گروه گزارش/ نیما عظیمی:کارگاه شاهنامهخوانی تبریز با همکاری بنیاد ایرانشناسی آذربایجانشرقی، سومین روز از «هفتهی بزرگداشت مشروطه» را برگزار نمود.
در این نشست که از ساعت ۱۸ دوشنبه ۱۵ اَمُردادماه ۱۴٠۳ خورشیدی، در محلِ بنیاد ایرانشناسی ترتیب یافت، دبیر نشست، جمشید نیازی سخن را اینگونه آغازید: «توفیقی شد تا مراسمِ هفتهی مشروطه را با همکاری دوستان برگزار کنیم و من توفیق کسب فیض از محضر اساتید را داشته باشم.»
باید مشروطه را با نگاهِ نقد و بررسی دید
محمد طاهری خسروشاهی، رئیس بنیاد ایرانشناسی آذربایجانشرقی، نسبت به حاضرانِ این نشست ابراز مِهر نموده و پس از خوشآمدگویی، به یکایک آنان گفت: «بنیاد ایرانشناسی متعلق به همهی فعالان فرهنگی این آب و خاک است.» طاهری دیدگاههای خود را در چیستیِ مشروطه اینچنین بیان نمود: «نهضت مشروطیت که برخی به ‹انقلاب› بودن آن نظر دارند، معتقد هستم تا ‹نهضت› قلمداد بشود؛ و با عنوان شما نیز که ‹بزرگداشت مشروطه› میباشد همراستا نیستم؛ زیرا معتقدم با توجه به فراز و نشیبی که در نهضت مشروطه وجود دارد باید آن را با چشم انتقادی دید و بهدور از حبّ و بغض به نقد و بررسی نشست.»
طاهری در این سخنرانی نیز، باری دیگر به افراط و شتابزدگی در موضوع مشروطه اشاره داشته و گفت: «همهی کوشندگان مشروطه برای گریز از استبداد قاجاری به این حرکت مبادرت کردند، ولی اگر ما سالِ مشروطیت را براساس تقویمْ سال ۱۲۸۵ در نظر بگیریم از سالهای بعد از آن به استبداد رضاخانی میرسیم و سؤال این است که در این بازهی زمانی چه بر سر این نهضت آمده است که اینگونه شد؟ تلقی من افراط و شتابزدگی در موضوع مشروطه است که بهنظرم باید به شکل اختصاصی در مورد آن صحبت کرد.» وی در بیان چگونگیِ شتابزدگی موردنظر خود گفت: «یکی از مصادیق این شتابزدگی در حقِ علمای شیعه بوده است که این به سبب ناآشنایی با رفتار آنها بوده و کسانی هم که با سلوک علمای شیعه آشنا هستند متأسفانه در سند پژوهی ناموفق بودهاند که امید دارم این مورد موضوع کتابی خاص باشد. زیرا در یک سوی این موضوع شیخ فضلا… نوری مخالف بوده و در سوی دیگر آن عالم بزرگی چون آخوند خراسانی پشتیبان مشروطیت بوده است. چنانکه اصلاً وقتی طیف روشنفکر درصدد اعدام شیخ فضلا… برآمدند اعدام را بهدست روحانی دیگری با نام شیخ ابراهیم زنجانی انجام دادند تا شأن و زینت به کار بدهند.» طاهری در چگونه بودن کار و رفتار شیخ فضلا… نوری بیان داشت: «چنان است که در قضیهی شیخ فضلا… انگار چندین سند گم شده و یکی از آن برگهای گمشده این است که پس از صدور حکم اعدام این روحانی، روحانیون در نجف جلسهای برگزار کردند و آیتا… نایینی که اصطلاحاً تئوریسین مذهبیِ مشروطیت بود به آخوند خراسانی گفت اگر شیخ اعدام شود بساط مشروطه برچیده خواهد شد و آنها به هدف نخواهند رسید؛ که چنان هم شد؛ آخوند خراسانی با وی موافقت کرده و فوراً تلگرافی به تهران ارسال میکند.» سپس در سرنوشت این نامه آورد: «اما هنوز پس از ۱۱۸ سال از مشروطیت مشخص نیست آن تلگراف کجا و در دست کیست و این یعنی مشروطه با تندی و شتابزدگی همراه بوده است؛ چنانکه در رفتارها بوده و پساز اعدام شیخ به جنازه او هم اهانت کردند و بعد کسانی در پای دار رقصیدند که بعد به دروغ گفتند پسر شیخ فضلا… سید مهدی هم با آنها و رهبر آنها بوده است -که این سید مهدی همان پدر نورالدین کیانوری است- که سالها بعد نورالدین خاطرات پدرش را در روزنامهها چاپ کرده و گفت سخن همراهی پدرش با رقصکنندگان بر جنازهی شیخ فضلا… دروغ بوده و پدرش در آن زمان در ساختمانی در پشت توپخانه مشغول عزاداری بر پدرش شیخ فضلا… بوده است؛ و حتی تعریف کرد که پدرش گفته بود که چند روز پیشاز آن واقعه به شیخ فضلا… گفته بود تا به نجف یا قم برود -زیرا احتمالِ دستگیری را میداده- اما در همان روز ۷۰ نفر از نیروهای مشروطه از بام و در به درون ریخته و شیخ فضلا… را دستگیر کرده بودند.» و در پیوند با سخن خود ابراز کرد: « از این نظر معتقد هستم که باید مشروطه را با نگاهِ نقد و بررسی دید.»
دیگر سخنران این نشست، «محمد عزیزی» پشت تریبون قرار گرفته و سخن را اینگونه آغازید: «مشروطه در این جامعه واقعاً مورد ظلم واقع شده و هرکس به مصداق ‹هر کسی از ظِنّ خود شد یار من› به آن نگریسته و با تفکرات خود سنجیده، درحالیکه واقعیت آن چیزِ دیگری است.» عزیزی در ادامه گفت: «وقتی ما از حاکمیت قانون صحبت میکنیم یعنی از مشروطه صحبت میکنیم، وقتی از نظم و نظام صحبت میکنیم یعنی از مشروطه صحبت میکنیم بنابراین باید آسیبشناسیِ انقلاب مشروطیت را بدون جهتگیری انجام بدهیم.زیرا ما خوب مطلق یا سیاه مطلق نداریم.» وی در چگونگی این روش تحقیق گفت: «باید حتی کوچکترین نقشها دیده شود» و مثال آورد که اگر احمد کسروی در کتاب تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان خود جرأت نمیکرد در مورد صفحات غربی آذربایجان، مسائل مربوط به عثمانیها و روسها و آشوبها بنویسد «دیگر کسی جرأت نمیکرد به طرف آن مسائل برود» و اینگونه لزوم جسارت در تحقیق را عنوان کرد: «متأسفانه جامعه ما معلق بوده نه از سنت بریده و نه به مدرنیته رسیدهایم، و هنوز هم طی ۱۱۸ سال داریم نگاه میکنیم. در واقع ما اشتباه کردیم و باید آرامآرام پیش میرفتیم و یکدفعه به هیأت حاکمه نمیتازیدیم.» عزیزی در بیان موضوعی که به بررسی آن میخواهد بپردازد، گفت: «یکی از مسائلی که دیده نشده و عمداً از کنارش گذشتهایم ‹نقش نهادهای مدنی و مردمی در انقلاب مشروطه› است؛ و چون موضوع من پردازش به انجمن ایالتی آذربایجان میباشد به موضوع تبریز خواهم پرداخت.» سپس در نگاهی منتقدانه، گلایهوار اظهار کرد: «چگونه ما در تبریز مجسمههای متعدد از اشخاص داریم اما نماد و شناسهای برای مرکز ‹انجمن ایالتی آذربایجان› که پساز به توپ بستن مجلس کشور را اداره کرد، نمیگذاریم؟» عزیزی سخنان خود را چنین ادامه داد: «وقتی ما تاریخ انقلاب مشروطیت را مورد بررسی قرار میدهیم یک نکته در آذربایجان و شهر تبریز با آن مشروطه که تهران میخواست تفاوت پیدا میکند، و آن هم این است که از ابتدای شروع حرکتِ عدالتخواهانه دنبال عدالت و برابری و عدالتخانه بودند. چنانکه در تبریز ‹صندوق مصارف انجمن عدالتخواهان آذربایجان› را نیز داشتند. کارها در شهر تبریز از ابتدا در قالب یک نهاد مردمی شکل گرفت. چنانکه اول نامش ‹انجمن ملی تبریز› و ‹انجمن ملی مبارک› بوده که بعد این از طریق نمایندگان آذربایجان که کسانی مانند سید حسن تقیزاده جزو آنها بودند به قانون تبدیل شده و پساز قانون شدن در کل مملکت مانند یک روند جاری میشود. قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی تصویب میشود و چهار نقطه از ایران: آذربایجان، کرمان و بلوچستان، فارس و نیز خراسان بهعنوان ایالت در نظر گرفته شده و بقیه ولایت نامیده میشوند، که این در همان صورتمذاکرات مجلس اول بهصورت مشروح آمد.» عزیزی در مورد اقدامات انجمن ایالتی و ولایتی اینگونه بیان داشت: «از جمله اقداماتی که انجمن ایالتی و ولایتی برای اولینبار در تبریز پساز تصویب مجلس انجام دادند بحث انتخاب و الزام وکلای آذربایجان و تبریز به مجلس شورای ملی، صورت رسمی دادن به روابط دولت با مردم، ورود در حیطه مسائل اقتصادی و رفاهی و بعدتر در مسائل شهری و حمایت از آنها بود. جمعیت نشر معارف آذربایجان را انجمن برای اولین بار در تبریز راهاندازی کرده و در تأسیس بلدیه تبریز نیز نقش مهمی داشته است که این خود نشان میدهد مشروطه در آذربایجان متکی به شخص نبوده و شخصها بازوهای عملگرای انجمن ایالتی هستند. چنانکه انجمن با حمایت از بازار تبریز ابزار دفاع را تأمین کرده و حتی لقب سردار ملی و سالار ملی را به ستارخان و باقرخان داد.» عزیری ادامه داد: «توجه بفرمایید ‹مرکز غیبی› تبریز که گویا به رهبری علی موسیو اداره میشده محل ورود دو تفکر سوسیالیسم و نیز ایرانیت به ایران بوده و ما واژگان وطنپرستی و وطنگرایی را برای اولین بار در نشریه انجمن غیبی تبریز میبینیم.» و در بیان سایرِ کارهای انجمن ایالتی تبریز گفت: «بعدتر یکی از کارهای مهم انجمن ایالتی در تبریز همکاری با انجمن سعادت ایرانیان مقیم استانبول بوده است که تجّار و بازرگانان و بخشی از روشنفکران در آنجا مقیم بوده و با علما در نجف مرتبط بودند. یعنی درخواستها از سمت تبریز به استانبول روانه میشدند و بعد تأیید علما را میگرفتند و به انجمن سعادت هم میگفتند تا این درخواستها را به پارلمانهای اروپایی برساند.» وی با ذکر این نکته که میرزا علی هیأت از انجمن ثلاثه نجف هم عضو انجمن سعادت استانبول بوده، گفت: «در واقع اینچنین انجمن ایالتی و ولایتی تبریز انجمن سعادت استانبول و علمای نجف یک سهگانه بهوجود آوردند که در مشکلات، علما تأیید دینی میدادند، انجمن سعادت استانبول کمک مالی میکرد و انجمن ایالتی و ولایتی در تبریز کارها را اجرا میکرد. چنانکه آنها کمیسیون تفتیش خسارت در تبریز را راهاندازی، کمیسیون اعانه که بعدها نهاد خیریه در تبریز از دل آنها بهوجود آمد را تأسیس کرده و جمعیت نشر معارف را نیز راهاندازی کردند.» ایشان در موضوع اعزام وکلای تبریز به مجلس آوردند: «منتخبین گروهی به تهران فرستاده میشوند و خط سیر آنها جالب است که ابتدا به جلفا رفته از آنجا وارد روسیه تزاری میشوند، با قطار به نخجوان میروند، به ایروان میروند، به تفلیس میرسند در آنجا مدرسه ایرانیان تفلیس را تأسیس میکنند، در باکو در قائله مسلمانان و ارمنیها به مسلمانان کمک میکنند، به باکو میروند و از آنجا به بندر انزلی میرسند، و سپس ازآنجا به قزوین، رشت و تهران میرسند.» عزیزی در بیان چگونگیِ رفتارهای مشروطهخواهان و مشروعهخواهان نیز سخن گفت: «آنها افراط کردند؛ آن زمان در تبریز نشریهای به نام مجاهد بود که بعداً بهخاطر مقالهای که درباره آیتالله یزدی نوشته بود تعطیل شد. انجمن ایالتی خودش این نشریه را که ارگان مرکز غیبی تبریز بوده تعطیل کرده و ابوضیا شبستری را چوب میزنند و اخراج میکنند که او هم بعدتر با محمدامین رسولزاده همکاریهایی میکند. میخواهم بگویم در موضوع مشروطه باید به نهادهای مدنی توجه کرد. مشروطه توانست برای اولین بار نهادهای مدنی را تأسیس کند؛ چنانکه زمان و مکان و شرایط پیرامونیِ مناسب را برای نهادها بهوجود آورده و تبدیل به قانون کرده بود.» عزیری افزود: «ابراهیم توفیق میگوید: وقتی وکلای آذربایجان به توصیهی انجمن تبریز و کوشندگان تبریز سعی میکنند بحث انجمنهای ایالتی را مطرح کنند استدلالشان این بوده که پساز انقلاب مشروطه و فروریختن باور ظلاللهی شاه، دیگر نباید قدرت در مرکز متمرکز باشد. در دوران انقلاب مشروطه اتفاقات مبارکی میافتد اما در مواجهه با جنگ جهانی اول و مسائل آن و با روی کار آمدن حکومت جدیدِ قانون، انجمنهای ایالتی و ولایتی زیر سوال میروند.» عزیزی در پایانبندی خود آورد: «من آرزو دارم بهعنوان شهروند تبریز زمانی بدون حبّ و بغض هرکس به آنچه حقش هست برسد، زیرا آذربایجان وفادارترین ایالت سرحدی ایران است.»
در بخش سوم از این نشست، که قالب پرسش و پاسخ داشت، دبیر نشست، آقای جمشید نیازی گفت: «در سخن مشروطه یکی از موضوعاتی که بهنظر من مغفول واقعشده وضعیت اجتماعی پیشاز مشروطه و پساز مشروطه است که باید نسبت به آن دقت داشت؛ مثلاً در موضوعی که دیروز استاد نجفی در نشست دوم اشاره کرده و گفتند که دهقانها را روی زمینها میفروختند، باید دانست که ما تا دوره مشروطه ساختاری تحت عنوان تیولدار داشتهایم، که روند آن چنان بوده که شخص سرمایهدار پول میداده و منطقهای را برای خود قُرُق میکرده است. چنانکه امانالله خان از ثروتمندان کردستان نزد فتحعلی شاه رفته به او پول میدهد و امیریِ کل کردستان را میگیرد. در اینجا اهمیت رعیت به اندازهی اشیا بوده که صاحب ملک از او کار کشیده، مالیات گرفته و ثروتمند میشده است. مشروطه آمده بود تا این قدرت و تیولداری را از این حالت خارج کند، بنابراین باید آندوره را از نظر مردمشناسی و دورهشناسی مورد بررسی قرار داد.» سپس جواد رنجبر درخشیلر چنین گفت: «تیولداری را مشهدی باقر بقال در مجلس پیشنهاد لغو داده، در مجلس پذیرفته و لغو شد که این از کارهای درخشان مجلس از میان بیشمار کارهای خوب آنها بوده است. در مورد تیولداری؛ بله؛ درست نبوده؛ اما برهمزدن مناسبات سنتی در دهه ۴۰ باعث مشکل شد، چون نمیشود گفت هزار سال مردم نمیفهمیدند تیولداری بد است و بعد فهمیدند و اصلاحات ارضی شد! زیرا یکی از پایههای فروپاشیِ اقتصادی و اجتماعی ایران همان ازبینبردنِ بحث سنتیِ کشاورزی بوده است. هرچند که لغو تیولداری بسیار خوب بوده است.»
ما وارث مشروطهایم
در ادامه آقای «فرشاد زردی» پژوهشگر حوزهی تاریخ، با توجه به سخن شجاعت کسروی در نگارش کتاب تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان، از محمد عزیزی پرسید: «اگر فرمانِ ‹حکم میکنم› در آن بازهی زمانی صادر نمیشد و آن حرکت انجام نمیشد، نسبت به شرایط جغرافیاییِ منطقه و بینالمللیِ ایران، آیا روح مشروطه برجا میماند یا خیر؟» عزیزی پاسخ داد: «روح مشروطه بالاتر از این حرفها بود؛ من به عنوان کسی که تاریخ خوانده در اینجا میگویم که ما وارث مشروطهایم، مشروطه نمرده مشروطه فقط ناکام مانده و هنوز هست، ما پساز مشروطه ‹مملکت از بحران درآمده› هستیم که جنگ جهانی و قحطی و مسائل دیگر را پشت سر گذاشته است. ایران بیشک ایران باقی میماند.» در پایان، جمشید نیازی گفت: «اگر بخواهم صحبتهای آقای عزیزی را جمعبندی کنم: ایران میخواست در دوره قاجاریه روند گذار از سنت به مدرنیته را طی کند. این اولین گام بود و این روند گذار ایجاب میکرد تا نهادهای مردمنهاد بهوجود آیند، پروسهها را باید مرکب نگاه کرد، فرهنگ و آموزش و عدلیه و شهرداری و غیره همه باهم لازم و اسباب و علل و ملزومات این گذار بودند. اما این منحصراً برای آذربایجان نیست تا بگوییم اینها صاحب کمیته و انجمن شده بودند بلکه در سراسر ایران مشروطهخواهان برخاسته و مشروطه را بهوجود آوردند.»
Δ
Monday, 2 December , 2024