گروه تاریخ آذرپژوه: «ابن بطوطه از اهالی طنجه مراکش و از بزرگترین و نامدارترین جهانگردان اسلام است. وی در دوم رجب سال ۷۲۵ آغاز سفر کرد و در نیمه اول سال ۷۵۴ به موطن خود بازآمد و داستان دور و دراز خود را در شهر فارس به ابنجزی (یکی از فضلای مقیم آن دیار) املا کرد. سفری که او را از زادگاه خود در مغرب اقصی تا ساحل چین در شرق اقصی کشانیده بود. ابنبطوطه و ابنجزی به فرمان سلطان ابوعنان فارس پادشاه مراکش به ثبت گزارش آن سفر همت گماشتند و حاصل این کوشش کتابی بود که نامی مطنطن: “تحفه النظار فی غرائبالامصار و عجایبالاسفار” بر آن نهادند. این “تحفه اهل نظر” یا گزارشنامه عجایب و غرایب نزدیک به سی سال سفر معمولا به نام اختصاری “رحله” یا “رحله ابنبطوطه” شناخته میشود.»(موحد،۱۳۹۷،ص ۱۹)ابنبطوطه چون پای در سفر نهاد بیست و یک سال داشت و چون به موطن خود بازگشت مردی پنجاه ساله بود. اطلاعات ما از زندگی او در فاصله میان آغاز و انجام سفر متکی به منبعی غنی و دست اول یعنی روایت خود اوست. اما از دوران کودکی و جوان سالی او تا روزی که طنجه را ترک گفت، آگاهی زیادی در دست نیست. و تنها با رجوع به منابعی همچون روایت ابنحجر در کتابی مشتمل بر شرح حال بزرگان و نامآوران قرن هشتم هجری، میتوان گفت که ابنبطوطه بقیه عمر خود را در یکی از شهرهای مراکش در شغل قضاوت گذراند و در سال ۷۷۰ مرغ قفسش به پرواز درآمد(همان، ص ۲۰). غرض نگارنده تنها بخشی از این سفرنامه دو جلدی است که ابنبطوطه شرحی متخصر از شهر تبریز را ارائه میدهد.
ابنبطوطه در هنگام رسیدن به بغداد در ملازمت اردوی سلطان ابوسعید بود و پس از آنکه سلطان ابوسعید و امیر علاءالدین از هم جدا شدند، ابنبطوطه هم که در کنار امیر بود، موفق میشود به همراه امیر دیداری از تبریز داشته باشد(ابن بطوطه، ۱۳۳۷، صص ۲۲۳، ۲۲۴) ابنبطوطه در تبریز ابتدا از مقبره غازانخان و مسجد جامعی که وزیر علیشاه گیلان آن را ساخته بود دیدن میکند. بر سر مقبره غازانخان مدرسهای زیبا و خانقاهی ساخته بودند که در آن از مسافران با “پلو و گوشت و حلوا” پذیرایی میکردند(همان، ص ۲۲۵).
فردای آن روز که به بازار تبریز میرسند، ابنبطوطه وصفی بسیار جاندار از بازار تبریز و رونق آن به دست میدهد: «به بازار بزرگی که بازار غازان نامیده میشد؛ رسیدیم و آن از بهترین بازارهایی بود که من در همه شهرهای دنیا دیدهام. هر یک از اصناف پیشهوران در این بازار محل مخصوصی دارند و من به بازار جوهریان که رفتم بس که از انواع جواهرات دیدم، چشمم خیره گشت. غلامان خوشگل و جامههای فاخر، دستمالهای ابریشمین به کمر بسته در پیش خواجگان ایستاده بودند و جواهرات را به زنان نشان میدادند.» (همان، صص ۲۲۵،۲۲۶).پس از آن به بازار مشک و عنبر فروشان رفته و سپس به مسجد جامعی که وزیر علیشاه معروف به گیلان آن را ساخته بود میرود که در بیرون آن “از دست راست مدرسهای و از دست چپ زاویهای” وجود داشت و “صحن آن با سنگهای مرمر فرش گردیده و دیوارها بوسیله کاشی که چیزی مانند زلیج است؛ پوشاندهشده و جوی آبی از وسط آن” میگذشت و انواع درختان و موها و یاسمین در آن به عمل آورده بودند، و اینکه هر روز بعد از نماز عصر در صحن این مسجد سورههای یس و فتح و عم را قرائت میکردند و مردم شهر برای شرکت در این قرائت در آنجا گرد میآمدند(همان، ص۲۲۶).
دیدار از تبریز بسیار کوتاه بود. فردای روزی که به تبریز رسیدند، پیامی از سلطان برای امیر علاءالدین آورده میشود که او را به حضور در اردو فرا میخواند و امیر فورا به راه میافتد. ابنبطوطه نیز تبریز را ترک گفت و مجال نیافت. همچنان که خودش اشاره میکند از علمای شهر تبریز کسی را ملاقات کند(همان، ص ۲۲۶).
علی گنجهلو
منابع:
ابنبطوطه، رحله ابنبطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، نگاه، ۱۳۳۷.
موحد، محمدعلی، ابن بطوطه، تهران، نی، ۱۳۹۷
Δ
Thursday, 21 November , 2024