گروه فرهنگ و ادب: در ۱۷۱۵ میلادی [۱۱۲۷ ق/ ۱۰۹۴ خ]، پزشکی اسکاتلندی که از اعضای سفارت پترکبیر بود، ضمن سفر به اصفهان در تبریز توقف نمود. جان بل (John Bell) که به همراهی فرستادۀ پترکبیر، آرتیمی پتروویچ والنسکی به ایران آمد و تا حدود چین سفر کرد، تبریز این عهد را شهری بسیار بزرگ و به غایت پرجمعیت یافت که با شماخی ۱۰ روز و با اصفهان ۲۵ روز راه کاروان رو فاصله داشت. نخستین ملاحظات جان بل درباره ویرانیهای وارده بر شهر تبریز ناشی از حملات ویرانگر ترکان عثمانی و شکوه و عظمت پارهای از ساختمانها و به ویژه مساجد شهر، جالب است. از آن جمله وی مینویسید:
«در اطراف شهر تبریز بقایای عمارات قدیمی باشکوهی به چشم میخورد، به ویژه معبدی کهن سال که آن را به مسجدی مبدل ساخته بودند و اکنون ویرانه افتاده است و کسی به آن اعتنایی نمیکند. در زیر سقف این عمارت ستونهای باشکوهی از سنگ سماک تقریباً یکپارچه قرار دارد که پارهای از آنها مایل به سبزی است، و در بعضی دیگر رگههایی زرین دیده میشود، این بنا که تزییناتی به غایت بدیع و استادانه دارد، به چشم متناسب و موزون میآید. به هر تقدیر مرا توانایی توصیف تناسب و زیبایی این ستونها نیست و در شگفتم که این همه آثار گرانبها، چسان از شر ایلغار آن همه لشکریان بربر [عثمانی]، ایمن مانده است.»
سپس جان بل، شرح مفصلی دربارۀ لطماتی که بر اثر مهاجمات پیاپی اقوام مختلف از جمله ترکان عثمانی بر ایران وارد آمده است، مینگارد و میگوید: از عهد اسکندر، نخستین ایران گشای بیگانه، تا عهد خود وی این سرزمین تاریخی به حدی دستخوش مهاجمات و انقلابات و دگرگونیها بوده است که «اکنون در میان شهرها و ایالات، به کمتر نامی یا وصفی بر میخوریم که با نامها و توصیفهای دورههای باستانی ذرهای شباهت داشته باشد.»
پارهای از ملاحظات جان بل دربارۀ تبریز و هم چنین شهرهایی مانند ساوه و قم و کاشان و اصفهان و رشت، نموداری از آشفتگی و نابسامانی اوضاع ایران، در اواخر عهد صفویه است. مسلماً در این تاریخ که آخرین رشتههای نظم و آرامش کشور در زیر دست مشتی رمال و دعانویس، تدریجاً در شرف پاره شدن بود، تبریز حیثیت بازرگانی خود را از دست میداد، و پارهای از مردم شهر، مستمند شده بودند. به واسطۀ شدت سردی هوا و نبودن اسب و شتر، اعضای سفارت پترکبیر در اواخر ۱۷۱۶ میلادی [۱۰۹۵ خ] ناگزیر بودند مدتی در تبریز بمانند. جان بل مدعی است که در این موقع، مردم مستمند شهر بیاندازه در مضیقه بودند «و قیمت نان و سایر ضروریات زندگی چنان گران شده بود که شنیدم بسیاری از مردم، در خیابانها تلف میشدند.»
در همین تاریخ [دوم ژانویه ۱۷۱۷ م / ۱۳ دی ۱۰۹۵ میلادی] بود که به قول جان بل، مسیو ریشارد نامی از فرقه عیسویون (ژزوییتهای) فرانسه که او هم با نامههایی از طرف پاپ خطاب به شاه سلطان حسین عازم اصفهان بود به تبریز رسید و با اعضای سفارت پترکبیر آشنا گردید.
از آثار تاریخی، وسعت و جمعیت و وضع بازار تجارت حریر و قالی و پارچههای کتانی تبریز که بگذریم، بقیه ملاحظات جان بل آن قدرها جالب نیست. وی کوچههای تبریز را باریک و نامنظم خانههای خشتی و گلی شهر را عادی و تبریز را فاقد هر گونه بارو و استحکامات دیده است. تنها نکتۀ جالبی که در سفرنامۀ وی میآید وجود مادهای مرمرگون است که در نزدیکی تبریز بدست میآمده: «حدود چهار پنج فرسخی شهر تبریز، دشتی قرار دارد که آن را رومی نامند. در میان دشت، چندین چشمه آب وجود دارد. مقداری از آب این چشمهها راکد میماند و میگندد و پس از مدتی در زیر این آبهای راکد، مادهای مرمرگون پیدا میشود که ایرانیها این ماده را به هر اندازه و ابعادی که بخواهند میبرند. من خود به چشم، این مادۀ مرمرگون را که دو یا سه اینچ ضخامت دارد دیدهام. این سنگ به آسانی صیقلی میشود و شفاف است. اما مثل بلور نیست. آن را به ورقههای نازکی اره میکنند و به جای شیشه در پنجرۀ گرمابهها و اتاقهای خصوصی خود بکار میبرند و محتمل است ستونهای بزرگی که قبلاً از آنها سخن گفتهام از این گونه مرمر تراشیده شده باشد.»
یادآوری این نکته که جان بل پزشک مخصوص والنسکی دربارۀ فقدان کان سنگ مرمر در ایران اشتباه کرده بود، از مسایلی است که نیازی به طول و تفصیل ندارد، چه کشیش عیسوی (ژزوییت) پادری ویلوت (P. Villote) فرانسوی که در سال ۱۶۹۶ میلادی (۱۰۷۵ خ) یعنی نوزده سال پیش از جان بل در ایران سفر کرده و از ژوییه سال ۱۶۹۶ تا اکتبر ۱۷۰۸ (آبان ۱۰۸۷ خ) در اصفهان بوده است، موکداً از کانهای زر و سنگ مرمری که در نزدیکی تبریز وجود داشته است یاد میکند و مینگارد: «اما ایرانیان که در تن آسایی، دست کمی از ترکان ندارند، بدبختانه از هیچ کدام از این ذخایر سرشار طبیعی بهرهای بر نمیدارند.» پادری ویلوت درباره تبریز مینویسد:
«این شهر میعادگاه بازرگانانی است که پیوسته از هندوستان و ایران به عثمانی و برعکس از عثمانی به هندوستان و ایران سفر میکنند و بازارهای این شهر را از کالاهای تمامی ملتهای جهان و هم چنین کالاهای فوقالعاده نادر اروپا انباشته میسازند. حکومت تبریز مقام نخست را در ایران دارد و خان همه ساله مبلغ سی هزار تومان که برابر ۰۰۰/۶۰۰ اکوی (Ecus) فرانسه است به شاه مالیات میدهد.»
پادری ویلوت، تبریز اوایل سده دوازدهم هجری را بدون شک پس از اصفهان، بزرگترین، پرجمعیتترین، ثروتمندترین و مهمترین مرکز بازرگانی ایران میشمرد، و میگوید: «در این هنگام، تبریز پانزده هزار خانه و بیرون از محوطۀ بازار شهر، در همین حدود دکان و سیصد باب کاروانسرا و دویست و پنجاه باب مسجد و بالاخره متجاوز بر سیصدهزار نفر جمعیت داشته است.» ویلوت آماری را که ژان شاردن بیست و سه سال پیش از وی در سفرنامهاش ضبط کرده بود، نقل میکند و عقیده دارد که رقم ۰۰۰/۵۵۰ نفری که شاردن نوشته بود و یک میلیون و صدهزار نفری که پارهای از معاصرین خود وی جمعیت واقعی تبریز میدانستند، هر دو اغراق است. هم چنین پادری ویلوت از قول سر حلقۀ عیسویان کاتولیک شهر تبریز، ابعاد میدان مرکزی شهر را سیصد در یکصد و پنجاه گام نوشته است که به این حساب خلاف نوشته شاردن از میدان چهار باغ اصفهان به مراتب کوچکتر بوده است. بازارهای تبریز، فراوانی خواربار، وفور کالاها، اعتدال هوا، مساجد زیبا و عمارتهای کاشی کاری شده، باغهای بزرگی پر از گل و میوه و به ویژه «وفور خربزه در هر فصل»، از نکاتی است که پادری ویلوت به تفصیل در سفرنامۀ خود میآورد.
Δ
Thursday, 21 November , 2024