گروه سیاسی: تنها ۹ روز پس از ۷ اکتبر، متنی سیاستگذارانه برای فعالسازی گسل اقوام در ایران منتشر شد: کرد، عرب، بلوچ، ترک. هدف چه بود؟ تکهتکهکردن سرزمین و تمامیت ارضی ایران برای نابودی حماس. بازی خطرناکی که حالا گفته میشود، در ۲۰۲۵، جدیتر از همیشه پیگیری میشود. در حالیکه جهان هنوز در شوک حملهی […]
گروه سیاسی: تنها ۹ روز پس از ۷ اکتبر، متنی سیاستگذارانه برای فعالسازی گسل اقوام در ایران منتشر شد: کرد، عرب، بلوچ، ترک. هدف چه بود؟ تکهتکهکردن سرزمین و تمامیت ارضی ایران برای نابودی حماس. بازی خطرناکی که حالا گفته میشود، در ۲۰۲۵، جدیتر از همیشه پیگیری میشود.
در حالیکه جهان هنوز در شوک حملهی ۷ اکتبر حماس به اسرائیل بود، تنها ۹ روز بعد، در تاریخ ۱۵ اکتبر ۲۰۲۳، مارک ای. هلر پژوهشگر ارشد در مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل بههمراه شومیت گانگولی، استاد ممتاز علوم سیاسی در دانشگاه ایندیانا و پژوهشگر وابسته به مؤسسه هوور در استنفورد، در مقالهای مشترک پیشنهاد احیای یک سیاست قدیمی اما مناقشهبرانگیز را مطرح کردند: «بهکارگیری و فعالسازی اقوام غیرفارس و غیرشیعه در ایران برای تضعیف جمهوری اسلامی.» این پیشنهاد، که در مقالهای با عنوان:
«To Destroy Hamas, the Regime in Iran Must Fall»
منتشر شد، از نقطهای فراتر از میدان جنگ غزه آغاز میکرد: نگاه به تهران بهعنوان «پشتیبان تاریخی و راهبردی» حماس.
نویسندگان بر این باور بودند که نابودی ساختاری حماس تنها زمانی ممکن خواهد بود که رژیمی که آن را تغذیه و حمایت میکند – یعنی جمهوری اسلامی ایران – از بین برود. در این چارچوب، هلر و گانگولی از اقوامی چون کردها، بلوچها، عربهای خوزستان، و آذریها نام میبرند و آنها را گروههایی معرفی میکنند که برخی نسبت به نظام مرکزی تهران بیاعتماد، ناراضی یا حتی خصمانهاند. آنان پیشنهاد میکنند که بازیگران خارجی – از جمله اسرائیل و متحدان منطقهای و فرامنطقهای آن – میتوانند با حمایتهای مالی، فناوری، لجستیکی و سیاسی، این اقلیتها را به مطالبهی حقوق فرهنگی، اقتصادی و زبانی تشویق کنند. الگویی که آنها پیشنهاد میدهند، وضعیت خودمختار اقلیم کردستان عراق است.
آنها نوشتند: «چگونه جهان را از جمهوری اسلامی خلاص کنیم؟
گزینههای چندانی وجود ندارد، اما یک نقطهضعف احتمالی شایان توجه است: ترکیب جمعیتی ایران. تنها حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد جمعیت ایران، فارسهای شیعه هستند. حتی در این گروه که بهطور بالقوه پذیرندهترِ پیامهای عوامفریبانه درباره عظمت تاریخی ایران است، نارضایتی فراوانی وجود دارد.
همین گروه هسته اصلی طبقه نخبگان مدرن ایران را پیش از انقلاب اسلامی تشکیل میداد. اما در مناطق پیرامونی کشور، اقلیتهای غیرفارس و/یا غیرشیعه بزرگی وجود دارند: آذریها در شمال به سمت قفقاز، کردها در غرب میانه، عربها در منتهیالیه خلیج فارس، بلوچها در شرق و چندین گروه دیگر. برخی از این گروهها از رژیم بیزارند و یا دستکم دل خوشی از آن ندارند، و اکثر آنها از کشورهای همسایه یا از دریا قابل دسترسی هستند.
کنشگران خارجی که از رفتار ایران احساس تهدید میکنند، میتوانند از مطالبات این جمعیتها حمایت کنند؛ اگر نه بهطور مشخص برای جدایی یا تجزیه کشور (که ممکن است باعث شود فارسها گرد پرچم رژیم جمع شوند)، لااقل برای ایجاد یک حکومت که نسبت به نیازهای فرهنگی، زبانی و اقتصادی آنها مدارامحورتر و محترمانهتر رفتار کند؛ چیزی شبیه وضعیت خودمختار کردستان در عراق.»
هلر و گانگولی نیز اذعان میکنند که چنین سیاستی بدون آمادگی برای مرحلهی دوم – یعنی حمایت نظامی، اطلاعاتی و احتمالی در سطح عملیاتی – نهتنها بینتیجه، بلکه از منظر اخلاقی نیز خطرناک خواهد بود؛ بهویژه اگر مانند تجربهی کردها در عراق، اقلیتهای ایرانی در میانهی راه تنها گذاشته شوند. نکتهی قابلتأمل، زمانبندی این پیشنهاد است. طرح چنین ایدهای، تنها یک هفته پس از فاجعهی انسانی و نظامی در اسرائیل و غزه، نشان میدهد که بخشی از نخبگان استراتژیک در غرب، نگاه خود را به نقطهای فراتر از بحران جاری معطوف کردهاند: تغییر بازی در سطح منطقه با آغاز از تهران.
امروز که در فروردین ۱۴۰۴ (آوریل ۲۰۲۵) هستیم، روشن است که آن مقاله صرفاً یک تحلیل نظری یا پیشنهاد دانشگاهی نبوده، بلکه بخشی از یک روند جدی سیاستگذاری در سطوح بالا بوده است. تحرکات سیاسی، رسانهای و میدانی در مناطقی چون آذربایجان غربی و شرقی، کردستان، خوزستان، سیستان و بلوچستان و حتی برخی مناطق مرکزی کشور نشان میدهد که این خطوط فکری اکنون به مرحله اجرا نزدیک شدهاند.
واقعیت این است که پروژهی اقوام، این بار با انسجام بیشتر، بودجهی قابلتوجه، و پوشش رسانهای هدفمند دنبال میشود. هدف نیز صرفاً تضعیف تهران نیست، بلکه کشاندن نظام سیاسی ایران به یک وضعیت فرسایشی، همزمان با درگیری در سیاست خارجی و بحرانهای اقتصادی داخلی است.
Δ
Saturday, 12 April , 2025