گروه سیاست: پس از ضیاءگوک آلپ، صبری بدرالدین را میتوان مهمترین ایدئولوگ جریان پانترکیستی دانست. او در یکی از مقالات بسیار مهم خود که در برگیرنده استراتژی پانترکیستها برای دستیابی به وحدت ترکیه، قفقاز، مناطقی از ایران، افغانستان و کلیه جمهوریهای آسیای میانه و بخشهای شرقی چین است، ضمن نگاهی به گذشته پانترکیسم، میگوید که تا سال ۱۹۹۱ (فروپاشی شوروی)، پانترکیسم تنها به عنوان یک ایدئولوژی وجود داشت اما پس از آن، اقدامهای عملی برای آغاز مرحله نهادی جنبش پانترکیسم آغاز شد. تشکیل «مجمع خلقهای ترک (TPA ) «با شرکت کشورهای ترک زبان ترکیه، قفقاز، کشورهای آسیای میانه و گروههای ترک زبان سایر کشورها، نخستین گام در این جهت بود. این مجمع جلساتی را هر سال در پایتختهای کشورهای مذکور تشکیل داد، در آن مسایل جهان ترک به بحث گذاشته میشود. خلاصه استراتژی آیندهی پانترکیسم، آنگونه که توسط بدرالدین مطرح شده است، به شرح زیر است:
استراتژی ختنه
از آنجا که کشورهای دارای اقلیتهای عمده ترک زبان در روسیه، چین، ایران، بلغارستان، یونان و افغانستان، نسبت به هر گونه حرکت در رابطه با وحدت ترکهای جهان حساس هستند و آن را در مورد تمامیت ارضی خود نوعی اقدام دشمنانه تلقی میکنند، پانترکیستها باید بسیار محتاط عمل کنند، تا دشمنی این کشورها و نیز جهان عرب را برنیانگیزند. بدرالدین یک شیوه تدریجی را براساس آنچه که او «اصل ختنه (Prinaple of circmcision) میخواند توصیه کرده و کاربرد آن را مدنظر قرار میدهد. به نظر او در دوران قبل از ختنه، کودک را با اسباببازی و شکلات و شیرینی سرگرم میکنند تا موعد مقرر فرا رسد و ضربه ناگهانی در اوج بیخبری کودک وارد شود. در این لحظه اجتنابناپذیر، گریه کردن و مقاومت بیهوده است چون در واقع کار از کار گذشته است.(۱) وی یک استراتژی سه مرحلهای را برای رسیدن به آنچه که ایجاد « فدراسیون ترکها» میخواند پیشنهاد میکنند: ۱- در مرحله نخست پانترکیستها بر ایجاد روابط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی میان ترکها تاکید میکنند. ۲ـ در مرحله دوم استحکام سیاسی در اولویت قرار خواهد گرفت، اما این استحکام سیاسی به شش کشور مستقل ترک روسیه سابق محدود خواهد بود. ۳ـ مرحله سوم زمانی است [که] حرکت این کشورها به رهبری جنبش پانترکیستی، برای آزادسازی خلقهای ترک و اتحاد سیاسی آنها از قید استعمار در روسیه (تاتارها، یاقوتها و …) چین (اویغورها)، ایران (آذربایجانیها)، و غیره، آغاز خواهد شد. بدرالدین به دلیل حساس بودن دنیای غرب، روسیه و کشورهای منطقه به اقدامات ترکیه، تاکید میکند در عین اینکه ترکیه یک نقش محوری و رهبری کننده را در جریان پانترکی به عهده دارد اما در مراحل اولیه ادغام و اتحاد ترکها، باید با احتیاط تنها بر جنبه فرهنگی رهبری ترکیه تاکید کرد.(۲)
به سوی اجرای استراتژی «ختنه»:گامهای عملی ترکیه و پانترکیستها
گرچه نمیتوان سند دقیقی برای اثبات ارتباط گروههای پانترکیستی ترکیه با پیشنهادات استراتژیک بدرالدین به دست داد اما بررسی اقدامات عملی دولت ترکیه در سالهای دهه ۱۹۹۰ و اوایل قرن ۲۱ به خوبی نشان میدهد که این گامهای عملی در واقع چیزی جز گامهای تدریجی پانترکیسم به سوی فراهم ساختن شرایط برای رسیدن لحظه موعود، یعنی لحظه ختنه (چه در رابطه با جمهوریهای ششگانه آسیای میانه و قفقاز و چه کشورهای دارای گروههای ترکزبان) نمیتواند باشد. در واقع باید گفت که «فرصتهای طلایی» (از نظر خود پانترکیستها) فراهم شده است. سقوط شوروی پس از گذشت ۷۰ سال از سقوط دولت ترکهای جوان و فروپاشی عثمانی، دولت ترکیه را به وسواس انداخته و آنها را همانند رهبران ثلاثه ترکهای جوان به تبدیل پانترکیسم به استراتژی و ایدئولوژی رسمی سیاست خارجی خود واداشته است. دولت ترکیه همچنین گامهای زیر را به عنوان گامهای آغازین مرحله نخست استراتژی نوین پانترکیسم برداشته است:
۱ـ تشکیل مجمع خلقهای ترک (TPA ) متشکل از ترکیه، جمهوری آذربایجان، پنج جمهوری آسیای میانه و گروههای پانترکیست کشورهای غیر ترک دارای گروههای ترک زبان. این مجمع هر ساله جلساتی را که به اجلاس « سران ترک» معروف است و تاکنون هشت اجلاس آن در پایتختهای مختلف منطقه برپا شده است، تشکیل داده است. در این اجلاسهای سران و نمایندگان گروههای پانترکیست، مسایل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کشورهای ترک تبار مورد بحث و بررسی و چارهیابی قرار میگیرد.(۳)
۲ـ تلاش برای ترویج فرهنگ، زبان و سیستم سیاسی ترکیه در جمهوریهای فوقالذکر از طریق کمک به نشریات پانترکی، چاپ کتابها و نشریات ترکی با استفاده از حروف لاتین (به جای حروف عربی ـ فارسی) و ترکی استانبولی، از جمله چاپ کتابهای آموزشی در مدارس و حتی چاپ کتابها و نشریات اسلامی به ترکی استانبولی و حروف لاتین. تاسیس مدارس در سطوح مختلف از ابتدایی تا تاسیس موسسات آموزشی عالی در این جمهوریها و تدریس ترکی استانبولی و تاریخ رسمی مورد نظر پانترکیستها بخش دیگری از اقدامات دولت ترکیه است. دولت ترکیه و موسسات غیر دولتی پانترکیست تاکنون چندین دانشگاه، و صدها دبیرستان و دبستان در سراسری جمهوریها تاسیس کرده و به آنها کمک مالی میدهند.(۴)
۳ـ کمک به تاسیس شبکههای رادیویی و تلویزیونی و پخش برنامههای هنری، تاریخی، سیاسی مورد نظر ترکیه، چه از طریق کانالهای رسمی تلویزیون خود ترکیه و چه از طریق کانالهایی که برای جمهوریهای فوق به کمک متخصصان فنی و کارشناسان هنری، ادبی، تاریخی و سیاسی پانترکیست وابسته به ترکیه ساخته میشود. ترکیه از طریق این پوشش وسیع ماهوارهای به ترویج زبان، فرهنگ، شیوه زندگی و سیستم سیاسی مورد نظر خود در این جمهوریها میپردازد.(۵)
۴ـ تاسیس مدارس مذهبی به شیوه مدارس امام خطیب ترکیه در این جمهوریها و چاپ کتب مذهبی، نظیر قرآن و سایر کتابها به منظور جلوگیری از فعالیتهای مذهبی جمهوری اسلامی و عربستان سعودی. علاوه بر دولت ترکیه، موسسات غیر دولتی، به ویژه موسسات اخوت اسلامی (طریقت) نیز در این رابطه فعال هستند. یکی از فعالترین این موسسات غیر دولتی، هیاتهای مذهبی وابسته به فتحاله گولن هستند که صدها مدرسه مذهبی در این جمهوریها تاسیس کرده و به ترویج زبان و فرهنگ ترکیه دست میزنند.(۷)
۵ـ اعطای بورسیههای تحصیلی گسترده، به دانشجویان این جمهوریها و نیز به دانشجویان ترک زبان کشورهای منطقه، برای تحصیل در دانشگاهها و موسسات آموزشی عالی ترکیه. ترکیه هر ساله هزاران بورسیه به این کشورها و گروهها واگذار میکند، و در جریان اقامت آنها در ترکیه، علاوه بر آموزش زبان ترکی استانبولی، ایدئولوژی پانترکیسم طی برنامههای آموزشی ویژه به آنها ارائه میشود تا پس از بازگشت به کشورهای خود، به عنوان فرستادگان و فعالان جریان ترکی و رواج فرهنگ، زبان و ارزشهای سیاسی و اجتماعی ترکیه به عنوان رهبر نهضت پانترکی عمل کنند.(۸)
۶ـ تلاش برای بازسازی اقتصادهای ویران شده جمهوریهای ششگانه سابق روسیه، از طریق فعالیتهای شرکتهای تجاری، اقتصادی، دولتی و غیر دولتی ترکیه در زمینههای گوناگون فنی، تولیدی، صنایع تجاری، راهسازی و انواع قالبهای اقتصادی دولت ترکیه و شرکتهای وابسته به آن یا شرکتهای غیر دولتی ترکیه که در طول ۱۰ سال پس از فروپاشی شوروی صدها قرارداد گوناگون در این زمینهها با دولتهای آسیای میانه و جمهوری آذربایجان بستهاند.(۹)
۷ـ اعطای وامهای گوناگون به دولتهای جمهوریهای ششگانه فوقالذکر برای بازسازی اقتصادی و پیشبرد توسعه اقتصادی و فرهنگی این جمهوریها. این وامها گاه از طریق خود ترکیه و شرکتهای ترک و گاه نیز با وساطت ترکیه، از طریق کشورهای اروپایی، اسرائیل و آمریکا به این جمهوریها واگذار میشود.(۱۰)
۸ـ اتحاد و اتئلاف با کشورهای غربی و غیر مسلمان به منظور افزایش توانمندی خود برای فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی در آسیای میانه و قفقاز و مهمتر از آن مقابله با نفوذ کشورهای رقیب نظیر ایران که زمینههای خوبی برای فعالیتهای مقابل و خنثیکردن تلاشهای پانترکیستی ترکیه دارند. ترکیه گاه از طریق ائتلاف با آمریکا و اسرائیل (پیمان استراتژیک ۱۹۹۴ ترکیه ـ اسرائیل) و انجام پروژههای مشترک اقتصادی و صنعتی در آسیای میانه و قفقاز، به اعمال فشار علیه ایران و سایر کشورهای منطقه پرداخته است. دست پنهان جریان پانترکیستی در ورای مخالفتهای آمریکا به مشارکت ایران در کنسرسیوم نفتی قفقاز، و عبور لولههای انتقال نفت آسیای میانه از ایران را نباید از نظر دور داشت. علاوه بر این، ترکیه و جریان پانترکیستی از قدرت مالی و سیاسی و نظامی این کشورها به ویژه (آمریکا و اسرائیل) به خوبی استفاده کرده و از طریق بستن پروژههای مشترک در زمینههای فوق، از توان مالی، نفوذ سیاسی، قدرت نظامی و دانش فنی این کشورها در راه اجرای استراتژی پانترکی خود بهرهبرداری کرده است.(۱۱)
پانترکیسم و ایران:
همانگونه که در بخشهای پیشین اشاره شد، ایدئولوژی پانترکیسم از همان آغاز همیشه نگاهی نیز به ایران داشته است. نظریهپردازان پانترکیسم/ پانتورانیسم، که خود اساسا از نوشتههای شرقشناسان اروپایی متحد انگلستان (که در گرما گرمبازی بزرگ یعنی رقابت امپریالیستی میان روسیه و انگلستان، بر سر آسیای میانه، ایران، افغانستان و هند، طرح دامن زدن به احساسات قومی ترکگرایانه در محورهای جنوبی روسیه را علیه این امپراتوری ارائه دادند) الهام میگرفتند، بخشهای شمالی ایران، شامل آذربایجان، گیلان و شمال خراسان را بخشی از امپراتوری آرمانی آینده ترکها میپنداشتند و در این رابطه نوشتههایی را در نشریات پانترکی استانبول انتشار میدادند.(۱۲)
در سالهای دهه ۲۰ ـ ۱۹۱۰ تعداد اینگونه نوشتهها پیرامون آذربایجان ایران افزایش یافت و نویسندگان آن براساس استدلالهایی که بیشتر از ماهیت احساسات غیر عقلایی شدید نژاد پرستانه و تخیلی برخوردار بود، و نمونههای آن در هیچ یک از نوشتههای معتبر تاریخی غربی (چه در عهد باستان و چه در قرون بعد)، اسلامی و ایرانی به چشم نمیخورد. این نوشتهها، بر ریشههای ترکی ـ و نه ایرانی بودن ـ آذربایجان اصرار میورزیدند و آن را جزیی از توران آینده میدانستند. ضیاء گوک آلپ در استراتژی سه مرحلهای پانترکیسم، که پیش از این به آن اشاره یافت، آذربایجان ایران و بخشهای شمال غربی و شمال شرقی ایران را بخشی از «دوغوزستان» موعود بر میشمرد که با پیوستن به ترکیه و قفقاز یک دولت بزرگ ترک تشکیل خواهند داد.(۱۳) محافل پانترکیست دولت عثمانی و جمهوری ترک بعدی، چه در اقدامات عملی و چه در نشریات گوناگون خود، آذربایجان ایران را بخشی از منطقه تبلیغاتی و عملیات خود جهت ترویج پانترکیسم در نظر میگرفتند. سازمان پرقدرت مخفی تحت نظر انورپاشا (تشکیلات مخصوصه) که اندکی قبل از آغاز جنگ جهانی اول به منظور فراهم ساختن زمینه ترویج پانترکیسم و الحاق مناطق شمال غرب ایران، قفقاز، شمال شرق ایران و افغانستان و آسیای میانه تشکیل شده بود، واحدهای تبلیغی و عملیاتی متعددی را به ایران اعزام کرد.(۱۴) که در شهرهای تبریز و تهران مستقر شده بودند. گروههای عملیاتی و تبلیغی فوق در طول دوران اشغال آذربایجان از سوی عثمانی پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه، برای تبلیغ و سازماندهی هستههای پانترکی در تبریز تلاش کردند، اما مخالفت شدید ایران دوستان تبریز، به ویژه شیخ محمد خیابانی و احمد کسروی، تلاشهای آنها را خنثی کرد. سقوط امپراتوری عثمانی و از میان رفتن رهبران ثلاثه پانترک (انور، طلعت و جهان) باعث توقف موضعگیریهای مداخلهجویان محافل پانترکیستی و جمهوری نوین ترکیه نسبت به ایران نشد. در این رابطه میتوان اقدامات سازمان «ترک اجاقی» و رهبران روشنی بیک اشاره کرد که در کنفرانس ۱۹۲۳ استانبول، آذربایجان ایران را بخشی از جهان ترک دانست و خواستار پیوستن آذربایجانیها به جمهوری ترکیه شد.(۱۴) سازمان ترک «اجاقی» در سالهای دهه ۱۹۳۰ نیز در راستای تبلیغات گسترده خود پیرامون برتری نژاد ترک بر سایر نژادهای جهان، مطالب عمدهای را علیه ایران انتشار داد. این نوع احساسات و ادعاها را میتوان بیش از همه در نوشتههای رشید صفوت یکی از مورخین و نظریهپردازان سازمان مذکور پیدا کرد.(۱۵) در اوایل سالهای دهه ۱۹۴۰، گروههای پانترکیستی که از سوی سفارت آلمان در استانبول و خارج از ترکیه حمایت میشدند، به عملیات خود علیه ایران افزودند در جریان تلاش محرمانه نمایندگان گروههای پانترکیست با ماموران اطلاعاتی آلمان نازی در برلین، پانترکیستها در صدد برآمدند که نظر آلمانها را به آذربایجان ایران جلب کنند. براساس اسناد محرمانه آلمان نازی، نوری پاشا برادر انورپاشای معروف، در جریان یک ملاقات با نمایندگان نازی در جبهه شرقی در ۱۹۴۱ (پیش از هجوم آلمان به شوروی) پیشنهاد ایجاد جمهوریهای ترک در آذربایجان ایران و شمال عراق را که متحدان ترکیه خواهند شد، به نازیها ارائه داد.(۱۶) در طول سالهای ۴۴ ـ ۱۹۴۱ که فعالترین دوران تحرک پانترکیستهای «ترکیه» بود، فشارهای زیادی برای حمایت ترکیه از راهاندازی حرکتهای پانترکی در ایران صورت گرفت. محافل پانترکیست بخشی از تلاشهای خود را بر دانشجویان ایرانی مشغول به تحصیل در استانبول و آنکارا و گرایش دادن آنها به فعالیتهای پانترکیستی متمرکز ساختند. (برخی از فعالان بعدی پانترکیستهای فرهنگی و سیاسی ایرانی نظیر جواد هیات و حمید نطقی ـ که پس از انقلاب اسلامی نشریه وارلیق را به زبان ترکی و فارسی، اما با محتوی پانترکیسم فرهنگی منتشر کردند، در این سالها به دعوت دوات ترکیه در استانبول به تحصیل مشغول بودند).(۱۷) در همین دوره، یعنی ۱۹۴۲ بود که یکی از اولین کتابهای پانترکیستی پیرامون آذربایجان ایران توسط شخصی به نام صنعان آذر (نام مستعار) با استفاده از تبلیغات تاریخی محافل پانترکیستی سالهای قبل درباره ایران نوشته شد.(۱۸) در همین دوره یکی از نویسندگان پانترکیست ترکیه (صلاحالدین ارتورک) کتاب خود کمک به «برادران ترک در ایران» برای کسب استقلال خود، به عنوان نخستین، گام به سوی وحدت در «توران بزرگ» پیشنهاد کرد.(۱۹) بعد از جنگ جهانی نیز مبلغان، روزنامهنگاران و نویسندگان پانترکیست ترکیه، نظیر جلالالدین یوسل، احمد جعفر اوغلو و یوسف آزمون و فاروق سومر مطالب مشابهی را که بیشتر رنگ و بوی احساسی شدید همراه با پرخاشگری داشت و از تخیلپردازیهای ذهنی سرچشمه میگرفت تا منابع تاریخی معتبر، درباره آذربایجان ایران مینوشتند. نشریات پانترکیستی چون ارتوکن با طرح شعار «همه ترکها یک ارتش هستند» خواستار تقویت نیروهای مسلح ترکیه و آماده سازی آن برای رهاسازی «ترکهای ایران» شدند.(۲۰) با تاسیس حزب پانترکیستی اقدام ناسیونالیست به رهبری آلپارسلان تورکش، که خواستار کمک ترکیه به هستههای پانترکی جهان برای آمادهسازی مقدمات تشکیل «توران بزرگ» بود، تبلیغات پانترکی علیه ایران شدت بیشتری پیدا کرد. نشریات حزب مذکور و نشریات بعدی در دهه ۱۹۷۰ (پس از انقلاب اسلامی ایران) نظیر «چاغری» به طرح مطالب نژادپرستانه و چاپ گزارشات اغراق گونه درباره جمعیت «ترکهای ایران»، خواستار رهاسازی آنها از به اصطلاح «ستم فارسها» شدند.(۲۱) در سالهای دهه ۱۹۸۰ که موج اسلامگرایی ترکیه را نیز در برگفت، تبلیغات ضد ایرانی حزب «اقدام ناسیونالیست» علیه ایران شدت گرفت و پانترکیستهایی نظیر فاروق سومر و محرم ارگین به تلاش برای جذب عناصر ایرانی اهل استان آذربایجان و تبدیل ساختن آنها به مهرههای فعال پانترکیست تلاش کردند.(۲۲) از اوایل دهه ۱۹۸۰ تعدادی از عناصر چپگرای افراطی آذربایجان ایران به ترکیه رفتند(۲۳) و نزد این پانترکیستها به فراگیری آموزههای رمانتیک پانترکی مشغول شدند تا بعدها به ترویج آنها در ایران دست بزنند. در سالهای دهه ۱۹۹۰، به ویژه پس از فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری آذربایجان، تعدادی از عناصر با سابقه پانترکیست متعلق به فرقه دمکرات آذربایجان، که پس از انقلاب اسلامی وارد ایران شده بودند به محافل سابق الذکر پیوستند تا در لحظه مناسب به کمک عناصر مارکسیست پانترکیست ایران (به ویژه چهرههای فعال مسئول نشریه وارلیق) آمده و فعالیتهای سیاسی و سازمانی خود را در ایران آغاز کنند. باز شدن فضای سیاسی ایران در ۱۳۷۶ و جنگ قدرت میان نیروهای چپ و راست (موسوم به اصلاحطلبان و محافظهکاران) جمهوری اسلامی، فرصت مناسبی دست داد تا عناصر گوناگون پانترکیست ایرانی (حلقههای باکو و استانبول) و هستههای فعال چپ و راست (در اروپا و آمریکا) با حمایتهای مالی و سیاسی ترکیه و جمهوری آذربایجان، به انتشار نشریات گوناگون محلی در استانهای آذربایجان ایران بپردازنند و ضمن تبلیغات گسترده پانترکی به سازماندهی هستههای فعال در سطوح گوناگون (به ویژه در سطح دانشگاهها) دست بزنند. استقلال منطقه مسلماننشین قفقاز معروف به جمهوری آذربایجان نقطه عطف بسیار مهمی در سیاستهای پانترکیستی، به ویژه در رابطه با ایران محسوب میشود. به این خاطر از اوایل دهه ۱۹۹۰ به بعد دوره جدید و مهمی از تبلیغات، تلاشها و سازماندهیها در رابطه آذربایجان ایران شروع شد که در آن شعار «آذربایجان واحد» و هدایت تلاشهای پانترکی جهت دامن زدن به احساسات ترکی و طرح تضاد و کشمکش قومی میان «ترک و فارس» به عهده جمهوری آذربایجان و عناصر افراطی پانترک آن گذاشته شد. بررسی نقش محوری باکو در این زمینه ضروری است. جمهوری آذربایجان: کارگزار پروژه پانترکیسم ضد ایرانی همانگونه که در بالا گفته شد، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این فرصت را فراهم ساخت تا پروژه پانترکیسم ضد ایرانی، یعنی برنامهریزی گام به گام برای رواج ایدئولوژی و جریان پانترکیستی در مناطق ترک زبان ایران و زمینهسازی اجرای استراتژی «ختنه» مورد نظر طراحان نوین پانترکیسم به اجرا درآید. وظیفه این طرح ریزی عملیاتی و اجرای آن به عهده جمهوری آذربایجان گذاشته شده و نخبگان و محافل پانترکیست و به طور غیر مستقیم دولت باکو، به کارگزاران دولت ترکیه جریان پانترکی / پان تورانی آن تبدیل شدهاند. در واقع این پدیده چندان بیسابقه هم نبوده است. نقش کارگزاری در همان دوره اولیه پانترکیسم، یعنی دوران فعالیتهای گروه سیاسی، تبلیغاتی و نظامی تشکیلات پانترکی سالهای دهه ۲۰ ـ ۱۹۱۰ تحت رهبری ترکهای جوان، نیز به عهده نخبگان باکو گذاشته شده بود و بخش عمدهای از جریان پانترکیستی ضد ایرانی از آن منطقه علیه ایران سازماندهی و هدایت میشد. به واقع نخبگان ماجراجوی باکو در طول قرن بیستم نقش کارگزاری را برای یک دولت خارجی در ایران بازی میکردهاند. در سالهای ۱۹۳۰ ـ ۱۹۱۰ کارگزار دولت عثمانی، در سالهای ۱۹۹۰ ـ ۱۹۲۰ کارگزار برنامههای توسعهجویانه مسکو و از ۱۹۹۱ به بعد بار دیگر کارگزار استراتژی نوین پانترکیستی آنکارا. نگاهی کوتاه به سیر تحول این جریان، نکتهها را بیشتر روشن میسازد. اصولا جریان پانترکیسم در منطقهنشین و سرزمینهای سابق ایران در قفقاز از همان سالهای آغازین قرن بیستم و همزمان با گسترش این ایدئولوژی در امپراطوری عثمانی، پیدا شد. برخی از فعالان پانترکیسم نظیر حسینزاده و احمد آقا اوغلو از اهالی قفقاز بودند که در سالهای دهه ۲۰ ـ ۱۹۰۰ در استانبول بسر میبردند در زمره برجستهترین شخصیتهای محافل پانترکی محسوب میشدند.(۲۴) بعدها محمد امین رسولزاده نیز به آنها پیوست، و همین گروهها بنیانگذار حزب (مساوات) شدند که در واقع از سالهای ۱۹۱۷ به بعد گرایشهای پانترکی خود را به شدت آشکار ساخت. این حزب تحت حمایت شدید مالی، نظامی و سیاسی رژیم ترکهای جوان در عثمانی قرار داشت و از برنامه بلندپرواز پانترکیستی رهبران عثمانی در راه برپایی یک امپراتوری گسترده ترک زبان (توران) پیروی میکرد. در واقع باید بر این نکته انگشت گذاشت که اقدام حزب مساوات در سال ۱۹۱۸ برای گزینش نام «آذربایجان» برای منطقه مسلماننشین قفقاز (اران و آلبانیای تاریخی) یک اقدام حساب شده و سنجیده در راستای برنامههای آینده پانترکیستی ترکهای جوان بود. رهبران حزب مساوات به کارگزاری از سوی رهبران ترکهای جوان با گزینش این نام برای منطقه اران، آرزو داشتند تا در آینده بحث وحدت مناطق شمال رود ارس را با آذربایجان واقعی در ایران مطرح کنند و با دامنزدن به احساسات ترک گرایانه ضد ایرانی، زمینه الحاق آذربایجان ایران به امپراتوری ترک را فراهم سازند. گرچه این نکته تاکنون به طور گسترده در پژوهشهای ایرانی بررسی نشده است، اما حضور نیروهای نظامی ارتش عثمانی در قفقاز، و حضور عناصر برجسته پانترکیست در آن منطقه را که تحت حمایت نظامی عثمانی قرار داشتند، میتوان دلیلی بر این مدعا دانست. در آن روزگار برخی از نخبگان تیزبین ایرانی، نظیر شخمحمد خیابانی و احمد کسروی در تبریز به خوبی به این انگیزههای پانترکی پی برده، و به آن اعتراض کردند. در پی همین اعتراضات بود، که نیروهای پانترکیست که به همراه ارتش عثمانی آذربایجان را در اشغال داشتند به تبعید شیخ محمد خیابانی از ایران به قفقاز دست زدند.(۲۵) شیخ در راستای مقابله با همین برنامههای گسترشطلبانه و الحاقگرایانه پانترکیستی، نام آذربایجان را به «آزادیستان» تغییر داد تا مانع برنامههای فوق شود.(۲۶) در همان زمان، در تهران نیز روشنفکران و نویسندگان ایرانی واکنشهای شدیدی بر این اقدام پانترکیستی مساواتی / عثمانی نشان دادند که، در نشریات آن دور ایران بازتاب یافت.(۲۷) گرچه سقوط دولت ترکهای جوان و نابودی رهبران پانترکیست آن از یک سو و سقوط رژیم مساواتی به دست کمونیستها از سوی دیگر به این برنامهها و رویاها پایان داد اما اندیشه پانترکیستی در پوشش مارکسیسم ـ لنینیسم در منطقه قفقاز همچنان ادامه یافت، و بار دیگر در جریان جنگ جهانی دوم فرصت نقش آفرینی پیدا کرد. در این مرحله بود که باکو و رهبران آن نقش کارگزاری برای اندیشههای گسترش طلبانه شوروی را بازی کردند، و با آفرینش ماجرای جمهوریهای خود مختار آذربایجان و کردستان ایران درصدد تجزیه و الحاق این مناطق به خاک شوروی برآمدند. نوشتههایی که اخیرا براساس اسناد و خاطرات چهرههای فعال در ماجرای تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان و اعلام حکومت خودمختار در تبریز انتشار یافته است، به خوبی نشان میدهد که این ابتکارات، بخشی از برنامههای مشترک مسکو/ باکو برای تشکیل یک آذربایجان واحد و الحاق آن به شوروی بوده است.(۲۸) پانترکیست وابسته به رژیم میرجعفر باقراف رهبر حزب کمونیست شوروی شاخه باکو، از همان آغاز اشغال آذربایجان ایران تا خروج نیروهای ارتش سرخ، به مدت ۴ سال از طریق انتشار نشریات به شدت پانترکیستی «وطنیولندا»، «شفق» و «آذربایجان» برای رواج پانترکیسم در ایران فعالیت کردند. حوادث بعدی، پس از خروج شوروی و فرار رهبران اصلی فرقه دمکرات به باکو، نشان داد که اینگونه تلاشها تاثیر چندانی در ایرانیان آذربایجانی به جای نگذاشته و هیچ خدشهای به وفاداریهای ایرانی آنها وارد نیاورد.(۲۹) نظریهپردازان و مورخان پانترکیست قفقاز، به همراه متحدان اندک ایرانی عضو فرقه دمکرات آذربایجان خود در فاصله سالهای ۱۹۷۹ ـ ۱۹۴۶، از طریق انتشار کتابها، نشریات، و برپایی نمایشهای هنری و تبلیغاتی رادیویی همچنان به تبلیغ اندیشههای پانترکیستی واگرایانه علیه ایران ادامه میدادند. چهرههای مارکسیست/ پانترکیست ایرانی که محصول سالهای اشغال چهار ساله آذربایجان ایران از سوی ارتش سرخ و رژیم پیشهوری بودند و برای تحصیل در موسسات آموزشی شوروی به باکو اعزام شده بودند و یا به همراه ارتش سرخ و رهبران فرقه دمکرات به آن سوی ارس گریخته بودند، از سالهای دهه ۱۹۶۰ به بعد فعالیت پانترکیستی خود جهت برانگیختن اندیشههای قومگرایانه در آذربایجان ایران را شروع کردند. شاعران ایرانی الاصل نظیر بالاش آذر اوغلو، مدینه گلگون و حکیمه بلوری دوشادوش ادبا و شعرای پانترکیست باکو نظیر سلیمان رستم، میرزا ابراهیم اوف و دیگران در راه برانگیختن اندیشههای پانترکیستی در ایران و طرح آرمان وحدت آذربایجان ایران با «جمهوری آذربایجان» تلاش میکردند.(۳۰) برخی از عناصر فرقه دمکرات نظیر علی پناهی، رئیس تامینه تبریز که پولهای فراوانی را از تبریز با خود به باکو به سرقت برده بود و نیز محمد تقی زهتابی از شاخه جوانان فرقه دمکرات که در راستای فراهمسازی کادرهای آینده پانترکی برای ایران به باکو اعزام شده بود، تحت تاثیر نوشتههای تاریخی بیسروته و غیر علمی پانترکی محافل استانبول / آنکارا/ باکو به نوشتن آثار رمانتیک و باژگونه تاریخی پیرامون «ستارخان»(۳۱) و «تاریخ باستانی ترکهای ایران» و سایر بحثها دست زدند، تا از طریق این نوع وارونهسازیهای تاریخی و خلق تاریخی تخیلی کهن و باستانی ترکی برای آذربایجان ایران، این منطقه را دارای پیشینهای هماهنگ و مشترک با ترکیه و سایر مناطق نشان داده و با زدودن هر گونه پیوند تاریخی این منطقه با ایران، و تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی پایههای گفتمان وحدتساز پانترکی را فراهم سازند.(۳۲) انقلاب اسلامی ایران در ۱۳۵۷ / ۱۹۷۹ این فرصت را فراهم ساخت تا برخی از این عناصر، به ایران برگشته و با سایر همفکران موجود خود در ایران، فعالیتهای سیاسی را در راستای هویتسازی غیر ایرانی برای آذربایجان ایران شروع کنند. این محافل به انتشار نشریاتی همچون یولداش (به مدیریت ح.م. صدیق) و وارلیق (به مدیریت جواد هیات، حمید نطقی و حمید محمدزاده) دست زدند. برخی از این افراد نظیر صدیق و زهتابی که دارای گرایشات چپگرایانه پانترکی شدیدتری بودند، به دلیل فعالیتهای سیاسی و قومگرایانه تحت فشار قرار گرفتند و یا برای مدتی به زندان افتاده (مورد ذهتابی در ایران) و از کشور خارج شدند. (مورد صدیق که در سالهای ۱۳۵۹ به بعد به ترکیه و به جمهوری آذربایجان رفت و با محافل پانترکی آن مناطق آشنا شد.) گرچه این افراد به لحاظ موضعگیری سیاسی دارای گرایشات چپ و لیبرال متفاوت بودند، اما در یک هدف اشتراک نظر داشتند و آن خلق هویت ترکی ـ و نه ایرانی ـ برای آذربایجان ایران و طرح ـ مستقیم و غیر مستقیم ـ اندیشه وحدت (بیرلیک) «دو آذربایجان» بود. محافل پانترکیستی باکو همچنان با انتشار نشریات و سازماندهی گردهمایی پانترکی، به ویژه پس از سالهای ۱۳۶۱، و سرکوب حزب توده به بعد، با حمایت اتحاد جماهیر شوروی به تبلیغات پانترکیستی علیه ایران ادامه میدادند.(۳۳) این فعالیتها در طول سالهای دهه ۱۹۸۰ ادامه پیدا کرد. اما به دلیل نامساعد بودن شرایط منطقهای، جهانی و نیز فضای داخلی در ایران، نمود چندانی پیدا نمیکرد. آنچه باعث امیدواری مجدد محافل پانترکی در جمهوری ترکیه و جمهوری آذربایجان به افقهای آینده شد، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود. نخبگان سیاسی در باکو به جای پیشگرفتن یک سیاست معقول در قبال همسایگان خود و تلاش برای بازسازی بنیادهای اقتصادی ـ اجتماعی کشور، از همان آغاز مواضع خصمانهای در قبال ایران گرفتند، و با طرح دعاوی کودکانه و مبتنی بر آرمانهای الحاقگرایانه پانترکی، بدبینی ایران را نسبت به مواضع خود برانگیختند. این بدبینی زمانی تشدید شد که جبهه خلق، به رهبری ابوالفضل ایلچی بیک ریاست جمهوری را به دست گرفت و به طور رسمی شعارهای قدیمی دهههای تحتتسلط شوروی را در رابطه با آذربایجان ایران مطرح ساخت. این نوع مواضع مبتنی بر دیدگاههای خصمانه و بیتجربگی سیاسی، و به راه انداختن تبلیغات ضد ایرانی در نشریات و رسانههای خبری باکو و نیز سازماندهی گروههای پانترکی از میان عناصر ناراضی ایرانی، نه تنها به تیرگی روابط تهران و باکو منجر شد، بلکه اتخاذ مواضع نابهنگام در برابر ارمنستان باعث به راه انداختن جنگ خانمانسوزی در منطقه شد که اشغال سرزمینهای مسلمان نشین قراباغ از سوی ارمنستان را به دنبال آورد. در واقع میتوان گفت که «چپرویهای کودکانه» پانترکی جبهه خلق و مواضع نابخردانه و رمانتیک آن، علت اصلی تحولات فوقالذکر بوده است.(۳۴) جمهوری آذربایجان از همان آغاز استقلال در ۱۹۹۱، نقش متحد استراتژیک ترکیه در منطقه را به عهده گرفت و با گسترش روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود با استانبول به شریک و همکار استراتژیک ترکیه در تدوین و به مرحله اجرا گذاشتن برنامههای پانترکی تبدیل شد. جبهه خلق با هر گونه انکار ارتباطات فرهنگی، مذهبی و تاریخی خود با حوزه تمدنی ایرانی، پانترکیسم را به ایدئولوژی رسمی دولت تبدیل کرد و به انجام اقداماتی نظیر تغییر الفبا به لاتین و اخذ برنامههای تلویزیونی ترکیه و پذیرش پوشش رسانهای آن، گامهای جدی نسبت به تقویت استراتژی پانترکی برداشت. گرچه شکست سیاستهای جبهه خلق و فرار ایلچی بیک از شدت موضعگیریهای پانترکی باکو نسبت به ایران کاست، اما تداوم موضع خصمانه نشریات پانترکی جمهوری آذربایجان (نظیر، ینیمساوات، زرکالو، آزادلیق و …) علیه ایران، سازماندهی محافل پانترکی و حمایت از آنها در دوران حیدرعلیاف و همسویی هرچه بیشتر باکو با استانبول در چارچوب استراتژی پانترکیسم، جمهوری آذربایجان را به کارگزار دولت ترکیه تبدیل کرده است. باز شدن فضای سیاسی در ایران از سال ۱۳۷۶ به بعد، فرصت تازهای به جریان منطقهای پانترکیسم داد تا با بهرهبرداری از موقعیت ایجاد شده، تبلیغات پانترکی و سازماندهی جریانهای طرفدار این ایدئولوژی در ایران را آغاز کند. تشدید بحران سیاسی میان جناحهای محافظهکار و اصلاحطلب در ایران، مشغول بودن نیروهای سیاسی در این جنگ قدرت، خلایی ایجاد کرد که برای جریان پانترکی تحت حمایت جمهوری آذربایجان و ترکیه فرصت مناسب محسوب میشد. به همین دلیل بود که از سال ۱۳۷۷ به بعد نشریات محلی با رنگ و بو و موضعگیری آشکار پانترکیستی، گفتمانهای تاریخی، فرهنگی و سیاسی رایج در میان محافل پانترکی باکو و استانبول و آنکارا را به درون ایران کشاندند، و با سازماندهی محافل عمدتا دانشجویی در جهت ترویج اندیشه پانترکیسم در میان آذربایجانیهای ایران دست زدند. هدف از همه این اقدامات، بسیج قومی ترک زبانان ایران، فراهم ساختن زمینه کشمکش قومی میان ترک و فارس و ایجاد شکافهای قومی و سیاسی در ایران و ترویج نوعی هویت ضد ایرانی بوده است. جریانهای پانترکی در باکو و استانبول که در حال حاضر از حمایت مستقیم و غیر مستقیم دولتهای جمهوری آذربایجان و ترکیه برخوردارند، به شیوههای گوناگون، استراتژی «ختنه» را در ایران دنبال میکنند. این استراتژی هم از سوی محافل رسمی پانترکی در باکو و استانبول / آنکارا، که به طور غیر مستقیم از حمایت گسترده دولتهای این دو کشور برخوردارند دنبال میشود، و هم در سطحی داخلی از سوی محافل کوچک اما فعال پانترکی موجود در ایران که در عرصه رسانهای و تشکیلاتی به فعالیت شدید برای زمینهسازی لازم جهت اجرای تدریجی استراتژی « پانترکی» در مناطق ترک زبان ایران مشغول بوده و از حمایت جریانهای پانترکی مستقر در جمهوری آذربایجان و ترکیه برخوردار هستند. انعکاس مداوم دیدگاههای چهرههای پانترکیستهای ایرانی در مطبوعات باکو و آنکارا، بزرگنمایی این چهرهها و محافل کوچک پانترکی ایران در جایگاههای اینترنتی پانترکیستهای وابسته به جمهوری آذربایجان و ترکیه، و تبلیغ نشریات پانترکی محلی ایران و نشریات پانترکی دانشجویی دانشگاههای ایران در کنار نشریات پانترکی مشهوری چون ینیمساوات، آزادلیق، … در این جایگاههای اینترنتی، همه از ارتباط سازمانی جریان پانترکیستی اران با تشکیلات جهانی پانترکیستی حکایت میکند./ حمید احمدی
یادداشتها:
۱- sabri Badrettin, Pan-Torkism, Past, Present and Future.
۲- Ibid.
۳- Michael Lelyveld, Caucasus/ Central Asia: Turkic Summit Calls For Cooperation.
۴ـ در رابطه با این فعالیتها، بنگرید به:
Jmny & Piccoli, opicit. pp. 23 -24
۵- Ibid. p. 26.
۶- Landau, op, cit. pp. 220 – ۲۴٫
۷- Ibid. pp. 222-224.
۸ـ درباره این نوع قراردادها بنگرید به: مهدی قاسمی، نقش عوامل موثر سیاسی ـ اقتصادی در توسعه روابط جمهوری اسلامی با آسیای میانه در دهه ۱۹۹۰ (پایاننامه کارشناسی ارشد علوم سیاسی ـ دانشگاه آزاد واحد کرج)
Ladau. op.ct.
Jung & piccoli, opict.20-25.
۹- Ibid
۱۰ـ در مورد این همکاریها بنگرید به: بولنت [بلند] ارس، «استراتژی اسرائیل در جمهوری آذربایجان و آسیای مرکزی» فصلنامه مطالعات خاورمیانه (زمستان ۱۳۷۸)، صص ۸۸ ـ ۶۳.
۱۱- Landau, op.at.pp. 21, 47.
۱۲- Ibid. p. 38
۱۳- Ibid. p. 50
۱۴ـ در این باره بنگرید به:
Touraj Atabaki, Azerbaijan: Ethnicty and autonomy in After second wolre war (New York: St Mortin, 1993), 56-58
۱۵ـ در این باره بنگرید به: وارلیق، بهار ۱۳۷۸، ص ۷۰
۱۶- Landam, op.cit – p.84.
۱۶ـ در مورد این پیشنهاد پانترکیستهای ترکیه به نازیها بنگرید به:
Ibid. p. 113.
۱۷ـ درباره جواد هیات بنگرید به: نوید آذربایجان، شماره ۲۱۷ ( ۲۵ اسفند ۱۳۸۰)، ص ۳. جواد هیات و حمید نطقی از همان زمان به بعد با محرم ارگین شخصیت و مورخ برجسته پانترکیست ترکیه دوست بوده وبعدها و بارها نیز با یکدیگر ارتباط داشتهاند. در این باره بنگرید به: وارلیق، شماره ۱۱۳ ـ ۱۱۲ (بهار ۱۳۷۸)، صص ۷۱ ـ ۷۰
۱۸- Ibid. p. 86.
۱۹- Ibid. p. 122.
۲۰- Ibid. p. 165.
۲۱- Ibid. p. 166.
۲۲- درباره دیدگاههای پانترکیستی ضد ایرانی فاروق سومر، بنگرید به: Ibid. p. 175
۲۳ـ حسین محمدزاده، صدیق (ح.م صدیق) که در دوران اولیه پس از انقلاب اسلامی در کلاسهای درس نشریه افراطی چپگرای «یولداش» را منتشر میساخت بعد از توقیف نشریه به ترکیه (و اتحاد شوروی) رفت و در آنجا در محضر شخصیتهای برجسته پانترکیست و ضد ایرانی نظیر فاروق سومر، محرمارگین حضور یافت. در این مورد بنگرید به نوشته خود صدیق در: دکتر حسین محمدزاده صدیق، یادمانهای ترکی باستان (تهران ـ ۱۳۸۰، ص ۱۱)
۲۴ـ بنگرید به Ibid. p.15 و نیز به:
نادر انتخابی ـ از عثمانی گری تا تورانیگری: درباره خاستگاه و نقش تاریخی ناسیونالیسم ترک ـ نگاه نو ـ (مهر ـ آبان ۱۳۷۲) صص ۸۶ ـ ۸۵.
۲۵ـ احمدی، پیشین ص ۱۳۳. (نیز بنگرید به: علی آذری، قیام شیخ محمد خیابانی و نیز شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی (تهران: ۲۵۳۶)
۲۶ـ درباره این تغییر نام از سوی خیابانی بنگرید به: احمد کسروی، تاریخ هیجده، ساله آذربایجان، ص ۳۰ـ ۲۹ و نیز سیروس برادران شکوهی. سویدای قلب وطن دوستان و عدالتخواهان» مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد (سال ۱۳۶۹) شماره ۱.
۲۷ـ در این باره بنگرید به: آذربایجان در موج خیر تاریخ، با مقدمه کاوه بیات (تهران، شیرازه ۱۳۷۹)
۲۸ـ در این باره بنگرید به کتاب مهم زیر:
حمید ملازاده، رازهای سر به مهر: ناگفتههای بحران آذربایجان و فرقه دمکرات (تبریز: مهدآزادی، ۱۳۷۶).
۲۹ـ بنگرید به: احمدی، پیشین، ص ۱۳۸، به نقل از:
Christopher Sukes, “Russia and Azerbaijan” Sounding (Fed1947): 51.52.
۳۰ـ در این رابطه بنگرید به:
David Nissman. The Soviet Union and Iranian Azerb aijan (Boulder: Westview Press, 1987), pp.42-43.
۳۱ـ از نمونه نوشتههایی که به زبان ترکی در باکو درباره ستارخان به چاپ رسید، بنگرید به: محمد رضا عاقبت، سردار ملی ستارخان، رداکتور جعفر مجیدی (باکو، ۱۹۶۸).
۳۲ـ برای این نوع تاریخ نویسیهای مبتنی بر دید ایدهئولوژیک و رمانتیک درباره آذربایجان ایران که بیشتر تکرار و نسخهبرداری از جملات تاریخی مورخان پانترکیست آنکارا ـ باکو است، بنگرید به: محمد تقی ذهتابی، ایران تورکلرینین اسکی تاریخ (تبریز: اختر ۱۳۷۸).
برای یک نمونه فارسی از این نوع تاریخنویسی که تقلید و خلاصه شده کتاب زهتابی است بنگرید به: محمد رحمانی فر ـ نگاهی نو به تاریخ دیرین ترکهای ایران (تبریز، اختر: ۱۳۷۹).
۳۳ـ بنگرید به زهره وفایی ـ نامآوران آذربایجان (تبریز، انتشارات زینب پاشا، ۱۳۸۰) ص ۴۵.
۳۴ـ بسیاری از نخبگان سیاسی فردگرا و غیر پانترکیست باکو، ابوالفضل ایلچی بیک و جبهه خلق پانترکیست او را عامل اصلی تیرگی روابط تهران ـ باکو و وقوع اشغال قرهباغ و فجایع جنگ ناگورنو ـ قرهباغ میدانسته. برای نمونه بنگرید به: دیدگاههای زرتشت علیزاده رئیس جزب سوسیالیست آذربایجان، در میثاق، چاپ تبریز (دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۲) ص ۷.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
Δ
Sunday, 24 November , 2024