گروه فرهنگ و ادب: عصرصفوى در تاريخ ايران، خصايص قابل دقتى دارد. يكى از اين خصيصه هاى مهم، ورود هيئتها و سفراى كشورهاى اروپايى به ايران و عقد قراردادهاى تجارى، بازرگانى و حتّى نظامى با ايران بوده است. قراردادهاى نظامى مخصوصاً جهت اتحاد كشورهاى اروپايى با ايران عليه امپراطورى عثمانى بسته مىشد كه با حملات مكرّر و موفقيتآميز خويش، گلوى اروپائيان را مىفشرد! البته ايران نيز مطمع نظر آن امپراطورى مهيب و زمينخوار! قرار گرفت. اما ايرانيان سلحشور بارها حملات تركان عثمانى را دفع نمودند، گرچه تلفات زيادى متحمل شده و سرزمينهايى (از جمله بين النهرين و عتبات عاليات) را نيز از دست دادند.
اكثر سياحان و سفراى اروپايى كه از زمان صفويه تا قاجاريّه به ايران آمده اند، تصويرى جالب و جذاب از حيات ملى – مذهبى ايران را با ثبت ديده هاى خويش در قالب «سفرنامه ها» به يادگار گذاشته اند. به حقيقت، اين سفر نامه ها در روشن كردن زواياى مختلف تاريخ ايران عصر صفوى تا دوره قاجار نقش به سزايى دارند. يكى از موارد استفاده از اين سفرنامه ها، آشنايى با نحوه برگزارى مراسم و سوگواريهاى مردم مسلمان ايران در ايام محرم و عاشوراى حسينىعليه السلام است. که در این مطلب کوتاه تلاش شده است تا به برگزاری مراسم عاشورا در ۱۴ قرن اخیر به روایت سیاحان خارجی پرداخته شود.
الف – دوره صفويه:
– پيترودلاواله، جهانگرد ايتاليايى كه در زمان شاه عبّاس اول به ايران آمده در وصف عزادارى محرم در شهر اصفهان مىنويسد: «…تشريفات عزادارى محرم به اين قرار است كه همه غمگين و مغموم به نظر رسيده و لباس سياه بر تن مىكنند. هيچ كس سر و ريش خود را نمىتراشد و به حمام نمىرود و از هر گونه گناه مىپرهيزد و خود را از هر خوشى و تفريح محروم مىسازد. جمعى از گدايان در ميدانهاو كوچه هابرهنه و عريان در حالى كه فقط با پارچه سياهى عورت خود را پوشانيده و سرتا پاى خود را با مادّه اى سياه و برّاق رنگ زده اند حركت مىكنند و تمام اين تظاهرات براى نشان دادن مراتب سوگوارى و غم و اندوه آنان در عزاى حسينى است. همراه اين اشخاص، عده اى برهنه نيز راه مىروند كه تمام بدن خود را به رنگ قرمز در آورده اند تا نشانى باشد از خونهايى كه به زمين ريخته شده است. همه باهم آهنگهاى غم انگيز در وصف حسين و مصايبى كه بر او وارد شده مىخوانند و دو قطعه چوب يا استخوانى را كه در دست دارند به هم مىكوبند و از آن صداى حزن انگيزى به وجود مىآورند و ظرفهايى را كه در دست دارند جلوى اشخاصى كه در ميدان حلقه وار دور آنان جمع شده اند مىبرند و مردم به عنوان صدقه در آن پول مىاندازند…
هنگام ظهر، يك ملاّى سيّدى، بالاى منبر رفته و براى مردم ميدان روضه خوانى مىكند. مستمعان با صداى بلند گريه و زارى مىكنند. زنان به سينه خود مىكوبند و مىگويند آه حسين، شاه حسين!
در روز دهم محرم (عاشورا) از اطراف و محلاّت اصفهان دسته هاى بزرگ به راه مىافتند و بيرق و عَلَم با خود حمل مىكنند. بر روى اسبهاى آنان، سلاحهاى مختلف و عمامه هاى متعدد قرار دارد و بر روى چند شتر، جعبه هايى حمل مىشود كه درون هر يك، سه يا چهار بچه به علامت بچه هاى اسير حسين شهيد قرار دارند. دسته ها به حمل تابوتهايى مىپردازند كه به دور آنها مخمل سياه رنگى پيچيده شده و در روى آنها يك عمامه سبز و يك شمشير جاى داده اند و دور تا دور تابوتها، سلاحهاى گوناگونى چيده شده است. تمام اين اشيا، روى طبقهاى متعدد، بر سر عده اى قرار دارد كه به آهنگ سنج و ناى جست و خيز مىكنند و دور خود چرخ مىزنند. طبقها هم مىچرخند و منظره جالبى پيدا مىكنند.
– آدام اولئاريوس كه همراه هيئت آلمانى به دربار شاه صفى آمده در وصف مراسم عاشورا در شهر اردبيل مىنويسد: «سوگوارى ده روز طول مىكشد لذا آن را عاشورا مىنامند. اين مراسم فقط توسط ايرانيان [شيعى] انجام مىگيرد و ساير ملل معتقد به دين محمّدصلى اله عليه وآله اين مراسم را انجام نمىدهند. در طول سوگوارى، ايرانيها لباس عزادارى پوشيده، مكدّر و غمگين هستند. موى سر خود را اصلاح نمىكنند. شراب نمىنوشند و به جاى آن از آب استفاده مىكنند. در تمام شهرهاى اردبيل جنبشى زياد و مداوم به چشم مىخورد و مراسم كم نظيرى اجرا مىشود. مراسم شب عاشورا در حياط جلويى مزار شيخ صفىالدين در حالى كه پرچم بلندى در كنار منبر افراشته شده انجام مىگيرد. اين پرچم که به وسيله حضرت فاطمه (س) نصب شده و به نوك آن نعل اسب حضرت عبّاس عليه السلام برادر پدر حضرت محمّدصلى اله عليه وآله را قرار داده اند توسط شاه صدرالدين (پسر شيخ صفىالدين) از مدينه به اردبيل آورده شده است. مىگويند در مراسم عزادارى چنانچه نام حسين بر ذهن نقش بندد، پرچم ياد شده شديداً به حركت در مىآيد ولى اگر اين جملات كه هفتاد و دو زخم او را مجروح كرده و از اسب به زير افتاده است، غلط خوانده شود، بيرق مذكور چنان با شدت به اهتزاز در مىآيد كه بالاى چوب مىشكند و به زمين مىافتد.
در ميدان شهر، شب عاشورا صندليهايى براى ما گذاشتند تا مراسم را نظاره نماييم. تعداد زيادى از اهالى شهر در ميدان گرد آمدند و عده اى در حالىكه مشعل و تركه و نارنج به دست داشتند، دايره وار قرار گرفتند و آغاز به خواندن كردند. گروههاى عزادارى يكى پس از ديگرى در دايره منظم برابر خان (حاكم اردبيل) و سفراى خارجى مقيم يا سفرايى كه در آن وقت از اردبيل به طرف اصفهان مىرفتند آمدند و مدت دو ساعت به خواندن و شيون و زارى با تمام قواى جسمى خود پرداختند. در قسمت چپ، هفت جوان برهنه مىرقصيدند. اينها كه چاك چاكو نام دارند خود را از سرتا پا با نفت و خاكه ذغال سياه و برّاق كرده و فقط عورت خود را پوشانده بودند و مانند شياطين جوان، زشت به نظر مىرسيدند. سنگهايى كه در دست داشتند به يكديگر مىكوبيدند و فرياد مىكردند: يا حسين، يا حسين! اين عمل گويا بزرگ ترين مفهوم سوگوارى را دارد و تمثيلى از شهادت مظلومانه امام حسينعليه السلام است، به همين دليل چند بار سنگ را به سينه كوفتند! اينها بايد افراد فقيرى باشند كه با چنين شيون و زارى تمام ايام عاشورا مقابل حجره هاى بازار پرسه مىزنند تا ديگران به خاطر امام حسين عليه السلام به آنان صدقه بدهند. اينان شبها براى خوابيدنبه منزل خود نمىروند بلكه به نشانه اندوه و غمى كه از شهادت امام حسين عليه السلام دارند، بر خاكستر آشپزخانه شيخ صفى مىخوابند. گروهى ديگر مانند اين افراد ياد شده، بدن خود را رنگ قرمز مىمالند تا به اين ترتيب، نعش در خون خفته امام حسينعليه السلام را به ياد آورند. ولى ما در آن زمان اين اشخاص را نديديم…»
ب – دوره قاجاريه :
– كاسپار دروويل فرمانده سواره نظام عبّاس ميرزا نايب السلطنه، كه به هنگام حكومت فتحعلى شاه قاجار در ايران به سر مىبرد در زمينه مراسم عاشورا چنين مىنويسد: «در روز عاشورا، جز صداى شيون و فرياد كه با اسم حسينعليه السلام در هم است چيز ديگرى به گوش نمىرسد. بعضيها كه بيش از ديگران از خود بيخود هستند، در حالى كه لباسهاى پاره پاره برتن دارند، در دسته هاى چهل پنجاه نفرى از كوچه ها عبور مىكنند و فرياد يا حسين مىكشند. صورت آنها پوشيده از خون است. آنها با قمه به سينه خود ضرباتى وارد مىكنند و زخمهاى عميقى به وجود مىآورند كه غالباً خطرناك اند…»
-كنت دوسرسى فرانسوى، سفير فوق العاده فرانسه به دربار محمّد شاه قاجار ديده هاى خود را چنين گزارش مىنمايد: «وقتى به تهران رسيدم، ماه محرم شروع شده بود. ايرانيان ايام عزادارى ماه محرم را با تشريفات رسمى و زياد انجام مىدهند. در اين هنگام احساسات واقعى ملى به تمام معنى بيدار مىشود. ما را دعوت كردند تا در آن تظاهرات حضور يابيم. ما وارد ميدان بزرگى شديم كه در ميان آن سكوى بلندى با چوب برپا كرده بودند و در آنجا نمايشگران و پسر بچگانى كه لباس دخترها را پوشيده بودند، مرگ غم انگيز حسينعليه السلام را نشان مىدادند.
اين تظاهرات در تمام نقاط ايران با هم شباهت دارد. عده اى از مردان كه پيراهن را از تن بيرون آورده بودند در خيابانها دسته دسته به راه مىافتادند و ندبه مىكردند و همه آنها بدنشان خون آلود بود و به ياد شهدا سينه مىزدند و اظهار همدردى و تأسف مىنمودند…»
– اوژن فلاندن، جهانگرد فرانسوى در زمان سلطنت محمّد شاه قاجار به ايران آمده مشاهدات خويش از مراسم عزادارى محرم را چنين گزارش مىنمايد: «در مدت زمانى كه ايرانيها به تعزيه اشتغال مىورزند، تعصب مذهبى به منتهى درجه شدت مىرسد. در اين وقت از عقايدشان صحبت داشتن، عاقبت وخيم پديد مىآورد. تعزيه ها را زير چادرهايى كه در معابر عمومى، حياط مسجد يا درون قصور بزرگ برپا مىسازند اجرا مىكنند. پوست حيوانات را كه به رويشان زره ها، خنجرها، سپرها و انواع اسلحه آويزان كرده اند تزئين اين چادرها مىنمايند. در وسط چادر تختى مىگذارند كه اعمال در آن به جا آورده مىشود، بر روى تخت منبرى است كه پيش از هر نمايشى، ملايى بالاى آن رفته مردم را وعظ مىكند و براى درام حزن انگيز بعد آماده شان مىسازد و براى مردم جنگهايى كه با دو پسر فاطمه(س) شده و كشتن و اسارت خاندان پيامبر صلى اله عليه وآله و فرنگى كه شفاعت زن و اطفال حسين عليه السلام را نزد خليفه نمود، نقل مىنمايند. به طورى اين شبيه گردان ها لباس مىپوشند كه اعمالشان تا ممكن است حقيقى به نظر آيد…
مصنفين تعزيه ها آن قدربه اعمال خود شاخ و برگ مىدهند كه يك جلسه را بشود چندين دفعه بازى نمود و معمولاً هر تعزيه اى سه جلسه وقت لازم دارد. اين تعزيه ها تا روز عيد [عاشورا] طول مىكشد. آخرى در هواى آزاد و بر روى محلى كه تماشاچيان به اطراف و در پشت پنجره ها و بر روى بام خانه ها جمع مىشوند به معرض تماشا در مىآيد. منظره اى كه مرا بيشتر جلب نمود، جنگى است كه بين پيروان حسین بن علىعليه السلام و لشكر يزيد مىشود. اين منظره چنان اثر مىكرد كه انسان به شك مىافتاد نكند حقيقى باشد! جنگجويان پيوسته بر شدت حركات خود افزوده كوشش و مجاهدت را به جايى مىرساندند كه بايد طرف كشته شود!
در آخر اين نمايش، حادثه عاقبت وخيم و ليكن خنده آورى روى مىداد، يعنى عده اى با مشت سخت به سينه كوبيده و در نتيجه، سايرين را برانگيخته شورش در جمعيت و بازيگران برپا مىنمودند. در اثر اين كار عده اى ضعف مىكردند و ديگران عجله نموده به خرابه ها مىرفتند و كاهگِل مىآوردند تا ضعف كنندگان را شفا دهد. پس از اندك مدتى، مريضان بدون هيچ درد و عارضه شفا مىيافتند.
اين تعزيه به شعر نوشته شده و بازيگران با ملاحت و آهنگ و ژستى مخصوص مىخوانند و در مردم ايجاد شور مىنمايند. مدت تعزيه ده روز است ليكن علاقه و رغبت مردم به تعداد روزش افزوده مىشود. در ظرف اين مدت، مقدسين اصلاً به گرمابه نرفته حتى از مسافرت و كاركردن هم احتراز مىجويند.
– ممتحنالدوله شقاقى (فرزند معاون وزير خارجه ناصرالدين شاه) مهندس مسجد معروف سپهسالار تهران و عمارت مجلس شوراى ملى مشروطه، بعد از اتمام تحصيلات خود در اروپا، به هنگام بازگشت به ايران، ايام محرم سال ۱۲۸۴ قمرى (۱۲۴۴ ه .ش) را در شهر ايروان (ارمنستان) به سربرد و شاهد عجيب ترين صحنه ها در عزادارى عاشورا بوده است. ظاهراً در زمان وى، تعدادى از مردم ايروان شيعه بودند. وى مىنويسد: «…در دهه عاشورا در ايروان در مسجد معروف به گُىمسجدى (مسجدكبود) چادر زده تعزيه مىخواندند و براى ما محصلين ايرانى، يك طاق نما بسته بودند و همه روزه دعوت مىشديم. دسته سينه زنى داخلتكيه گرديده و شروع نمود به سينهزدن. پس از ساعتى، جوانى به سن ۲۵ سالگى به وسط حوزه سينه زنان وارد گشته قمه خود را بهآسمان پرتاب و حسين حسين گويان، سر خود را به زير قمه گرفت كه يك مرتبه قمه (بانوك) فرود آمد و سر او را تا پيشانى شكافت و آن فدايى حسينعليه السلام فوراً به زمين خورد و مُرد! گذشته از اينكه حاضرين معركه مىگريستند و تمام مردم شهر جنازه را تشييع مىنمودند، مدتها قبر آنها پر از گُل بود و در سنگ روى قبر نوشته مىشد: شهيد راه حسينعليه السلام فلان ابن فلان! مادران اين جوانان نيز به چنين مرگ فرزندانشان افتخار مىنمودند…»
Δ
Tuesday, 10 December , 2024