گروه گزارش: بنابر تاریخِ‌ ملی ایران، همواره در شهر تبریز، پرچمِ ایران‌خواهی و ایستادگی در برابر دشمنان و بدخواهان ایران‌زمین در اوج و «افراز» خود بوده و هست.

گروه گزارش/ نیما عظیمی: بنابر تاریخِ‌ ملی ایران، همواره در شهر تبریز، پرچمِ ایران‌خواهی و ایستادگی در برابر دشمنان و بدخواهان ایران‌زمین در اوج و «افراز» خود بوده و هست. در همین راستا، «انجمن فرهنگی افراز» نیز پرچم دفاع از ایران را بر دست گرفته و در راستای کنش‌گری خود نشستِ نقد و بررسی کتاب«تاریخ تبریز» را در «سالن همایش مِهر» تبریز برگزار نمود. این نشست از ساعت۱۷ یکشنبه ۲۸ اَمرداد ۱۴۰۳ آغاز و با سخنرانی دکتر جواد رنجبر درخشیلر انجام شد.

دبیر نشست، «رضا سبزه‌ای» پس از خوش آمدگویی به حاضران، توضیحی کوتاه در مورد کتاب «تاریخ تبریز» نوشته‌ی «ولادیمیر مینورسکی» ارائه داد.

هدف انجمن افراز ترویج و دفاع از فرهنگ ایران است

در ادامه «امیر احمدی»، دبیر انجمن، شرحی کوتاه از چیستیِ «انجمن افراز» و اهداف آن ارائه نمود: «انجمن افراز از ماه گذشته فعالیت خود را آغاز نموده است؛ و این نشست (نقد و بررسی کتاب) یکی از برنامه‌های انجمن افراز است. البته ما از شهریور پارسال مجوزمان را گرفته‌ایم اما نهادهای فرهنگی آن‌گونه که باید با ما همکاری نکردند. ماه گذشته با بازدید از موزه آذربایجان در قالب کارگروه افراز گشت فعالیت مان را آغاز کردیم و نشست امروز دومین کنش ما در انجمن افراز محسوب می‌شود.»

احمدی در ادامه اشاره‌ای به «دیگر مقاصد انجمن افراز» از جمله ایجاد کارگروه‌های گوناگون همچون محیط زیست و تاریخ و ادبیات نموده و گفت: «این انجمن متعلق به همه‌ی افرادی است که دغدغه‌ی میهن را دارند و اصلاً هدف ما از گرفتن نمایندگی این انجمن و مجوزش ترویج و دفاع از فرهنگ ایران است.»

«تاریخ تبریز» یکی از مهم‌ترین کتاب‌ها در مورد شهر تبریز است

«جواد رنجبر درخشیلر» پس از ابراز خوشحالی از پویایی انجمن افراز در تبریز، «نقدی بر نهادهای فرهنگی و رسمی تبریز» داشته و گفت: «این انجمن بدون هیچ حمایتی کار می‌کند. امیدوارم بتوانیم در کنار هم و در قالب انجمن افراز کارهای خوبی داشته باشیم. متاسفانه نهادهای فرهنگی در تبریز فرهنگ و بودجه فرهنگی را ارث پدری خودشان می‌دانند! و هم خودشان کم کاری می‌کنند و به دیگران اجازه نمی‌دهند آن‌طور که باید کار کنند. بنابراین کسانی که می‌خواهند کار فرهنگی انجام بدهند، کارشان واقعا مشکل است.»

سپس رنجبر سخنان خود در «نقد و بررسی کتاب تاریخ تبریز» را با معرفی این کتاب این‌گونه آغازید: «نویسنده‌ی این کتاب ولادیمیر مینورسکی و مترجم آن آقای عبدالعلی کارنگ هستند. کارنگ خود یکی از برجسته‌ترین چهره‌هایی‌ست که در تبریز بود؛ و متاسفانه خیلی زود از دنیا رفت. اگر او می‌ماند خیلی کارهای دیگری می‌توانست انجام دهد. کارنگ این کتاب را با دقت علمی بالایی ترجمه کرده است.»

رنجبر پیش از پرداختن به درون مایه‌ی کتاب، در مورد چراییِ برگزاری جلسات کتاب‌خوانی و خودِ کتاب‌خوانی سخن گفت: «وقتی ما جلوی تلویزیون نشسته‌ایم، یک حالت منفعل دارد و خودمان را در اختیار آن فیلمنامه نویس و کارگردان و… قرار می‌دهیم؛ بدون این‌که کنشی در برابرش داشته باشیم. ممکن است از تلویزیون اطلاعات زیادی به دست آوریم اما این اطلاعات هرگز ذهن ما را ذهنی انتقادی نمی‌کند. اما وقتی کتاب می‌خوانیم، در حالت کنشگری قرار داریم. پس ما حتماً باید کتاب بخوانیم و هیچ چیزی جای کتاب را نمی‌گیرد. جلسات کتاتاریخ

ب‌خوانی در واقع برای معرفی و نقد و تحلیل کتاب‌هاست.»

رنجبر در ادامه به «معرفی کوتاهی از نویسنده کتاب تاریخ تبریز» پرداخته و گفت:« این کتاب یکی از مهم‌ترین کتاب‌ها در مورد شهر تبریز است؛ که خواندنش از هر نظر مفید است. مرحوم مینورسکی با دقت بالایی این کتاب را نوشته و به همه‌ی منابعی که لازم بوده مراجعه کرده است. مینورسکی چند ماه وزیر‌مختار روسیه در تهران بود و در حین این‌که به عنوان یک دیپلمات کار می‌کرده، کارهای علمی درخشانی هم انجام می‌داد. مینورسکی هم نسل تقی‌زاده بوده است؛ و وقتی بازنشسته می‌شود یکی از کارهای مهم دیگر او ترجمه‌ی کتاب حدود العالم است. او در مورد قفقاز هم کارهای بسیار خوبی انجام داده است.»

این سخنران، در ادامه به درون مایه‌ی کتاب پرداخت: «این کتاب با روش علمی اصولی و منابع حداقلی نوشته شده است. در آن روزگار، دسترسی به منابع کار دشواری بود. ابتدای کتاب در مورد موقعیت جغرافیایی تبریز نوشته و تبریز را شهر پرجمعیتی معرفی کرده است.»

رنجبر در توضیح جمله‌ی بالا از مینورسکی، اظهار نمود: «این یعنی شهرِ تبریز اهمیت جهانی دارد. مدنیت دارد. باید این موضوع بررسی شود که چرا تبریز امروز از شأنِ جهانی خود دور شده است؟!»

تبریز، شهرِ ساخته شده در دل تاریخ است

وی افزود: «سومین مورد مهم، این‌که تبریز، شهرِ ساخته شده در دل تاریخ است. در تبریز دو عامل باعث شده است که این شهر حسابی ورز و به اصطلاح به عمل بیاید، یکی زلزله‌هاست و دومی حملاتی است که ترکان عثمانی به این شهر داشته‌اند. البته روس‌ها نیز در مقاطعی حملاتی به این شهر داشته‌اند. در سال ۲۴۴ زلزله‌ای تبریز را با خاک یکسان کرد، و در سال ۴۳۴ دوباره یک زلزله می‌آید و تبریز با خاک یکسان می‌شود. همچنین زلزله‌های سنگین دیگری در مقاطع گوناگون در تبریز رخ داده است. این شهر هربار پس از زلزله‌های ویران‌گرِ آن مواقع خود، دوباره ساخته شده است. اگر این زلزله‌ها نبود تبریز به لحاظ آثار تمدنی و فرهنگی وضعیت خیلی بهتری می‌داشت. خیلی از آثار تاریخی ما در همین زلزله‌ها از بین رفته و از نظر اقتصادی نیز خیلی عقب افتاده‌ایم. اما از لحاظ روح ملّی خیلی قوی شده‌ایم؛ و توانسته‌ایم خودمان را در آن مشکلاتی که پیش آمده بسازیم.»

ترکان عثمانی به اندازه‌ی زلزله‌ها برای تبریز مخرب بوده‌اند

رنجبر درخشیلر به «دومین عامل» مورد اشاره خود «در به ورز آمدن و پختگی شهر تبریز» پرداخت: « ترکان عثمانی به همان اندازه‌ی زلزله‌ها برای تبریز مخرب و آسیب رسان بوده‌اند. کسانی که به قصد تهاجم و تسخیر تریز به این شهر حمله کرده‌اند، نتوانسته‌اند اینجا بمانند و نتوانستنه‌اند در این شهر و در برابر مقاومتش دوام بیاورند. عثمانی‌ها نیز مرتب به تبریز حمله کرده‌اند؛ اما حتی یک سلطان از سلاطین عثمانی نیز نتوانسته در تبریز بماند. مثلاً سلطان سلیمان در شنب‌غازان تبریز مستقر شده بود، اما نتوانست بماند. همچنین در سال ۱۳۲۴ یک عده‌ای آمدند تبریز را تسخیر کردند و گفتند ما اینجا خواهیم ماند! اما بیش از یک سال نتوانستند دوام بیاورند و بمانند.»

رنجبر در «چرایی دوام نیاوردن مهاجمان به تبریز در این شهر» این‌گونه توضیح داد: «مردمِ تبریز با رشادت و جان‌سپاری‌های خود، همیشه در برابر مهاجمان و متجاوزانی که قصد تسخیر تبریز و جدا ساختن آن از ایران را داشته‌اند، ایستادگی کرده‌اند. مثلاً وقتی شاه عباس تبریز را از عثمانیان پس گرفت، تبریزی‌ها چنان درس عبرتی به عثمانیان دادند که در تاریخ ثبت شد. همین مقاومت و رشادت‌ها اثبات نمود که مردم تبریز ذره‌ای تعلق به ترکان عثمانی ندارند. همچنین در سال‌هایی که پیشه‌وری با حمایت استالین قصد تسخیر تبریز و جدا کردن از ایران را داشت، خودِ مردم تبریز بودند که از پیشه‌وری و نیروهای خائن و مهاجم او انتقام گرفتند.»

رنجبر درخشیلر در همین راستا و با «مثالی دیگر»، سخن خود را به پایان رسانید: «در دوره‌ی سلطان مراد چهارم عثمانی، یعنی سال ۱٠۴۵، تبریز به طور کامل ویران شد. یعنی ترکان عثمانی شهر را به معنای واقعی کلمه ویران کردند. عثمانیان هرخانه و مدرسه و مسجد و… که بود را ویران کردند؛ و حتی روایتی هست که درختان را از ریشه در می‌آوردند! اما باز این تبریز بود که هم آن هجوم وحشیانه را پاسخ داد و هم مدت زیادی طول نکشید که بازسازی و سازندگی را به انجام رسانید. در واقع تبریز پس از آن ویران شدن‌ها، دوباره و بسیار زود به پا خاست؛ و این ویژگیِ همیشگیِ شهرِ ایران‌خواهِ تبریز است.»

در بخش پایانی نشست، پرسش و پاسخی پربار و سودمند میان حاضران انجام پذیرفت.

  • نویسنده : نیما عظیمی
  • منبع خبر : آذرپژوه