گروه جامعه: کهن شهر تبریز، شهر تاریخ و اصالت است و نشاط و زندگی همواره در آن جریان دارد. هنوز در کوچههای این شهر که راه میروی، از چرنداب و امیرخیز و مارالان گرفته تا دامنههای عینالی و سرخیِ بیپایانِ سرخاب، صدای سم بر زمین کوفتنِ مرکب دلاورانی میپیچد که جان را توشه ساختند و در راه آزادی سینه را سپرِ سرب داغ ساختند. هنوز لابلای حافظهی تصاویر تبریز، گرمایِ وجودِ شمس، اسلیمیهای روییده بر خاطره کمالالدین بهزاد، قطارِ فشنگِ باقرخان، گل ارکیده خفته در دستان ستارخان، عینکِ گرد ثقهالاسلام، هزارتوهای خانه علی موسیو، شیهه اسب سرکش امیرنظام گروسی، گره روسریِ پروین، قلم نی و دوات شهریار، لبخندِ آرامِ آقا مهدی باکری، صدای خندههای پیچیده در مدرسههای غلامرضا مردانیآذر و دهها تصویرِ باشکوه و به یادماندنی دیگر خودنمایی میکنند. شهراعتصام الملک و پروین است. شهر هنر اقبال آذرها و بیگجه خانی، طاهر خوشنویس و شهر عالمان علامه امینیها و طباطباییها و جعفریها، این شهر از باقرخان و ستارخان غیرتمند است و مشفق چون باغچهبان؛ شهر نامدارانی چون کلنل پسیان، تربیت، ثقهالاسلام، شیخ محمد خیابانی، رشدیه و رسام نخجوانی و عربزاده و صراف و شهریار ملک سخن و هزاران نام دار دیگر این دیار اما از فراز ِتمام قلهها به حرمت، و از نشیبِ تمام گودالها به قدرت، عبور کرده و امروز با چهرهای که هنوز از اصالتش خبر میدهد، به آیندهای مینگرد که با دستان و دلهای به هم پیوسته فرزندانش ساخته میشود.
سرکار خانم لیدا بلیلان، دانشیار دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی تبریز، در این مطلب از دارالسلطنه تبریز میگوید؛ از شهری که در گذشتههای نه چندان دور پایگاه عرفان و هنر در ایران زمین بود:
«ریشه تاریخی عبارت دارالسلطنه تبریز برخلاف تصور رایج، مربوط به دوره قاجار نیست. خاستگاه این عبارت را باید در دوره ایلخانی بررسی کنیم؛ البته نه صرفاً به خاطر پایتختی سیاسی تبریز در این دوره، بلکه به خاطر مرکزیت فکری و فرهنگی که تبریز در این دوره عهدهدار بود. تبریز در این دوره ، دقیقاً پرستیژ لازم را که در جهان برای یک پایتخت مطرح است، در خود دارد. این چنین است که در این دوره، شاهد جمعشدن اندیشمندان و علمآموزان از ممالک دوردست در تبریز هستیم. مجموعه عظیم ربع رشیدی، گواه همین جریان فرهنگی است.»
«نقش جاده ابریشم در اعتلای دارالسلطنه تبریز، بسیار حایز اهمیت است. البته، عنوان «جاده ابریشم» یک عبارت جدید دویست ساله است که توسط یک محقق آلمانی نامگذاری شدهاست. این جاده در دورههای هخامنشی، اشکانی و ساسانی نیز برقرار بود، اما اهمیت جاده ابریشم، از دوره ایلخانی برجستهتر شدهاست.»
«تا پیش از دوره ایلخانی، شهر همدان، به دلیل اینکه در مسیر بغداد بود، اهمیت بیشتری داشت. بعد از این دوره، تبریز به عنوان پایتخت مطرح و جاده ابریشم از طریق این شهر، به غرب متصل میشود. باید دقت کنیم که این جاده، صرفاً یک جاده تجاری نیست، بلکه یک مسیر مهم برای تبادلهای فرهنگی است. تبادل فرهنگی در دنیای گذشته از شرق به غرب امتداد یافته است و این برخلاف، وضعیتی است که ما در دوره رنسانس شاهد آن هستیم.»
«تعدد مزارات در دارالسلطنه تبریز، یک بحث مهم در جایگاه ممتاز این شهر است. مزارات سرخاب در شمال تبریز، مزارات گجیل در غرب تبریز (که امروز باغ گلستان در آن واقع شده)، مزارات چرنداب در جنوب، مزارات بیلانکوه در غرب و مزارات مرکزی در محدوده بازار تبریز (که امروز مساجد پرشماری در این محدوده واقع شده است)، پنج مزار مهم در دارالسلطنه تبریز است. با بررسی مزارات در دارالسلطنه تبریز، این سوال پیش میآید که چه اتفاقی در تاریخ این شهر افتاده که ما شاهد پنج گورستان بزرگ هستیم؟ طیف وسیعی از اولیا، وزار، شعرا، امرا و بیشتر از همه، عرفا را در تاریخ تبریز داریم که امروز بسیار مغفول واقع شدهاند. در این دوره، تبریز نه به خاطر سیاسیبودن و نه به خاطر اقتصادیبودن، بلکه به خاطر پایگاه فرهنگی عرفان، اهمیت مییابد که البته، این عرفان، بسیار به حوزه مذهب نزدیک است. تبریز پیش از این که پایگاه تشیع باشد، پایگاه عرفانی است. در واقع همین خصوصیت است که از دوره ایلخانی آغاز میشود و زمینه پایتختی تبریز را در دوره صفوی فراهم میآورد. اگر بخواهیم عرفان تبریز را در این دوره بررسی کنیم، باز باید به تاریخ بپردازیم. ایلخانیان در تبریز، تعصب دینی چندانی نداشتند. آنها افراد سَهلالمَذهبی بودند و پس از تغییرات پیاپی مذهبی اسلام پذیرفتند. این در حالی است در این دوره شاهد برخی سختگیریهای مذهبی نیز هستیم. از پیامدهای این سختگیری، این بود که فضا برای نقشآفرینی اندیشمندان فراهم شد و نوعی عرفان پدید آمد. در واقع، عرفان تبریز در این دوره، پایگاه سخنگویی اندیشمندان و علما در خانقاهها است. باباحسن و بابامجید در قرن ششم در سرخاب، نمونه مهم این عارفان بودند.»
«شکوه تاریخی تبریز در دوره آق قویونلو و قرهقویونلو به اوج میرسد و در دوره صفوی، رو به افول میگذارد، تا اینکه دوره قاجار، با حضور عباسمیرزا و وزاری مقتدر دوره قاجار نظیر امیرکبیر، آن پایگاه فکری و فرهنگی، دوباره احیا میشود. از این دوره، مکتب دوم تبریز و مشروطهخواهی پدید میآید که زمینه ورود بسیاری از اندیشههای نو در ایران میشود.
Δ
Thursday, 21 November , 2024