گروه فرهنگ و ادب: در بهمن ماه ۱۳۴۱ كشف مقابر شعراي آذربايجان و احياي تربت بزرگان اين سرزمين، مورد توجه علاقهمندان شعر و ادب فارسي قرار گرفت و براي تحقق اين منظور و كشف محل تقريبيِ مقبرهالشعراي سرخاب كميسيوني مركب از اهل فن و صاحبنظران تشكيل يافت. اعضاي اين كميسيون پس از مطالعهي آثار و […]
گروه فرهنگ و ادب: در بهمن ماه ۱۳۴۱ كشف مقابر شعراي آذربايجان و احياي تربت بزرگان اين سرزمين، مورد توجه علاقهمندان شعر و ادب فارسي قرار گرفت و براي تحقق اين منظور و كشف محل تقريبيِ مقبرهالشعراي سرخاب كميسيوني مركب از اهل فن و صاحبنظران تشكيل يافت. اعضاي اين كميسيون پس از مطالعهي آثار و مدارك راجع به اين موضوع و استفاده از قرائن موجود و تطبيق و مقايسهي اسناد؛ محل وموقع تقريبيِ مقبرهالشعرا را تعيين كردند و بدينوسيله مقدمات تجديد بنا و احياي مقابر مفاخر شعر و ادب آذربايجان و بزرگداشت آنان فراهم گشت.
مقبرهالشعراي سرخاب آرامگاه چند تن از بزرگترين شعراي ايران و آذربايجان مي باشد و لازم است كه با احياي قبور اين افتخارات ملي و ذخاير قومي كه هر يك در عصر خود خدمتگزار تاريخ علم و دانش و شعر و ادب ايران بودهاند، ورقي تابناك و زرين و جاودان بر مجموعهي نفيس ادبيات و مآثر ملي افزوده گردد و شكوه و رونق اين سرور مؤثر تاريخي هر چه بيشتر بر دلها نشيند.
تحقيق دربارة كوي سرخاب و اهميت آن
به شهادت اسناد تاريخي و تذكرهها و كتب رجال از قديم الايام بين كويهاي شهر تبريز چهار كوي: سرخاب و چرنداب و گجيل و ششگيلان (يا شش گيله) به شهرت و اهميت موصوف بودهاند. از اين چهاركوي، كوي شش گيله ،(ششگلان كنوني ) با همه اهميت و قدمتي كه دارد با سه كوي ديگر يعني سرخاب و چرنداب و گجيل قابل مقايسه نيست زيرا اين سه كوي مشهور علاوه بر قدمت و اهميت تاريخي از لحاظ اختصاص و انتساب به شعرا و علما و عرفا در تاريخ ادبيات ايران و آذربايجان مقام و ارزش خاص دارند و نام سرخاب و چرنداب و گجيل با نام پر افتخار گروهي از مشهورترين سرايندگان و پيران و دانشمندان ميهن ما پيوندي انكارناپذير دارد.
شيخكمال خجندي، عارف مشهور قرن هشتم در ايامي كه دور از تبريز آرزوي بازگشت به اين شهر را در دل ميپرورانيده دربارة صفا و معنويت تبريز و سه كوي مشهور آن چنين فرموده است:
تبريز مرا به جاي جان خواهد بود
پيوسته مرا ورد زبان خواهد بود
تا درنكشم آب چرنداب و گجيل
سرخاب ز چشم من روان خواهد بود
باز فرمايد:
تبريز اگر كند هوس، او را از اين مقام
سيلاب اشك، راست به سرخاب ميبرد
از مطالعه دقيق آثار و اسناد تاريخي و ادبي و اشارات موجود در كتب مختلفه چنين بر ميآيد كه سكونت شاعران و عارفان و دانشمندان در اين سه كوي بزرگ تصادفي نبوده بلكه هر يك از اين سه كوي اختصاص به يكي از طبقات مذكور داشته است، و اگر بخواهيم ارتباط كليِ هر ناحيهاي را با يكي از اين طبقات تعيين بكنيم شايسته تر خواهد بود كه سرخاب را مخصوص شاعران و پيران و چرنداب را مقام دانشمندان و گجيل را منسوب به عارفان بدانيم. البته اين ارتباط و انتساب فقط جنبهي سكونت و اقامت درايام زود گذر زندگي را نداشته بلكه به گواهيِ اسناد موجود، چه بسا شعرا و عرفا و فضلائي كه در اين كوييها زيسته و پس از مرگ نيز در زير خاك خفتهاند و ظاهراً تجانس روحي و معنوي سبب شده است كه پس از مرگ نيز اين بزگان در جوار هم بياسايند چنانكه بابا مزيد وصيت مينمايد كه او را در جنب مزار شيخ معين الدين صفار دفن كنند، كمال خجندي تأكيد ميفرمايد كه او را در حظيرهي بابا مزيد به خاك سپارند (ولي تابوت مكرر ميشكند و ناگزير در وليانكوهش دفن ميكنند.)
اگر چه بحث دربارة تعيين اختصاص سرخاب و چرنداب و گجيل به شاعران و دانشمندان و عارفان از موضوع بحث ما بيرون است ولي براي روشن شدن موضوع، قول صاحب تاريخ «اولادالاطهار» را ذكر ميكنيم: «مشهور است كه از مقبره الشعرا تا مزار بابا حسن تعلق به شعرا داشته و در زمان سابق غير از شعرا در اين ميان كسي را نميگذاشتند كه دفن شود.» (تاريخ الاولاد ص ۱۵۰)
پيش از ورود در بحث راجع به «مقبرهالشعرا» شايسته است كوي تاريخي و بزرگ سرخاب را (كه اشعار مذكور از كمال خجندي گواه اهميت و مقام معنوي آن و اشارات موجود در پارهاي از كتب كه دليل عظمت ظاهري و وسعت آن است) بشناسيم. زيرا در هر حال مقبرهالشعرا در سرخاب واقع بوده و به عبارت ديگر بخشي از اين كوي به شمار ميرفته است.
جاي آن است كه به مناسبت مقال، مطلبي را كه در تاريخ حشري دربارهي «عزت خاك سرخاب» آمده است عيناً نقل كنيم:
«مردمي كه از تبريز به خدمت مولانا جلالالدين مشرف شده و آنچه به سبيل هديه مي بردهاند قبول ننموده و ميفرموده هر كه از تبريز مي آيد تحفهي او خاك سرخاب است كه براي ما قدري بيارد، كه با خاك سرخاب فيضي هست كه من آن فيض را با هيچ خاكي نديدهام؛ هر كس از تبريز به روم رفته قدري خاك در كيسه كرده به سبيل تحفه به خدمت مولانا ميبرده اند و مولانا به عزت تمام آن خاك را نگه ميداشته(ص ۱۱۲ تاريخ حشري).
در همين تاريخ حشري ضمن شرح حال شعرا و عرفا و مزارات آنان به نامهاي كوچهها و معابر و مساجد و غيره برميخوريم كه متأسفانه تطبيق آن نامها با نامهاي كوچهها و معابر كنوني سرخاب جز در يكي دو مورد فعلاً امكان پذير نيست و شايد در آينده با تتبع دقيق و تحقيق عميق در منابع معتبر ديگر (كه هم اكنون در دست است يا اينكه در آتيه به دست خواهد آمد) بتوان نام و موقع فعليِ هر يك از آن كوچهها و تكيهها و غيره (كه هر يك به مناسبتي در ضمن شرح مقابر بزرگان ذكر شده) بااطمينان و آگاهي بيشتري خواهيم توانست محل سكونت يا مقبرهي هر يك از شعرا و عرفاي مقيم، در كوي سرخاب را بشناسيم و دور نيست كه پس از به دست آوردن اين چرا غ تحقيق بتوانيم با گامهاي استوارتري در ظلمت قرون سپري شده و تاريكيِ تاريخ از كوچه باغها و ميدانها و تكيههاي بر باد رفتهي سرخاب قديم بگذريم و نقشهي نسبتاً دقيقي از كوي سرخاب و معابر و مساجد و مزارات آن ترسيم كنيم.
نامهاي كوچهها و مساجد و تكيههاي سرخاب كه درتاريخ حشري از آنها ياد شده عبارتست از: شارع بابا مزيد ـ درهي گراب (قس: گرو كنوني) ـ شارع بابا حسن ـ كوچهي جاروب بندان ـ گود عرب ـ آجاباد: كوچهاي بوده است در حوالي دراعلي (قس: آجاناباد كنوني) ـ خانه هاي ساربانقلي ـ كوچهي سرخاب ـ محبّ كبود ـ پاي منار سرخاب ـ مسجد خليلان ـ عمارت بيگم ـ دولتخانهي جديدـ كوچهي حسين بيگ ـ تكيهي مير مهدي و…
مزارات سرخاب
علاوه بر مقابر متفرقه كه در كوي سرخاب وجود داشته است، آن كوي عظيم را سه مزار مشهور بوده، يعني «مزار بابا حسن» و «مزار بابا مزيد» و «مقبرهالشعرا» از اين مقابر و مزارات مزار باباحسن و مزار بابا مزيد اختصاص به باباها و پيران تصوف داشته ولي مقبرة سوم به مناسبت دفن تدريجي شعرا بدين نام يعني «مقبرهالشعرا» مشهور شده است.(۱)
مقبرهالشعرا
دربارة مقبرهالشعرا توجه به اين نكات لازم مينمايد: مقبرهالشعرا به شهادت همهي مدارك موجود در سرخاب واقع بوده است. چنانكه گفته شد به نظر ميرسد كه تسمية اين گورستان به «مقبرهالشعرا» به اين علت بوده كه به مرور زمان شاعران بزرگي چون خاقاني و ظهير و غيره در آنجا آرام ابدي يافتهاند تا جايي كه براي ديگر شاعران، آرميدن در جوار آن سرايندگان نامدار آرزويي بزرگ به شمار مي رفته است.
ذكر اين نكته لازم به نظر ميرسد كه فقط در مدارك متأخر به نام «مقبرهالشعرا» برميخوريم و در منابع قديمي مثل تذكرهي دولتشاه سمرقندي، تنها «سرخاب» يا «مقبرهي سرخاب» يا «خاكِ سرخاب» و غيره به چشم ميخورد و علت اين موضوع جز اين نتواند بود كه اولاً چنانكه گفتيم مزارات مزبور تدريجاً نام «مقبرهالشعرا» يافته است، ثانياً براي مؤلفاني چون دولتشاه سمرقندي جزئياتي از قبيل نام محليِ مزار مهم نبوده و به ذكر سرخاب اكتفا نمودهاند.
يكي از قويترين قرائني كه به كشف و تعيين محل «مقبرهالشعرا» سرخاب كمك ميكند اين است كه به قول حشري «حضرت سيد حمزه در جوار سرخاب آرميده … ص ۸۸» و از طرف ديگر ميدانيم كه محل مقبرهالشعرا در ابتداي سرخاب بوده (حشري ص ۱۱۶) و همچنين نادر ميرزا در تاريخ دارالسلطنهي تبريز راجع به مقبرهالشعرا حدس زده كه محل آن در مشرق مقبرة ميرزا عيساي حسيني فراهاني جنب بقعهي سيد حمزه بوده است (تاريخ تبريز، ص ۱۳۳). عين مطلبي كه در تاريخ دارالسلطنهي تبريز راجع به مقبرهالشعرا آمده چنين است:
«اين گورستان معروف بوده به كوي سرخاب. بدين كوي گورستانها باشد كوچك و بزرگ، ندانيم كه اين مقبرة كدام باشد. مگر آنكه در اين كوي به جنب بقعهي سيد حمزه مقبرهاي عمارت كرده براي مدفن ميرزا عيساي حسيني فراهاني مقام صدارت ايران و دستور نايبالسلطنه عباس ميرزا شاهنشاه ايران بود و به سوي مشرق آن مقبره، قبرستاني است بس كهنه از بعضي شنيدهام كه مقبرهالشعرا آنجا باشد». (ص ۱۳۳)
ضمن مرور در منابع راجع به مقبرهالشعرا به اين نكته برخورد ميكنيم كه در بعضي از اين منابع از قبيل تاريخ حشري آنجا كه سخن از مقبرهالشعرا و مزار شاعراني چون حكيم خاقاني و حكيم اسدي وشاهپور و ظهيرالدين محمد فاريابي به ميان ميآيد ميگويد «اظهر من الشمس» است (تاريخ حشري ص ۱۱۶) در حاليكه در منابعي چون تاريخ اولاد الاطهار و ديگر منابع متأخر (مثل تاريخ دارالسلطنهي تبريز نادر ميرزا)، از مقبرهالشعرا همچون مقبرهاي معدوم و گورستاني نامعلوم ياد ميشود. با توجه به اين نكته و تاريخ تأليف اين كتب و مدارك (كتب و منابع تأليف شده درآذربايجان منظور است) ميتوان تاريخ تقريبي انهدام و زير خاك رفتن مقبرهالشعرا را تعيين كرد. البته براي تحقيق كامل در اين زمينه اشاره به علل و موجبات گوناگوني كه باعث انهدام مقبرهالشعرا شده لزوم دارد.
علل از بين رفتن مزارات شعرا در سرخاب
علل از بين رفتن مزارات شعرائي كه در سرخاب مدفون بودهاند و انهدام مقبرهالشعرا مسايل متعدد و پيچيدهاي بوده است كه برجستهترين آن مسايل و حوادث عبارتند از:
حوادث طبيعي از قبيل زلزله (مثل زلزلة وحشتناك سال ۱۱۹۳) و سيل و غيره. صاحب تاريخ اولاد در اين باره يعني تأثير زلزلهها در، از بين بردن مزارات شعرا ميگويد: «در اين زمان از جهت زلزلههاي متعدده… مزار اكثر آنها معلوم نيست» ص ۱۵۱
لشكر كشيها و حوادث نظامي و سياسي مثل اشغال تبريز از طرف تركان عثماني و اردوگاه قراردادن كوي سرخاب، چنانچه قشون ترك در پاييز ۱۱۳۷ ه. ق به فرماندهي سر عسكر عبدالله پاشا كوپر يلي به تبريز رسيد و محلههاي دوه چي و سرخاب را كه قبلاً نيز اردوگاه سليم بود اشغال كرد.
تعصبات مذهبي و تأثير اين تعصبات در انصراف توجه عمومي از مسائلي، مثل تفاخر به نام و مزار شاعران بزرگ كه باعث عدم توجه به مزارات مزبور شده و راه را براي خرابي و انهدام مقابر شاعران و فراموش شدن تربت پاك آنان هموار كرده است.
بزرگاني كه در گورستانهاي سرخاب خفتهاند
اشاره كرديم كه سرخاب را سه گورستان مشهور بوده است (مزاربابا حسن، مزار بابا مزيد و مقبرهالشعرا) و گروهي از بزرگان نيز به طور پراكنده در نقاط مختلف كوي سرخاب مدفون شدهاند. چون بحث ما فعلاً دربارهي مقبرهالشعرا و شاعران خفته در آن مقبره است از تفصيل دربارة بزرگان و پيران تصوف كه در مزار بابا حسن و بابا مزيد زير خاك آرميدهاند چشم ميپوشيم و فقط اشاره ميكنيم كه در اين دومقبره بزرگاني چون بابا حسن، مولانا لساني، شيخ نورالدين بيمارستاني، شيخ حسن بلغاري مولانا محمد مغربي، قطابي مشرقي، و خواجه همام تبريزي و… مدفون بودهاند.
شاعراني كه در مقبرهالشعرا آرميدهاند
در تاريخ حشري راجع به شعرايي كه در مقبرهالشعرا رخ در نقاب خاك كشيدهاند چنين آمده است: «مزار فيض آثار و مرقد لازم الانوار و تربت با رتبت فصاحت آثار و مدفن بلاغت شعار حكيم خاقاني و حكيم اسدي و شاهپور و ظهير الدين فاريابي در ابتداي سرخاب اظهر من الشمس است و آن مزار موسوم است به مقبرهالشعرا…» ص ۱۱۶
«مشهور است كه جماعتي از مشاهير شعري متصف «رحمهم الله» در خاك سرخاب به تخصيص در مقبرهالشعرا آسودهاند چون در اين زمان قبر هر يك از اين اعزه معين است بنابراين راقم اين نسخه از ذكر ايشان ساكت نشده از آن جمله اين چند كس محقق شد.
مجير الدين بيلقاني واثير الدين اخسيكتي (؟) ـ حكيم قطران ـ مانيِ شيرازي ـ اشهر سبزواري»(ص ۱۱۸)
معروفترين شعرائي كه در مقبره الشعرا مدفونند:
اسدي طوسي: ابو نصر علي بن احمد اسدي طوسي (متوفي به سال ۴۶۵ق، /۱۰۷۲م) صاحب منظومهي حماسيِ مشهور گرشاسبنامه و كتاب لغت فرس ومناظرات معروف. از شعرا و فضلاي قرن پنجم به شمار مي رود.(۲)
قطران: حكيم ابو منصور قطران تبريزي قصيده سراي تواناي قرن پنجم در تاريخ (۴۶۵ق. /۱۰۷۲م) وفات يافته است. (۳)
خاقاني (متوفي ۵۹۵ه.ق /۱۱۹۸م): ابوبديل افضل الدين ابراهيم بن نجيب الدين علي شرواني از اكابر شعرا و مشاهير فضلاست. دولتشاه سمرقندي دربارة خوابگاه ابديي ِ او و سايرين چنين مينويسد: «وفات خاقاني در شهر تبريز بوده … و در سرخاب آسوده است مرقد او اليوم مشهور و مقرر است، قبر افضل الزمان ظهير الدين طاهر بن محمد فاريابي و ملك الشعراي شاهفور بن محمد اشهري نيشابوري هر دو پهلوي خاقاني است.» (۴)
مجير الدين بيلقاني (متوفي ۵۸۶ه.ق /۱۱۹۰م): شاگرد خاقاني بوده و روش استاد خود را با قدرت و مهارتي خاص تقليد كرده است. (۵)
ظهير فاريابي (متوفي ۵۹۸ه.ق /۱۲۰۱م): ظهير الدين طاهر بن محمد فاريابي ازشعراي قرن ششم است به نوشتهي دولتشاه سمرقندي «وفات او در تبريز بوده و در شهور سنهي ثمان و تسعين و خمسمائه به روزگار دولت اتابك اينانج بن قزل ارسلان ـ ظهير الدين فاريابي در جنب خاقاني در سرخاب تبريز مدفون است» (۶) (ص ۱۲۷ تذكرهالشعرا )
شاهفور بن محمد: اشهري نيشابوري (متوفي ۶۰۰ه.ق) به نوشتهي دولتشاه، وي «شاگرد ظهيرالدين فاريابي است. رسالهي شاهفوري در علم استيفا بدو منسوب است… وفات شاهفور، در تبريز بوده و در سرخاب تبريز آسوده است، در جنب خواجه افضل الدين خاقاني و ظهير الدين فاريابي» (ص ۱۵۳-۱۵۲ تذكرهالشعراي دولتشاه سمرقندي)
از ساير مشاهير سخنوران مدفون در مقبرهالشعرا: شمس الدين سجاسي در گذشتهي ۶۰۲ق. ـ ذوالفقار شرواني درگذشته ۶۸۹ق. ـ همام تبريزي درگذشته ي ۷۱۴ ق ـ مغربي تبريزي متوفي ۸۰۹ ـ ماني شيرازي متوفي 913 ـ لساني شيرازي درگذشتهي ۹۴۰ قـ شكيبي تبريزي درگذشتهي ۹۷۱ ق. ميرزا عيسي قائم مقام درگذشتهي ۱۲۳۷ق ـ ثقهالاسلام شهيد متوفي ۱۳۳۰ قمري ـ استاد شهريار درگذشتهي ۲۷ شهريور ۱۳۶۷ ـ دكتر مهدي روشن ضمير متوفي ۱۳۷۸ ش قابل ذكرند.(۷) / عزيز دولت آبادي
پینوشتها:
صاحب روضات الجنان هم در روضة دوم كتاب (ص ۴۷ـ ۲۷۳) و ملا حشري در باب پنجم روضهي اطهار، ص ۹۱-۱۱۹ چاپ دوم دربارة مقام اكابر جنت مآب سرخاب و توابع آن به تفصيل بحث كردهاند.
دربارة مقبره الشعرا مطالب و مآخذ موجود در سخنوران آذربايجان ص ۱۹۰ـ ۱۹۲ چاپ دوم نيز در خور توجه است.
براي اطلاع از شرح احوال و آثارش به منابع مضبوط در فرهنگ سخنوران رجوع شود.
ر.ك. سخنوران آذربايجان، ص ۵۹۶ـ۶۰۰
ر. ك. سرايندگان شعر پارسي در قفقاز ص ۹۴ـ۱۰۲
ر. ك. سرايندگان شعر پارسي در قفقاز ص ۷۱-۷۶
ر. ك. فرهنگ سخنوران
7- در تنظيم اين مقاله از راهنماييهاي استاد منوچهر مرتضوي سود جستهام.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
Δ
Wednesday, 6 August , 2025