همام به زبان فارسی و همچنین ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻮﻣﯽ ﺁﻥ‌ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﺒﺮﯾﺰ ﻭ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺯﺑﺎﻥ پهلوی ﺁﺫﺭﯼ ﺍﺷﻌﺎﺭی ﺩﺍﺭﺩ

غزل‌سرایان قرن هفتم ایران بود. وی در ۶۳۶ هجری قمری در تبریز متولد، در این شهر ‌زیسته و در سال  ۷۱۴ هجری در همین شهر هم درگذشت. هُمام شدیداً دوستدار سعدی شیرازی بوده و با او مکاتبه داشته و بنا به برخی یادداشت‌ها، هنگامی که سعدی به آذربایجان سفر کرده، با همام نیز دیدار داشته است. دیوان غزلیات او که اشعار بسیار روان دل‌انگیز در میان آن هست شامل نزدیک به دو هزار بیت است و مثنوی “صحبت نامه” نیز از اوست که به نام خواجه شرف الدین هارون پسر صاحب دیوان جوینی سروده است.

همام تبریزی به زبان فارسی و همچنین ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻮﻣﯽ ﺁﻥ‌ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﺒﺮﯾﺰ ﻭ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺯﺑﺎﻥ پهلوی ﺁﺫﺭﯼ ﺍﺷﻌﺎﺭی ﺩﺍﺭﺩ که چند نمونه زیبا از آن‎ها را با هم می‎خوانیم:

ملمعی ﺍﺯ «ﻫﻤﺎﻡ ﺗﺒﺮﯾﺰﯼ» ﺑﻪ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﻭ ﺁﺫﺭﯼ :

ﺑﺪﯾﺪﻡ ﭼﺸﻢ ﻣﺴﺘﺖ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ

ﮐﻮﺍﻡ ﺁﺫﺭﺩﻟﯽ ﺑﻮ ﮐﻮ ﻧﺒﯽ ﻣﺴﺖ

ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺭﻭﺯی

ﺑﻪ ﻣﻬﺮﺕ ﻫﻢ ﺑﺸﯽ ﺧﻮﺵ ﮔﯿﺎﻧﻢ ﺍﮊ ﺩﺳﺖ

ﺑﻪ ﺁﺏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯼ ﺧﻮﺵ ﻋﺒﺎﺭﺕ

ﻟﻮﺍﻧﺖ‌ﻻ‌ﻭ ﺟَﻪ‌ﻣﻦ ﺩﯾﻞ ﻭ ﮔﯿﺎﻥ ﺑﺴﺖ

ﺩﻣﯽ ﺑﺮ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺷﻮ

ﮐﻪ ﺯﯼ‌ﺳﺮ ﻣﻬﺮﻭﺭﺯﯼ ﮔﺴﺖ ﺑﯽ ﮔﺴﺖ

ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺖ ﮔﺮ ﻫﻤﺎﻡ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﺑﺮﺁﯾد

ﻣﻮﺍﮊﺵ ﮐﺎﻥ ﯾﻮﺍﻥ ﺑﻤﺮﻭﺕ ﻭ ﻭﺍﺭﺳﺖ

ﮔﺮﻡ ﺧﺎ ﻭﺍﮐَﻨﯽ ﻟﺸﻨﻢ ﺑﻮﯾﻨﯽ

ﺑﻪ ﺑﻮﯾﺖ ﺧُﺘﻪ ﺑﺎﻡ ﮊﺍﻫﻨﺎﻡ ﺳﺮﻣﺴﺖ

ﻣﻌﻨﯽ بخش های ﺁﺫﺭﯼ (مصرع های زوج و بیت آخر) :

* ﮐﺪﺍﻡ ﺁﺫﺭﺩﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﺖ ﻧﺸﻮﺩ

* ﺑﻪ ﻣﻬﺮﺕ ﻫﻢ ﺑﺮﻭﺩ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺷﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ

* فریب ﻟﺒﺎﻧﺖ ﺯ ﻣﻦ ﺩﻝ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺑﺒُﺮﺩ

* ﮐﻪ ﺯﯾﻨﺴﺎﻥ ﻣﻬﺮﻭﺭﺯﯼ ﺯﺷﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺯﺷﺖ

* ﻣﮕﻮﯾﺶ ﮐﺂﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻤﺮﺩ ﻭ ﻭﺍﺭﺳﺖ

* ﺍﮔﺮ ﺧﺎﮎ ﺭﺍ ﻭﺍﮐَﻨﯽ پیکر مﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ

ﻏﺰل زیبای دیگری ﺍﺯ همام تبریزی ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﻊ موجود است :

ﺧﯿﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﻭﺻﻞ ﯾﺎﺭﺍﻥ

ﺷﺐ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﻭ ﻓﺼﻞ ﻧﻮﺑﻬﺎﺭﺍﻥ

ﮐﻪ ﺑﯿﺖ ﻣﻘﻄﻊ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﺫﺭﯼ چنین ﺍﺳﺖ :

ﻭﻫﺎﺭ ﻭ ﻭﻝ ﻭ ﺩﯾﻢ ﯾﺎﺭ ﺧﻮﺵ ﺑﯽ

ﺍﻭﯼ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﻣَﻪ ﻭﻝ ﺑﯽ ﻣَﻪ ﻭﻫﺎﺭﺍﻥ

ﻣﻌﻨﯽ: ﺑﻬﺎﺭ ﻭ ﮔﻞ ﺑﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﯾﺎﺭ ﺧﻮﺵ ﺍﺳﺖ، ﺑﯽ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﻧﻪ ﮔﻞ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻪ ﺑﻬﺎﺭﺍﻥ.

در اینجا واژه ی «دیم» بسیار جلب‎نظر می‎کند. هنوز این واژه در گویش گیلکی به معنی “چهره”، “روی” و “صورت” است.

همچنین در بیت :

به مهرت هم‎بشی خوش‎گیانم از‎دست

لوانت لاو جمن دیل و گیان بست

واژه ی «گیان» در خور توجه است. هنوز در گویش کردی واژه‎ی «جان» به صورت «گیان» تلفظ می‎شود. نکته‎ی دیگر حرف اضافه‎ی «از» است که هم در آذری و هم در گیلکی به صورت «ج» یا «جه» گفته می‌شود.