گروه گزارش: این روزها رسانههای دنیا پر شده است از سیاهنمایی علیه ایران! حتی ایرانیانی که در خارج از کشور در کار خبررسانی هستند نیز تلاش وافری دارند تا وضعیت ایران را به شدت بد و غیر قابل تحمل معرفی کنند. هر چند ما منکر وجود مشکلاتی در داخل کشور نیستیم، اما بهتر این است […]
گروه گزارش: این روزها رسانههای دنیا پر شده است از سیاهنمایی علیه ایران! حتی ایرانیانی که در خارج از کشور در کار خبررسانی هستند نیز تلاش وافری دارند تا وضعیت ایران را به شدت بد و غیر قابل تحمل معرفی کنند. هر چند ما منکر وجود مشکلاتی در داخل کشور نیستیم، اما بهتر این است که معرفی کشور خود ایران را از زبان افرادی غیر ایرانی بشنویم. در ادامه مشاهدات سوان نشاتیان، روزنامهنگار و زبانشناس اهل ترکیه از سفرش به ایران آورده خواهد شد.
او در ابتدا میگوید که «بعد از ۱۰سال برای دومین بار خودم را در ایران یافتم. قصدم این بود که تا مرز افغانستان و حتی فراتر از آن ادامه دهم، اما مجبور شدم آن را کوتاه کنم. شاید بعد از مدتی بتوانیم از همان جایی که رها کردیم دوباره ادامه دهیم.»
اینترنت:
توییتر، فیسبوک، تلگرام، تیک تاک، یوتیوب، بلاگ اسپات، نتفلیکس، گوگل مپ در ایران ممنوع است. اینترنت آنقدر کند است که تا رسیدن به چیزی حوصلهات سر میرسد و از آن منصرف میشوی. برای معتادان به اینترنت مثل ما، چند روز اول جهنم است. البته بعدش عادت میکنی! همه به جز ما از طریق VPN، سرور پروکسی و غیره به همه جا دسترسی داشتند. ما نتوانستیم به خوبی این کار را انجام دهیم زیرا آماده نبودیم. وقتی «VPN» را در داخل کشور در Google تایپ میکنید، دستگاه بلافاصله دیوانه میشود و وارد مدارهای بیپایان میشود. در حقیقت ما هم زیاد خیلی تلاش نکردیم.
رمضان:
اکثر رستوران ها در ماه رمضان تعطیل هستند. اما بر خلاف ترکیه، همه درهای آنها تا نصفه باز بود ، به شرطی که از خیابان دیده نشود، هر چه میخواهید بخورید، یا غذای خود را بیاورید و سر میزهای باغ بنشینید و بخورید، هیچ کس دخالت نمی کند. رستوران داران برعکس، با لبخند خدمت میکنند. میزان روزه خواری کم است – برخی می گویند نصف است، برخی می گویند یک در ده است – اما مهمتر از آن، رسم شرمساری یا آزرده شدن از کسانی که روزه نمیگیرند، وجود ندارد. راننده تاکسی که روزه بود لبخندی زد و آلو تازه تعارف کرد. شهر و روستا تفاوت چندانی با هم ندارند. نمی دانم شرق کشور چگونه است. متاسفانه ما در غرب ماندیم.
ادب:
مردم تقریباً در همه شرایط مودب، محترم و خوش اخلاق هستند. این ویژگی است که بیشتر انسانها (مسافران خارجی) را تحت تأثیر قرار می دهد. از مامور گمرک گرفته تا کارمند هتل، از فروشنده خیابانی ، روحانی ریش دار تا معلم، با کسی برخورد نکردیم که با دیگران یا با ما بداخلاقی کند یا بی ادبی کند.
هیچ فروشنده بداخلاق، هیچ گدای مزاحم، هیچ خریدار مانند مصر و سوریه وجود ندارد. بازاری ها و مغازهداران به محض ورود به خیابان متوجه شما میشوند، به شما این احساس را میدهند که متوجه شما شدهاند و مودبانه میگویند «بیایید داخل». ما کسی را ندیدیم که دو بار بگوید «بیایید داخل».
در یک تقاطع شلوغ غیر اصولی وارد شدیم و با ماشین پلیس روبرو شدم. حتی اگر در اروپا بودیم، زندگی ما تمام شده بود اگر در جای دیگری بود حداقل باید مدارک را نشان میدادیم، و با پلیس صحبت میکردیم و بوی نفس افسر را تحمل می کردیم.
در اینجا با یک رفلکس خودکار، دو مامور پلیس داخل خودرو همزمان دست روی سینه شان گذاشتند و لبخند زدند و راه را باز کردند. وسیله نقلیه ما پلاک ایران بود و هیچ نشانهای از خارجی بودن در نوع ما دیده نمیشود.
ریش من؟ من اینطور فکر نمیکنم.
پلیس:
نسبت به سال های گذشته پلیس کمتری دیدم به خصوص پلیس راهنمایی و رانندگی انگار به طور کامل گم شده بود. در مسیر رشت با دو تیم پلیس برخورد کردیم که با دستگاه هایی مانند تلسکوپ که از زمان حضرت نوح نبی (ع) بود سرعت را بررسی می کردند. فکر نمی کنم پلیس راهنمایی و رانندگی دیگری دیده باشم. برای کسی که از شهری مانند ایروان می آید، جایی که از هر ده ماشین، یک ماشین تیم پلیس است که آژیرهای آن به صدا در می آید، احساس طراوت بخشی بود.
رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی در شهر اختیاری است. گاهی پشت چراغ قرمز می ایستند. ممکن است قبل از چرخش کمی مکث کنید. در شش خط ترافیک، میتوانید بگویید «برادر ببخشید» و دور بزنید. مردم عادت کردهاند و نگران چنین چیزهایی نیستند با وجود این، جریان ترافیک آنقدر منظم است که نمی توان آن را مثلاً با قاهره یا ناپل مقایسه کرد.
ما فکر کردیم که آیا این همان چیزی است که آن را تمدن می نامند؟ هر چه پلیس کمتر باشد، آنقدر با تمدن در هم آمیختهاند؟
بنزین:
بنزین لیتری سه هزار تومان یعنی ۱۱ سنت. یک مخزن چهل لیتری با چهار دلار پر می شود در ضمن این تعرفه خارجی است. اگر کارت محلی دارید، نیمی از چهار دلار خود را پس می گیرید. وقتی دیدند ما خارجی هستیم چند نفر آمدند و به ما کمک کردند. به وضعیت ما (دوستانه) خندیدند و گفتند: سه هزار تومان خواهید داد.
مشاهده اول: وقتی سوخت رایگان است، هنگام اجاره ماشین، نگران این نیستید که هنگام تحویل گرفتن خودرو بنزین نصف بود هنگام تحویل دادن خودرو بنزین یک چهارم است چه فرقی می کند؟ آنها حتی نگاه نمی کنند. من فکر می کنم این یک تکه تمدن است که بی اهمیت نیست. متوجه می شوید که چگونه گرانی مایحتاج اولیه روابط تجاری و انسانی را مسموم می کند.
مشاهده دوم: چه سرقت باورنکردنی است که یک ایالت می تواند آن چیزی را که به قیمت ۱۱ سنت است را 2.80 یورو در اروپا بفروشد، تکان دهنده است.
گرانی که روابط انسانی و تجاری را مسموم می کند قانون طبیعت نیست، بلکه خراجی است که برای زنده نگه داشتن صنعت نفت و بوروکراسی دولتی می پردازید. تا زمانی که آنها بتوانند این ادای احترام را از شما بگیرند، آنها قویتر و قویتر میشوند و شما ضعیفتر میشوید. این یک معادله ساده است.
بازار:
کل کشور یک بازار غول پیکر است. بازار تبریز از نظر مساحت احتمالاً دو یا سه برابر بازار بزرگ استانبول است. امتداد آن تا دیوارهای بیرونی شهر کشیده شده است مانند هزارتوی. هیچ مغازه خالی یا بسته ای وجود ندارد. در هر گذرگاهی که یک انسان بتواند در آن جا شود غرفه باز کردهاند. فقط در بازار بزرگ سرپوشیده ۴۰۰ فرش فروش و بیش از ۲۰۰ تنقلات فروشی را به راحتی شمردیم. شهرهای دیگر تفاوتی ندارند.
به نظر من این نقطه مثبت ایران است که اکثریت مردم را مغازه داران، یعنی تاجران تشکیل می دهند. کسانی که تاجر نیستند، کارمندان دولت، تکنسین ها و متخصصان جزئی هستند. جامعه ای که در آن طبقه متوسط قابل توجه است ادب، متوسط بودن، دوست داشتنی بودن آنها نیز به همین امر مربوط است.
همانطور که انقلاب ایران نخبگان قدیمی در بالا را از بین برد، بیکاری و فلاکت را در پایین را نیز تا حد زیادی از بین برده است. شاید ادامه روندی باشد که در دوره شاه آغاز شد، شاید هم با رویکرد رژیم ملایی که فرصتهای نامحدودی را در اختیار کارآفرینان کوچک قرار داد، تقویت شد، در هیچ کجا فقر مشهود نیست. از این نظر با ترکیه تضاد چشمگیر دارد.
مغازه های شیکی وجود ندارد، اما روستاها و محله های آشفتهای به جا مانده از عصر حجر (حداقل در غرب ایران) هم وجود ندارد. گدا وجود ندارد. هیچ جوان بیکاری مثل گله شغال در شهرها پرسه نمیزند. از لباسهای سنتی که نشان روستائیان است اثری باقی نمانده است. بنابراین، چیز زیادی در کشور باقی نمانده است که بتوان آن را «اصیل» دانست. ایران یک کشور «مدرن» به بدترین معنای کلمه است.
پرسیدیم باز کردن مغازه چگونه است؟ گفتند شما برای هر حرفه از اتاق بازرگانی اجازه می گیرید و تا جایی که من متوجه شدم حدود ۲۰ درصد از درآمد تخمینی خود را مالیات ثابت می پردازید. من حدس می زنم که آنها (دولت) همچنین به شما در ایجاد سرمایه کمک می کنند. افراد زیادی با رسید، فاکتور، مالیات بر ارزش افزوده و اظهارنامه مالیاتی سروکار ندارند.
من هیچ جای دیگری را نمی شناسم که بتوانم به وضوح درک کنم که «اقتصاد بازار آزاد» و سرمایه داری چیزهایی جدا و حتی متضاد هستند.
زن:
من ۱۰ سال پیش همین مشاهدات را انجام دادم و این بار از همان لحظه ورود به کشور توجه ما را به خود جلب کرد. زنان در زندگی اجتماعی بسیار قابل رویت، دوستانه و راحت و خندان و سربالا هستند. به راحتی می توان با کسی که در خیابان عبور می کند صحبت کرد. هیچ اثری از ترس وحشیانه و حقارت ترکیه وجود ندارد. ما هرگز زنی را ندیده ایم که دو قدم پشت سر مرد راه برود. ما هرگز مردی را ندیده ایم که در اطراف یک زن رفتارهای خشن داشته باشد. نسبت گروه های خانواده زن و مرد به میزهای مردانه و زنانه در رستوران ها را ده به یک محاسبه کردیم.
مدل زنانه «مدرن» کلان شهرهای ترکیه یا سواحل دریای اژه در ایران معادلی ندارد. (شاید در تهران باشد، نمی دانم.) اما در مقایسه با شهرهای ترکیه مثل ارزروم، مراش، کاستمونو، مشخص است که استان های ایران از نظر برابری زن و مرد فرسنگ ها از ترکیه جلوتر هستند. بیش از شصت درصد دانشجویان دانشگاه ها را زنان تشکیل می دهند. به تعبیر ما اکثر مردان ترجیح می دهند وارد زندگی تجاری شوند.
در پایان ۲۴ ساعت ابتدایی که در ایران سپری می کنید، شاهد خواهید بود که ابتدایی ترین پیش داوری های شما نسبت به ایران از بین خواهد رفت. برای شوک آماده شوید!!!
منبع:
https://nisanyan.substack.com/p/iran-notlar-2
Δ
Tuesday, 17 December , 2024