گروه گزارش:سه نسخه مهم در حوزه تصحیح حافظ وجود دارد: اول نسخه قزوینی و دکتر غنی است، دوم نسخه خانلری است و پس‌از این دو خط، می‌توان گفت تصحیح عیوضی بسیار مهم است.

گروه گزارش/ نیما عظیمی :نشست تخصصی «گرامی‌داشت روز ملی حافظ» با سرنویسِ «حافظ پژوهی در آذربایجان» در محل «بنیاد ایران‌شناسی آذربایجان‌شرقی» از ساعت ۱۷ سه‌شنبه ۲۴ مهر ۱۴٠۳ خورشیدی و با سخنرانی سخنرانان محمد طاهری خسروشاهی رئیس بنیاد ایران‌شناسی آذربایجان شرقی، حسن اسدی تبریزی، اسداله واحد، نصیر شعار، خسرو سرتیپی، محمد امین سلطان القرایی؛ و خانم فاطمه اروجی (به‌عنوان دبیر نشست)، برگزار شد.

تبریز در قلمرو فرهنگ ایرانی، شهرِ اولین‌هاست

«محمد طاهری خسروشاهی، رئیس بنیاد ایران‌شناسی استان آذربایجان شرقی» سخنان خود را این‌گونه آغازید: «قلمروی گسترده‌ی حافظ‌پژوهی و حافظ‌شناسی به سه قسمت عمده تقسیم می‌شود: ۱- نسخه‌شناسی و نسخه‌پژوهی دیوان حافظ. ۲- تحقیق در شعر و شخصیت و اندیشه حافظ. ۳- ترجمه دیوان حافظ.

 آذربایجان در هر سه این بخش‌ها، دارای چهره‌های برجسته‌ای است که صاحب آثاری ارزشمند هستند. اصطلاح معروفی هست که می‌گوید تبریز در قلمرو فرهنگ ایرانی، شهرِ اولین‌هاست. یکی از مصادیق این برجستگی انتشار و چاپ دیوان حافظ است که آن‌رابرای اولین‌بار یک چهره‌ی تبریزی، در سده دهم هجری، به نام ابوطالب تبریزی، از روی ۱۲ نسخه خطی تصحیح و چاپ کرد.»

سپس، طاهری خسروشاهی گزارشی از مقالات علمی مجله سفینه تبریز در مورد حافظ را ارائه نمود: «یک مقاله را استاد مجدالدین کیوانی برای ما نوشتند؛ ایشان مقاله‌ای در مورد حافظ با عنوان ‹گزارشی از اموال و آثار ابوطالب خان تبریزی› نوشتند. استاد سید علی آل‌داوود مقاله‌ای را با عنوان ‹ابوطالب تبریزی و نخستین چاپ دیوان حافظ› نوشتند؛ و در مجله به چاپ رساندیم. یک یادداشت نیز خودم با عنوان ‹درباره ابوطالب تبریزی بانی نخستین چاپ دیوان حافظ› نوشتم.»

 طاهری افزود: «پس‌از ابوطالب تبریزی، دیگر چهره‌ی برجسته‌ای از آذربایجان، که در مورد حافظ کار کرده: مرحوم ‹سید عبدالرحیم خلخالی› است. مهم‌ترین وجه نسخه خلخالی علاوه‌بر ارزش علمی آن، فضل‌تقدم خلخالی است. این نسخه بیشتر از نظر تاریخی برای ما اهمیت دارد، وجه دیگر نسخه خلخالی این است که مرحوم غنی و قزوینی وقتی در تصحیح دیوان حافظ بودند یکی از نسخه‌های اساس‌شان نسخه خلخالی بود؛ و ما در مجله سفینه تبریز سه مقاله مهم و ارزشمند در مورد نسخه خلخالی منتشر کردیم. در مجله به ترتیب تاریخ کار کرده‌ایم و چهره بعدی در کارنامه حافظ‌پژوهی آذربایجان مورخ نامدار معاصرمان احمد کسروی هست. ما از جنبه تاریخی به کسروی نگاه کرده‌ایم و او را حافظ‌شناس نمی‌دانیم ولی چون به‌عنوان یک چهره متنفذ دوره معاصر درباره حافظ صاحب اثر بود باید نامی از کسروی می‌آوردیم. یکی از چهره‌های برجسته دیگر در این حوزه و قلمرو حافظ‌پژوهی مرحوم ‹حاج اسماعیل امیرخیزی› است. این، نکته‌ی بسیار مهمی است که تاکنون گفته نشده بود. دیگر شخصیت آذربایجان در این قلمرو مرحوم ‹علامه طباطبایی› رحمت‌الله‌علیه هستند.»دیگر چهره‌ای که طاهری خسروشاهی در کارنامه حافظ‌پژوهان آذربایجان به آن پرداخت ‹عباس زریاب‌خویی› بود: «من از شاهنامه‌پژوه برجسته مرحوم ابوالفضل خطیبی خواهش کردم تا خاطراتی از دوران هم‌اتاق بودن با مرحوم زریاب‌خویی در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی را بنویسند، در همین راستا مقاله‌ای بسیار خواندنی نوشته شد و در مجله سفینه تبریز به چاپ رسید. «محمدامین ریاحی» دیگر چهره‌ای بود که رئیس بنیاد ایران‌شناسی در سخنان خود به آن اشاره نمود. طاهری خسروشاهی دراین‌باره گفت: «محمدامین ریاحی کتاب بسیار ارزشمند ‹گلگشت در شعر و اندیشه حافظ› را نگاشته‌ و مطالب مهمی هم در مورد تاریخ عصر حافظ نوشته است.»

طاهری خسروشاهی از «منوچهر مرتضوی» به‌عنوان سر سلسله محققان حافظ‌پژوهی در آذربایجان یاد کرده و گفت: «نمی‌شود در مورد کارنامه حافظ‌پژوهی در آذربایجان صحبت کرد و از مرحوم استاد دکتر منوچهر مرتضوی سخن نگفت. کتاب بسیار مهم او ‹مکتب حافظ› در خصوص طرح اساسی‌ترین مطالب درباره شعر حافظ است. به‌گونه‌ای که استاد خرمشاهی گفته‌اند: ‹کارنامه حافظ‌پژوهی از عصر حافظ تا بدین‌سو را باید به قبل از منوچهر مرتضوی و بعد از منوچهر مرتضوی تقسیم کرد.› بنده این توفیق را داشتم که پس‌از درگذشت مرحوم مرتضوی در دانشگاه و ذیل راهنمایی اساتید، یادنامه استاد مرتضوی را با عنوان ‹سایه سرو سهی› منتشر کردیم.»

محمد طاهری خسروشاهی با ذکر و پرداختن به چندین نام دیگر در این‌حوزه ازجمله مرحوم استاد «بهروز ثروتیان» و «استاد حسن انوری» و هم‌چنین ترجمه‌های دیوان حافظ و اشاره به نسخه‌هایی مهم از دیوان حافظ، که در کتابخانه‌های ترکیه نگهداری می‌شوند -با ذکر این نکته که مطالب مذکور در مجله سفینه تبریز منتشر شده‌اند- سخنان خود را به پایان رسانید.»

حافظ‌پژوهی عرصه‌ای سخت است

سعید کریمی، دانشیار گروه ادبیات دانشگاه پیام نور تبریز با تبریک بیستم مهر به‌عنوان روزِ بزرگ‌داشت حافظ، یاد و خاطره استادان حافظ‌پژوه: منوچهر مرتضوی، سلیم نیشابوری و استادخود رشید عیوضی را گرامی داشته و گفت: «حافظ‌پژوهی عرصه‌ای سخت است که دو نکته در آن قابل اهمیت است که درواقع پیرامون حافظ‌پژوهی است». او در بیان این دو نکته گفت: «نخستین نکته نقد ادبی است. متون با خوانده شدن فربه می‌شوند؛ خوانده شدن به‌معنای ‹به افق معاصر درآوردن› است که آن اشعار را با آرزو و بیم‌های عصر خود گره بزنیم؛ که در هر دوره نگاه‌ها متفاوت است. فربه شدن در جهان کهن با تضمین‌ها و استنادها و استشهادها و استنساق‌ها بوده؛ و این‌گونه متن‌ها از حاشیه و دامنه به مرکز می‌آمدند که برخی توفیق می‌یافتند و در مرکز ساکن می‌شدند که به آن ‹اَبَر متن› می‌گفتند. اَبَر متن‌ها دارای دال‌های سیالی هستند که با مسائل ازلی و ابدی انسان گره خورده‌اند. در جهان جدید، خواندن فقط Reading نیست با تأسیس دانشگاه و نوشتن پایان‌نامه و مقاله و اقتباسات هنری در فیلم‌ها و موسیقی‌ها یا چاپ دیوان و حتی نام‌گذاری یک‌روز به‌عنوان روزِ یک شاعر، آن شاعر مطرح می‌شود. باید توجه داشت که این اَبَر متن‌ها این توانایی را دارند که به انتظارات پاسخ بدهند. روشی که باعث خوانده شدن متن می‌شود این است که پاره‌ای از شعر شاعر به‌سبب تکرار به برخی آثار هنری دیگر ورود کند یا گاهی به شکل ضرب‌المثل در آید؛ که با ضرب‌المثل شدن عمر معنازایی متن افزایش پیدا می‌کند». وی در بیان تکرار شعر حافظ در آثار ادبی و رمان‌ها، با اشاره به این نکته که پاره‌های شعر سعدی و مولانا و انوری و شبستری نیز بسیار زیاد تکرار شده‌اند، گفت: «پاره‌هایی از شعر حافظ عنوان رمان‌ها شدند و شعر حافظ این‌گونه به‌طور متوالی پررنگ‌تر می‌شود. برای مثال: عنوان رمان ایرج آرامی هست ‹با باد می‌گفتم› که برداشتی از مصرع ‹سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی› از حافظ است، عنوان رمان خانم فرشته اغیان ‹واژه مکرر عشق› هست که برداشتی از بیت ‹یک نکته بیش نیست غم عشق و ای عجب/ کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است› از حافظ است، عنوان رمان محمدرضا خسروی ‹در دایره قسمت› برداشتی از مصرع ‹در دایره قسمت اوضاع چنین باشد› از حافظ است، یک رمان عامیانه با عنوان ‹کرشمه ساقی› که برداشتی از مصراع ‹علاج ضعف دل ما کرشمه ساقی‌ست› از حافظ است، رمان زهره خسروانی با عنوان ‹داغ شقایق› که برداشتی از مصرع ‹ما شقایقیم که با داغ زدیم› از حافظ است؛ حتی برداشت از شعر حافظ به یک اثر ترجمه‌ای راه یافته که نوشته ویلیام سَکلی است که منوچهر خسروی آن‌را ترجمه کرده و بر آن نام ‹بازار خودفروشی› نهاده که برداشتی از بیت ‹در کوی ما شکسته‌دلی می‌خرند و بس/ بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است› از حافظ است؛ اثر دیگر اثری از حمید مصدق در منظومه ‹در رهگذار باد› که برداشتی از بیت ‹هر کو نکاشت مِهر و ز خوبی گلی نچید/ در رهگذر باد نگهبان لاله بود› از حافظ است». وی در بیان دومین نکته گفت: «حافظ رب‌النوع شاعری است. شعر حافظ مشبه‌به معشوق است. صائب می‌گوید: ‹هلاک حُسن خدادادِ او شَوَم که سراپا چو شعر حافظ شیراز انتخاب ندارد› و این یک تشبیه مزمل است، که در آن شعر حافظ را به معشوق خود تشبیه کرده است، شهریار می‌گوید: ‹دیوان حافظی تو و دیوانه تو من/ اما پری به دیدن دیوان نیامدی› که این هم یک تشبیه روشن است، محمدعلی بهمنی: ‹می‌گوید از من سیر خواهی شد زبانش لال/ آخر کسی از شعر حافظ سیر خواهد شد؟!› ببینید این‌که شعری و شاعری مشبه‌به معشوق شود نظیری ندارد و من هیچ‌جا ندیده‌ام؛ این برتری حافظ است.»

حسن اسدی تبریزی، سردبیر مجله آفاق اشراق به‌عنوان سخن‌گوی بعدی گفت: «در سال‌های آخر عمر دکتر عیوضی من با او بسیار مأنوس بودم و نزد او عهده‌دار وظایفی بودم. پس‌از انقلاب دکتر عیوضی هیچ جا نمی‌رفت، اما به اصرار من نشست ‹حافظ برتر› را در بنیاد ایران‌شناسی برپا کرد. سپس به اصرار دکتر مشتاق‌مِهر حتی در دانشگاه هم دوباره تدریس کرد. او بسیار متواضع بود و ادب ذاتی ایشان بود؛ چنان‌که وقتی با همکاران و دانشجویان سخن می‌گفت از لفظ ‹عنایت می‌فرمایید› یا ‹عنایت بفرمایید› استفاده می‌کرد. تصحیح دیوان حافظ و دیوان همام جزو کارهای بزرگ وی بود، اما حوزه مغفولِ زیرُ نام ایشان نقشی است که ایشان در مؤسسه تاریخ و فرهنگ ایران داشتند. در این مؤسسه آثار مهمی منتشر شده و شکوفاترین دوره دانشگاه تبریز و گروه ادبیات با این مؤسسه گره خورده است. ایشان در نشریه دانشکده گروه ادبیات تبریز نیز نقش بسیار داشتند و چنان بود که نشریه این دانشگاه از تهران پیشی گرفته بود و آن اولین نشریه دانشگاهی بود».

سپس وی در بیان نسخ مهم حافظ‌پژوهی گفت: «سه نسخه مهم در حوزه تصحیح حافظ وجود دارد: اول نسخه قزوینی و دکتر غنی است، دوم نسخه خانلری است؛ و بقیه کوشش‌ها هم به این دو مسیر پیوند دارند، پس‌از این دو خط، می‌توان گفت تصحیح عیوضی بسیار مهم است. چنان‌که مرحوم خانلری در چاپ اول تصحیح ایشان گفت: ‹نهایت دقت و امانت در آن به‌کار رفته است› یا بهاءالدین خرمشاهی گفت: ‹در تاریخ بیش از ۲۰۰ ساله حافظ‌پژوهی شِش پوشش برتر وجود داشته که یکی از آنها عیوضی است›. منوچهر مرتضوی گفت: ‹حافظ عیوضی را در ردیف تصحیح خانلری می‌توان قرار داد. مردم به تصحیح غنی و قزوینی خو گرفتند اما حالا باید به تصحیح خانلری و عیوضی خو گرفت›. بنابراین تصحیح عیوضی خیلی مهم است اما متاسفانه آخرین چاپ آن در سال ۱۳۸۵ بوده است. اهمیت تصحیح عیوضی در آن است که مبتنی بر ۹ نسخه کهن به روش علمی می‌باشد، و ترتیب ابیات در آن برخلاف نسخه غنی و قزوینی که حافظ پژوهان آن را آشفته و بی‌نظم دانستند، بسیار بهتر است.»

محمدامین سلطان‌القرایی، پژوهشگر و نسخه‌پژوه ادبی هم در این جلسه گفت: «حدود یک ماه پیش نسخه‌ای از حافظ را معرفی کردیم که حدود ۵۰ غزل بیشتر از نسخه قزوینی و غنی دارد. عبدالکریم جربزه‌دار گفته پنج نسخه خطی دیگر به جز آن‌ها که بوده را مقابله کرده است».

وی در معرفی این نسخه جدید گفت: «این نسخه با مقدمه شمس‌الدین محمد گل‌اندام آغاز شده، سپس به مسدسی در مدح امام رضا می‌رسیم که در نسخ دیگر نیست، سپس ترجیع بندی و غزلی و ترکیب بندیست که در کلیات حافظ نیست، بعد مخمسی است که با ‹در عشق تو ای صنم چنان‌م› آغاز می‌شود، سپس مشروح غزلیات است و بعد قطعاتی که در نسخ دیگر ۳۴ قطعه است اما این‌جا ۵۲ قطعه است، بعد مثنویات است که ما ۲ تا از آن‌ها را می‌شناسیم اما این‌جا ۵ تا هست، رباعیات نیز در نسخ دیگر ۴۲ تا است اما در این‌جا ۸۸ رباعی داریم.»

نباتی مصراع‌به‌مصراع ارادت خود را به حافظ نشان داده است

سخنران پنجم «خسرو سرتیپی، شاعر ادبیات آذربایجان» سخنان خود را با بیتی از حافظ آغاز نمود: «ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس/ بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس.»

 وی در ادامه گفت: «اگر حافظ سوار بر اسب می‌شد و منطقه قره‌باغ را می‌دید، چه‌ها می‌نوشت؟! حتماً یک ‹ارس‌نامه› می‌نوشت. ‹میرزا باقر آقا علمی› معبر بزرگی در اهر بود. میرزا باقر آقا به دیدار ‹نباتی› می‌رفت. ‹مرعشی نجفی› از میرزا باقرآقا می‌پرسد که چگونه است که حافظ می‌گوید ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس…؟! میرزا باقر آقا پاسخ می‌دهد که شاید هم این بیت را برای نباتی گفته است. نباتی ۲۲ تضمین برای غزلیات حافظ نوشته است. نباتی مصراع‌به‌مصراع ارادت خود را به حافظ نشان داده است.»

سرتیپی در پایان به خوانش دو شعر پرداخت که یکی به زبان «فارسی» و دیگری به زبان «ترکی آذری» بود.

«ادبیات» دست‌مایه فرهنگ جامعه و کشور است

نوبت به «نصیر شعار، فرزند محقق صاحب‌نام زنده‌یاد جعفر شعار» رسید. او سخنان خود را با خوانش بیتی از حافظ آغازید: «با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی/ تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی// عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید/ ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی.»

 شعار ادامه داد: «هستی اگرچه آزار و رنج تن و روان است و شاعر عزیز به آن توجه دارد، اما حافظ منشا همه این گرفتاری‌ها را در ابیاتش بیان می‌کند. حافظ اگر گلایه می‌کند دلیلش این است که از هستی فارغ شده است؛ از دیدگاه ‹هانس گئورگ گادامر› یک تعبیر خیلی مهمی هست که مقاصد یک شاعر یا مولف محدود نیست و با رفتن یک اثر در یک بافت فرهنگی دیگر معنای جدیدی از آن استنباط می‌شود و این همان چیزی است که امروز شعر حافظ زنده است. عقیده من این است که شاعر یک جهان‌بینی ژرف دارد.»

شعار همچنین «ادبیات» را دست‌مایه فرهنگ جامعه و کشور دانسته و به بیان اهمیت بالای آن پرداخت: «اولین چهره ماندگاری که در ایران معرفی شد زنده‌یاد دکتر شعار بود. قدردان زحماتی که در آذربایجان، در زمینه حافظ‌پژوهی، کشیده هستیم.»

نوبت به آخرین سخنران «اسداله واحد، استاد گروه ادبیات دانشگاه تبریز» رسید. او در آغاز، کوتاه به بررسی دیوان حافظ از منظر دانش عروضی پرداخت واحد دراین‌باره گفت: «گاهی ابیاتی را می‌بینیم که سکته‌هایی دارد سوال پیش می‌آید که آیا این سکته از حافظ قابل‌قبول هست یا خیر اگر فقط با عینک عروس نگاه کنیم شاید نپذیریم. درواقع این سکته‌ها را برازنده حافظ ندانیم. مثلاً در آن غزل معروف ‹اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را/ به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را›؛ در این‌جا بیتی هست ‹ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی‌ست› خوب ما اگر صرفا تقطیع بکنیم با ‹حرکت اشباعی› این خطا را می‌شود پر کرد.»

واحد؛ در ادامه به زیبایی هرچه تمام‌تر به این پرسش که «آیا این خطا و سکته به حافظ می‌چسبد؟» پرداخت؛ و این‌گونه پاسخ داد: «این سکته از یک طرف پذیرفته نیست اما از یک طرف هم قابل توجه است. در همین بیت صحبت بر سر چه هست بر سر عشق ناتمام بر سر عشق ناقص و موسیقی عروضی نیز تداعی کننده نقص هست وجه می‌فرمایید این موسیقی عروضی که نیازمند اشباع هست در واقع همراهی می‌کند همان نقص را که برای بیان همان عشق ناقص یا عشق ناتمام است ین دیگر عیب نیست این هنر است همین جاست که ‹سکته› تبدیل به ‹هنر› می‌شود.»

واحد در ادامه به بررسی «برخی قافیه‌ها در شعر حافظ» پرداخت و با آوردن بیت صلاح کار کجا و من خراب کجا ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا از به زیبایی هرچه تمام‌تر در موردش توضیح داد: «اگر با عینک و دانش قافیه نگاه بکنیم عیب و اشکال دارد. اما پیش این عیب یک نکته هست. می‌گوید: «صلاح کار کجا و من ‹خراب› کجا» خراب یعنی مست؛ کسی که مست و لایعقل هست کلمه‌ای که بر زبان می‌راند نیز ‹معیوب› است. ملاحظه بفرمایید که در همان قدم اول مستی خود را نشان می‌دهد این معیوب بودن قافیه توجیه هنری دارد و این عیب در واقع تکمیل‌کننده حالت مستی هست. از خودبی‌خود شدن در این کلمه نهفته شده است.»

 واحد در پایان سخنان خود، کوتاه به انتخاب کلمات ‹قافیه› از سوی حافظ پرداخت و گفت: «ما کلمات درشت و زبر و خشن را در شعر غنایی نمی‌توانیم بپذیریم؛ یا اصلاً جایی ندارد. ولی حافظ خیلی راحت با سنباده گاهی همین شونت را در لابلای کلمات استفاده می‌کند و کلمات خشن، بسیار نرم به دل می‌نشیند. برای مثال ‹دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند/ پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند›؛ واژگان تقریر و تعزیر کلمات ثقیل و درشتی هستند و با اینکه با حال و هوای شعر غنایی و عاشقانه سازگاری ندارند و کلمات عاطفی نیستند حافظ هنرمندانه همین کلمات درشت را آورده و به صورت زنگی در پایان این مصراع‌ها ذکر کرده است که نه تنها گوش‌خراش نیست دل‌نشین و گوش‌نواز هم هست.»

  • نویسنده : نیما عظیمی
  • منبع خبر : آذرپژوه