گروه گفتگو: ششم مهرماه سال گذشته تحولات در شمال رود ارس وارد مرحله جدیدی شد و دولت باکو عملیات آزادسازی مناطق اشغالی را پس از ۲۸ سال در حالی شروع کرد که کشورهای همسایه بویژه ایران تاکید ویژهای بر حل مسالمتآمیز این بحران داشتند. اما دولت باکو با تحریک آنکارا و البته کمکهای نظامی ترکیه و رژیم صهیونیستی، برنامه دیگری در سر داشت و در نهایت پس از ۴۴ روز درگیری سنگین توانست حدود ۳ هزار و ۵۰۰ کیلومتر از مساحت اشغالی از جمله تمامی مناطق مرزی مشترک با ایران به طول ۱۳۲ کیلومتر را در منطقه قراباغ آزاد و به کنترل در بیاورد. دولت آذربایجان در این جنگ ظاهرا پیروز میدان شد و با آزادی مناطق مهمی مانند «شوشا، فضولی، هادروت، قبادلی، زنگیلان، جبرائیل، قراوند و …» حدود ۳۵ درصد از مساحت منطقه قراباغ را از دست ارمنستان خارج کرد. در حالی که تحولات در منطقه قراباغ به سود باکو و متحدانش پیش میرفت، مسکو برای توقف درگیریها و برقراری آتش بس وارد عمل شد و در نهایت با توافقی که میان دو طرف به امضا رسید، جنگ در بیستم آبان ماه در منطقه قفقاز پایان یافت. البته باکو در این توافق امتیازهای دیگری را هم به دست آورد و مقرر شد نیروهای ارمنستانی بخشهایی دیگر از مناطق اشغالی شمال شرق، شمال غرب، جنوب غرب و غرب منطقه را به نیروهای ارتش آذربایجان تحویل دهند. در خصوص جنگ ۴۴روزه بین باکو و ایروان، گذشته تاریخی این منطقه و آینده آن و به ویژه نقش جمهوری اسلامی ایران در روند این مناقشه ۳۰ ساله، گفتگویی با کارشناس مسائل سیاسی و عضو هیئت علمی و رئیس دانشگاه آزاد تبریز، دکتر عزیز جوانپور هروی، انجام دادیم که در ادامه تقدیم میشود.
آلبانیا و اران (یا الران) مشهورترین اسمهای این منطقه بود
سوال: آقای دکتر به عنوان اولین سوال بفرمایید که نام واقعی جمهوری آذربایجان در منابع تاریخی چه نام داشت؟
«نخستین بار در قرن چهارم قبل از میلاد، دولتی مستقل در محدوده جمهوری آذربایجان به وجود آمده. آلبانیا و اران (یا الران) مشهورترین اسمهای این دولت بود که اولی در منابع قدیم یونانی، از جمله جغرافیای استرابو و دومی در منابع اسلامی ذکر شده است. محدوده جغرافیایی دولت مذکور، امروزه جمهوری آذربایجان (به جز منطقه جنوبی رود ارس)، منطقه جنوبی جمهوری خودمختار داغستان و مناطق شرقی جمهوری ارمنستان و گرجستان را شامل میشود. مسلمانان بعد از گسترش فتوحات، ممالک اسلامی را به پنج ولایت اصلی تقسیم میکردند که آران، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان شرقی، جزیره و قسمتی از آسیای صغیر چهارمین ولایت را تشکیل میداد. اما در زمان امویان، خلافت به ۹ ولایت تقسیم شد که ارمینیه یکی از آنها بود. این ارمینیه، طبق اصلاحات بیزانسیان، به چهار بخش تقسیم میشد که ایالات مختلف آران در آن بخشها جا میگرفت. بنابراین، ارمینیه و آران دو مملکت کاملاً جدا از هم بودهاند و اگر در برخی منابع، شهرهای آران را شهرهای ارمینیه یاد میکنند، به همین علت است و در این گونه موارد کلمه «ارمینیه» را باید به معنای ثانوی آن حمل کرد.»
تبدیل نام منطقه به جمهوری آذربایجان در سال ۱۹۱۸
سوال: نحوه نامگذاری جمهوری آذربایجان توسط محمد امین رسول زاده چگونه بود؟
«در سال ۱۹۱۸ میلادی که حزب مساوات به رهبری محمدامین رسولزاده در اران -باکو – به حکومت رسید، اسم کشور را “جمهوری دموکراتیک آذربایجان” گذاشتند؛ درحالیکه در منابع تاریخی، اسم آذربایجان به آن منطقه اطلاق نشده، مگر اینکه براساس تقسیمات ارضی و کشوری باشد، همانند اسم ارمینیه که بعضی اوقات، بهویژه در اوایل فتوحات اسلامی اران، ارمینیه و آذربایجان را شامل میشد.»
سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران قراباغ، واقعگرایانه بود
سوال: ایران در قبال جمهوری تازه استقلال یافته قفقاز چگونه باید سیاست متوازنی را در پیش گیرد؟
«موضع جمهوری اسلامی ایران طی سالهای گذشته پس از جنگ قراباغ همواره دعوت به خویشتنداری بین دو کشور و اعلام آمادگی برای به کار بردن مساعی جمیله و میانجیگری برای حل بحران از طریق گفتگو و دیپلماسی بوده است؛ موضعی که بیش از آنکه از جانب دولت باکو مورد توجه قرار گیرد؛ با استقبال همسایه ارمنستانی همراه است. مقامات دولت باکو به واسطه اینکه این کشور را پس از ایران (و احتمالا عراق) دومین کشور بزرگ شیعه جهان میدانند و از سوی دیگر به واسطه اینکه قرابت قومی و تاریخی نزدیکی با ایران دارند (به واسطه حضور میلیونی آذری زبانها در ایران) انتظار این را دارند که ایران در بحران قراباغ از همکیشان و همزبانان آذری خود در برابر ارمنستان پشتیبانی و حمایت کند و موضعی شبیه به ترکیه در حمایت دربست و بی چون و چرا از موضع باکو در قبال ایروان داشته باشد؛ اما ظرافتها و واقعیتهای دیپلماسی منطقهای، نوع رابطه ایران با روسیه و سیاستهای غربگرایانه دولت باکو موانعی عمده هستند که سبب شده سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران قراباغ به جای درغلتیدن به سمت قرابتهای مذهبی و قومی و تاریخی به سمت ظرافتها و محدودیتهای “سیاست واقعی” درغلتد و از موضعی “بینابین” و “میانجیگرانه” بین دو همسایه شمالی خود فراتر نرود.»
ترکیه به دنبال برهم زدن وضع موجود در قفقاز است
سوال: در جنگ اخیر شاهد ورود اسرائیل و ترکیه در حمایت از باکو بودیم، آینده مناسبات تل آویو و آنکارا با باکو را چگونه ارزیابی می کنید؟
«ترکیه با جانبداری از آذربایجان، در درجه اول به دنبال برهم زدن وضع موجود، در قفقاز (که با حضور کمرنگ آنکارا و حضور پررنگتر غرب و ایران همراه بود) است؛ هدف آنکارا بیش از هر چیز حضور در تحولات میدانی آتی قفقاز جنوبی و آسیای میانه است و آذربایجان در حکم دروازه ورود آنکارا به این مناطق محسوب میشود؛ بنابراین ترکیه میخواهد در قفقاز جنوبی، (بهمانند مسکو) ترجیحاً بدون بازیگران غربی و ایران با روسیه پای میز مذاکره بنشیند و بحران اخیر قراباغ این امکان را برای اردوغان فراهم کرد تا به این نقطه مشترک با روسیه دست پیدا کند. زبان و دین مشترک یکی دیگر از مهمترین عوامل درهم تنیدگی منافع میان ترکیه و جمهوری آذربایجان است. باکو و آنکارا با توجه به این مهم همواره از لفظ”یک ملت با دو کشور” در مناسبات دوجانبه و چندجانبه استفاده میکنند. این امر تاحدی برای دو طرف مهم است که باکو و آنکارا نخستین مقصد رهبران دو کشور پس از پیروزی در انتخابات و به دست گرفتن قدرت در دهههای گذشته بوده است. ترکیه به پیروزی بزرگی در درگیریهای اخیر قراباغ دستیافته است، زیرا با روندهای جغرافیایی پس از آتشبس به هدف دیرینه خود، یعنی ورود مستقیم و بیواسطه به قفقاز جنوبی و آسیای میانه، خواهد رسید. نقشه منطقه و مفاد آتشبس جدید میان ارمنستان و آذربایجان، پتانسیلهای ژئوپلیتیکی جدیدی برای ترکیه در منطقه قفقاز جنوبی و حتی آسیای مرکزی و در مسیر دسترسی به دنیای شرق خلق خواهد کرد. انگیزههای داخلی و خارجی متعددی در شکلگیری این دستاوردها برای ترکیه نقش داشتهاند. در این زمینه تحلیل واقعگرایی نوکلاسیک که زمینه تحلیل نقش عوامل ساختاری داخلی و خارجی و نیاز موضوعات چندگانه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را فراهم میکند، بهتر به ارزیابی ما کمک میرساند. به نظر میرسد نقشه ژئوپلیتیکی جدید منطقه قفقاز جنوبی برای کشورمان تبعات مثبت و بهویژه منفی مختلفی در مقطع زمانی فعلی و آینده به وجود خواهد آورد و در این راستا، دستگاه تصمیمساز کشورمان باید با آمایشی راهبردی، خود را برای حاکمیت نظم جدید در این منطقه آماده کند.»
بازی ویژه باکو با آنکارا و تلآویو
«اغلب اینطور تصور می شود که مناسبات جمهوری آذربایجان با ترکیه و رژیم صهیونیستی در چارچوب مثلث باکو-آنکارا-تل آویو قرار دارد و منافع هر سه در یک راستاست. این برداشت تا حدی درست است. اما، تمامی واقعیت مناسبات پیچیده باکو با آنکارا و تل آویو را تبیین نمیکند. زیرا اندازه اضلاع این مثلث خیلی با همدیگر متفاوت است. واقعیتی که از دیده ها پنهان می ماند، این است که باکو از روابطش با ترکیه، برای نوعی تعدیل نفوذ و یکه تازی اسراییل در جمهوری آذربایجان استفاده می کند و در همان حال از رابطه با اسراییل نیز برای تلطیف سیاستهای ترکیه در جمهوری آذربایجان بهره می گیرد. زیرا، اگر سیاست ترکیه در جمهوری آذربایجان مهار نشود، آنکارا حتی راضی به استفاده از نام آذری یا آذربایجانی برای مردم این کشور نیست و اصرار دارد که مردم جمهوری آذربایجان نیز ترک نامیده شوند و زبانشان به لهجه ترکی استانبولی تغییر داده شود و تاکنون ترکیه موفقیت زیادی در تغییر زبان جمهوری آذربایجان کسب کرده است.
باکو پس از سه دهه پذیرش نفوذ اسرائیل و نیز قبول نفوذ ترکیه، با پدیده الگوگیری ترکیه از اسرائیل در نحوه بسط و تعمیق نفوذ در جمهوری آذربایجان مواجه است. از این رو، باکو ناگزیر است که برای حفظ استقلال ظاهری جمهوری آذربایجان و باقی ماندن عناصری از هویت مجزا برای این کشور در رابطه با ترکیه و اسراییل، بازی ویژهای داشته باشد. اگر در سخنان و رفتارهای مقامات سیاسی و نظامی و نیز تبلیغات و خبررسانی رسانههای باکو دقت شود، این بازی باکو قابل درک خواهد بود. از آن جمله، در حالی که گزارش های منابع غربی از خریدهای تسلیحاتی جمهوری آذربایجان تا سال ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ نشان می دهد که تا این سال ها، باکو در خرید تسلیحات وابستگی تا حد ۷۰ درصد به اسراییل داشته است، از این سال ها به بعد باکو قدری از خریدهای تسلیحاتی خود را به ترکیه اختصاص داده است و به نوعی وابستگی به اسراییل را با وابستگی به ترکیه توازن بخشیده است. همچنین توجه به سخنان الهام علی اف، رئیس جمهوری آذربایجان در مصاحبه هایی که در ایام جنگ دوم قراباغ با رسانه های غربی و ترک و اسراییلی می کرد، همین بازی باکو بین ترکیه و اسراییل را به خوبی نمایان می کند.»/ گفتگو از فاطمه داداشی
Δ
Wednesday, 20 November , 2024