دولت باکو تنها دولت رسمی در همسایگی ایران است که با اسرائیل روابط بسیار نزدیک و حسنه دارد. این روابط که اکنون می‌توان آن را رابطه‌ای استراتژیک نامید، بر بنیان‌های بسیار مهم در حوزه‌های امنیتی، نظامی و انرژی طرفین استوار است

گروه سیاسی/ عرفان ایمانی دارستانی: پس از جنگ دوازده روزی تحمیلی علیه ملت و تمامیت ارضی ایران و تجاوز به حریم میهن، حمله به زیرساخت‌های نظامی، زیربنایی و مناطق مسکونی در کشور و کشتار ناجوانمردانه مردمان بی‌گناه و اغلب غیرنظامی در حین جنگ، اکنون و در دوره آتش‌بسی که به نظر ناپایدار می‌نماید، می‌توان با طمأنینه بیشتری در رابطه با برخی مطالب صحبت کرد و از گمانه‌زنی‌ها به حدس‌های نسبتا محکم و جدی‌تری رسید.

علی‌رغم اینکه استان‌های آذری‌نشین و به‌ویژه شهر تبریز از اهمیت بالای ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیکی برای کشور برخوردار است اما مناطق دیگری در ایران وجود داشت که می‌توانست اهمیت بیشتری برای ضربه‌زدن در این تجاوز به کشور داشته باشد. اما تمرکز حملات اسرائیل در این دوره پس از شهر تهران بر روی آذربایجان و به‌ویژه شهر تبریز به‌عنوان بزرگترین شهر آذری‌نشین قرار داشت. درباره چرایی این موضوع باید به چند نکته مهم توجه داشت:

دولت باکو تنها دولت رسمی در همسایگی ایران است که با اسرائیل روابط بسیار نزدیک و حسنه دارد. این روابط که اکنون می‌توان آن را رابطه‌ای استراتژیک نامید، بر بنیان‌های بسیار مهم در حوزه‌های امنیتی، نظامی و انرژی طرفین استوار است. استفاده باکو از تسلیحات و حمایت‌های نظامی، امنیتی و اطلاعاتی اسرائيل که به‌نظر باعث موفقیت‌های این دولت در جنگ قره‌باغ گردید و همچنین بلندپروازی‌های رژیم علی‌اف بدون حمایت اسرائیل ممکن نیست.

از سوی دیگر شریان انرژی اسرائیل نیز از طریق خط لوله باکو_ تفلیس_جیهان تامین می‌گردد. همچنین دکترین اسرائیل به باکو برای مقابله‌به‌مثل با محور مقاومت ایران است. به عبارت دیگر، اسرائیل از همسایگی باکو با ایران، برای مقاصد امنیتی و اطلاعاتی و حالا نظامی بهره می‌گیرد. همچنین اسرائیل سعی دارد تا از طریق تقویت قوم‌گرایی با محوریت دولت باکو و اقلیم کردستان، موقعیت داخلی در ایران را دچار ضعف نموده و به بحران‌های هویتی در ایران دامن بزند.

اما اگر به جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران بازگردیم، باید اذعان کرد که حجم و شدت حمله به تبریز با چند هدف اساسی دنبال می‌شد که در ادامه به اهم دلایل آن خواهیم پرداخت:

۱- ارتش متخاصم اسرائیل سعی داشت تا با از کار انداختن توان راداری در منطقه شمالغرب کشور و متعاقبا عدم توان ایران در شناسایی هوایی، از فضای جمهوری آذربایجان برای سوخت‌گیری جنگنده‌هایش بهره ببرد. به همین سبب در همان روزهای نخست، شاهد حملات بسیار سنگین به پایگاه شکاری تبریز و فرودگاه‌ها و سیستم‌های راداری در شمال‌غرب کشور بودیم که باتوجه به استفاده رژیم اسرائیل از آسمان عراق برای عبور جنگنده‌ها و عدم عبور آن‌ها از فضای آسمان استان آذربایجان‌شرقی، دلیلی به جز موضوعی که مطرح شد به ذهن نگارنده نمی‌رسد.

به عبارت دیگر جنگنده‌های اسرائیل از آسمان سوریه، عراق و سپس احتمالا استان‌های غربی، و پس از آن همدان و قزوین وارد کشور می‌شدند و تبریز، هرگز معبری برای عبور آن‌ها برای رسیدن به مناطق حساس در نواحی مرکزی کشور نبود. بنابراین یکی از دلایل اصلی برای این حمله گسترده به تبریز و به‌ويژه پایگاه شکاری و سیستم‌های ردیابی و راداری و توان شناسایی، در همان نکته اولی بود که به آن اشاره شد.

همچنین با آسیب به این زیرساخت‌ها امکان پرواز هرچه راحت‌تر پهپادها  و ریزپرنده‌ها از خاک جمهوری باکو تا عمق کشور را به شکل بسیار سهل و ممتنعی فراهم می‌کرد. چنانکه این اتفاق نیز افتاد. در یک کلمه باید گفت که اگر قرار نبود از خاک باکو علیه ایران استفاده گردد، هیچ نیازی به این حجم از تخریب گسترده زیرساخت‌های استان‌های آذری و به‌ویژه شهر تبریز نبود. همانطور که مثلا این حجم از تخریب در مورد هیچ پایگاه شکاری دیگری تا این شدت نبود.

۲‌- نکته دوم ماجرا در اینجاست که باتوجه به حضور عوامل با تفکر پان‌ترکیستی در آذربایجان که اکثرا تحت‌تاثیر و حتی تحت حمایت دولت‌های باکو و آنکارا هستند، و همچنین وجود پایگاه‌های مهم آفندی کشور در تبریز و ناحیه شمالغرب، استفاده از این عناصر در شرایط غافل‌گیری و آشفتگی اوضاع برای شناسایی پایگاه‌های مهم آفندی و همچنین خرابکاری و آسیب به کشور می‌توانست برای ارتش اسرائیل بسیار سودبخش باشد. اطلاعات بیشتری در این مورد در دسترس نیست اما حضور پرتعداد ریزپرنده‌ها در تبریز، علی‌رغم برد پروازی بسیار کوتاه آنها و اینکه در این استان برخلاف استان‌های آسیب‌دیده‌ی دیگر، اتباع مهاجر غیرقانونی نیز حضور ندارند، می‌تواند دلیلی محکم برای اثبات ادعای مطرح شده باشد.

۳- نکته سوم در حملات به تبریز و شمال‌غرب نیز در این است که اسرائیل و حتی باکو تصور می‌کردند که با تضعیف توان نظامی کشور، زمینه برای حرکات تجزیه‌طلبانه و حضور فعالانه عناصر پان‌ترک در این منطقه فراهم می‌گردد و این موضوع می‌تواند بستری برای درگیری ایران در چند جبهه گردد که البته خوشبختانه این اتفاق روی نداد و مانند سایر نقاط کشور، اتفاقی در تبریز و شمال‌غرب کشور نیفتاد. البته این موضوع را نباید از خاطر برد که روی‌ندادن این اتفاق در حال حاضر تضمین کننده آینده نیست و باید با تمام توان در مقابله با اقدامات عناصر پانترک ایستاد و برای آن برنامه‌ریزی دقیق و مدون داشت.

۴- نکته دیگر ماجرا اما مسئله‌ و برداشتی است که دولت باکو از وضعیت یک ایران تضعیف شده دارد. ایرانی که از یک سو درگیر یک جنگ تمام‌عیار است و از سوی دیگر قدرت آفندی و پدافندی‌اش بسیار تضعیف گردیده است. چنین وضعیتی این امکان را برای باکو و ترکیه فراهم می‌کند که با قدرت و آزادی عمل بیشتری در مورد کریدور ادعایی زنگزور وارد عمل شده و ارمنستان تنها را بیش از پیش تحت فشار قرار دهند تا جنوب استان سیونیک را واگذار نموده و مرز تاریخی ایران و ارمنستان قطع گردد و از سوی دیگر ایران برای ارتباط زمینی با اروپا دچار خفگی ژئوپلیتیک گردد. به همین سبب باکو از هر شرایط و اتفاقی که باعث تضعیف و سپس حواس‌پرتی ایران نسبت‌به قفقاز گردد با آغوشی گرم استقبال می‌کند.

۵- نکته پنجم ماجرا البته بسیار بدبینانه می‌نماید اما با کنار هم قرار گرفتن برخی فاکتورها، آنقدرها دور از انتظار هم نیست. همانطور که اشاره شد، دکترین اسرائیل نسبت به جمهوری باکو، همانند نگاه ایران به محور مقاومت در برابر اسرائیل است تا جایی که برخی باکو برای اسرائیل را همانند سوریه یا لبنان برای ایران می‌دانند. طبعا قدرت گرفتن و حتی پیشروی‌های ارضی باکو به‌عنوان تنها دولت نزدیک و هم‌پیمان با اسرائیل در همسایگی زمینی ایران، باعث خشنودی و استقبال اسرائیل نیز هست.

از سوی دیگر جمهوری آذربایجان دست‌کم از دوره ریاست‌جمهوری ابوالفضل ایلچی‌بیگ با طرح ادعاهایی همچون باصطلاح  آذربایجان ج.ن.و.ب.ی و در قالب‌های گوناگون علیه تمامیت ارضی ایران فعالیت نموده و در کنار ترکیه به‌ویژه پس از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، به‌عنوان مهم‌ترین حامی پانترکیسم در ایران شناخته‌ می‌شود. صحبت‌های کارشناسان در تلویزیون‌های باکو پس از جنگ ۱۲ روزه و ادعای مالیخولیایی امکان اشغال تبریز توسط ارتش باکو ظرف یک روز، نیز نشان‌دهنده علاقه و بلندپروازی‌هایی است که احتمالا در ذهن حکمرانان باکو وجود دارد.

این موضوع دور از ذهن نیست که این حملات شدید علیه تبریز، با هدف زمینه‌سازی برای شورش‌های عوامل پانترک و سپس حتی اشغال زمینی آن توسط اسرائیل و باکو و متعاقبا ایجاد یک دولت دست‌نشانده قومی باشد. همان سیاستی که اسرائیل، اکنون در سوریه و با اقلیت دروزی‌ها دنبال می‌کند که در آذربایجان، از حمایت دولت باکو نیز برخوردار است.

با همه مواردی که گفته شد، سیاست ایران در قبال اسرائیل، بدون در نظر گرفتن نقش دولت علی‌اف، امکان‌پذیر نیست و همه تلاش‌ها در جهت فهم اقدامات باکو باید در قالب یک ریشه‌شناسی دقیق صورت پذیرد که متأسفانه باتوجه به شناختی که نگارنده از مراکز مهم تصمیم‌ساز دارد، تاکنون مورد غفلت جدی مسئولان امر قرار گرفته و کشور را دچار بحرانی حیاتی نموده است.

  • نویسنده : عرفان ایمانی دارستانی
  • منبع خبر : آذرپژوه