گروه گفتگو: «درغوکاسیان»، پژوهشگر مسائل قفقاز در ارتباط با پیچیدگیهای سیاسی منطقهی قفقاز مینویسد: «وجود سه کشور مستقل یعنی ارمنستان، گرجستان و جمهوری آذربایجان؛ سه منطقه دارای استقلال خودخوانده یعنی آبخازیا، اوستیای جنوبی و جمهوری قراباغ و سه یا احتمالاً چهار واحد خودمختار یعنی آجارستان، مارنئولی، آخالکالاکی و تالش به روشنی بیانگر وجود یک ساختار آنارشیسم در مجموعه امنیتی قفقاز جنوبی است.» پژوهشگران حوزه قفقاز این ساختار آنارشیسم را محصول عملکرد روسیه تزاری و در ادامه اتحاد جماهیر شوروی میدانند؛ ساختاری که در طول یکصد سال گذشته عامل مهمی در آغاز درگیریهای طولانی مدت میان اقوام و ملل مختلف ساکن در قفقاز بوده است. یکی از این درگیریهای طولانی مدت که بعد از گذشت بیش از ۲۰ سال از آغاز آن، هنوز هم پایان نیافته است، جنگ قراباغ میان دو جمهوری ارمنستان و آذربایجان است. این جنگ به دلیل هم مرز بودن دو کشور کوچک تازه استقلال یافته از یک سو و اشتراکات عمیق فرهنگی میان ایران و ارمنستان و البته اشتراکات فرهنگی و مذهبی میان ایران و جمهوری آذربایجان، همواره یکی از چالشهای اساسی تهران در منطقه بوده است. ایران از همان ابتدای آغاز این درگیری، سیاست میانجیگری برای حل و فصل بدون جنگ و درگیری از یک سو و تخلیه سرزمینهای اشغالی از سوی دیگر را دنبال میکرد. همچنین امدادرسانی به مردم جنگزدهی منطقه را هم باید مهمترین وظیفه انسانی و همسایگی ایران دانست که به حق به صورت تمام و کمال توسط ارگانهای مختلف از جمله جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران انجام گرفت.
دکتر محمد حسن لواسانی نامی آشنا برای مردم استان آذربایجانشرقی است. وی از اطبای مشهور و خوشنام تبریزی است که از نیم قرن پیش در عرصههای مختلف لباس خدمت به تن کرده و از مداوای مجروحین ۸ سال دفاع مقدس گرفته تا امدادرسانی به زلزله زدگان و… را میتوان در کارنامه وی دید. به بهانهی مسئولیت سنگین وی به عنوان رئیس جمعیت هلال احمر استان آذربایجان شرقی(۱۳۶۰- ۱۳۷۳) که مقارن شده بود با کمکهای ایران به مردم جنگزدهی قراباغ، با وی گفتگویی انجام دادیم که تقدیم میشود:
آقای دکتر بفرمایید که جمعیت هلال احمر استان در جنگ نخست قراباغ چه کمکهایی را به مردم جنگزدهی جمهوری آذربایجان داشته است؟
«کمک ایران به مردم جمهوری آذربایجان برمیگردد به حدودا زمانی که شوروی سابق در شُرف تجزیه به چندین کشور بود و مردم مسلمان این کشور و به ویژه مردم نخجوان میآمدند در کنار رودخانه ارس و در کنار اعلام بهاصطلاح استقلال خود، تقاضای کمک میکردند. و تنها کمک دهندهی آن زمان، هلال احمر جمهوری اسلامی ایران و خصوصا هلال احمر آذربایجان شرقی بود. ما مسئله را در جمعیت هلال احمر مطرح کردیم و امام جمعه وقت تبریز (مرحوم آیتالله ملکوتی) هم رفتند و صحبت کردند. این بزرگوار همچنین اجازه داد تا با هماهنگی هلال احمر مرکز، مردم با فرهنگِ آذربایجان شرقی مخصوصا تبریز، مقدار زیادی کمک را آماده کردند. نزدیک به ۱۰تریلی آماده کردیم که شامل اقلامی مانند: برنج، روغن، نیازهای سوخت اولیه و… بود. سپس آنها را منتقل کردیم به نخجوان. در نخجوان واقعا مورد استقبال مردم قرار گرفتیم که با صلوات و با تشویق آنها روبرو شدیم و این کمکها با کمک معاونین هلال احمر، اعضای هلال احمر، مسئولین شهر و معاون خدمات اجتماعی وقت هلال احمر استان که قائم مقام نیز بودند و با راهنمایی حاج آقا صفوی که آن زمان نماینده ولی فقیه در هلال احمر بود که اکنون مرحوم شدند، به نخجوان رفتیم. در نخجوان ما کمکها را تحویل یک موسسه خیریهای که آنجا بود، دادیم که در مسجد جامع نخجوان مستقر بود. این مسجد قبل از حکومت کمونیستی فعال بود اما بعدا اجازه فعالیت به این مسجد ندادند و دوباره بعد از اینکه کمی استقلال پیدا کردند آن مسجد جامع را احیا کردند. ما کمکها را بردیم تحویل آن خیریه دادیم. یک تعداد از آنها را نیز همکاران هلال احمر و مسئولین وقت استانداری در دو منطقه که احتمالا “شِرور” و “اردوباد” بودند، (زیاد حضور ذهن ندارم) بین معتمدین پخش کردند. آن زمان آقای حیدر علییف (رئیس جمهور پیشین جمهوری آذربایجان) هم در نخجوان بود ما رفتیم باهاشون صحبتی کردیم و حیدر علییف از ما و کمکهای جمهوری اسلامی ایران قدردانی کرد.»
آیا کمکهای ایران به مردم جمهوری آذربایجان، تنها معطوف به مردم نخجوان بود؟
«نه! در ادامه هلال احمر جمهوری اسلامی ایران مصمم شد که یک مقدار کمکهایی را نیز به مردم جمهوری تازه تاسیس آذربایجان و منطقه باکو انجام دهد. هلال احمر آذربایجان شرقی را مسئول کردند و حکم داده شد که بنده به عنوان سرپرست، امکاناتی که از طرف هلال احمر ایران و مردم استانهای آذربایجان و هم مردم مناطق مختلف ایران جمع آوری شده بود و در حدود نزدیک به صد تریلی بود، را از طریق مرز آستارا منتقل کنیم. آن زمان هم تازه مرز بیلهسوار مطرح بود البته هنوز به عنوان مرز بینالمللی تحقق نیافته بود. با یک تعداد هم صحبت کردیم که ما از طریق مرز بیلهسوار این کمکها را ببریم. و به این بهانه بیلهسوار استقرار گمرکی پیدا کند. خلاصه موافقت کردند و سفیر ایران در جمهوری آذربایجان و سفیر باکو در ایران، به عنوان استقبال کننده از این اکیپ به مرز آمدند. خاطرم است که سفیر ایران در جمهوری آذربایجان آقای نهاوندیان بود. ایشان آمدند سفیر آنها نیز حضور یافتند و ما امکانات را منتقل کردیم. امکانات غذایی و سوختی در حدود ۱۰۰تریلی بود. خودتان میدانید که چقدر امکانات را میتوانست شامل شود! به شهر باکو منتقل کردیم و در میدان انقلاب باکو مستقر شدیم و مردم باکو کلی استقبال کردند. آمدند و بازدید کردند و با پرچم پرافتخار جمهوری اسلامی ایران که بالای هر تریلی نصب شده بود. بنابه تقاضای خود مردم باکو به مدت یک روز و با یک عظمت خاص و وصف نشدنی، تریلیها دور شهر حرکت کردند و مردم عجیب استقبال کردند. نمیتوانم توصیفش کنم و در نهایت در میدان استقلال باکو، اجناس و کمکهای ایران به مردم جمهوری آذربایجان، تحویل مقامات و نمایندگانی که آنجا بودند، شد.»
هلال احمر آذربایجانشرقی در جنگ نخست قراباغ چه کمکهای دیگری را به مردم جنگ زده داشتند؟
«در زمان جنگ قراباغ تعداد کثیری از مردم آذربایجان آواره شده بودند. بخصوص در مرز خداآفرین. ما براساس همدردی با مردم آن منطقه و با نظر مساعد جمهوری اسلامی و مقامات و با تشویق آیت الله ملکوتی، یک مقدار امکاناتی را برای آوارگان آن منطقه تدارک دیدیم. در مرحله اول آوارگان آنها را که در بیابانهای آن منطقه بدون سرپناه و بدون امکانات از پیرزن و پیرمرد گرفته تا کودکان و زنان که در وضعیت بد تشنگی و گرسنگی قرار داشتند، ما تصمیم گرفتیم که با کمک هلال احمر چند تا اردوگاه برای اینها دایر کنیم. اردوگاهها را در منطقه “آزادلو” و در منطقه “ایمیشلی” با تجهیزات کامل ایجاد کردیم. آن اردوگاه طوری شد که از نظر امکانات آب و برق و تلفن و سوخت همه توسط دولت ایران ایجاد شد و مسئولیت هم تقریبا در مراحل اول به عهده هلال احمر آذربایجان شرقی بود که برادر بزرگوارم حاج آقا طاهری خیلی تلاش کردند. حاج آقا ملکوتی هم که خدا روحش را شاد کند، در تمام موارد در هلال احمر حضور پیدا میکردند و ما را تشویق میکردند.»
آقای دکتر کمک های پزشکی هلال احمر در این بحث چقدر بود؟
«کمکهای ایران به مردم جنگزدهی جمهوری آذربایجان معطوف به مواد غذایی و سوختی و مایحتاج ابتدایی نبود و اگر کمکهای پزشکی و پزشکان ایرانی آنجا نمیبودند، وضعیت خیلی بغرنجتر میشد. زخمیهای جنگی آنها برای مداوا به بیمارستان شهداء تبریز میآمدند. البته در این میان برخی از پزشکان جمهوری آذربایجان نیز برای آموزش میآمدند و پزشکان ایرانی برای آنها آموزشهای لازم به ویژه عمل جراحی را میدادند. امکانات و تجهیزاتی که ایران به آن مناطق انتقال داد هم یک نکته مهمی بود.
هر جنگی اتفاق بیافتد منجر به یک سری ضایعات مانند جانبازی و… میشود. آن زمان از طرف دفتر ایران در باکو نمایشگاه پزشکی دایر بود؛ شامل وسایل پروتز و اروتوپدی، فنی پروتز و دست و پای مصنوعی و… و همچنین فیزیوتراپی که در باکو در معرض نمایش قرار دادیم. و آن باعث شد که مجروحین و جانبازان آن منطقه از نمایشگاه بازدید کنند و از این تجهیزات استفاده کنند. ما در تبریز تلاش کردیم و ارتوپدی هلال احمر را به نحو احسنت تجهیز کردیم و یک سری نیروهای جوان را استخدام کردیم و دوره های آموزشی فرا گرفتند و به پروتز و کفشهای طبی و دست و پاهای مصنوعی کاملا مسلط شدند و همچنین تجهیز فیزیوتراپی هلال احمر آذربایجان شرقی که واقعا یکی از فیزیوتراپیهای خوب کشور است.»
آقای دکتر به نظر شما نظر مردم عادی جمهوری آذربایجان درباره ایران چگونه است؟
«مردم عادی آذربایجان که به عنوان گردشگر به تبریز میآیند یا گردشگری پزشکی که جهت مداوا به بیمارستانهای تبریز مراجعه میکنند، واقعا همیشه شاکر هستند و میگویند که در زمان سخت زندگی ما آن زمان جمهوری اسلامی به ما خیلی کمک کرد. هم از طریق هلال احمر و هم مردم ایران. یعنی تا آنجایی که من اطلاع دارم بیمارانی که مراجعه میکردند و همراهان آنان به تبریز میآمدند خیلی شاکر هستند. از نظرکمکهایی که آن زمان جمهوری اسلامی به آنها کرده و بقول معروف آن ذهیت برای آنان هست و همیشه معتقدند. شاید آن نسل الان مسن شدهاند اما همان را هم به عنوان تاریخ مساعدههای مردم غیور ایران و آذربایجان شرقی به نسلهای بعدی و کودکان خود منتقل کرده اند.»
آقای دکتر شما که چندین بار به باکو تشریف برده بودید، درباره مردم آن دوران، اطلاعاتی در اختیار مخاطبان قرار دهید؟
«نگارش آنها آن زمان روسی بود اما گویش آنها آذری بود. در گوشه و کنار جماعت اعتقادشان را نگه داشته بودند حتی تمام مراسمات دینی مسلمانها را انجام می دادند. به عاشورا و… ماه مبارک رمضان دقیقا معتقد بودند و حتی در شرایط سخت دینشان را حفظ کرده بودند و این خیلی ارزشمند بود. مردم جمهوری آذربایجان خیلی سلایق مشترکی با ما ایرانیها دارند. از نظر تاریخی، از نظر دینی! مخصوصا آن چیزی که ما را به هم ارتباط میدهد دین اسلام و مذهب تشیع است. من یادم هست که مردم چقدر تشنهی دین بودند. اصلا وقتی که یک کلام الله مجید میبردند، آنها خیلی احترام میگذاشتند و نگاه میکردند و اشک از چشمانشان سرازیر میشد! چون سالها بود که اصلا نمی گذاشتند آنها قرآن را در دستشان بگیرند.»
آقای دکتر تنها اردوگاهی که آنجا دایر بود از طرف ایران بود یا کشورهای دیگر هم حضور داشتند؟
«تنها اردوگاه مربوط به کشور ما بود. یک مدت هلال احمر آذربایجان شرقی اداره کرد. در رفت و آمد بودیم و بعد از مدتی به دلیل استان شدن اردبیل سعی کردند که به استان اردبیل منتقل کنند. هلال احمر جمهوری اسلامی برای اداره خودش اکیب فرستاد. اما پایهگذار ما بودیم. آذربایجان شرقی به عنوان یک قطب بزرگ کمکرسانی به عنوان نمایندهی ملت ایران به مردم جنگزدهی جمهوری آذربایجان مطرح بود.
در هشت سال دفاع مقدس -شاید شما سنتان قد ندهد- هم امکانات و نیرو از آذربایجان شرقی به جبههها اعزام میشد؛ رزمندگانی که در قالب لشگر همیشه پیروز عاشورا به منطقه اعزام میشدند! فقط کافی بود امام جمعه تبریز یک کلمه بگوید و صدها نفر آذربایجانی از شهرستانها به تبریز سرازیر میشدند و منتقل میشدند به جبهه. همچنین در مناطق جنگی، بیمارستان سرپل ذهاب را هلال احمر آذربایجانشرقی تجهیز کرد که هزاران مجروح آنجا توسط پزشکان تبریزی و آذربایجانی درمان شدند. بیمارستان گیلان غرب را ما تجهیز کردیم با مدیریت و نظارت و ایمنی مهندس شهید پورشریفی و مهندس کمکپناه. آذربایجان نقش بزرگی در تمام ایران دارد؛ پل خیبر که مدیون لشگر آذربایجان و دیگر عزیزان آذربایجان بود و سوسنگرد منطقهای بود که بعد از تقسیم به آذربایجانشرقی داده بودند، هیج امکاناتی در آنجا نبود و هلال احمر استان تلاش کرد و حاج آقا طاهری (قائم مقام وقت هلال احمر آذربایجان شرقی) شخصا جهت بررسی موقعیت و امکانات رفتند و پیش من آمدند و گفتند یک سوله در خارج شهر است که اجازه خواستند آنجا را ما بیمارستان کنیم. من اول شک کردم و گفتم امکانپذیر نیست! اما کمک کردیم و تمام وسایل و امکانات را بردیم. بعد از یک ماه رفتم دیدم آنجا یک بیمارستان بزرگی را تشکیل دادهاند با تمام تجهیزات! اتاق عمل دارد، تخت معاینه دارد، تخت برای بستری دارد، نانوایی دارد، حمام دارد و… و من شاهد بودم که در یک ماه چطور با کار جهادی که رهبر انقلاب همیشه اشاره دارند، آن زمان این کار بزرگ صورت گرفت! مگر میشود در طی یک ماه یا یک ماه و نیم و در آن شرایط سخت بیمارستان احداث کرد؟!/ گفتگو از: فاطمه داداشی
Δ
Sunday, 24 November , 2024