گروه سیاسی/ سردبیر: این مطلب به بررسی چرخش استراتژیک اخیر ترکیه به سمت غرب میپردازد؛ تحولی که پیامدهای عمیقی بر توازن قدرت منطقهای و بینالمللی، به ویژه در تقابل فزاینده میان شرق و غرب، دارد. محور اصلی این تحلیل، ارزیابی اقدامات عملی ترکیه، از جمله تحریمها علیه برنامه هستهای ایران، در چارچوب این تغییر مسیر است. همچنین، امتیازاتی که آنکارا در ازای این همسویی با واشنگتن و بروکسل انتظار دارد (مانند نقش هاب انرژی، و تسهیلات نظامی و هستهای) مورد واکاوی قرار میگیرد. در نهایت، تأثیرات این چرخش بر امنیت ملی ایران، بهویژه در حوزه انرژی و احتمالات همکاریهای امنیتی آتی ترکیه با غرب علیه منافع ایران، بررسی شده و راهکارهایی برای تقویت محور همکاریهای تهران با روسیه و چین پیشنهاد میشود.
تحریمها و توقیف داراییها، نماد چرخش استراتژیک
تغییر جهتگیری سیاست خارجی ترکیه، که طی دو دهه گذشته با رویکردی عملگرایانه و گاهی دوگانه دنبال میشد، اکنون به نقطهای رسیده که نیازمند انتخاب قطعی یک بلوک است. برجستهترین نماد این چرخش، همسویی عملی ترکیه با سیاستهای سختگیرانه غرب، به ویژه ایالات متحده، در قبال ایران بوده است.
در حالی که ترکیه همواره تلاش میکرد تا میان منافع اقتصادی خود با ایران و تعهدات استراتژیک خود در قبال ناتو تعادل برقرار کند، فشارهای فزاینده واشنگتن، به خصوص در پی تشدید تحریمها پس از خروج آمریکا از برجام و فعال شدن مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپایی، ترکیه را به اتخاذ مواضع سختگیرانهتری واداشت. در این ارتباط به چند مصداق کلیدی خواهیم پرداخت:
۱- توقف یا کاهش چشمگیر معاملات دلاری: هرچند ترکیه به طور رسمی از تحریمهای یکجانبه آمریکا پیروی نمیکند، اما برای حفظ دسترسی به سیستم مالی بینالمللی (SWIFT) و جلوگیری از تحریمهای ثانویه که بخش بانکی ترکیه را هدف قرار دهد، مجبور به محدود کردن تراکنشهای مرتبط با ایران شده است.
۲- توقیف یا محدودیت داراییهای مرتبط با برنامه هستهای: شواهدی وجود دارد که نشان میدهد در برخی مقاطع، تحت فشار لابیهای آمریکایی و اروپایی، برخی از مبادلات کالا یا خدمات با شرکتهای تحت تحریم ایران با تأخیر یا ممانعت مواجه شدهاند. این اقدامات، حتی اگر در مقیاس کوچک باشد، حامل پیامی قوی به شرکای غربی در مورد تعهد آنکارا به دستور کار امنیتی غرب است.
۳- تحریم ترکیه علیه چندین شرکت و نهاد ایرانی مرتبط با فعالیت صلح آمیز هستهای ایران در یکم اکتبر، را هم باید تازهترین همگرایی همسایه مسلمان ایرانی با آمریکا و غرب علیه ایران تعبیر کرد.
به نظر این این اقدامات را باید نوعی عقبنشینی استراتژیک از سیاست “همکاری همزمان با همه” و پذیرش ریسک کاهش کوتاهمدت منافع اقتصادی با تهران در ازای کسب مزایای بلندمدت از بلوک غرب مورد ارزیابی قرار داد.
تحلیل چرخش در بستر تقابل شرق و غرب
شرایط ژئوپلیتیکی کنونی، که با تشدید تقابل ایدئولوژیک و استراتژیک میان بلوک شرق (به رهبری چین، روسیه و حالا ایران) و بلوک غرب (ایالات متحده و اتحادیه اروپا) تعریف میشود، ترکیه را در موقعیتی دشوار و در عین حال پرفرصت قرار داده است.
ترکیه همواره تلاش کرده است تا با استفاده از موقعیت خود به عنوان یک پل استراتژیک بین ناتو و قدرتهای منطقهای، امتیاز بگیرد. خرید سامانههای دفاع موشکی S-400 از روسیه و همزمان حفظ عضویت در ناتو، نمونه بارز این “بازی دوگانه” بود. با این حال و با اوجگیری تنشها (مانند جنگ اوکراین و افزایش تمرکز غرب بر مهار چین)، این بازی به پایان خود نزدیک شده است. غرب، به ویژه آمریکا، دیگر تحمل یک عضو ناتوی کلیدی را که فعالانه با سیستمهای تسلیحاتی رقیب همکاری میکند، ندارد.
در این راستا تشدید تحریمهای غرب علیه روسیه و چین، ترکیه را مجبور به انتخاب کرده است:
انتخاب غرب: پذیرش کامل استانداردهای ناتو، تضمین امنیت انرژی در صورت قطع وابستگی به روسیه، و تثبیت جایگاه خود در ائتلاف نظامی غرب. در مقابل، این انتخاب نیازمند فاصله گرفتن کامل از مسکو، پکن و حالا ایران در حوزههای استراتژیک است.
انتخاب شرق: در صورت ادامه نزدیکی به چین (در چارچوب کمربند و جاده)، روسیه (در حوزه انرژی) و ایران (در قالب خرید انرژی)، ترکیه با ریسک انزوای اقتصادی شدید، محرومیت از فناوریهای پیشرفته غربی و در نهایت، خطر اخراج یا تعلیق عضویت در ناتو مواجه خواهد شد.
تحلیل کنونی نشان میدهد که دولت اردوغان، با توجه به نیاز مبرم به سرمایهگذاریهای بزرگ غربی، دسترسی به بازارهای اروپا، و رفع برخی محدودیتهای نظامی، تمایل بیشتری به همسویی با واشنگتن نشان داده است، هرچند این حرکت با احتیاط فراوان صورت میگیرد تا پایگاه رأی داخلی حامی روسیه تضعیف نشود.
امتیازات مورد انتظار ترکیه در ازای چرخش به غرب
به نظر کارشناسان سیاسی در حوزهی ترکیه، چرخش استراتژیک یک خیابان دو طرفه است و آنکارا در ازای محدود کردن منافع خود در شرق و اتخاذ مواضع مطلوب غرب، انتظار دریافت تسهیلات و امتیازات کلیدی را دارد که میتواند توازن اقتصادی و نظامی این کشور را تقویت کند. از جمله؛
هاب انتقال انرژی و کالا: مهمترین امتیاز مورد انتظار، تثبیت موقعیت ترکیه به عنوان هاب اصلی انتقال انرژی اروپا، به ویژه گاز، است.
جایگزینی مسیرهای شرقی: غرب به دنبال کاهش وابستگی اروپا به گاز روسیه است. ترکیه با داشتن خطوط لوله متعدد از جمهوری آذربایجان (سوپرتوپی) و ظرفیت بالقوه برای انتقال گاز ترانزیت شده از منابع خزر و خاورمیانه، نقش کلیدی در این طرح دارد.
تسهیل سرمایهگذاریها در حوزهی (LNG): در ازای همسویی سیاسی، ترکیه انتظار دارد که آمریکا و اتحادیه اروپا برای توسعه زیرساختهای دریافت و تبدیل گاز مایع (LNG) در بنادر ترکیه سرمایهگذاری کنند و دسترسی به خریداران اروپایی را تضمین نمایند.
امتیازات نظامی و هستهای: ترکیه به شدت نیازمند دسترسی مجدد به فناوریهای دفاعی پیشرفته آمریکایی، به ویژه جنگندههای اف۳۵ که پس از خرید S-400 از برنامه خارج شدو بهروزرسانی ناوگان اف ۱۶ است. این امر مشروط به حل و فصل اختلافات امنیتی و کاهش وابستگی به روسیه خواهد بود.
همچنین ترکیه برنامه بلندپروازانهای برای توسعه انرژی هستهای (مانند نیروگاه آکویو با کمک روسیه) دارد. در ازای همسویی با غرب، آنکارا میتواند از پشتیبانی فنی، انتقال فناوریهای هستهای صلحآمیز و تسهیلات امنیتی بینالمللی برای این پروژهها برخوردار شود، مشروط بر آنکه شفافیت کامل را رعایت کند و از هرگونه تلاش برای ساخت سلاحهای هستهای احتراز نماید.
رقابت ترکیه با ایران در حوزه انرژی
چرخش ترکیه به غرب، پیامدهای مستقیمی بر روابط انرژی دو کشور همسایه، ترکیه و ایران، دارد و رقابتها را تشدید خواهد کرد.
ایران برای مدت طولانی یکی از تأمینکنندگان اصلی گاز طبیعی ترکیه بود. اما برای غرب، حفظ وابستگی ترکیه به گاز ایران (تحت تحریمهای آمریکا) یک ریسک استراتژیک محسوب میشود. فلذا ترکیه تحت فشار قرار گرفته است تا منابع تأمین انرژی خود را متنوع سازد. این امر منجر به افزایش واردات گاز از طریق خط لوله باکو-تفلیس-ارزروم (به طور غیرمستقیم از جمهوری آذربایجان) و توسعه زیرساختهای واردات LNG از منابعی مانند قطر، آمریکا و الجزایر شده است.
با وجود قیمتهای رقابتی گاز ایران، ریسکهای سیاسی و بانکی مرتبط با تجارت با تهران، واردات LNG را با وجود قیمتهای بالاتر، در بلندمدت برای ترکیه جذابتر ساخته است، زیرا دسترسی به بازارهای مالی جهانی را تضمین میکند.
از طرفی کاهش تقاضای ترکیه، به معنای از دست رفتن یک مشتری ثابت و نسبتاً باثبات برای صادرات گاز ایران خواهد بود. از سوی دیگر، صادرات گاز ایران به بازارهای منطقه و اروپا (از طریق ترکیه) با مشکل مواجه میشود. در مقابل، اگر ترکیه به هاب گاز اروپا تبدیل شود، این بدان معناست که گاز ترانزیت شده از منابع غیر ایرانی (مانند شرق مدیترانه یا خزر) به اروپا خواهد رسید و جایگاه ایران را در زنجیره تأمین انرژی اروپا تضعیف خواهد کرد. ایران مجبور است گاز مازاد خود را با قیمتهای پایینتر به مشتریان داخلی یا بازارهای دورتر صادر کند یا مسیر توسعه گاز به شرق را با همکاری چین پیگیری نماید.
پیامدهای امنیتی چرخش ترکیه برای ایران
همسویی استراتژیک ترکیه با ناتو، سایه سنگینی بر امنیت منطقهای میافکند، به ویژه در شرایطی که احتمال تقابل و جنگ مستقیم دوبارهی ایران با رژیم صهیونیستی (به عنوان متحد استراتژیک آمریکا) وجود دارد. در صورت تشدید تنشها بین ایران و رژیم اسرائیل، احتمال این که ترکیه از یک تسهیلگر خنثی به یک عضو فعال در پشتیبانی از منافع امنیتی غرب و اسرائیل تبدیل شود، میتواند برای منطقه خطرناک باشد.
به عنوان یک عضو ناتو، ترکیه موظف به تبادل اطلاعات امنیتی با شرکای خود است. این امر شامل اشتراکگذاری دادههای جمعآوری شده از طریق سیستمهای نظارتی پیشرفته مستقر در مرزها یا مناطق عملیاتی ترکیه خواهد بود.
همچنین ظرفیتهای راداری و الکترونیکی ترکیه، در صورت همکاری کامل با ناتو، میتواند برای ردیابی سامانههای موشکی بالستیک و پهپادهای ایرانی که متوجه اهداف غربی یا اسرائیلی هستند، به کار گرفته شود. این امر ناتو را قادر میسازد تا زودتر هشدارهای لازم را دریافت کرده و واکنش مناسبتری نشان دهد.
و در کنار این موارد، ترکیه به عنوان کنترلکننده تنگههای بسفر و داردانل، میتواند در سناریوهای بحرانی، دسترسی و خروج نیروهای دریایی ایران یا متحدین آن به دریای مدیترانه و بازگشت به دریای سیاه را تحت تأثیر قرار دهد، هرچند پیمان مونترو این نقش را محدود کرده است.
و در نهایت باید بگویم که با نزدیک شدن ترکیه به غرب، احتمال حمایت آنکارا از محور مقاومت کاهش مییابد. این امر میتواند شامل محدود کردن فعالیتهای لجستیکی یا دیپلماتیک گروههای همسو با ایران در خاک ترکیه هم باشد.
تقویت محور همکاری با روسیه و چین
در مواجهه با چرخش ترکیه به غرب، ایران باید استراتژی خود را بر تقویت محورهای جایگزین استوار سازد تا بتواند در برابر فشارهای فزاینده، ثبات استراتژیک خود را حفظ کند.
همکاری با روسیه: مسکو به عنوان تنها قدرت بزرگ جهانی که در حال حاضر تحت فشار شدید غرب قرار دارد، نزدیکترین شریک استراتژیک ایران است. به نظر میرسد که ایران باید مذاکرات برای نهایی کردن پیمان همکاریهای جامع و بلندمدت (مانند سند همکاریهای ۲۰ ساله) با روسیه را به اتمام برساند تا تضمینهای امنیتی و اقتصادی در برابر تحولات غرب کسب کند.
هماهنگی بیشتر با روسیه برای توسعهی مسیرهای انتقال انرژی جایگزین (مانند توسعه کریدورهای شمال-جنوب و همکاری در حوزه خزر) برای کاهش اهمیت گذرگاههای غربی (مانند ترکیه) نیز جزو ضروریات اقتصادی برای تهران و مسکو خواهد بود.
و به نظر میرسد همکاری تهران و مسکو در قفقاز جنوبی به خصوص برای ممانعت از اجرایی شدن طرح مسیر ترامپ (دالان زنگزور) نیز باید جدی گرفته شود.
تعمیق روابط با چین: چین، به عنوان بزرگترین شریک تجاری ایران و موتور محرک اقتصادی جهان، باید محور اصلی استراتژی “نگاه به شرق” باشد. در این ارتباط ایران باید با رفع موانع بوروکراتیک، سرمایهگذاری چین در زیرساختهای حمل و نقل و انرژی ایران را تسهیل کند. این امر نه تنها وابستگی متقابل اقتصادی را افزایش میدهد، بلکه یک لنگر ثبات برای روابط دو کشور فراهم میآورد.
افزایش سهم یوان و ریال در تجارت دوجانبه و سه جانبه با روسیه (با ارز ملی یا مکانیسمهای غیردلاری) نیز میتواند قدرت مانور ایران در برابر تحریمهای دلاری آمریکا را افزایش دهد.
همکاری با کشورهای ناراضی از غرب: در نهایت باید گفت که ایران از فرصت ایجاد شده باید استفاده کرده و روابط خود را با همسایگانی که از نقش تکقطبی غرب ناراضی هستند (مانند عراق، پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی)، از طریق پروژههای مشترک انرژی و زیرساختی، تقویت کند. این امر به ایجاد یک منطقه حائل اقتصادی و امنیتی در اطراف مرزهای ایران کمک خواهد کرد و وابستگی سیاسی به مسیرهای شرقی را کاهش میدهد.
جایگاه ایران در نظام چند قطبی نوظهور
چرخش ترکیه به سوی غرب، یک واقعیت ژئوپلیتیکی است که تحت فشار شرایط بینالمللی و محاسبات بلندمدت اقتصادی آنکارا شکل گرفته است. این چرخش، اگرچه ممکن است برای حفظ منافع کوتاهمدت ترکیه در غرب مفید باشد، اما پیامدهای استراتژیک گستردهای برای منطقه دارد و امنیت ایران را در حوزههای انرژی و نظامی به چالش میکشد. در پاسخ به این تحول، ایران باید استراتژی خود را با تمرکز بر تثبیت روابط استراتژیک با قدرتهای شرقی (روسیه و چین) و تقویت محورهای منطقهای، به شکلی فعالانه پیش ببرد تا بتواند در نظام چندقطبی نوظهور، جایگاه و امنیت خود را تضمین نماید.
- نویسنده : سردبیر
- منبع خبر : آذرپژوه
Monday, 13 October , 2025