گروه گزارش/ مریم رحیمی: فصل سرد و سپید زمستان است و در این فصل سرما، اما زیبا، مجددا بعد از چند ماه، میزبان استاد آندره گالستیان در مرکز مطالعات آذربایجان هستیم. چند ماه قبل، در فصل نقشها و رنگها، فصل نقاشی خدا، در پاییز زیبا، با ایشان در زمینه موسیقی در تبریز، گفتوگوی مفصلی داشتیم […]
گروه گزارش/ مریم رحیمی: فصل سرد و سپید زمستان است و در این فصل سرما، اما زیبا، مجددا بعد از چند ماه، میزبان استاد آندره گالستیان در مرکز مطالعات آذربایجان هستیم. چند ماه قبل، در فصل نقشها و رنگها، فصل نقاشی خدا، در پاییز زیبا، با ایشان در زمینه موسیقی در تبریز، گفتوگوی مفصلی داشتیم که حاصل آن با عنوان «تبریزِ ولیعهدنشین؛ دروازه ورود موسیقی کلاسیک به کشور» منتشر و به پیشگاه خوانندگان و مخاطبان گرامی، تقدیم گردید که بازخورد مناسبی داشت و بارها نیز توسط رسانههای گوناگون، بازنشر شد. در آن مصاحبه، از ایشان قول گرفتیم که مجددا در خدمتشان باشیم تا در مورد موسیقی و شعر، گفتوگو کنیم. در این نشست، سعی خواهم کرد تا نقش موسیقی در شعر فارسی و جایگاه آن نزد شاعران ایرانی را با محوریت شاهنامه فردوسی از استاد بپرسم و در این زمینه به مواردی که کمتر تا کنون به آنها پرداخته شده است، خواهم پرداخت و از ایشان نیز قول گرفتهام که محدودیت وقت نداشته باشیم تا بتوانم همه موارد مد نظر و کلیه سوالات مورد نظر را بپرسم.
ابتدا اجازه بفرمایید به معرفی استاد گالستیان برای آن دسته از مخاطبان که گفتوگوی قبلی را مشاهده ننموده یا مطالعه نکردهاند بپردازم؛ البته استاد آندره گالستیان در سطح رسانهها، شخصی شناختهشده هستند و تا کنون، مقالات بسیار متعددی از ایشان، منتشر شده است و در رسانههای گوناگون، بسیار فعال هستند؛ اما در هر حال، برای آن دسته از خوانندگانی که ممکن است با ایشان آشنا نباشند یا کمتر آشنا باشند، عرض میکنم که در فرهنگ جامع موسیقی ایرانی، جلد دوم، صفحه ۱۱۵۳، ذیل حرف «گ» در مورد ایشان آمده است: «گالستیان، آندره؛ در تهران به دنیا آمد. نامبرده فارغالتحصیل رشته میکروبیولوژی است و در زمینه کامپیوتر و مدیریت نیز تخصص و مدارک گوناگون بینالمللی دارد. موسیقی را از کودکی آغاز کرده و ساز تخصصی او پیانو است. وی از محضر استادان متعددی، بهرههای لازم را در زمینه نوازندگی پیانو برده است. در کنار نوازندگی، به خوانندگی نیز علاقه دارد و در گروههای کُر گوناگون در صدای تِنور، خوانندگی کرده است. علاوه بر موارد فوق، وی پژوهشهای گستردهای درباره موسیقی جهان و موسیقی ایران در ژانرهای مختلف انجام داده و چندین مقاله و همچنین سخنرانیهای متعدد در این زمینه داشته است. وی به شعر ایران و جهان نیز علاقه دارد و به عنوان ایرانشناس و پژوهشگر ادبی در میزگردهای تخصصی گوناگونی شرکت داشته است که از آن جمله میتوان به میزگردهای روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی اشاره داشت. او همچنین برخی اشعار شاعران معاصر ایران را به زبانهای انگلیسی، فرانسه و ارمنی، ترجمه کرده است».
***
خوش آمدید استاد گالستیان؛ بسیار خوشحالیم که مجددا فرصتی پیش آمد تا میزبان حضرتعالی در آذرپژوه باشیم، برای فتح باب اگر صحبتی دارید، بفرمایید.
«سلام عرض میکنم و همچنین عرض ادب و احترام دارم خدمت شما سرکار خانم رحیمی محترم و خدمت همکاران گرامی شما در مرکز وزین مطالعات آذرپژوه که به صورت تخصصی، مرکز مطالعات آذربایجان، آذربایجانشناسی و آذربایجانپژوهی است و همچنین خدمت کلیه مخاطبان گرانقدر شما در داخل و خارج کشور، بهویژه هموطنان ایرانی عزیز و ارجمند. من هم خوشحالم که مجددا در خدمت شما بزرگواران هستم و امیدوارم که بتوانیم گفتوگوی خوب و مفیدی را با هم داشته باشیم.»
سپاسگزارم؛ حتما و بدون شک، همانند نشست قبلی، گفتوگوی مفیدی خواهد بود و بیگمان، مصاحبهای ماندگار خواهد شد. از موسیقی در شاهنامه شروع کنیم، جایگاه موسیقی در شاهنامه فردوسی به چه ترتیبی است و فردوسی بزرگ، این شاعر حماسهسرای ایرانی و زندهکننده زبان فارسی، چقدر برای موسیقی، شان و ارزش قائل بوده است؟
«موسیقی در شاهنامه فردوسی، جایگاه ویژهای دارد و این مطلب را بنده در مصاحبهها و میزگردها گوناگونی که در خبرگزاریها و پایگاههای خبری داشتهام و همچنین در برنامههای مختلف صدا و سیما، مکررا عرض کردهام. فردوسی در شاهنامه، نه تنها به موسیقی، بسیار پرداخته و جایگاه رفیعی را برای آن در نظر گرفته است، بلکه خود نیز با موسیقی، آشنایی خوبی داشته و به همین خاطر هم توانسته است در اشعار خود، تصویر مناسبی از موسیقی، آلات و ادوات آن و همچنین نوازندگی و خوانندگی، ارائه نماید. در ابیات گوناگونی از شاهنامه که به موسیقی اشاره دارند و تعداد آنها نیز بسیار است، اشراف فردوسی بر موسیقی، کاملا هویدا است و نمود بارزی دارد.
مطلب بسیار جالبی است استاد؛ پایاننامه کارشناسی ارشد من در مورد فردوسی و عنوان دقیق آن «بررسی مبانی آزاداندیشی و استقلالخواهی در شاهنامه فردوسی» است، زمانی که میخواستم موضوع و عنوان پایاننامه را که تمایل داشتم در ارتباط با شاهنامه باشد را انتخاب کنم، بررسی جامعی بر روی مطالعات گذشته بر روی شاهنامه فردوسی داشتم و به همین خاطر، با این موضوعات، نسبتا آشنایی خوبی دارم؛ به نظر میآيد که در زمینه موسیقی در شاهنامه، نسبت به موضوعات دیگر، پژوهشهای کمتری صورت گرفته است، درست عرض میکنم؟
بله، همینطور است. در زمینه شاهنامه، مطالعات بسیاری به انجام رسیده اما در زمینه موسیقی در شاهنامه، مطالعات و پژوهشهای کمتری صورت گرفته است و مقالات کمی در این زمینه وجود دارد. به نظرم، کماکان لازم است که پژوهشهای بسیاری در موضوعات مختلف بر روی شاهنامه فردوسی انجام پذیرد و تحقیق در زمینه موضوعات مختلف در شاهنامه، جای کار فراوانی دارد و در بین این موضوعات، جا دارد که به بحث موسیقی در شاهنامه نیز، بیش از پیش، پرداخته شود. این مطلب از آن جهت نیز اهمیت دارد که موسیقی، یکی از هنرهای زیبا است که بهویژه در جهان امروز، جایگاه بسیار مهمی دارد. شما همان اول صبح که سوار خودروی خود میشوید، معمولا یکی از اولینکارهایی که انجام میدهید، روشن کردن رادیو است یا گوش دادن به موسیقی؛ موسیقی با رادیو و تلویزیون، پیوندی ناگسستنی دارد؛ صنعت سینما بدون موسیقی، قابل تصور نیست؛ افراد بسیاری در طی سال در کنار رفتن به سینما و تئاتر به کنسرتهای گوناگون میروند؛ موسیقی در جشنها و همچنین مراسمها، بهویژه در مراسم مربوط به ازدواج، جایگاه ویژهای دارد؛ حتی صدای باد، یا رودخانه یا اصوات پرندگان، نوعی موسیقی است؛ در کنار نوشتن یا ارسال پیام، شما با صحبت کردن و اصوات، با دیگر انسانها و جهان، ارتباط برقرار میکنید؛ موسیقی بیش از هر هنری با زندگی انسان، عجین است؛ شما هر لحظه با موسیقی سر و کار دارید؛ کشورها، سرود ملی دارند؛ در ادیان نیز، موسیقی، کاربرد وسیعی دارد؛ در اسلام، اذان در دستگاههای موسیقی خوانده میشود و موذنها، طی قرون و اعصار تا به امروز، در دستگاههای متنوعی، اذان گفتهاند و میگویند؛ در مسیحیت، موسیقی در مراسم کلیسایی، اهمیتی خاص دارد.
بسیار زیبا فرمودید، در زمینه هنرهای زیبا، توضیح بیشتری میفرمایید؟
بله، البته. در دوران باستان و به صورت سنتی، «هنرهای زیبا» را پنج هنر در نظر میگرفتند: شعر، موسیقی، معماری، نقاشی و مجسمهسازی. با گذشت زمان، به جای شعر، ادبیات را در نظر گرفتند که محدوده گستردهتری را فرا میگیرد؛ طبیعتا، تئاتر هم طی مرور زمان، در ردیف هنرهای زیبا قرار گرفت که امروزه به جای آن، هنرهای نمایشی را در نظر میگیرند؛ در دوران معاصر نیز، سینما افزوده شد و همه این هنرها در کنار هم، تشکیل هفت هنر زیبا را دادند که اختصارا به عنوان «هفت هنر» نیز شناخته میشود. کلمه زیبا، اشاره به زیباییشناسی این هنرها دارد؛ زیرا هنرهای دیگری نیز وجود دارند؛ مانند «هنرهای کاربردی» که شامل طراحی گرافیک، طراحی نقشه یا طراحی کارتوگرافیک، طراحی مد و لباس، طراحی داخلی، طراحی صنعتی و همچنین، طراحی خودرو میباشد؛ یا مانند «هنرهای تجسمی» که شامل خوشنویسی، عکاسی، تصویرسازی یا تصویرگری که به نوعی میتوان گفت که نقاشی روایی نیز به حساب میآید، صنایع دستی، چاپ دستی یا چاپ هنری، هنر پارچه و همچنین، هنر کامپیوتری است؛ در ضمن، «هنرهای مفهومی» نیز معمولا در زیرمجموعه هنرهای تجسمی، طبقهبندی میشوند. البته، هنرها فقط به مواردی که عرض کردم، محدود نمیشوند و بنده صرفا خواستم هنرهای زیبا را توضیح دهم و وجه تمایز آنها با سایر هنرها را بیان کنم. در ضمن، در نظر بگیرید که نقاشی و مجسمهسازی که خود در دسته هنرهای زیبا طبقهبندی میشوند؛ به همراه خوشنویسی در ردیف هنرهای تجسمی نیز قرار میگیرند و توجه به این نکته هم حائز اهمیت است که استادان بسیاری، هنر خوشنویسی را نیز یکی از هنرهای زیبا میدانند، بهویژه که در برخی موارد، علیالخصوص در زمینه نقاشیخط، ارتباط تنگاتنگی با نقاشی پیدا میکند.
همانطور که عرض کردم، هنرها فقط محدود به مواردی که عرض کردم، نمیشوند و بنده سعی کردم تا در پاسخ به سوال شما در مورد هنرهای زیبا، طبقهبندی هنرها از عصر باستان تا کنون و انواع هنرها در جهان امروز را به صورت بسیار مختصر، توضیح دهم و کلیاتی را به عرض برسانم.
ممنون از توضیحات خوب، مفید، مختصر و مفهوم شما در زمینه طبقهبندی انواع هنر؛ پس به این ترتیبی که فرمودید، هم شعر و هم موسیقی که موضوعات بحث امروز ما هستند، هر دو از هنرهای اصلی، شناختهشده و مهم از زمان باستان تا جهان معاصر و دنیای امروز هستند؟
بله، هر دو از هنرهای زیبا هستند.
شما به عنوان موسیقیدان که علاوه بر موسیقی، مطالعات فراوانی نیز در زمینه ادبیات و شعر دارید، کدام هنر را بیشتر میپسندید؟ شعر یا موسیقی؟
هر دو را میپسندم و به هر دو علاقمند هستم. شعر و موسیقی، مکمل هم هستند؛ شعر و موسیقی، جدای از هم نیستند. شما کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی هستید و به خوبی اطلاع دارید که معمولا در شعر هم، منظورم در انواع شعر است، به طور معمول، وزن وجود دارد و شعر کلاسیک یا شعر کهن یا شعر سنتی فارسی، کاملا موزون است و بر پایه ساختار و دانشی است به نام عروض که وزن شعر بر آن عرضه میشود. وزنهای شعر کلاسیک یا کهن یا سنتی فارسی، کاملا مشخص است که آنها را بحور عروضی مینامند که به دو دسته متفقالارکان و مختلفالارکان تقسیم میشوند و جمعا تشکیل ۱۹ بحر را میدهند. در ضمن، شعر نیمایی نیز وزن دارد، شعر سپید نیز معمولا آهنگین است. کاملا مشخص است که شعر و موسیقی، به نوعی، ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر دارند، زیرا همانطور که عرض کردم، وزن و آهنگ، در شعر، اهمیت بسیاری دارد و وزن و ضربآهنگ، در موسیقی، بسیار مهم است. در ضمن، موسیقیِ با کلامی که فاخر باشد، معمولا به همراه شعرِ فاخر است و شعرِ فاخر نیز معمولا در موسیقیِ با کلامی کاربرد دارد که فاخر است.
مثالهایی از کاربرد شعرِ فاخر در موسیقیِ فاخر میفرمایید؟
بله، البته. اپرای «کارمِن» اثر ژُرژ بیزه که لیبرتوی آن اثر آنری مِیاک و لودوویک آلِوی بر اساس رمان کوتاهی به همین نام اثر پروسپِر مِریمه است که گمان میرود این اثر، متاثر از شعر روایی «کولیها» اثر آلِکساندر پوشکین باشد؛ اپرای «لا تراویاتا» اثر جوزِپه وِردی که لیبرتوی آن اثر فرانچِسکو ماریا پیاوه بر اساس نمایشنامه «مادام کامِلیا» اثر آلِکساندر دومایِ پسر میباشد که بر اساس رمانی به همین نام، اثر همین نویسنده است؛ اپرای «فلوت سحرآمیز» اثر وُلفگانگ آمادِئوس موتسارت که لیبرتوی آن اثر اِمانوئل شیکاندر میباشد که نام اصلی وی، یوهان یوزِف شیکندر بوده است؛ اپرای «توسکا» اثر جاکومو پوچینی که لیبرتوی آن اثر لوئیجی ایلیکا و جوزِپه جاکوزا است؛ اپرای «اِکسیرِ عشق» اثر گائتانو دونیتسِتی که لیبرتوی آن اثر فِلیچه رُمانی است که بر اساس اپرای «اِکسیر» اثر دانیِل فرانسوا اِسپری اوبِر میباشد که لیبرتوی آن اثر اوگوستن اوژِن اسکریب است؛ اپرای «رستم و سهراب» اثر لوریس چکناوریان که لیبرتوی آن اثر فردوسی است؛ اپرای «آنوش» اثر آرمِن تیگرانیان که لیبرتوی آن اثر هوهانِس تومانیان است.
بسیار عالی و سپاسگزارم؛ چقدر جالب است که تا این حد، شعر و موسیقی به هم وابسته هستند و چقدر زیباست که تا این اندازه، آثار موسیقی و موسیقیدانان و همچنین آثار ادبی و ادیبان، به یکدیگر همبسته و دلبسته هستند که در اپرای «کارمِن»، اپرای «لا تراویاتا» و اپرای «اِکسیرِ عشق» به دقت توضیح دادید. علاوه بر آن، جالب است که به عنوان مثال، آلکساندر دومایِ پسر، رمان خود را به نمایشنامه نیز تبدیل کرده است.
بله، همینطور است، شاعران و ادیبان و موسیقیدانان از ملیتهای مختلف، در طول تاریخ، از یکدیگر تاثیر پذیرفتهاند و در حال حاضر نیز تاثیر میپذیرند؛ ماهیت هنر، همین است.
در ضمن، اینکه هر هنرمند، مدتها بر روی اثر خود کار کند نیز طبیعی است و آلکساندر دومایِ پسر نیز از این امر، مستثنی نیست، همانگونه که سرایش شاهنامه توسط فردوسی، زمان بسیاری برده است و آهنگسازی اپرای رستم و سهراب توسط لوریس چکناوریان نیز. طبیعی است که ایجاد اثر فاخر و ماندگار، معمولا نیاز به صرف عمر دارد. اصولا هنر و استادی در هنر، صرف عمر میخواهد. هنر چیزی است که عمری را باید صرف آن کرد.
بله، حق با شما هستش و زیبا فرمودید که «هنر چیزی است که عمری را باید صرف آن کرد» و هنرمندان بزرگ، همین کار را کردهاند. در زمینه موسیقی، چه چیزی در شاهنامه فردوسی، آن را متمایز میکند؟
در واقع، دو مطلب مهم، این تمایز را ایجاد میکنند. مطلب اول آن که فردوسی در کل شاهنامه به موسیقی توجه دارد و از ابتدا تا انتهای شاهنامه، بحث موسیقی را به طور جدی و به صورت برجسته، مطرح میکند.
مطلب دوم هم آن که شاهنامه، همواره با فرهنگ موسیقایی ایرانیان عجین بوده است. از شعر و موسیقی و آواز مورد استفاده در زورخانه تا آوازی که هنگام شاهنامهخوانی در قهوهخانهها مورد استفاده قرار میگیرد و تا اوج هنر موسیقی در اپرا، همه حاکی از این هستند که شعر فردوسی و شاهنامه، همواره در طول تاریخ، با موسیقی ایران و ایرانیان، پیوندی ناگسستنی داشته است. منظورم از ایران، ایران فرهنگی است که محدوده جغرافیایی آن، بسیار فراتر از مرزهای کنونی کشور است.
فرمودید که فردوسی، از ابتدا تا انتهای شاهنامه، به موسیقی توجه دارد و بحث موسیقی را جدی و برجسته مطرح میکند، لطف میکنید در این زمینه، نمونههایی نیز مطرح کنید؟
بله، البته. موسیقی در سراسر شاهنامه، جلوه و نمود بارزی دارد و با زندگی مردم، کاملا عجین است. اجازه بفرمایید از قسمتهای مختلف شاهنامه، ابیاتی را نقل کنم.
فردوسی در همان ابتدای شاهنامه، در پادشاهی جمشید میگوید:
گرانمایه جمشید فرزند او / کـمر بست یـکدل پر از پـند او
برآمد بر آن تخت فرّخ پدر / بـه رسم کیان بر سرش تاج زر
کمر بست با فرّ شاهنشهی / جهان گشت سرتاسر او را رهی
تا میرسد بدانجا که:
جهان انجمن شد بر آن تخت او / شگفتی فرومانده از بخت او
بـه جـمشید بر گوهر افشاندند / مـر آن روز را روز نو خـواندند
سر سال نو هرمز فرودین / بـر آسـوده از رنــج روی زمـین
بزرگان به شادی بیاراستند / می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرّخ از آن روزگار / به ما ماند از آن خسروان یادگار
فردوسی در اینجا به رامشگر اشاره میکند که به معنی موسیقیدان است، به معنی نغمهپرداز، نوازنده و خواننده.
در ابیات مربوط به پادشاهی خسرو پرویز و مشخصا ابیاتی که مربوط به خسرو پرویز و شیرین است نیز بحث موسیقی مشاهده میشود، فردوسی آنجا که در مورد رفتن خسرو پرویز به شکارگاه و دیدن شیرین سخن میگوید، در شاهنامه میخوانیم:
چنان بد که یک روز پرویز شاه / همی آرزو کرد نخچیرگاه
بیاراست برسان شاهنشهان / که بودند از او پیشتر در جهان
چو بالای سیصد به زرین ستام / ببردند با خسرو نیک نام
تا بدانجا میرسد که:
پس اندر ز رامشگران دوهزار / همه ساخته رود روز شکار
به زیر اندرون هر یکی اشتری / به سر بر نهاده ز زر افسری
در اینجا نیز بحث موسیقیدانان و رامشگران را میبینیم. این ابیات، مربوط به اواخر شاهنامه است.
ابیاتی نیز از پادشاهی کیکاووس و آهنگ مازندران کردن او نقل میکنم:
چنین گفت کز شهر مازندران / یکی خوشنوازم ز رامشگران
اگر در خـورم بـندگی شـاه را / گــشاید بر تـخت او راه را
بـرفت از بـر پـرده سالار بار / خـرامان بــیامد بر شـهریار
بگفتا که رامشگری بر درست / ابـا بربط و نغز رامشگرست
بـفرمود تا پـیش او خواندند / بر رود سـازانـش بــنشاندند
به بربط چو بایست بر ساخت رود / برآورد مازندرانی سرود
که مـازندران شهر ما یاد باد / همیشه بر و بومش آباد باد
همانطوری که توجه فرمودید، در این چند بیت، کلماتی مانند خوشنواز، رامشگر، بربط، رود و سرود که مرتبط با موسیقی هستند، آمده است و این روند در کل شاهنامه، مشاهده میشود.
فوقالعاده عالی بود استاد، لذت بردم و آموختم. فردوسی در چند بیت محدود، چقدر مفاهیم موسیقایی گنجانده و به چه زیبایی سروده و چقدر تصاویر زیبا آفریده است؛ شاید به همین خاطر است که شاهنامه فردوسی، قصه هر شب کودکانه من بود و به همین خاطر، مهر به شاهنامه در من، هر روز بیشتر و بیشتر میشد و از همان زمان آموختم که شاهنامه برای من، تنها یک قصه عادی نیست، بلکه درس زندگی است و به همین خاطر هم در این زمینه تحصیل کردم؛ واقعا غنای شعر فارسی در کمتر زبانی هست.
بله، همینطور است، کاملا درست میفرمایید؛ هم شاهنامه درس زندگی است و هم غنای شعر فارسی در کمتر زبانی هست.
در ابتدای این نشست فرمودید که «فردوسی در شاهنامه، نه تنها به موسیقی، بسیار پرداخته و جایگاه رفیعی را برای آن در نظر گرفته است، بلکه خود نیز با موسیقی، آشنایی خوبی داشته و به همین خاطر هم توانسته است در اشعار خود، تصویر مناسبی از موسیقی، آلات و ادوات آن و همچنین نوازندگی و خوانندگی، ارائه نماید»، لطف میکنید در این زمینه، توضیح بیشتری بفرمایید؟
بله، همانطور که در ابتدای بحث امروز عرض کردم، فردوسی، به خوبی با موسیقی، آشنا بوده است.
به علت همین آشنایی خوب فردوسی با موسیقی است که نام سازهای بسیاری در شاهنامه وجود دارند مانند رباب، بربط، رود، چنگ، جرس، شیپور، سنج، کرنای، تبیره و تنبور. فردوسی، قطعا با موسیقی، آشنایی خوبی داشته و سازها را میشناخته است. فردوسی حتی با مفهوم ارکستراسیون نیز آشنا بوده است؛ در صحبتهای امروز، این بیت را نیز نقل کردم:
فردوسی در این بیت از ارکستری بزرگ با حضور دو هزار نفر موسیقیدان و نوازنده صحبت میکند. این خیلی مهم است که توجه داشته باشیم که این ابیات، بیشتر از هزار سال پیش، سروده شدهاند، یعنی فردوسی، بیش از هزار سال قبل، از ارکسترهای بزرگ صحبت کرده و مفهوم ارکستراسیون را در ذهن، داشته است.
سپاسگزارم از توضیحات دقیق شما استاد گرامی؛ بسیار بحث شیرینی است و هر چقدر که بحث امروز، پیش میرود، جذابتر میشود. به خاطر دارم در اواخر کارشناسی بود، در توس، در کنار آرامگاه فردوسی، با او پیمانی بستم که پایاننامه کارشناسی ارشدم، مزین به نام او باشد و از روان پاکش خواستم که در کنار من باشد و از پروردگار مدد جستم که در این راه کمکم کند و خدا خواست و پس از پایان کارشناسی، در کنکور مقطع کارشناسی ارشد در رشته زبان و ادبیات فارسی قبول شدم و توانستم پایاننامه خود را در زمینه شاهنامه دفاع کنم. در مورد خود کلمه رامشگر توضیح بفرمایید.
برایتان آرزوی موفقیتهای بیشتر دارم. امیدوارم بیش از پیش بتوانید به فرهنگ و تمدن ایران و به ادبیات فارسی، خدمت کنید و همواره توفیق خدمت به کشور و میهن را داشته باشید، توفیق خدمت به ایران و ایرانی را.
همانطور که عرض کردم، رامشگر به معنای موسیقیدان است؛ به معنای نغمهپرداز، نوازنده یا خواننده. کلمه رامشگر، بارها در شاهنامه، استفاده شده است. منابع متعددی، کلمه «رامش» را که به معنای خنیا یا موسیقی است، مخفف «آرامش» دانستهاند و علت به کار بردن این کلمه برای خنیا یا موسیقی را بدین گونه ذکر کردهاند که «چون ساز و نغمه باعث آرامش دل میشود، لهذا در اینجا مجازا اطلاق مسبب بر سبب کردهاند».
درست عرض کردم که بحث دارد جذابتر میشود. کلمه خنیا نیز در شاهنامه، استفاده شده است؟
بله، فردوسی در شاهنامه در بخش پادشاهی کسری نوشینروان سروده است:
دگر گفت کای شاه با فرّ و هوش / جهان شد پر آواز خنیا و نوش
در مورد انواع سازها در شاهنامه بفرمایید.
فردوسی از دو نوع موسیقی در شاهنامه صحبت میکند، موسیقی رزمی و موسیقی بزمی. وی در داستان رستم و اسفندیار سروده است:
کجا شد به رزم اندرون ساز تو / کجا شد به بزم آن خوش آواز تو
کجا شد دل و هوش و آیین تو / تــوانایی و اخــتر و دیــن تـو
از آلات و ادوات موسیقی رزمی در شاهنامه یعنی سازهایی که برای رزم استفاده شدهاند، میتوان به «جرس»، «زنگ»، «شیپور»، «سنج»، «گاودم»، «کوس»، «بوق»، «کرنای» و «تبیره» اشاره کرد. فردوسی در شاهنامه در داستان فرود سیاوش سروده است:
چو خورشید تابنده شد ناپدید / شب تیره بر چرخ لشکر کشید
دلیــران دژدار مـردی هـزار / ز سـوی کلات اندر آمد سوار
در دژ ببستند زین روی تنگ / خروش جرس خاست و آوای زنگ
از آلات و ادوات موسیقی بزمی در شاهنامه یعنی سازهایی که برای بزم استفاده شدهاند، میتوان به «بربط»، «رباب»، «رود»، «چنگ»، «ابریشم» و «نای» اشاره کرد. فردوسی در بخش «سهراب» در شاهنامه سروده است:
ز آواز ابریشم و بانگ نای / سمن عارضان پیش خسرو به پای
در تبریز، جلسات شاهنامهخوانی خوبی برگزار میشود و امیدواریم بتوانیم از حضور شما هم بهره مناسب ببریم. حکیم توس، در آذربایجان، جایگاه ویژهای دارد و حتی در گذشته، شاهنامه در زورخانهها و قهوهخانهها هم حضوری پررنگ داشت. در شاهنامه، بارها از آذرآبادگان یاد شده، مثلا حکیم توس میفرماید «بیامد سوی آذرآبادگان / خود و نامداران و آزادگان ؛ پرستندگان پیش آذر شدند / همه موبدان دست بر سر شدند».
بله، من دوستان بسیار خوبی در تبریز و دوستان بسیار خوبی نیز در ارومیه و اردبیل دارم و تا حدودی نیز با جلسات شاهنامهخوانی در تبریز، آشنا هستم. شاهنامه، بخش مهمی از هویت ملی همه ایرانیان است. اگر افتخاری باشد و در تبریز باشم، خوشحال خواهم شد که در جلسات شاهنامهخوانی وزینی که در این شهر زیبا، تاریخی و فرهنگی، برگزار میشود، شرکت کنم؛ شهری که زادگاه ادیبان و شاعران بسیاری بوده و هست.
همانگونه که عرض کردم، برای همه ما، شاهنامه فردوسی، بخش مهمی از هویت ملی است و به همین خاطر، انس با شاهنامه، اهمیت بسیار دارد. فردوسی در شاهنامه در بخش مربوط به پادشاهی یزدگرد، میسراید:
همی تاز تا آذرآبادگان / به جای بزرگان و آزادگان
خوشحالم که دوستان خوبی در تبریز دارید، بهویژه که دوستان مشترکی داریم و همچنین خوشحالم که با فضای فرهنگی شهر، آشنا هستید. دوستان مرکز مطالعات آذربایجان هم مثل سایر دوستانتان در تبریز، احترام خاصی برای شما قائل هستند. در مورد موسیقی در شعر سایر شعرای ایران بفرمایید.
لطف دارید خانم رحیمی، من هم برای شما و دوستان مرکز مطالعات آذربایجان، احترام خاصی قائل هستم و سپاسگزارم که برای این مصاحبه، بنده را دعوت نمودید و پوزش میطلبم که به علت مشغله زیاد، نتوانستم زودتر خدمت برسم و بین این مصاحبه و مصاحبه قبلی، تا حدودی، فاصله افتاد.
در جواب سوال شما باید عرض کنم که میتوان به جرات گفت که ناصرخسرو، سنایی، انوری، خاقانی، مولوی، سعدی، حافظ، جامی، ابن یمین، عبید زاکانی و بسیاری از شعرای بزرگ، از شاهنامه فردوسی تاثیر پذیرفتهاند و این شامل بحث موسیقی در شاهنامه هم میشود. فتحعلی خان کاشانی متخلص به صبا که ملکالشعرای دربار فتحعلیشاه قاجار بود، شهنشاهنامه را در بحر متقارب و همانند شاهنامه فردوسی سروده است. بعد از مشروطه نیز میرزاده عشقی، عارف قزوینی، محمدتقی بهار و سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، تحت تاثیر شاهنامه و فردوسی بودهاند. حتی شعرای متاخری مثل فریدون مشیری و مهدی اخوان ثالث و بسیاری دیگر، در سرودههای خود، از فردوسی و شاهنامه، تاثیر پذیرفتهاند.
ذکر این نکته نیز ضروری است که موسیقی نزد شاعران، حتی قبل از فردوسی نیز، اهمیت بسیاری داشته است. رودکی در زمان خود، موسیقیدانی برجسته و نوازندهای بزرگ و چیرهدست بوده است. چند بیت از رودکی خدمت شما نقل کنم:
چون سپرم نه میان بزم به نوروز / در مه بهمن بتاز و جان عدو سوز
باز تو بیرنج باش و جان تو خرم / با نـی و با رود و با نـبیذ فـناروز
رودکی سروده است:
رودکـی چـنگ بـرگـرفت و نـواخت / باده انداز، کـو سـرود انـداخت
همچنین، رودکی، سروده است.
بگرفت به چنگ چنگ و بنشست / بنواخت به شست چنگ را شست
بسیار عالی استاد، استفاده کردیم. لطف کنید و از شاعران دیگر، بیشتر بفرمایید.
خیام نیز در زمان خود، موسیقیدان برجستهای بوده است و در زمینه موسیقی، تحقیق کرده است و رسالهای با عنوان «القول علی اجناس الذی بالاربعه» دارد. چند نمونه از شعر خیام نقل کنم خدمتتان:
مرغی دیدم نشسته بر باره طوس / در پیش نهاده کله کیکاووس
با کله همی گفت که افسوس افسوس / کو بانگ جرسها و کجا ناله کوس؟
خیام سروده است:
وقت سحر است خیز ای مایه ناز / نرم نرمک باده خور و چنگ نواز
کانها که بجایند نپایند بـسی / و آنـها که شـدند کـس نمیآید بـاز
همچنین، خیام سروده است:
ایــام زمـانه از کــسی دارد نــنگ / کـو در غـم ایـام نشیند دلتنگ
می خور تو در آبگینه با ناله چنگ / زان پیش که آبگینه آید بر سنگ
همانگونه که عرض کردم، موسیقی در شعر فارسی، جایگاهی والا و اهمیتی بسیار دارد. شعر فارسی و موسیقی، دو چیز جدا از هم نیستند و کاملا در هم تنیده و پیوسته هستند، به نمونههای دیگری که عرض میکنم، توجه فرمایید:
سعدی سروده است:
آواز رود و بربط و نای و سرود و چنگ / وین طنطنه که میشنوی هم شنیده گیر
مولوی سروده است:
صدای نای آن جا نکته گوید / نوای چنگ بس اسرار دارد
حافظ سروده است:
رباب و چنگ به بانگِ بلند میگویند / که گوشِ هوش به پیغامِ اهلِ راز کنید
جامی سروده است:
ببرید از دل فقیران زنگ / به نوای نی و نوازش چنگ
در دوران معاصر نیز امیرهوشنگ ابتهاج متخلص به ه.ا. سایه، از کودکی با موسیقی آشنا بود و دو نقل قول از او در زمینه موسیقی، قابل توجه بسیار است، اول آنکه گفته است: «موسیقی اگر نگویم قبل از شعر بود ولی باعث شناختن شعر شد» و ثانیا، در اواخر عمر، گفته است: «یکی از افسوسهای من، هنوز هم در این آخر عمر، غصهام این است که ای کاش به جای شعر، یک اتفاقی میافتاد و من دنبال موسیقی میرفتم».
سپاسگزارم از ابیاتی که از شاعران قرون مختلف، فرمودید، بسیار تاثیرگذار بود.باید عرض کنم خدمتتان که بسیار شادمان، خوشحال و مسرور هستم و افتخار میکنم که تا این حد عالی بر شعر فارسی و موسیقی مسلط هستید. مواردی نیز که از ه.ا. سایه فرمودید، بسیار جالب بود. برای من هم موسیقی، همیشه آرامشبخش و کمککننده بوده، بهویژه در زمان دانشجویی کارشناسی ارشد و مخصوصا زمان دفاع از پایاننامه؛ علی الخصوص موسیقی اصیل ایرانی، بسیار آرامش بخش بود. امیدوارم روزی بتوانم در زمینه موسیقی بیاموزم و بنوازم. بفرمایید چند سال صرف پژوهش در مورد شعر و موسیقی نمودهاید؟ و اگر مشکلی نیست، بفرمایید خودتان چند سال دارید.
برایتان آرزوی موفقیت دارم.
در جواب سوال شما باید عرض کنم که حدود ۳۰ سال صرف پژوهش در زمینه شعر و موسیقی کردهام و خودم ۴۸ سال دارم.
استادی با تخصص و با مطالعات و معلومات عالی هستید و بیشتر عمر خود را به تحقیق و پژوهش گذراندهاید، هر چند که هنوز در سنین جوانی قرار دارید. درود بر شما. از حضور مجدد شما در مرکز مطالعات آذربایجان و شرکت شما در این گفتوگو، صمیمانه سپاسگزارم. لطف کردید و به ما افتخار دادید. در پایان گفتوگو اگر صحبتی دیگری هست و اگر موردی وجود دارد که گفته نشده است، خواهش میکنم بفرمایید.
لازم میدانم که مجددا از دعوت و مهماننوازی و پذیرایی شما، سپاسگزاری کنم. برای کلیه دوستان مرکز مطالعات آذربایجان، آرزو میکنم که موفقیتهای بیشتری را در پیش رو داشته باشند. برای کلیه هموطنان نیز آرزوی موفقیت و بهروزی و برای ایران عزیز، آرزوی پیشرفت روزافزون، سرافرازی پیوسته و سربلندی همیشگی دارم.
تشکر ویژهای هم عرض میکنم خدمت شما، سرکار خانم رحیمی گرامی برای مدیریت مطلوب جلسه. با توجه به این که سرکار عالی، کارشناس ارشد در رشته زبان و ادبیات فارسی هستید، توانستید به گونهای موثر، مدیریت بفرمایید که این بحث گسترده، به صورت جامع اما تا حد امکان موجز و مختصر و مفید، به انجام برسد.
سپاسگزارم، در انتها اگر مطلب خاصی هست، خواهش میکنم بفرمایید. بشنویم از شما، کلام پایانی را.
شعر فارسی، پیوندی ناگسستنی با موسیقی دارد. بسیاری از شاعران بزرگ ایران، با موسیقی آشنا بودهاند یا خود، استاد موسیقی نیز بودهاند. برای شناخت بهتر شعر فارسی، داشتن اطلاعات موسیقایی میتواند بسیار کمککننده باشد.
گفتوگوی من «مریم رحیمی» با استاد «آندره گالستیان» موسیقیدان و پژوهشگر موسیقی و ادبیات را ملاحظه فرمودید که به بحث موسیقی در شاهنامه فردوسی و در شعر فارسی پرداختند. امیدوارم بتوانیم در آینده نزدیک، مجددا در خدمت ایشان باشیم. لازم به ذکر است که استاد گالستیان از مشاوران ارشد خوب کشور در زمینههای بازرگانی و توسعه بازار هستند و شرکتهای بزرگ ایرانی بسیاری با کمک و مشاورههای ایشان، در ارمنستان، شروع به فعالیت کردهاند و به همین علت نیز، ظرف چند ماه گذشته، جلسات متعددی با سفیر محترم ایران در ارمنستان، رایزن بازرگانی گرامی سفارت ایران در ارمنستان، رئیس اجرایی ارجمند بانک ملت شعبه ایروان، قائم مقام محترم وزیر اقتصاد ارمنستان، مشاور گرامی رئیس اطاق بازرگانی و صنایع ارمنستان و سایر مسئولین و مقامات دو کشور داشتهاند و بازدیدهای متعددی از مرکز تجاری ایران در ارمنستان انجام دادهاند و با تجار و تولیدکنندگان بسیاری ملاقات نمودهاند که اخبار آن در رسانههای هر دو کشور، بازتاب گستردهای داشت و به علت مشغله زیاد ایشان بود که ما نتوانستیم مصاحبه امروز را زودتر انجام دهیم، چون مدتی را در ایران نبودند و آن مدتی نیز که تشریف داشتند، به شدت مشغول جلسات کاری بودند. ایشان از کارشناسان متبحر و خوب کشور در زمینه اوراسیا، به صورت عام و قفقاز، به صورت خاص هستند و سرمقالهها و دیدگاههای بسیاری از ایشان در روزنامههای کثیرالانتشار کشور به چاپ رسیده است؛ ایشان به عنوان کارشناس اوراسیا و قفقاز، در برنامههای متعددی در صدا و سیما حضور داشتهاند و همچنین در میزگردها و مصاحبههای بسیاری در خبرگزاریهای گوناگون، شرکت کردهاند. از ایشان قول گرفتم که در آینده نزدیک و قبل از پایان سال، مصاحبهای نیز در زمینه ژئوپلیتیک قفقاز و تحولات سیاسی ـ اقتصادی اخیر منطقه داشته باشیم. از توجهی که به این گفتوگو داشتید، سپاسگزارم.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
Δ
Sunday, 23 February , 2025