گروه سیاسی: در ایران و جمهوری آذربایجان نیز افرادی به این خونسردی الهام علی‌اف در مقابل جوشش خون شهدایی که تا ساعاتی پیش برای گرم کردن و آب کردن یخ‌های باکو با ایران به نقطه مرزی رفته بودند که به قربانگاه‌شان تبدیل شد، انتقاداتی مطرح کردند و این سردی و یخ بودن الهام علی‌اف و باکو را ناشی از سیاست‌های پان‌ترکیستی و نفوذ صهیونیست‌ها در حاکمیت جمهوری آذربایجان دانستند!

گروه سیاسی/ برهان حشمتی: با شناختی که از «دیپلماسی فاجعه» جمهوری آذربایجان وجود دارد، انتظار می‌رفت باکو با استفاده از فرصت بروز فاجعه برای ایران و به شهادت رسیدن رئیس‌جمهوری و وزیر خارجه و امام جمعه تبریز و استاندار آذربایجان‌شرقی در مسیر بازگشت از سفر دوستی با جمهوری آذربایجان، فراتر از ارسال پیام تسلیت معمولی، اقدامات دست‌کم نمادینی برای هم‌دردی و تظاهر به دوستی با تهران از خود نشان دهد! کما اینکه باکو در گذشته حتی در فجایعی که مقیاسش به مراتب کوچک‌تر بود، از جمله در وقوع سیل و زلزله و تصادفات رانندگی در ایران، پیام‌های تسلیت‌های پرطمراقی به ایران و در حوادث مشابه سایر کشورها ارسال کرده است و خواهد کرد! زیرا، خواه‌ناخواه، اخبار فجایع و «دیپلماسی فاجعه» اهمیت فراوانی در جمهوری آذربایجان دارد و علاوه بر این، باکو همواره از فرصت‌هایی که فجایع ایجاد می‌کنند، برای طعنه و نیش زدن به ایران و به‌زعم خود، نوعی تحقیر ایران دست‌کم در افکار عمومی اقشار ترک‌گرا در جمهوری آذربایجان استفاده می‌کند
اما، این‌بار نه رویکرد طعنه‌زنی غیرمستقیم به ایران و نه رویکرد تظاهر به آب کردن یخ‌های روابط با تهران و نه احساس دِین اخلاقی به رئیس‌جمهور و مقاماتی که جانشان قربانی حضور در مراسم افتتاحیه مشترک سد با جمهوری آذربایجان شد، نتوانست باکو را به سمت بهره‌گیری از این فرصت برای تظاهر به دوستی یا دست‌کم تظاهر به هم‌دردی با ایران سوق دهد و حداکثر کاری که از دست الهام علی‌اف برآمد، این بود که سه چهار جمله‌ای برای عرض تسلیت با تهران، «ایکس کند» و نخست‌وزیرش را که در ساختار حکومتی جمهوری آذربایجان نقشی در حد «امر بر» دارد، برای حضور در میان مقامات خارجی در مراسم وداع با رئیس‌جمهوری شهید ایران، به تهران بفرستد!!
اما علت اصلی این مغایرت رفتاری الهام علی‌اف با رفتار رایج و سابقه «دیپلماسی فاجعه» در باکو چیست؟
در ایران و جمهوری آذربایجان نیز افرادی به این خونسردی الهام علی‌اف در مقابل جوشش خون شهدایی که تا ساعاتی پیش برای گرم کردن و آب کردن یخ‌های باکو با ایران به نقطه مرزی رفته بودند که به قربانگاه‌شان تبدیل شد، انتقاداتی مطرح کردند و این سردی و یخ بودن الهام علی‌اف و باکو را ناشی از سیاست‌های پان‌ترکیستی و نفوذ صهیونیست‌ها در حاکمیت جمهوری آذربایجان دانستند! این درک از علل رفتاری باکو و شخص الهام علی‌اف کاملاً درست است! به‌علاوه اینکه، باید توجه داشت که تسلط رژیم صهیونیستی بر سیاست‌های جمهوری آذربایجان از سال ۲۰۲۰ با مشارکت تسلیحاتی و فرماندهی اسرائیل در جنگ دوم قراباغ، کامل و صد در صدی شده است که متأسفانه هنوز در ایران کسانی هستند که این تحول بسیار مهم را درک نمی‌کنند یا نادیده می‌گیرند و حکومت جمهوری آذربایجان را قابل اصلاح فرض می‌کنند و برای ایجاد سد دوستی و پل دوستی با این حکومت وابسته به صهیونیسم در تلاشند! و این جمع نقیضین و نقض غرض است و طبیعی است که از ابتدا محکوم به شکست است! کسانی که قبل‌ها مسئولیتی در این کشور قفقازی داشته‌اند اما نتوانسته‌اند ذات سیاست‌ها و اهداف و آمال نظام قومیتی – نژادپرست و پان‌ترک و صهیونیستی حاکم بر جمهوری آذربایجان را که مهم‌ترین هدفش تجزیه ایران است، بشناسند و درک کنند، مقامات ایرانی را به مهلکه‌ای می‌کشانند که عاقبتش پیشاپیش معلوم است!! این مهلکه صرفاً سانحه هوایی مشکوک برای رئیسی عزیز ملت ایران نیست، این مهلکه در واقع عدم درک و شناخت درست جمهوری آذربایجان و خصم حاکم بر این دیار مظلوم است که این نقطه از قفقاز عزیز را به غده سرطانی برای جهان اسلام تبدیل کرده است و تا این غده سرطانی تشخیص درستی داده نشود، دایم خطرناک‌تر از گذشته خواهد شد!
در همین روزهای اخیر بود که یکی از مقامات دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در تشریح خدمات سیاست خارجی دولت رئیس‌جمهوری شهید گفت که از میان ۱۵ همسایه ایران، فقط یک کشور روابطش با ایران عادی نشده است!!

آیا می‌توان انتظار داشت که رژیم صهیونیستی روابطش با ایران عادی شود؟! آیا جز این است که نظام سیاسی و هویتی جعل شده بر جمهوری آذربایجان علاوه بر خصومت ذاتی و هویتی و نژادپرستانه با ایران، در سه دهه اخیر نیز به‌طور کامل با صهیونیسم در آمیخته است و مخلوقی عجیب‌تر و خطرناک‌تر در نتیجه این آمیزش نامشروع در باکو متولد شده است که هیچ راهی برای کنار آمدن و دوستی با چنین موجودیتی وجود ندارد؟! تا چه زمانی می‌توان به چنین دوستی توهمی دلخوش بود و برایش هزینه کرد؟! اگر در زمان دولت جناب روحانی، این انتقاد وارد بود که چرا با انعقاد قرارداد با باکو، نیمی از سد و نیروگاه احداث شده با پول و زحمت ملت ایران را به باکو واگذار کردند تا محبت و دوستی باکو را جلب کنند، اکنون این انتقاد به لابی باکو در ایران وارد است که چرا با برگزاری افتتاحیه‌ای که پیشاپیش معلوم بود دوستی واقعی باکو با ایران را برقرار نخواهد کرد، این مصیبت بزرگ را به دولت و ملت ایران تحمیل کردند؟! درست است که اینان نیز از احتمال بروز سانحه هوایی خبر نداشتند و هنوز هیچ‌کس نمی‌تواند درباره علت فنی یا تروریستی یا طبیعی این سانحه سخن قطعی بگوید، اما این روشن است که تدارک افتتاحیه غیرمفید با حضور رئیس‌جمهوری و وزیر خارجه به‌منظور جلب دوستی باکو، خطای بزرگی است که ناشی از تبلیغات و زمینه‌سازی‌های لابی باکو در ایران رخ داد! آیا طرف‌داران روابط دوستانه با باکو نمی‌توانستند همانند طرف‌داران روابط دوستانه با اقلیم کردستان عراق که این نیز تحت‌تأثیر رژیم صهیونیستی بوده است، سران طرف مقابل را به تهران بیاورند و نه اینکه در شرایط نارنجی آب و هوایی شمال شرق ایران، خادمان ملت و مقامات عالی‌رتبه کشور را برای افتتاحیه منحوس و شوم با الهام علی‌اف به منطقه سانحه و مهلکه نکشانند؟!

  • نویسنده : برهان حشمتی
  • منبع خبر : آذر پژوه