گروه فرهنگ و ادب/ زهرا ژرفی مهر: وقتی از شعر معاصر ایران سخن میگوییم، نخستین پرتوهای خاطره و احساس، بیاختیار نام سید محمدحسین بهجت تبریزی را بر زبان و جان جاری میکند؛ شاعری که با تخلص مانای «شهریار» نهتنها به یکی از بلندترین قلههای ادب فارسی بدل شد، بلکه پلی استوار میان دو ساحل زبان فارسی و آذربایجانی ساخت و برای همیشه، فرهنگ و هویت مشترک این دو را به هم پیوند زد.
در دوران پرحادثه زندگیاش، شهریار آیینهای بود که لحظهبهلحظه تاریخ و حال مردم را بیکموکاست بازتاب میداد. او با چشمی نکتهبین و دلی بیریا، رنج و شادی، امید و دلسردی، عشق و ایمان را به واژه تبدیل میکرد؛ واژههایی که نهتنها خوانده میشوند، که در جان مینشینند.
اثر جاوید «حیدربابایه سلام»، شاهکاری که به زبان مادریاش ترکی آذربایجانی سروده شد، همچون گنجینهای زنده، آداب، باورها، طبیعت و معصومیت روستایی را تا همیشه در حافظه جمعی نگاه داشت. همین اثر، مرز جغرافیا و زبان را شکست و در جهان ترکزبان و فارسیزبان، همدلی و تحسین برانگیخت. در کنار آن، غزلهای فارسی او با نغمههای عاشقانه و معنوی پا به پای بزرگانی چون حافظ و سعدی، جای خود را در حافظه ادبی ملت باز کردند.
شهریار تنها شاعر نبود؛ او روایتگر روح ایران در روزگار خویش بود. در آثارش، هم زمزمۀ رودها جاری است و هم فریاد کوهها، هم حکمت پدرانه و هم لطافت مادرانه، هم عشق زمینی و هم شوق آسمانی، او نشان داد که شعر وقتی از دل برآید، میتواند هم قلب مردمش را به تپش اندازد و هم در پیچوخم تاریخ، چراغی ماندگار برای هویت ملی باشد.
از مشروطه تا جنگ، از دگرگونیهای شهری تا تحولات فرهنگی، شهریار بیپروا از دغدغههای زمانه گفت، شعر او گاه آینهای برای خودآگاهی ملی بود و گاه مرهمی بر زخمهای جمعی، او تجسم همان صفتی است که مردم به او دادهاند: «شهریار ایران»؛ کسی که شاهی را در قدرت قلم و پادشاهی را در خدمت به مردم دید.
۲۷ شهریور ۱۳۶۷، روزی که شهریار تن به خاک سپرد، تنها جسمش خاموش شد؛ اما صدای شعرش همچنان زنده ماند. شعر او را نه فقط بر کاغذ، که در کوچههای تبریز، بر لبهای عاشقان و در دل میلیونها ایرانی میتوان یافت.
شهریار در نهایت یک پیام روشن داشت، مرزها، زبانها و نسلها، در برابر صداقت کلام و عمق عشق، رنگ میبازند. همین است که او را از یک شاعر، به میراثی فرهنگی، انسانی و ملی تبدیل کرده است.
- منبع خبر : آذرپژوه
Monday, 13 October , 2025