اردوغان، بیش از دو دهه قدرت ترکیه را در اختیار دارد و با وجود تمام بحرانهای اقتصادی و مشکلات داخلی همچنان بر مسند قدرت باقی مانده. اما سوالی که این روزها ذهن تحلیلگران را به خود مشغول کرده این است که پشت پرده‌ی این ماندگاری تا کجا ادامه خواهد یافت؟

گروه سیاسی/ سردبیر: رجب طیب اردوغان، نه یک رهبر، که یک پدیده‌ی سیاسی در تاریخ ترکیه مدرن است. او بیش از دو دهه است که شریانهای قدرت در این کشور را در اختیار دارد و با وجود تمام بحرانهای اقتصادی و فشارهای بین المللی و مشکلات داخلی همچنان بر مسند قدرت باقی مانده است. اما سوالی که این روزها ذهن تحلیلگران را به خود مشغول کرده این است که پشت پرده‌ی این ماندگاری تا کجا ادامه خواهد یافت و چه کسانی برای روزهای پس از “عصر اردوغان” برنامه ریزی می‌کنند؟ این مطلب به بررسی عمیق‌تر این پدیده، ساز و کارهای قدرت او، بازی‌های ژئوپلیتیکی و ساختار قدرت در حال شکل‌گیری برای دوران پس از او می‌پردازد.

 

مهندسی قدرت و انتخابات ساختارمند

قدرت اردوغان بیش از آنکه متکی بر حمایت‌های اجتماعی صرف باشد، محصول یک مهندسی دقیق سیاسی و نهادی است. در طول حکومت تقریباً ۲۵ ساله‌اش، او سیستم پارلمانی را به سیستم ریاست جمهوری با اختیارات اجرایی گسترده تغییر داد و این تغییر، در نظامی که مردم در آن به شکل دموکراتیک رأی می‌دهند، به او اجازه داد تا عملاً تمام اهرم‌های حکمرانی را به یک فرد متصل سازد.

مهمترین گام در این مسیر، همه‌پرسی سال ۲۰۱۷ بود که سیستم پارلمانی را به سیستم ریاست جمهوری اجرایی تغییر داد. این تغییر، که به بهانه‌ی افزایش کارایی دولت و مقابله با بی‌ثباتی‌های گذشته معرفی شد، در عمل باعث شد که رئیس جمهور بتواند کابینه را بدون نیاز به رأی اعتماد پارلمان تشکیل دهد، قوانین را با فرمان‌های اجرایی صادر کند و کنترل کامل بر قوه قضائیه اعمال نماید. این ساختار جدید، بر اساس نظریه‌ی حاکمیت متمرکز، به اردوغان اجازه داد تا نهادهای مستقل را به تدریج تحت کنترل درآورد. به عنوان مثال، در حالی که انتخابات همچنان برگزار می‌شود، زمینه‌های رقابتی دموکراتیک به شدت محدود شده است.

 

تضعیف نهادهای مستقل و کنترل رسانه‌ها

یکی از ارکان اصلی استراتژی اردوغان، کنترل بر روایت‌ها و فضای عمومی بوده است. این کنترل از طریق چند محور اعمال شده است.

کنترل قضایی: قوه‌ی قضائیه، که باید حافظ قانون اساسی باشد، به باور برخی رسانه‌های خود ترکیه به ابزاری برای سرکوب مخالفان تبدیل شده است. هزاران قاضی و دادستان پس از کودتای نافرجام ۲۰۱۶ جایگزین شده‌اند و اکنون وفاداری آنها به دولت، بیش از استقلال رویه‌ی قضایی تلقی می‌شود.

تسلط بر رسانه ها: بخش عمده‌ی رسانه‌های جریان اصلی اعم از تلویزیون، روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها یا مستقیماً توسط دولت کنترل می‌شوند یا به دست شرکت‌های حامی دولت افتاده‌اند. این وضعیت باعث شده که پوشش خبری به شدت طرفدار دولت باشد و صدای مخالفان به شدت خفه شود. این امر، به ویژه در دوران انتخابات، نقش تعیین کننده‌ای در شکل‌دهی به افکار عمومی دارد.

اقتصاد سیاسی وفاداری: شبکه‌ای از نخبگان اقتصادی که از طریق مناقصات دولتی و دسترسی به منابع مالی دولتی ثروتمند شده‌اند، به ستونهای حمایتی اردوغان تبدیل شده‌اند. این “بورژوازی وفادار” تضمین کننده‌ی ثبات اقتصادی حزب حاکم  در برابر بحران‌ها است.

 

ژئوپلیتیک متغیر اردوغان

سیاست خارجی اردوغان همواره مانند یک شمشیر دولبه عمل کرده است. او با مهارتی حیرت انگیز، توانسته در عین حفظ عضویت در ناتو، روابط متفاوتی با بازیگران منطقه‌ای و جهانی مانند روسیه، ایران و ایالت متحده برقرار کند.

 

بحران سوریه و چرخش استراتژیک: در یکی از بزرگترین چرخش‌های استراتژیک، ترکیه تحت رهبری او نقشی کلیدی در تشدید بحران سوریه و تلاش برای سرنگونی بشار اسد ایفا کرد. این اقدام، که با هدف تقویت نفوذ منطقه‌ای و مقابله با آنچه “تهدیدات امنیتی” از سوی کردها می‌دانست، صورت گرفت، نه تنها به بی ثباتی منطقه‌ای دامن زد، بلکه باعث شد آنکارا در برابر ایران و روسیه در موضعی چالش برانگیز قرار گیرد.

 

تحلیل توازن نیروها در سوریه: ترکیه، با تمرکز بر مقابله با نیروهای کُرد که آنها را مرتبط با پ.ک.ک می‌داند، به طور مکرر در عملیات‌های نظامی در شمال سوریه شرکت کرده است. این سیاست، منافع آنکارا را با اهداف مسکو و تهران در تضاد قرار داده است. با این حال، در نهایت، واقعیت‌های میدانی و نیاز به مدیریت بحران پناهندگان، اردوغان را وادار به نوعی “تفاهم عملگرایانه” با روسیه و ایران کرده است، هرچند که اختلاف دیدگاه‌های اساسی همچنان پابرجاست.

 

رابطه با غرب: رابطه‌ی اردوغان با غرب، به ویژه ایالات متحده و اتحادیه اروپا، همواره یک بازی پیچیده با برد- باخت متقابل بوده است. ترکیه در حالی که یکی از اعضای قدیمی ناتو است، بارها با سیاست‌های واشنگتن و بروکسل مخالفت کرده است. خرید سامانه‌های دفاعی اس۴۰۰ از روسیه، خط قرمزهای ناتو را جابجا کرد و منجر به تحریم‌های محدود آمریکا و اخراج ترکیه از برنامه‌ی جنگنده‌های اف۳۵ شد. این اقدام نماد روشنی از استقلال‌گرایی و تلاش برای “متعادل سازی قدرت” در سیاست خارجی اردوغان بود. او نشان داد که منافع ملی ترکیه (یا حداقل منافع حزب حاکم) می‌تواند بر تعهدات سازمانی در ناتو ارجح باشد.

این دوگانگی نشان می‌دهد که اردوغان به مهارت تمام، از هر بازیگری در منطقه برای حفظ موقعیت استراتژیک و منافع ملی خود (یا دستکم منافع حزبش) بهره می‌برد. او غرب را به عنوان یک شریک امنیتی لازم می‌بیند، اما همزمان از روسیه و دیگر قدرت‌ها به عنوان اهرم فشاری بر غرب استفاده می‌کند.

 

رابطه‌ی پیچیده با ایران

در رابطه با ایران، اردوغان همواره سیاست قدم زدن بر لبه‌ی تیغ را در پیش گرفته است. ترکیه و ایران رقبای تاریخی سنتی در منطقه هستند، که هر دو -هرچند با رویکردهای کاملا متفاوت- مدعی رهبری جهان اسلام هستند. در ادامه به برخی از مهمترین همگرایی‌ها و واگرایی‌های این دو قدرت منطقه‌ای پرداخته می‌شود:

محورهای واگرایی: حمایت ترکیه از گروه‌های مخالف اسد و حضور نظامی در مناطقی از شمال عراق، مستقیم ترین نقاط اصطکاک با ایران در سال‌های اخیر بوده است. همچنین هر دو کشور به دنبال گسترش نفوذ خود در خاورمیانه هستند.

محورهای همگرایی: ایران شریک مهمی در تامین انرژی ترکیه بوده است و حجم مبادلات تجاری در شرایط تحریم‌های غرب برای هر دو کشور حیاتی بود. اردوغان نیز از پتانسیل ایران برای ایجاد موازنه در برابر نفوذ غرب و همچنین به عنوان یک نیروی موازنه دهنده در برابر محور عربستان-امارات استفاده کرده است. هرچند ترکیه و ایران دیدگاه‌های متفاوتی درباره‌ی مسائل امنیتی دارند، اما در مقاطعی، منافع مشترکی در کنترل مرزها و مقابله با ناآرامی‌های قومیتی وجود داشته است.

این رابطه نشان می‌دهد که اردوغان نه یک متحد ایدئولوژیک برای ایران، که یک “شریک استراتژیک موقت” است که روابطش بر اساس محاسبه‌ی دقیق منافع کوتاه مدت و بلندمدت تنظیم می‌شود.

 

فرسایش اقتصادی و نارضایتی های انباشته

با وجود تمام دستاوردهای سیاسی و تاکتیک‌های هوشمندانه در حوزه‌ی ژئوپلیتیک، بزرگترین شمشیر داموکلس که بر سر اردوغان آویزان است، وضعیت اقتصادی ترکیه است. سیاستهای اقتصادی غیرمتعارف او، به ویژه اصرار بر کاهش نرخ بهره در مقابل تورم بالا، منجر به بحرانهای پیاپی ارزی و کاهش قدرت خرید مردم شده است.

اردوغان، با تکیه بر نظریه‌ای اقتصادی که بهره (سود بانکی) را “ریشه‌ی شر” می‌داند، نرخ بهره را به شدت پایین نگه داشته است. این امر منجر به تورم افسارگسیخته شده است. اگرچه وی توانسته است با تزریق نقدینگی و پروژه‌های زیرساختی بزرگ، محبوبیت خود را در میان طبقات کم درآمد حفظ کند، اما این مدل اقتصادی ناپایدار است.

 

سایه های آینده و جنگ پنهان

با وجود تمام این پیچیدگی ها، دوران قدرت اردوغان پایدار به نظر نمی‌رسد. هرچند او توانسته است با تاکتیک‌های انتخاباتی و کنترل نهادها، بقای خود را تضمین کند، اما فرسایش اقتصادی و نارضایتی‌های انباشته، لایه‌های زیرین حکمرانی او را تضعیف کرده است.

جنگ پنهان واقعی امروز، نه بر سر بقای خود اردوغان، بلکه بر سر این است که چه کسانی در سایه‌ها منتظرند تا در لحظه‌ی تغییر، ساختاری را که او برای ۲۵ سال مهندسی کرده، به نفع اهداف جدید خود بازسازی کنند.

  • نویسنده : سردبیر
  • منبع خبر : آذرپژوه