گروه تاریخ: تصرف شهر گنجه و شهادت جوادخان زیاداغلی قاجار ـ آخرین مرزبان ایرانی گنجه ـ یک تراژدی در تاریخ ایران بوده و آغازگر سلسله جنگهای ویرانگر روسیه علیه ایران بود که به تجزیهی ۱۷ شهر قفقاز از میهن منجر شد. در این میان مقاومت دلیرانه جوادخان در مقابل دشمن، سرآغاز مجاهدتهای سپاهیان ایران به فرماندهی عباسمیرزا ولیعهد بود که ۱۲ سال به طول انجامید. روسها با استفاده از خلأ قدرت ناشی از مرگ آغامحمدخان قاجار توانسته بودند گرجستان را تصرف نمایند و سپس در سودای تصرف گنجه و سایر ولایات افتادند. ژنرال سیسیانوف در سال ۱۸۰۱م به فرماندهی کل قفقاز منصوب شد و شروع به تحریک و بهانهجویی جهت حمله به گنجه نمود. وی «قبل از حمله به گنجه، جواد خان حاکم ایرانی گنجه را به اطاعت روسیه فرا خواند، لیکن جواد خان زیر بار نرفت. سیسیانوف که مرکز ستاد خود را در تفلیس برقرار کرده بود و نیروهایش در نزدیکی ولایت گنجه مستقر شده بودند، از جوادخان مالیات یکساله آن ناحیه را خواست. جوادخان مراتب را به شاه اطلاع داد و از تهران لشکریانی به یاری او رهسپار شدند؛ اما پیش از اینکه قوای ایران برسد، سیسیانوف در ماه دسامبر ۱۸۰۳ (رمضان ۱۲۱۸ق) شهر را محاصره کرد. مؤلف مأثرالسلطانیه مینویسد: جوادخان چندین بار از شهر بیرون آمد و خود را به لشکریان روس زد و کاری نتوانست از پیش ببرد و سرانجام به واسطه مخالفتی که در میان وی و نصیببیک شمسالدینلو از فرماندهان لشکر۱ رخ داد و درنتیجه ارمنیان گنجه خیانت کرده، تسلیم روسها شدند، بامداد غره شوال ۱۲۱۸ق روسها بر قلعه هجوم آوردند و پس از سه ساعت جنگ،۲ جوادخان و یکی از پسرانش۳ کشته شدند و شهر به تصرف سربازان روس درآمد.»(نفیسی،۱۳۳۵: ص۲۴۱)
در ناسخالتواریخ آمده است: «ارتش روس آهنگ تسخیر گنجه نمود و قلعه گنجه را محصور داشت. جوادخان قاجار ـ حاکم گنجه ـ صورت حال را به دست سفیری انفاذ حضرت پادشاه داشته، خود با جماعتی که داشت، از قلعه بیرون شده جنگ پیوست. نصیببیک شمسالدینلو، برادرزاده علی سلطان شمسالدینلو۴ و ارامنه گنجه در میدان، جوادخان را گذاشته، به روسیه پیوستند. ناچار جوادخان به محاصره افتاد و روسیان از چار سوی یورش آورده، قلعه را فرو گرفتند و جوادخان را با پسر و جمعی از لشکر مقتول ساختند.»
سعید نفیسی در کتاب «تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران» به نقل از منابع گرجی در مورد حمله سیسیانوف به گنجه، تاریخ اول شوال ۱۲۱۹ برابر با سوم ژانویه ۱۸۰۵ را قید میکند؛ اما طبق آنچه در منابع دیگر آمده، تاریخ تصرف گنجه در روز اول شوال ۱۲۱۸ برابر با سوم ژانویه ۱۰۸۴ میباشد. عدهای نیز تصرف گنجه را در روز چهارم شوال ۱۲۱۸ قید کردهاند.۵ سیسیانوف طبق آنچه به نقل از منابع گرجی آمده: «برای گرفتن گنجه از تفلیس رهسپار شد، جوادخان بیرون شهر با او روبرو شد؛ اما شکست خورد و به ارگ شهر پناه برد و لشکریان روسیه شهر را گرفتند. سیسیانوف هرچه جوادخان را دعوت کرد تسلیم شود به جایی نرسید. سیسیانوف چون میخواست لشکریان خود را در ارگ شهر جا بدهد، به او پیشنهاد کرد که همه دارایی او مصون باشد و خود او وارد خدمت روسیه شود؛ ولی جوادخان زیر بار نمیرفت. ناچار سیسیانوف به لشکریان خود دستور داد، نردبان بگذارند و ارگ را تصرف کنند. سپاهیان روس (در سوم ژانویه ۱۸۰۴ر شوال ۱۲۱۸) به پای دیوار ارگ رسیدند و از دیوار بالا رفتند و ارگ را گرفتند، و آن روز عید فطر بود و بامداد روز عید ارگ را گرفتند. در این جنگ مردم کرتیل شرکت مؤثری کردند، و شهر را آتش زدند.۶ لشکریان روسیه هم در این گیرودار بسیار خشمگین بودند.
جوادخان دلیرانه مقاومت کرد و در جنگ کشته شد، ارگ را بهکلی نابود کردند و عدهای از مردم شهر را کشتند. در این واقعه ۴۰۰ تن از سپاهیان روس جان سپردند و پس از آن سیسیانوف گنجه را تعمیر کرد و آن را تابع تفلیس قرار داد و مردمی را که گریخته بودند، به آنجا بازگرداند و آن شهر را «یلزابدپول» نام گذاشت به نام امپراتریس (یلزواتا الکسئیونا) زن الکساندر اول و این تغییر نام، رسما پذیرفته شد. چون این خبر به امپراتور الکساندر رسید، منصب ژنرالی به او داد و به افسران روس نیز درجه و نشان داد.»۷ (نفیسی،۱۳۳۵: ص۳۱۹)
علاوه بر اشاراتی که منابع گرجی در مورد جنگ گنجه دارند و آنچه در ناسخالتواریخ (جلد قاجاریه) و نوشتههای وقایعنگار مروزی۸ و کتابهای دیگر آمده، در کتاب جنگ دهساله ایران و روس تألیف جمیل قوزانلو نیز چگونگی حمله سیسیانوف به شهر گنجه شرح داده شده که میخوانیم: «روز سوم ماه شوال ۱۲۱۸ق، حاکم و فرمانده ساخلو شهر گنجه که اصلاً قفقازی بود،۹ مجمعی از اهالی شهر در سربازخانه منعقد نموده، مشغول مذاکره وضعیت گرجستان و تجمع ارتش روس در قرب ناحیه گنجه بوده و با حضور علما و امنای دین و سرکردگان قرهباغ، شرحی از صدمات مسلمانان تفلیس و سایر نقاطی را که روسها اشغال کرده بودند، بیان کرده و مسلمانان را دعوت نمود که اسلحه بردارند و صدهاهزار مسلمان را نجات دهند و در پایان مذاکره، از وضعیت قلعه و کم بودن ساخلوی آن صحبت میکرد که غفلتا توپهای روس از خارج شهر صدا کردند، فیالفور حضار پرچمی ترتیب داده به کمک مستحفظین قلعه شتافتند.
آن روز تا غروب توپخانه شهر و قلعه را از بلندترین نقاط به توپ بسته، در نقاط مختلفه ایجاد حریق نمود. پس از بمباردمان سخت، روسها به خندقهای ایرانیان شروع به تعرض نمودند. به علت مقاومت جدی ایرانیان، فرمانده قشون روس دستور میدهد که در تمام جبهه به طور یکنواخت حمله نکنند؛ زیرا به این ترتیب در همهجا ضعیف خواهند شد، بلکه باید نقاط خیلی مهم خط محاصره را در مدنظر گرفته و تهاجمات را روی جناحین نبرد بسط بدهند. در خلال این اوقات تیراندازی توپخانه روس روی جبهههای سربازان ساخلوی شهر و به جبهه اهالی گنجه به طور فوقالعاده شدت یافته، در هر دو جبهه خسارت عمده وارد آورد، محاربه آن به آن شدیدتر میشد. نبردی که ژنرال «ایشپخدر» اداره کرد، در تمام محیط گنجه چنان وسعت و شدتی پیدا کرد که نزدیک بود مقاومت ایرانیها درهم شکند. تمام نُه ساعت تعرض و هجوم روسها دوام کرده، بالاخره روز هم به پایان رسید، تاریکی شب همه را احاطه نموده، صدای توپ و تفنگ کمکم زائل گردید. از نصفشب باز تهاجمات پیادهنظام روس شروع شد، سربازان ایران موفق شدند، در خندقهای «باغلارباشی»، حملات روسها را دفع و موقعیت خودشان را حفظ کنند؛ ولی در جبهه جنوب اهالی و مجاهدین نتوانستند از تهاجمات شدید روس جلوگیری بنمایند، رجعت و هزیمت ابتدا از این نقطه شروع شد…
از صبح چهارم شوال… ژنرال ایشپخدر دستور کلی داد که به تکمیل موفقیت پرداخته و در هر دو جناح نبرد را بسط دهند. کمی قبل از طلوع باز هنگهای روس شروع به تعرض نمودند. حمله ارتش روس در اثر حملات متقابله ایرانیان قدری ضعیف شد؛ ولی بهزودی تقویت یافته باز حمله کردند. این هجوم را هم فوج گنجه در سایه جسارت رئیس هنگ دفع نمود. جوادخان فرمانده هنگ شهر گنجه مردی رزمآزما و کشورگشا بود. چنانچه (در عمر ۴۸ ساله خود)،۱۰ لااقل ۱۵ بار محاربه کرده؛ اما این بار نبرد نظیر محاربات پیش نبود که مرکب از یک رشته تطاول و تاراج و منظور عمده آن غنیمت باشد، بلکه عموماً جنبه مذهبی، سیاسی و ملی باعث آن میشد. فرزند جوادخان که رئیس مجاهدین محله پایین بود، در سر کوچه مسجد عباسی، جلو تهاجمات روسها را گرفته، شمشیر به دست به آنها حمله نمود، دسته علما با مجاهدین یکی شده، در سر کوچهها سخت جلو روسها را گرفتند، دشمنان که آنان را دیدند، دانستند که همه دل به مرگ نهادهاند و این بود که تفنگها و شمشیرهای خود را محکم به دست گرفته به تیرباران پرداختند؛ ولی مجاهدین از هم جدا نشده و با دسته علما خود را همچنان فشرده به هم نگاه داشته، به سوی دشمن دویدند و حربههای آنها را از دستشان ربوده، با حربه به سر و رو و سینه و شانه آنان زدند و بسیاری از ایشان را به خاک انداختند؛ ولی روسها هم دلیری کرده کینه بازمیجستند و شمشیرها را به دست لخت خود گرفته، جلو میرفتند، در این اثنا چهار فوج قزاق به آنها کمک رسیده نبرد با یک شدت فوقالعاده دوام کرد، روسها بسیاری از علما و مجاهدین را بکشتند، نیزه، شمشیر، قمه، کارد، چاقو به کار میبردند. در این میان توپچیهایی که از قلعههای اطراف رجعت کرده… بیدرنگ به سوی قتلگاه دویدند که یاوری نمایند و چون بدانجا رسیدند، از عقب سر با شمشیر به روسها حمله کردند، کشتوکشتار به آخر مرحله رسیده و کمی قبل از طلوع آفتاب، مجاهدین دور مسجد کاملاً به قتل رسیده و یک عده از علما و اهالی شهر به طرف تپههای شمالی شهر، یعنی به خطوط دفاعی سربازان فوج گنجه رجعت و پس از رسیدن به آنجا، مجدداً حالت دفاعی به خود گرفته باز با دشمن داخل مقابله شدند.
غارت
ارتش روس فوج فوج وارد شهر شده و خونریزی سختی برپا گردید… از هر سوی میتاختند و خون مقتولین تا زانوی آنها میرسید. تقریباً دههزار مسلمان در قرب مسجد قتلعام شدند و هر کس در آنجا راه میرفت، پایش را خون میگرفت. از اهل شهر هیچکس جان نبرد و حتی زن و اطفال خردسال را هم معاف ننمودند… پس از کشتار، نوبت به غارت رسید. قزاقها چون از خونریزی سیر شدند، به خانهها ریختند و هرچه به دستشان افتاد، ضبط کردند… هر سرباز روس به هر جا وارد میشد، آنجا را ملک طلق خود میدانست… در این بین دهقانان اطراف گنجه به شهر هجوم آورده، از روسها کمی انتقام کشیدند؛ اما چون عده آنها کم بود، بهزودی محو و نابود شدند و شهر از ایرانیان خارج شد. روز چهارم ماه شوال ۱۲۱۸ هجری، محاربه در بین کوچههای شهر گنجه دوام داشت. بالاخره کمی قبل از غروب آفتاب، آخرین ضربت مهیب ایرانیان به عدم موفقیت منجر و… تمام اهالی شهر بدون استثنا قتلعام گردیدند. روسها در این شهر به قدری سفاکی به خرج دادند که نمونه محشر گردید و گذشته از قتلعام و غارت عمومی، مساجد مسلمانان با خاک یکسان گردیدند.»۱۱(قوزانلو:۱۳۶۲:ص ۱۵ـ ۱۹)
و اما عادلخان زیادخاناُف (زیاد اوغلی) فرزند ابوالفتحخان گنجهای پسر اسماعیلخان نواده جوادخان گنجهای در کتاب «طیران قلم»۱۲ از فداکاری جد خود (جوادخان)، یاد کرده و ضمن آن احساسات خود نسبت به وطن آبا و اجدادیاش ایران را نیز بازگو نموده است. او از سال تجاوز روسها به گنجه چنین یاد میکند: «جوادخان آخرین خان مستقل گنجه بود، نسل خانواده زیادخان (زیاد اوغلی) چند قرن در ایالت گنجه به طور موروثی حکمرانی مستقل داشت و حدود خانی ایالت گنجه در زمان نادرشاه از پل خداآفرین رود ارس تا پل قرمز در گرجستان نزدیک تفلیس بود. وقتی که قشون امپراتور روس در تحت سرکردگی ژنرال سیسیانوف شروع به تصرف قفقازیه که تحت حمایت دولت علیّه ایران بود نمود، به گنجه از طرف تفلیس هجومآور شدند، جوادخان شخصاً دفاع قلعه گنجه را به عهده خود گرفت. هرچند از طرف ژنرال سیسیانوف، شرایطی خیلی بامنفعت و مفید برای خود جوادخان و نسلشان تکلیف شده بود، و به موجب شرایط فوق، تمام املاک ایالت گنجه ارثاً در تحت تصرف خانواده جوادخان درمیآمد و جوادخان و نسل او ارثا خان مستقل گنجه باقی میماندند و در عوض از تحت حمایت ایران خارج و تحت حمایت امپراتور روس قرار میگرفتند و سالیانه، ۲۰هزار منات (روبل) به خزانه امپراتوری میبایست بپردازند، معذلک جوادخان تمام این شرایط را رد نموده و زیر بار این ننگ نرفت. تا پنج دفعه ژنرال فوق این پیشنهاد را تجدید کرد؛ اما باز جوادخان به طور قطعی رد کرد، آخرالامر ژنرال مزبور به جوادخان به وسیله مراسله سختی تهدید نمود که در مقابل این مقاومت و ایستادگی قلعه گنجه را گرفته و شما را به قتل خواهم رسانید. جوادخان در جواب نوشت: «تا من زنده هستم، شما برای گرفتن قلعه قادر نخواهید بود، مگر اینکه اول از روی جسد من گذشته، بعد وارد قلعه شوید. آن وقت در رفتار با جسد من اختیار با شماست.»
در فصل زمستان در اوایل ماه رمضان، جنگهای خیلی سخت شروع و قشون روس حمله به طرف قلعه گنجه نمود، مدت یک ماه متوالیا به جنگها ادامه دادند، فقط وقت صبح در تاریخ سوم ژانویه ۱۸۰۴، روز عید فطر قشون روس به برج قلعه که «حاجی قلعه» نامیده میشود و تا حال به یادگار باقی است، حمله کرده، متصرف شدند و در همان برج جوادخان شمشیر به دست در پای توپ در ردیف اول مدافعین به شهادت رسید. در همانجا، فرزند بزرگش حسینقلیخان هم مقتول گردید. فقط بعد از شهادت جوادخان، تصرف قلعه گنجه برای ژنرال سیسیانوف ممکن بود…
عید فطر در آن روز در شهر گنجه یک روز مصیبت ملی شد یک مشت قشون اسلامی تمام ماه رمضان را با لشکر بیشمار امپراتوری جنگیده، روز عید با سردار خود با خون الوان شده، بیرق مقدس استقلال را به آغوش گرفته، جان خود را در راه دفاع وطن عزیز خود تسلیم نمودند. به جای بیرق مقدس فوق، بیرق یک دولت خارجی جهانگیری جا گرفت، نیکنامی حقیقی را اشخاصی دارند که مرگ با شرف در راه وطن خود را به حیات بیشرف این دنیا ترجیح میدهند.
بعد از شهادت جوادخان گنجهای، «عباسمیرزا نایبالسلطنه» که سردار قشون ایران بود، در سنوات ۱۸۱۱ و ۱۸۲۶م در مقابل قشون جهانگیر روس در قفقاز با کمال فداکاری و رشادت جنگیدند. آخرین محل جنگ او در ۱۳ ماه سپتامبر ۱۸۲۶ در شرق گنجه نزدیک قبر شاعر مشهور و نامی عالم، «شیخ نظامی گنجوی» به وقوع پیوست. سیسیانوف پس از تصرف گنجه به امپراتور نوشت: «قلعه مهم گنجه شکست، راه هندوستان باز گردید، متأسفم که جوادخان کشته شد.» (زیادخانوف،۱۳۸۱: ص۲۵ـ۲۱)
نامه دلیران
جهت آنکه فداکاری جوادخان و مردم دلیر گنجه در مقابل دشمنان بیشتر در معرض دید خوانندگان قرار گیرد، بخشهایی از نامه جوادخان که قبل از حمله سیسیانوف به گنجه در پاسخ به تهدیدات او به تحریر کشیده و برای سیسیانوف فرستاده در ذیل آورده میشود: «نوشته بودی که در ایام طومار دده فال، گنجه تابع گرجستان بود! این سخن را هیچکس نشنیده است؛ اما پدران ما که عباسقلیخان۱۲ و سایرین باشند، در گرجستان حاکم بودهاند، هرگاه قبول ننمائید، از مردان پیر اهل گرجستان تحقیق نمایید، که عباسقلیخان در گرجستان، حاکم و والی بوده است یا نه و بالفعل مسجد و دکان او در گرجستان هست و خلعت و تعلیقه او هم در خانه اهل گرجستان است و از ایام پدر آرکلیخان و پدر ما، سرحد گنجه و گرجستان معلوم بوده که از کجا تا به کجاست…
الحال پادشاه ایران الحمدلله و المنه در نزدیک و حالا غلام سردارش به اینجا آمده است و قشون هم آمده و باز میآید و دیگر اینکه نوشته بودی که گرجستان به پادشاه تعلق دارد و از تجار او هم مال گرفتهاید درست است.۱۳ اما روز اول که شما وارد گرجستان شدید به شما نوشتیم و آدم فرستاده، معلوم کردیم که «نصیب» که رعیت ماست و از ما روگردان شده، اموال تجار ما را گرفته است و خیال کردیم که شما که نوکر پادشاه هستید، البته مال آدم ما را گرفته میدهید، و نصیب و سایر شمسالدینلوها۱۴ را که از ما روگردان شدهاند، گرفته به ما خواهید داد، دیدیم که هیچکدام را به عمل نیاوردید و ما هم آنچه گرفتهایم از دیگران بپرسید و ببینید که از رعیت گنجه که شمکوری باشد گرفتهایم یا از اهل گرجستان گرفتهایم…
هرگاه بنای دعوا دارید، ما هم آماده جنگ هستیم و اگر از توپ و توپخانه خود لاف میزنی، از شفقت خدا توپ ما از شما کمتر نیست، هرگاه توپ شما یک گز است، توپ ما سه گز و چهار گز است و نصرت هم با خداست و از کجا معلوم میشود که شما از قزلباش۱۵ رشیدتر هستید، شما دعوای خود را دیدهاید و دعوای قزلباش را ندیدهاید.
و نوشته بودی که آماده جنگ باشم. از آن وقت که شما به شمسالدینلو۱۶ بودید و رعیت ما را تابع خود کردید، از آن روز تا به حال در تدارک هستیم و حاضر و آماده بودهایم. هرگاه دعوا میکنی، دعوا خواهیم کرد و آنکه نوشته بودی که هرگاه این سخنها را قبول نمیکنی، بدبختی تو را گرفته است، ما همچنین میدانیم که شما هم به این خیال افتاده، آمدهاید، شما را بدبختی کشیده از پطرزبورک قضا به اینجا آورده، انشاءالله تعالی بدبختی شما معلوم خواهد شد!» (اداره انتشار اسناد،۱۳۷۲: ص۱۵۸،۱۵۹)
پس از استقرار روسها در گنجه، اغورلوخان پسر جوادخان به ایران آمد و نیز بعداً دولت روسیه مادر اغورلوخان را که در گنجه بود، به همراه یکی از بزرگان قاجاریه که در گنجه محبوس بود، به دربار عباسمیرزا نایبالسلطنه فرستاد. (علی پورصفر، حکومتهای محلی قفقاز در عصر قاجاریه، ص۱۵۸)
آوازه فداکاری و دینداری جوادخان گنجهای و تعصب قزلباشی۱۷او که ایران جلوهگاه ظهور و نمود آنها بوده، موجب آن بود که او همواره دولت ایران را یگانه پشتیبان خود در مقابل تجاوزات بیگانگان بداند که این موضوع آشکارا در پاسخ او به سیسیانوف نمودار است. در آن زمان دربار و خصوصا عباسمیرزا ولیعهد و فرمانده کل قوای ایران، به جوادخان توجه عمیق داشتند و شهادت قهرمانانه او در راه دین و میهن و خاطره فداکاری او، همواره عباسمیرزا را متأثر مینمود، به طوری که این تأسف در نامهای که به ناپلئون، امپراتور فرانسه مینویسد نیز مشهود است: «در این اوقات [۱۲۱۹قر۱۸۰۴م] که کارگزاران آن دولت رأیت عزیمت به ولایات روس برافراشته و ایشان را از تعرض به سرحدات ممالک محروسه ایران ممنوع داشته بودند، جواب ایشان بوده که ممالک گنجه و گرجستان را از اولاد ارکلیخان والی گرجستان و جوادخان حاکم گنجه خریده و بدان جهت متعرض گردیدهاند، اولاً اینکه معامله طایفه مزبوره خلاف واقع و محض تهمت و مخالف رأی و رویّت است و بر فرض وقوع، بر هر صاحب بصیرت به بدیهه عقل، روشن و مبرهن است که مبایعه ملک با مالک است نه با زارع و دشتبان و اختیار گله با صاحب است نه با شبان و هویداست که بهایی که در ازای این معامله ادعایی به اولاد ارکلیخان و جوادخان رسیده است، همین است که گرگینخان پسر بزرگتر ارکلیخان از جام قهر ایشان شربت زهر چشیده و جوادخان حاکم گنجه از تیغ بیدادشان ساغر مرگ کشیده و بقیه اولاد ایشان برخی در ولایات روس محبوس و بعضی دیگر از خانه و وطن و محل و مسکن نومید و مأیوس، معتکف این آستان شوکت مأنوسند.»/ محمد بهمنی قاجار
پینوشتها:
۱- نصیببیک شمسالدینلو از رعایای جوادخان بود که به او خیانت کرد و با روسها همکاری نمود.
۲- جنگ برخلاف نظر منابع گرجی سه ساعت طول نکشید. عادلخان زیادخانوف از بازماندگان جوادخان گنجهای مینویسد: جنگ متوالیاً یک ماه طول کشید. (طیران قلم، انتشارات مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امورخارجه، چاپ اول، سال ۱۳۸۱، تهران، ص۲۲). جمیل قوزانلو در کتاب جنگ اول ایران و روس، انتشارات دنیای کتاب، تهران، ۱۳۶۲، در صص۱۵ تا ۱۹ مینویسد: جنگ در روزهای سوم و چهارم شوال، دو روز تمام دوام داشت.
۳- پسر بزرگ جوادخان به نام حسینقلیخان در این جنگ کشته شد. (زیادخانوف، پیشین، ص۲۲)
۴- طبق روایات گرجی: «هراکلیوس به همراهی ابراهیم خلیلخان یک سال پس از فتح تفلیس وسیله آغامحمدخان، به گنجه حمله کردند.» این عمل ابراهیم خلیلخان به تلافی همکاری جوادخان با آغامحمدخان بود. در یورش به گنجه، ابراهیم خلیلخان جوانشیر، سلیمخان شکی و علی سلطان شمسالدینلو که هر سه متحدان هراکلیوس بودند، به گنجه آمدند و از جوادخان خواستند که حکومت را به علی سلطان شمسالدینلو نماینده هراکلیوس واگذارد. جوادخان که از رویارویی با گروه مخالفان بیم داشت، با پایداری شکوفهخانم همسرش و مذاکرات او با علیسلطان و یادآوری نیکیهای خود در حق وی، علیسلطان را از همراهی با مخالفان بازداشت و به اطاعت دوباره جوادخان بازآورد.» (ن.ک به: علی پورصفر، ص۱۵۶)
۵- در نوشتهها و کتابهای مختلف تاریخ تصرف گنجه در شوال سال ۱۲۱۸ برابر با سوم ژانویه ۱۸۰۴م قید شده؛ از آن جمله جمیل قوزانلو در کتاب جنگ ده ساله ایران و روس، صص۱۵ـ ۱۹، تاریخ تصرف گنجه را چهارم شوال دانسته. زیادخانوف، تاریخ اشغال گنجه را در روز عید فطر سال ۱۲۱۸ برابر با سوم ژانویه ۱۸۰۲ میداند. طیران قلم
۶- متون گرجی شرکت گسترده مردم کرتیل گرجستان را به انتقام شرکت مردم گنجه در قوای آغامحمدخان در تصرف تفلیس در سال ۱۷۹۵م (۱۲۱۰ق) میدانند. (نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، ج۱، مؤسسه مطبوعاتی شرق، تهران، ۱۳۳۵)
۷- امیرحسین آذر، به تصحیح هوشنگ آذر، «تاریخ جنگهای ایران و روس»، یادداشتهای میرزا محمدصادق وقایعنگار مروزی، چاپ اول، ۱۳۶۹٫
۸- در آن هنگام مناطق جنوبی قفقاز فرمانبردار ایران بودند، ضمن اینکه جوادخان از طایفه اسکندرلو، تیره قوانلو ایل قاجار و از خاندان زیاداوغلی قاجار بود و سلسله قاجاریه نیز با این خاندان خویشاوند بودند. (رضا جهانسوز، تاریخ بنیان قاجار، چاپخانه ارتش، چاپ اول، خرداد ۱۳۳۳، ص۳۵)
۹- جمیل قوزانلو، صص ۱۵ـ ۱۹٫
۱۰- طیران قلم رسالهای است در ۴۷ صفحه که در سال ۱۳۱۰ در چاپخانه مجلس شورای ملی در تهران چاپ و منتشر شد.
۱۱- سیسیانوف که از مرگ با شجاعت و با شرافت جوادخان و فرزندش مطلع شد، به قشون خود امر داد که کمال عزت و احترامات نظامی به جسد مرحوم او به عمل آورند… ژنرال شخصاً در موقع دفن جوادخان در مقبره مخصوص در مسجد جامع تاریخی شهر گنجه که تا امروز موجود است، حضور داشت. ( طیران قلم، صص ۲۴و۲۳)
۱۲- عباسقلیخان زیاداوغلی قاجار در دوره سلطنت شاه سلطانحسین صفوی از طرف شاه مأمور جنگ با سلیمانخان عثمانی و قوای عثمانی گردیده و سپاه دشمن را شکست داد. او حاکم قرهباغ، گنجه و کاخت بود. (محمدابراهیم بن زینالعابدین نصیری، دستور شهریاران (سالهای ۱۱۰۵ تا ۱۱۱۰ق) پادشاهی شاه سلطان صفوی، به کوشش محمدنادر نصیری مقدم، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۳، صص۲۲۲ و ۲۲۳)
۱۳- این نامه در سال ۱۲۱۸ و قبل از تهاجم سیسیانوف به گنجه نوشته شده و در این زمان، روسیه تدریجاً بر گرجستان مسلط شده بود و گرجستان پس از تسلط نظامی روسیه، رسماً با فرمان پل تزار روسیه از سال ۱۲۱۵ق (ژانویه ۱۸۰۱) رسماً ضمیمه امپراتوری روسیه شده بود و اشاره جوادخان به این واقعه است. ( اسنادی از روابط ایران با منطقه قفقاز، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امورخارجه، چاپ اول، سال ۱۳۷۲، صص۱۲، ۱۳، ۱۴)
۱۴- شمسالدینلو از رعایای جوادخان بود که با روسها همکاری میکرد و آخرالامر هم در جنگ گنجه به او خیانت کرد. (ناسخالتواریخ، جلد قاجاریه، وقایع سال ۱۲۱۸)
۱۵- همانگونه که جوادخان پیشبینی کرده بود، سیسیانوف سرنوشت بدی پیدا کرد. وی از هنگامی که ۳ شوال ۱۲۱۸ به گنجه حمله نمود، فرمانده قوای روس و نماینده امپراتوری در قفقاز و حاکم گرجستان بود و در شعبان ۱۲۱۹ق (نوامبر ۱۸۰۴) در جنگ اوچکلیسا از قوای ایران شکست خورد و سال ۱۸۰۵ با حیله کوشید درحالی که قوای ایران در قفقاز در حال جنگ بود، از طریق اشغال بندر انزلی و رشت به تهران حمله کند که با شجاعت میرزا موسیخان لاهیجی حاکم گیلان شکست خورد و سرانجام در ذیقعده ۱۲۲۰ق (ژانویه ۱۸۰۶) و در باکو، به دست ابراهیمخان پسرعموی حسینقلیخان حاکم بادکوبه کشته شد. سیسیانوف در سال ۱۲۱۶قر۱۸۰۱م به فرماندهی قوای روس در قفقاز منصوب شده بود. (اسنادی از روابط ایران با منطقه قفقاز، ص۱۶)
۱۶- این نامه در سال ۱۲۱۸ و قبل از تهاجم سیسیانوف به گنجه نوشته شده و در این زمان، روسیه بر گرجستان مسلط شده بود و گرجستان پس از تسلط نظامی روسیه، رسما با فرمان تزار از سال ۱۲۱۵قر ۱۸۰۱م رسماً ضمیمه روسیه شده بود و اشاره جوادخان به این واقعه است. (همان، صص۱۲ـ۱۴).
۱۷- جوادخان در نامه به سیسیانوف به قزلباش و قاجاری بودن خود افتخار میکند: «از کجا معلوم میشود که شما از قزلباش رشیدتر هستید، شما دعوای خود را دیدهاید و دعوای قزلباش را ندیدهاید.» (اسنادی از روابط ایران با… ص۱۵۸)
Δ
Thursday, 31 October , 2024