گروه فرهنگ و ادب: جداییطلبی را باید از هویت طلبی جدا دانست. اگر چه تفاوت میان این دو در مواردی به اندازهای باریک میشود که تشخیص آن از یکدیگر را سخت مینماید، اما مهمترین نقطهی افتراق این دو همانا ایران دوستی و احترام و اعتقاد قلبی به مولفههای هویت ملی است. هر چند در سالهای اخیر برخی با نقاب هویتخواهی تلاش دارند تا امیال جداییطلبی خود را پیاده کنند و این رفتار منافقانه، تشخیص صره از ناصره را به ویژه برای برخی مدیران و مسئولان سخت و سختتر مینماید!
به عنوان نمونه جواد هیئت در یکی از شمارههای نشریه وارلیق نوشته است: «… اداره کننده و نویسندگان آن [مجله وارلیق] قبل از هر چیز به خدای یگانه و اسلام محمدی و استقلال و آزادی میهن عزیزمان اعتقاد داشته و عظمت و بقای ایران را از هر چیز عزیزتر و مهمتر می دانند… اجداد ما برای استقلال ایران، خودی را از بیگانه بازنشناخته و در راه آن قرن ها با حکومتهای ترکان عثمانی، ترکان ازبک و مغولها و بالاخره با روسهای تزاری جنگیده و صدها هزار شهید دادهاند. ما فرزندان کسانی هستیم که خود را از صاحبان کل ایران (نه جزئی از آن) دانسته و برای حراست مرزهای آن چه در آذربایجان و چه در خراسان و خوزستان با بیگانگان متجاوز جنگیده و با خون خود استقلال ایران را تضمین و جاودانه ساختند….»
این نوشته آمد، اما نه برای تائید و نه برای رد جواد هیئت و دیدگاههایش؛ بلکه به عنوان مثالی که در دل خود چند نکتهی مهم را نهفته دارد:
۱- برای یک ایرانی، دشمن، دشمن است چه از نوع ترک عثمانی آن که آذربایجانیها مقابلش قدعلم کردند و چه از نوع عرب عراقیاش که خوزستانیها برای ایران با آنها مقابله کردند!
۲- اگر کسی با حمایت تام و تمام از هویت ملی و مولفههای هویت ملی ایرانیان از جمله زبان پارسی، از حمایت و توجه به زبانهای محلی از جمله ترکی آذربایجانی، دفاع کرد، قطعا وی را باید هویت طلب دانست و این هویتطلبی نیاز امروز جامعهی ایرانی است و نه یک آسیب برای هویتی بزرگتر به نام هویت ایرانی!!
۳- اما اگر کسی خواست زبان پارسی را به زمین بکوبد تا زبان ترکی آذربایجانی را بلند کند و یا اگر کسی احیاناً خواست به دیگر اقوام ایرانی توهین کند و آنها را در مقابل یکدیگر قرار دهد، این نه هویتطلبی که عین تجزیهطلبی است و باید در مقابلش ایستاد! اینان کسانی هستند که تلاش میکنند تا هویت ایرانی مردم آذربایجان را از هویت اصلیاش جدا کرده و با مولفهای همچون زبان ترکی، آن را به هویتهای خیالی چون هویت ترکی (پان تورانی) گره بزنند.
پس برای شناخت صره از ناصره (هویتطلب از تجزیهطلب) یک معیار داریم؛ احترام به هویت ملی و مولفههای آن از جمله زبان پارسی و احترام به تمامی اقوام ایرانی از فارس و لر و گیلک گرفته تا ارمنی و زرتشتی و کرد و دیگران! پس قطعا کسی که از هویت آذربایجانی خود صحبت میکند و در کنار آن خود را ایرانی دانسته و خود را بخشی جداییناپذیر از هویت ملی ایرانی میداند، با فردی که دائم در حال ایجاد درگیریهای قومی میان “ارمنی با آذری” و “کرد با آذری” است و تلاش دارد تا زبان ترکی آذربایجانی را با هویت ترکی خارج از مرزهای ایرانی پیوند دهد و هیچ احترام و ارزشی برای مولفههای هویت ملی از جمله زبان پارسی که خود آذربایجان و آذربایجانی از ستونهای مهم آن است، قائل نمیشود، چنین فردی نه هویتطلب که یک تجزیهطلب است! شاید امروز با زبان فرهنگ سخن گفته و تلاش دارد تا جدایی فرهنگی برای ایران به ارمغان بیاورد، اما قطعا هدف و تلاشش جدایی سرزمینی آذربایجان از ایران عزیز است.
Δ
Thursday, 26 December , 2024