جلوه دیگر تلاش ناسیونالیسم ایران در راه توسعه اقتصادی و سیاسی جامعه ایرانی، نهضت ملی شدن صنعت نفت و کشاکش آن با بریتانیا بودکه در نوع خود بر سایر اقدامات ناسیونالیستی نسبتا توسعهگرا، نظیر ناسیونالیسم مصری و ملی شدن کانال سوئز در ۱۹۵۶ تاثیر گذاشت.
همین تفاوت ماهیت سه ناسیونالیسم فوق، یعنی ناسیونالیسم «فروپاشنده ـ الحاقگرا »ی عرب و ترک و ناسیونالیسم «نوسازی گرا» ایرانی، نه تنها جریان ناسیونالیسم عرب و ترک را به سوی «افراطیگرایی و گسترشطلبی سرزمینی» (برای ادغام سرزمینهای «هم قوم» در کشورهای عربی و ترکیه) کشاند، و ناسیونالیسم ایرانی را همچنان در حالت «اعتدال گرایی» نگه داشت، بلکه باعث شد که ناسیونالیستهای عرب و ترک، در مقایسه با ایران، تلاش بیشتری برای نظریهپردازی درباره اهمیت و اهداف ناسیونالیسم خود به عمل آورند.
یکی از عواملی که باعث کثرت کارهای نظری پیرامون ناسیونالیسم عرب و ترک شد، همان ویژگی «پان» بودن و به عبارت دیگر «الحاقگرایی» آنها بود، که پان عربیستها و پان ترکیستها را حتی پس از بنیانگذاری کشورهای عربی و ترک در رابطه با دستیابی به اهداف مورد نظر متقاعد نکرد. به همین دلیل بود که نظریهپردازان پان عرب و پان ترک، پس از سالهای جنگ جهانی اول نیز به شرح و بسط ایدئولوژی خود و اصول برنامهها و اهداف آن، در جهت توجیه الحاق سایر سرزمینها به کشورهای عربی یا ترکیه دست زدند.
ناسیونالیستهای ایرانی، به دلیل غیرالحاقگرا بودن، و توجه به بازسازی اقتصادی ـ سیاسی نظام و جامعه ایرانی، در صدد نظریهپردازی درباره اهداف، اصول و برنامههای ناسیونالیسم ایرانی برنیامدند، و تلاشهای خود را بیشتر در راه مبارزه با استعمار خارجی یا استبداد داخلی معطوف کردند.
ویژگی «پان» و «الحاق گرایانه» بعدی ناسیونالیسم عرب و ترک باعث بروز کشمکشهای درونی در خاورمیانه پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی شد و این سه جریان ناسیونالیستی را در برابر هم قرار داد. نه تنها اعراب و ترکها بر سر برخی سرزمینهای امپراتوری سابق عثمانی، نظیر ایالت اسکندرون ( که ترکیه و سوریه هر دو مدعی آن بودند و فرانسویها در ۱۹۳۹ آن را به ترکیه واگذار کردند) با یکدیگر کشمکش پیدا کردند، بلکه بر سر «الحاق» سراسر سرزمینهای خاورمیانهای با ملتهای دیگر به نزاع پرداختند. نکته جالب اینجاست که هر دو جریان الحاق گرا و رمانتیک «پان عربیسم» و «پان ترکیسم» به بخشهایی از سرزمین ایران چشم طمع دوخت و در صدد الحاق آن به جهان عرب یا ترکیه (یا امپراتوری رویایی ترکها) برآمدهاند.
بدین گونه بود که «پان عربیسم» در سالهای پس از دهه ۱۹۲۰، بخشهای عمدهای از ایران، نظیر خوزستان، خلیج فارس و جزایر ایرانی آن، و حتی بلوچستان(۲) را سرزمینهای عربی میخواند و در گفتار و کردار درصدد الحاق آنها به جهان عرب بود. از سوی دیگر «پان ترکیسم»، ترک زبان بودن بخشهایی از مناطق ایران را، وسیلهای در جهت آرمانهای الحاق گرایانه قرار داد، و در مقاطع مختلف تاریخی در صدد الحاق آنها برآمد. همین الحاقگرایی دو جریان «پان عربیسم» و «پان ترکیسم» و دعاوی آنها درباره سرزمینهای ایران باعث شد که بعدها یک جریان کوچک « پان ایرانی» از دورن ناسیونالیسم ایرانی ظهور کند و به دعاوی الحاقگرایانه فوق پاسخ گوید.
بدین ترتیب «پان ایرانیسم» نه به عنوان یک جریان اولیه و ذاتی ناسیونالیسم ایرانی، بلکه به عنوان یک حرکت ثانونی و در پاسخ به دعاوی ارضی و توسه طلبی پان عربیسم و پان ترکیسم نسبت به ایران ظهور کرد.(۳) با این همه این جریان «پان ایرانی» در مقایسه با دو جریان دیگر پان عربی و پان ترکی، معتدلتر بوده و بیشتر موضع تدافعی و فرهنگی داشته است تا تهاجمی و «الحاق گرا».(۴)/ حمید احمدی
پینوشت:۱ـ ر. ک. مذاکرات محرمانه ماکماهون (نماینده انگلستان) و شریف حسین رهبر ناسیونالیستهای عرب، جهت هماهنگی اقدامات نظامی علیه عثمانی در: حمید احمدی، ریشههای بحران در خاورمیانه، تهران، انتشارات کیهان، ۱۳۷۷، صص ۱۳۷ ـ ۱۴۰)۲ـ پان عربیستهای افراطی، نظیر رژیم بعث عراق و ریاض نجیبالریس وپژوهشگر عرب ساکن پاریس، با سرهمبندی برخی مسایل تاریخی مدعی عربی بودن بلوچستان شده و خواستار تلاش گسترده اعراب برای رهاسازی بلوچستان از خاک ایران و اعاده هویت به اصطلاح عربی آن شدهاند. در این باره ر.ک: حمید احمدی قومیت و قومگرایی در ایران، افسانه و واقعیت، تهران، نشر نی، ۱۳۷۹، صص ۳۲۳ ـ ۳۲۵٫
۳ـ محمود افشار یکی از ناسیونالیستهای ایران، در یکی از مقالات خود، به روشنی توضیح میدهد که پان ایرانیسم تحت تاثیر اندیشههای الحاق گرایانه پان ترکیسم و پان تورانیسم به وجود آمد. وی ضمن توضیح تلاشهای الحاق گرایانه پان ترکیستها علیه ایران، در اروپا، عثمانی و ترکیه نوین میگوید: من از همان ایام تحصیل و معاشرت با عثمانیها کاملا به افکار آنها پی بردم و پان ایرانیسم را من از پان تورانیسم آموختم.
ر.ک.: دکتر محمود افشار یزدی، گنجینه مقالات: جلد اول، مقالات سیاسی یا سیاست نامه جدید، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۶۸، ص ۵۲۸٫
۴ـ نمونهی اندیشه پان ایرانیسم معتدل و مخالف الحاقگرایی را میتوان در نوشتههای دکتر محمود افشار پیدا کرد. وی با صراحت تمام هر گونه اندیشه و گرایش الحاقگرایانه از سوی ایرانیها را رد کرده است. وی در جایی ضمن مخالفت شدید با الحاقگرایی میگوید: در این گفتار نظر خود را نسبت به «پان ایرانیسم» روشن میکنم. سابقا هم راجع به هفده شهر قفقاز و دیگر نقاط خارج از حدود کنونی ایران در کتاب سیاست اروپا و مجلهی آینده و دیگر جراید نوشتهام که ایران نباید نسبت به آنها نظر سیاسی و ارضی داشته باشد … نوشتن مقالاتی از این نوع … و بلندپروازیهای بیهوده، جز ایجاد سوء تفاهم در میان همسایگان ما، و به ضرر ایران، نتیجهای ندارد.
ر. ک: محمود افشار یزدی، افغاننامه، جلد سوم، تهران: بنیاد موقوفات دکتر افشار، ۱۳۸۰، صص ۴۷۸ ـ ۴۷۹، و نیز صص ۴۷۵ ـ ۴۸۸
Δ
Friday, 22 November , 2024