قرار بود به دژ (قلعه) بابک خرمدین در سرزمین آذربایجان برویم. بر خود لازم می دانستم تاریخ آذربایجان را بدانم. کتاب تاریخ آتورپاتکان، نوشته پروفسور اقرارعلی اف بهترین منبعی بود که موفق شدم قبل از سفر آن را بخوانم و متن زیر خلاصه ای از این کتاب است.

گروه فرهنگ و ادب: می‌گویند نیمی از سفر، آماده سازی و برنامه ریزی قبل از سفر است. چون قرار بود به دژ (قلعه) بابک خرمدین و جنگل های ارسباران در سرزمین آذربایجان برویم، بر خود لازم می دانستم تاریخ آذربایجان را بدانم. در دسترس من کتاب تاریخ آتورپاتکان، نوشته پروفسور اقرارعلی اف بهترین منبعی بود که در اختیار داشتم. موفق شدم قبل از سفر آن را بخوانم و متن خلاصه‌ای نیز از آن تهیه کنم. این مطلب تلخیصی از کتاب معروف اقرار علی‌اف است:

پیش گفتار کتاب تاریخ آتورپاتکان

 استاد فریدون جنیدی در پیش‌گفتاری که برای کتاب اقرار علی‌یف نوشته، می‌گوید: «یورش‌های همیشگی همسایگان در زندگی چندهزارساله ما، هریک، بخشی از این مرز پر ارج را ، ویران کرده است  و با هر ویرانی، یک هنگام پریشانی پیش آمده است که در آن، داستان زندگی پیشینیان به فراموشی گرائیده است و چنین است که از همه آن پریشانی ها که بر دست نسیم گذرنده زمان چین بر چین و شکن بر شکن برروی هم می غلتد، نگرنده را بجز از شگفتی و اندوه و درد نمی‌زاید که آیا این است چهره آن دلبر زیبا، آن یگانه جهان، آن میهن آزادگان و آن گاهواره دین و دانش و فرهنگ، این چنین ژولیده و آشفته!  اما اگر در میان این گروه نگرنده، کسی باشد که شانه ای زرین بر گیرد و تارهای این گیسوی انبوه شب سرشت را یکایک و چیناچین از یکدیگر بگشاید و هر چین را به گلی بیاراید و هر شکنج را از شکنی بپیراید، نرمک نرمک از میان آن انبوه سیه فام، چهره خورشید درخشان ایران، نمایان می‌شود! و این کار از کسی بر نمی آید مگر از آن مهرورزان جان بر لب آورده مهر میهن که سالیان دراز ، شب نوردی در دشتهای سرد زمستان ایران را برای نمایاندن بامداد بهاران این سرزمین به آیندگان کرده باشند و برای خود، بهری بجز از کوشش بی دریغ و رهروی بی درنگ نخواهند که جان مهر آزمای، لبریز از مهر دلدار است و پروای اندیشیدن به سخنی دیگر ندارد.»

خلاصه  تاریخ آذربایجان برگرفته از کتاب «تاریخ آتورپاتکان»

کشور آتورپاتکان در ربع پایانی سده چهارم پیش از میلاد، در استانهای آذربایجان کنونی ، کردستان شرقی و در بخشی از شمال آذربایجان پیدا گردیده است و نزدیک به سه ونیم سده در این پهنه به هستی خویش ادامه داد. در این سرزمین که کشاورزی، دامداری دست ورزی و بازرگانی و زندگی شهر نشینی از گسترش خوبی برخوردار بود و زندگی اجتماعی فرهنگی سرشار از شکوفایی را بر خود می گذراند، در درازنای فرمانروایی مقدونیان در شرق، از استقلال خود نگاهبانی کرد و در دوره سلوکی‌ها نیز مستقل باقی ماند! تشکیل و ترقی دولت آتورپاتکان در دوران الینیستی صورت پذیرفت و در این دوره بود که آمیزه ای شکوهمند از تمدن شرق و غرب پدیدار گردید و مقدسات یونان و فرهنگ های دیگر و همچنین زبان یونانی نیز به مقیاس کمتر از دیگر استانهای همسایه در فرهنگ آن راه یافت.

آموزشهای زرتشتی در این ایالت تاثیر بزرگی داشت، چنانکه در زندگی معنوی همه مردمان ایرانی اثر گذار بود! در آتورپاتکان جریان آمیزش تیره‌های پیشین همچون گوتیان، لولوبیان ، هوریان و مانائیان و دیگر تیره ها با مادها ادامه داشت و در نتیجه تقریبا در اواخر سده نخست پیش از میلاد در این سرزمین قوم جدیدی به وجود آمد و در این زمان بود که مفهوم ایالت آتورپاتکان پدیدار شد، که واژه آذربایجان براساس قانون دگرگونی زبان، دگرگون شده آن است!

ماد بزرگ، سرزمین های آذربایجان تا همدان و شمال لرستان و کردستان غربی (عراق امروزی) و کردستان شمالی (ترکیه امروزی) و بخش هایی از اران و قفقاز را در بر می‌گرفته است و به روشنی پیوند نژادی و ملی کردان و آذربایجانیان و قفقازیان را نشان می‌دهد.

یک هنگام پیش از آن به نام های «منوا» و «اورارتو» و درخشش فرهنگ ایرانی آنان در این سرزمین بر می‌خوریم که امروز چون آفتاب بر همگان روشن است، یک هنگام پیش از آن هنگام پادشاهی کیخسرو کیانی است که همه نوشته‌های اوستائی، جایگاه و پایتخت وی را در کنار دریاچه چیچست (ارومیه) یاد می‌کنند که در سنگ نوشته‌های شلم نصر، پادشاه خونریز آشور از وی و ایل و دودمان او با نام «پارسوا» یاد می‌کند! و بدین سان نخستین پارسیان جهان که از نام و نشان آنان در ۲۸۳۷ سال پیش یاد می‌شود ، نیاکان همین آذربایجانیان گرامی هستند.

دوره تشکیل آتورپاتکان در تاریخ گسترده ما مرحله پر اهمیتی است و آتورپاتکان ایرانی زبان با تیره های پیشین منطقه که هنوز در استانهای شمالی و غربی فلات ایران می زیستند در آمیختند و نسلی را پدید آوردند که آذربایجان امروزه مستقیما از نژاد آنان‌اند، که در دوره میانه (قرون وسطی) زبان ترکی را که به سرزمین آنان وارد شد، پذیرفتند و خود به یک قوم جدید (ترک زبان) تبدیل یافتند، ولی این رویداد به هیچ روی نمی تواند مانعی ایجاد کند که ما خود را از نسل آتورپاتکانیان و میراث دار فرهنگ آنان، یعنی فرهنگی که نیاکان خود ما بدان نیرو بخشیده اند، ندانیم!

 آتورپاتکان یک سرزمین کوهستانی است که رودخانه های بزرگ وکوچک از کوههای آن جاری می‌شوند و بخش‌های مختلف آن را از یکدیگر جدامی سازند. بخش غربی آتورپاتکان، عبارتست از رشته کوه های گسترده ای که پهنای آن جای تا جای، به دویست کیلومتر نیز می‌رسند، و از آن با نام زاگرس یاد می‌شود (این رشته کوه ها که از آذربایجان و کردستان تا لرستان و خوزستان کشیده شده است در اوستا بنام «اوپائیری سئین» خوانده می‌شود که در نوشته های پهلوی به گونه «اپورسن» در آمده است و اگر بخواهیم بنا به قانون دگرگونی واژه ها از اوستایی تا فارسی، آن را با نام فارسی بخوانیم «ابر سن» خواهد شد. واژه اوستائی «اوپائیری سئین» به معنی کوهی است که بر فراز آن آهن یا فلز وجود دارد و چنانکه می‌دانیم نخستین فلزگری‌های جهان از لرستان برخاسته است. اما روشن نیست که چرا در ایران امروز ، همواره از این کوهستان شگفت با نام یونانی آن «زاگرس» یاد می‌شود.)

در این منطقه، سرزمین‌های کوچک جدا از یکدیگر بسیار است، انبوه جنگل‌ها و بوته‌زارها رفت و آمد میان آنها را دشوار می‌نماید. پهناورترین وادی این منطقه در جنوب دریاچه ارومیه قرار دارد! در شمال رشته کوه‌های ارسباران جایگیر است که رود قره سو از آن جاری می‌شود و به ارس می ریزد. کوههای تالش را جنگل زارهای انبوه پوشانده است که از انواع بسیار گیاهان بر خوردار است و رشته کوه‌های البرز که به آنها پیوسته است بخش شرقی سرزمین ماد آتورپاتکان را تشکیل می‌دهد. مناطق جنوبی آتورپاتکان تا ناحیه های الوند می‌رسید. مناطق نزدیک به ارومیه، سرزمین پربار و برکتی است که از آب رودهای «جگتو» و «سیمینه‌رود» و همچنین رودهای کوچک بسیار که از برفهای آب شده سهند و سبلان و الوند به پائین جاری می‌شوند، آبیاری می‌شود و در زمانهای باستان، این منطقه به داشتن کشاورزی و دامداری پررونق مشهور بود. در اینجا بزرگترین دریاچه آتورپاتکان، ارومیه واقع می‌باشد که به دلیل نمک بسیار آب آن، جانداران در آن نمی زیند و هیچ گونه اهمیت برای کشاورزی ندارد. ما می‌دانیم که در زمان باستان در این دریاچه دستگاهای نمک گیری وجود داشته است. بخش بسیاری از کوه‌های ایران غرب از انبوه جنگل‌های کم نظیر با درختان پهن برگ، پوشانده شده است. نژاد بیشتر گسترش یافته این درختان عبارتست از: بلوط، آلش، زبان گنجشک، سفیدار، چنار شرقی، بید، پسته، گردو، افرا، و بادام و چنانچه اشاره شد در این منطقه انبوه بوته‌زارهای از نژاد پیچنده نیز وجود داردکه مهمترین شان لیان و انگور می‌باشند.

بزرگترین رودخانه های این منطقه عبارتند از: قزل اوزون (سفیدرود) شاخه‌ای از ارس، قره سو، زاب خرد، سرچشمه‌های کرخه و کارون. سرزمین آتورپاتکان از زندگی رنگارنگ جانوران برخوردار بود و در جنگلزارهای ارسباران و تالش و همچنین کوههای زاگرس حیواناتی چون: بزکوهی، گوزن، گراز، پلنگ، شیر و گرگ فراوان بودند. آتورپاتکان کشوری بوده، دارای اسبهای زیاد. آتورپاتها مردمی نیرومند بوده، اساسا بیشترشان سوار بر اسب می‌جنگیدند و دارای ابزار و مهمات جنگی بودند. این سرزمین دارای کانهای پرسود به ویژه معدن‌های فلزی می‌باشد. مس، ارسنیک و سرب در این منطقه فراوان می‌باشد، همچنین کان‌های غنی معدنی آهن، نقره و طلا در آن وجود دارد. سرمایه اصلی کشور را نفت تشکیل می‌داد. در زمان باستان، از ترکیبی که روغن مادی نام داشت (امین مرسلین) در کارهای نظامی استفاده می‌کردند و این ماده در خود دارای نفت بود.

    از این سرزمین راه‌های گوناگون تجاری می‌گذشتند که اهمیت محلی و بین المللی داشتند. سرمایه‌های غنی منطقه توجه بسیاری از استیلاگران را از دوره‌های بس کهن به این سو می‌کشانید. تابلوی قومی آتورپاتکان و وضع زبانی در این کشور، در دوره‌های باستان به سبب کمبود منابع و اسناد مهم، تا حال ناروشن مانده است. و اما امکان دوباره سازی تابلو قومی و تابلو دگرگونی‌های قومی و زبانی که در جنوب آذربایجان و منطقه های اطراف آن به وقوع می پیوستند، از قرنهای هزارساله اول پیش از میلاد وجود دارد.

وجود اقوام ایرانی «ارتاکاریبنتها» که در دوره آتورپاتکان احتمالا بنام «سکسین» خوانده می‌شدند، هیچگونه شک و گمان برجای نمی‌گذارد که آنان را متعلق به طایفه‌های «سکاها» بدانیم که زمانی به آسیای کوچک از جمله به آذربایجان حمله آورده بودند. کادوسیان بزرگترین و نیرومندترین طایفه از گروه‌های آتورپاتکان بودند، که تکیه‌گاه اصلی نیروی جنگی آتورپات و آتورپاتکانیان را تشکیل می‌دادند. قدیمی‌ترین آگاهی در باره آنها را «کنزیاس» و «گزنفون» به ما می‌دهند. مولفان باستانی از مادها، آلبانها، کاردوها، انریک ها ، خزرها، مردها، سکائیان ، تاپوران ،گیرگان، بعنوان همسایگان کادوسیان یادآور می‌شوند.

«مغان» جای به ویژه مهمی را در فهرست قوم‌های آتورپاتکان داشتندکه یکی از طایفه‌های مادها بودند و مبین افکار مردم ماد بشمار می‌رفتند. مغان زمین‌های زیادی را در دست داشتند، که در باره آن در اوستا و نوشته‌های کهن یاد شده است. آنان همچنین از سرمایه بزرگ تاثیر گسترده بر مردم برخوردار بودندکه این حتما سبب تاثیرگذاری بر سیاست داخلی و خارجی شاهان می‌باشد. بزرگمردان و دانشوران مغ مشاوران پر تاثیر شاهان بودند. این که مغان یکی از طایفه ماد بوده‌اند‌، نه تنها از منابع مولفان باستانی و مخصوصا هرودت بر می آید بلکه از سرچشمه های کهن فارسی نیز پس از آگاهی یافتن از معلومات تازه که از سنگ نوشته های بیستون بدست آورده ایم بر ما به خوبی آشکار شده است. در سنگ نوشته بیستون از مغی بنام گئومات نام برده شده است که از تیره مادها معرفی می‌شود. مغان بدون هیچ گونه شک، از آغاز پیدایش خود ایرانی بوده‌اند و با زبان ایرانی. تقریبا بدون شک MAGA-MAGU اوستائی نام همان طایفه مادی مغان است و می توان یقین داشت که بعدها از نام مغان مفهوم دیگری چون «موبد» در بسیاری از زبانها استفاده می‌شود.

در استانهای غربی ایران در آغاز هزارساله هفتم پیش از میلاد، ‌آتش را پرستش (بامفهوم و معنی نیایش و نیز نگهبانی کردن از آن. ضمن آنکه مقاله بسیار ارزشمند استاد فریدون جنیدی در مورد تشریح مفهوم آتش پرست بودن  ایرانیان بسیار آموزنده و گره گشا است) می‌کردند. وجود زیارتگاهای آتش در این منطقه بدین گواهی می‌دهد بویژه آتشکده مادها در تپه نوشیجان. اینکه گرامی‌داشت آتش در تمام طول تاریخ تا ظهور اسلام در ایران در درجه نخست قرار داشت از نقش و اهمیت آتش در زندگی معنوی آتورپاتکان نام نخستین تاجدار کشور «آتورپات» گواهی می‌دهد. که معنای نگهبان آتش را دارد. منتخبات آتش نیایش به گونه گسترده در “خرده اوستا” جای داردکه حکایت از این می کند که آذر پسر اهورامزدا است. خدمتگزاران آتش “آتروان” از تیره مغان بدون شک تاثیر بزرگی بر فلسفه یونانیان گذاشتند که ارسطو آن را تائید نموده است. نقش آتش، زیارتگاه‌های آتش با موبدان فراوان آتورپاتکان در دوران ساسانیان بسیار بود. آتش در اوستا، تعلیمات زرتشت و حتی شاید در تصورات مزدایی‌ها نقشی چنان بزرگ داشته است، که گاه‌گاه زرتشتیان را آتش پرست می‌نامند.

در خصوص ریشه‌یابی نام آذربایجان پژوهشگر گرانمایه ایرانی الاصل در صفحه ۶۱ کتاب می‌نویسد: بر خلاف گفته های مولفان نا آگاه، دال بر آنکه شکل نخستین این نام آذربایجان “جان” بوده است، در منابع باستانی شکل‌های دیگری وجود دارد که ذیلا  جدولی از این منابع ارائه می‌گردد:

پهلوی کتابی ATURPATAKAN

اشکانیان ATRAPATAKAN
آسوریان ADORBIGAN
بیزانسی ADERBIGAN
ارمنی قدیم ATRPATSAN,ATRPAYKAN,ATRAPATAKAN

گرجی قدیم ADERBAYGAN

 شکل های اول نام آذربایجان که در بالا ذکر گردید، در زبانهای گوناگون بر پایه قانون های خاص این زبانها طراحی شده‌اند و همین گواهی می‌دهد که شکل اصلی واژه ، ساختار ایرانی دارد که شکل ویران شده ایرانی آن «آتَرْپاتَکان» است. کمک آتورپاتکان به هخامنشی‌ها در مقابله با یونانیان و نهایتا نجات سرزمین آتورپاتکان از یورش یونانیان در آغاز سالهای ۵۰ قرن چهارم پیش از میلاد، هنگامی که اردشیر در گذشت، قدرت هخامنشیان رو به انهدام نهاد و پایان قدرت آنان بسرعت نمودار گردید. در سال ۳۳۱ پیش از میلاد یونانیان و مقدونیان از فرات و دجله عبور کرده و در نزدیکی اربیل و اروند بودند. در نبرد “گوگمل” ارتش داریوش سوم کاملا با شکست سنگین روبرو شد. شاه شاهان هنگامی از میدان جنگ گریخت که نتیجه آن هنوز معلوم نبود، برای اسکندر تمام راهها و مراکز مهم دولت هخامنشیان گشوده شد. او بابل و شوش را اشغال کرد و پس آنگاه به پارس هجوم آورد. هر دو پایتخت پارسیان یعنی پاسارگاد و تخت جمشید به تصرف او در آمد. از این جا اشغالگران مقدونی غنیمتهای زیادی را که برابر با ۱۲۰ “تالانت” نقره و طلا، ظروف بسیار زرین و سیمین بود به تاراج بردند. شهر شاهان «تخت جمشید» به آتش کشیده شد. داریوش سوم به ماد گریخت. مادها تحت راهبری شهربان هخامنشیان در «ماد آتورپاتکان» در نبرد  گوگمل بر علیه یونانیان و مقدونیان شرکت ورزیدند. ما نمی‌دانیم که رابطه دو جانبه آتورپات و داریوش سوم بعد از نبرد گوگمل چگونه بوده است! اما امکان دارد، رابطه آنان قطع نگردیده بوده، زیرا  آتورپات  و متحدان او از داریوش سوم جانبداری می نمودند اما کمی پس از آن متحدان آتورپات، کادوسیان و سکیف ها از داریوش سوم جانبداری نکردند. احتمال دارد که شاه شاهان از سوی خود آتورپات  نیز جانبداری نشده باشد و به همین روی داریوش سوم اکباتان را ترک نمود و به مناطق شرقی امپراتوری ایران گریخت و در آنجا به قتل رسید. و بدین گونه که به قول استاد جنیدی در زمان پایانی هخامنشیان و آغاز کار اسکندر و سلوکیان، آتورپات ( نگهبان آتش ) با کاردانی خویش آن بخش از ایران را (آتورپاتکان = آذربایجان ) از یورش یونانیان بر کنار داشت و نام خویش را بر آن مرز نهاد.

  • نویسنده : علیرضا زیاری
  • منبع خبر : آذرپژوه